نویسنده این رمان تحسین شده هرگز تلاش نمی‌کند با لودگی داستانش را جذاب کند؛ کاملاً جدی، مثلِ کسی که لطیفه تعریف می‌کند اما خودش اصلاً نمی‌خندد، قصه‌اش را تعریف می‌کند.

به گزارش خبرآنلاین، رمان «دن کاسمورو» نوشته ماشادود آسیس با ترجمه عبدالله کوثری از سوی نشر نی منتشر شده که مخاطبان بسیاری داشته است. رمانی که به اعتقاد بسیاری یکی از شاهکارهای ادبیات و روایت یک شوهر حسود و غیرقابل اعتماد است. این اثر که در ژانر شرح حال داستانی است، سال 1899 در برزیل منتشر شده است و بسیاری از نظرها را به خود جلب کرده است و همه مخاطبانش با هر سلیقه و رویکرد به ادبیات، از این اثر لذت برده‌اند و می‌برند.

در پشت جلد کتاب آمده است: «دُن کاسمورو (1899) مشهورترین رمانِ ماشادو در آمریکایِ لاتین است و بیش از هر رمانِ برزیلیِ دیگر موضوعِ نقد و بررسی بوده است.» این رمان شرحِ سرگذشتِ بنتو سانتیاگویا است که خودِ او آن را روایت می‌کند. متنِ رمان مانندِ تمامِ آثار دِ آسیس، طنزآلود و نیش‌دار است. او داستانش را برای شما می‌گوید. اما در خلالِ آن به زمین و زمان پیله می‌کند: از لباس پوشیدنِ آدم‌های داستانش تا کوچک‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین خطوراتِ ذهنیِ آن‌ها، از روابطِ اجتماعی و خصوصیِ افراد تا وضعیتِ جامعه و شرایطِ حاکم بر زندگیِ اقتصادی و سیاسیِ مردم، در حالی که همچنان مشغولِ قصه‌گویی است. او این کار را آن‌چنان جذاب و دوست‌داشتنی انجام می‌دهد که وقتی برای لحظه‌ای به چشمهایتان استراحت می‌دهید، می‌بینید نیمی از کتاب را خوانده‌اید.

نویسنده هرگز تلاش نمی‌کند با لودگی داستانش را جذاب کند. کاملاً جدی، مثلِ کسی که لطیفه تعریف می‌کند اما خودش اصلاً نمی‌خندد، قصه‌اش را تعریف می‌کند. همین جدیتِ راوی (نویسنده) در بیانِ مطالبِ طنزآلود، تأثیرِ آن را دوچندان می‌کند.

بر اساس این گزارش، شخصیت اصلی رمان، زمین­دار پیری است که تصمیم دارد کتابی درباره «تاریخ حومه ریو» بنویسد. اما از‌‌ همان ابتدای کار، به بیراهه می‌­رود و برای شروع کتاب تاریخ‌­اش، ابتدا به سراغ زندگی شخصی­‌اش می‌­رود و به خاطره‌­گویی می‌­پردازد؛ و این روند را تا جایی ادامه می‌­دهد که در خط آخر رمان، تازه تصمیم به شروع کتاب می‌­گیرد و می‌­نویسد: «... حالا برویم سراغ تاریخ حومه ریو!»

دُن­‌کاسمورو، خاطراتش را از زمان نوجوانی آغاز می‌­کند. خاطراتی تلخ و شیرین که با لذت خاصی بیان می‌­شوند و بیشتر حجم کتاب را به خود اختصاص داده­‌اند. انگار تمام زیبایی­‌ها و اتفاق­‌های مهم زندگی پیرمرد، در همین دوران بوده و سنین بالا‌تر، هیچ چیز جالبی برای او نداشته. در‌‌ همان چند فصل اول، تصویری از خانواده پدری و محل سکونتشان به خواننده نشان داده می‌­شود و با شخصیت­‌های اصلی زندگی «بنتینیو» آشنا می‌شویم: مادر، «دونا گلوریا»، بیوه­ای که به شوهر فوت شده­اش وفادار مانده و زنی است آرام، مهربان، مذهبی و تا حدودی قاطع. دایی «کوسمه» که شخصیتی است بذله­گو و تا حدی بی­خیال. دخترخاله «ژوستینا»، زنی ساکت که در همه کس به دنبال عیب و ایراد می‌­گردد و به همه چیز با دید سوءظن می‌­نگرد؛ و کاراکتر مهمی به نام «ژوزه دیاس» که به نوعی مشاور و مباشر خانواده بوده و بنتینیو، او را «جناب طفیلی» می‌­نامد! ولی شخصیت اصلی در زندگی بنتینیو نوجوان، «کاپیتو» دخترِ همسایه­‌شان است. پسرک عاشق اوست و بیشترین بخش داستان این رمان نیز حول و حوش رابطه و عشق این دو نوجوان می‌­گذرد.

«دونا گلوریا» قبل از تولد پسرش نذر کرده که در صورت سالم بودن فرزندش، او را به مدرسه مذهبی بفرستد. در حالی که بنتینیو نمی‌­خواهد از کاپیتو جدا شود و مدام در فکر این است که به نوعی مادرش را منصرف کند. در این شرایط، پسرک نوجوان، از یک سو راه­‌هایی برای‌‌ رها شدن از خواست مادر را امتحان می‌­کند و از سوی دیگر درگیر رابطه­‌اش با معشوق و کشمکش­‌های رفتاری و عاطفی با اوست.

با آغاز دوران جوانی بنتینیو و ورودش به مدرسه دینی، فرد مهم دیگری هم وارد زندگی­‌اش می‌­شود: «ازکیل د سوئوسا اسکوبار». پسری هم سن و سال بنتینیو(بعدها مردم لقب دون کاسمورو را برایش انتخاب می کنند). اسکوبار در دوره­ای نسبتاً طولانی از زندگی دُن­کاسمورو، بهترین دوستش بوده تا حدی که رابطه آن­‌ها به شدت نزدیک و خانوادگی می‌­شود. اما همین صمیمیت بیش از حد، سرانجام دغدغه اصلی زندگی بنتینیو می‌شود: او شک می‌­کند که مبادا رابطه‌­ای بین همسرش و دوستش وجود داشته باشد!

 

در بخشی از کتاب که برای دومین بار تجدید چاپ شده، می خوانیم:

«مسیرمان کوتاه بود، شعرهایِ طرف هم این‌قدرها بد نبود. اما از قضایِ روزگار من سه چهار بار پلک‌هام روی هم افتاد و همین کافی بود تا جنابِ شاعر منصرف شود و شعرها را توی جیبش بگذارد. من که بیدار شده بودم گفتم: «باز هم بخوان.» «خوب شعرهایی بود.» دیدم تقلا می‌کند تا شعرها را دوباره دربیارد، اما همان تقلا بود و بس. دل‌خور شده بود. از فردای آن روز هر چه اسمِ ناجور بود بارِ من کرد و دستِ آخر هم به لقبِ دُن کاسمورو سرافرازم کرد. همسایه‌ها هم که از خلق و خویِ عبوس و عزلت‌طلبِ من خوش‌شان نمی‌آمد، این لقب را سرِ زبان‌ها انداختند...»

 

 

ساکنان تهران برای تهیه این رمان خواندنی (در صورت موجود بودن در بازار) کافی است با شماره 20- 88557016 (شبانه روزی با پیغامگیر) سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ «سام» تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. سایر هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب را تلفنی سفارش بدهند.

6060

کد خبر 244931

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین