کارمندی شغل شریفی است. جزیی از بدنه دیوانسالاری است که اگر ساختار ها به سامان باشد و سامانه ها به درستی کار کنند هر کارمند، سهمی از پیشبرد دارد. اما رفتار غیرمسئولانه (ناشی از ساختار یا تشکیلات بیمار ، رویه های غلط ، هنجارهای موجود ، تربیت نادرست و ...) خلقیات یا تظاهراتی را پدید می آورند که اصطلاحا کارمند صفتی می گوییم. چه بسیار کارمندانی که کارمند صفت نیستند و چه بسیار مدیران عالیرتبه ای که با وجود ارتقای سازمانی اما همچنان کارمند صفت باقی مانده اند ، با این تفاوت که وقتی یک مدیر، کارمند صفت می شود اگرچه از برخی نشانه های اولیه این بیماری فاصله می گیرد اما در سایر حوزه ها مخرب تر می شود . وجود هر یک از نشانه های زیر به تنهایی علامتی از این سندروم است :
1- خیال می کند حقوق او بابت حضور فیزیکی است و دولت موظف است برای کار ،کارانه جداگانه ای به او بدهد .
2- خیلی مراقب است اگر مثلا اضافه کاری حذف می شود ،حتی یک دقیقه زودتر به محل کار نرود یا بیشتر نماند .
3- تلاش دارد ساعات کاری را پر کند و لذا وقت قابل توجهی از ساعات موظفی خود را با خرید نان ،صبحانه خوردن ، مطالعه روزنامه، سرزدن به اتاق همکاران و گفت و گو ، تلفن شخصی ، ناهار و نماز طولانی ، مراجعه به تعاونی مصرف ، 15 دقیقه زودتر حاضر شدن برای سرویس اداره و ... تلف می کند.
4- معمولا بالایی ها را دزد و سوء استفاده چی می خواند تا در قالب یک مکانیزم واکنشی ناخودآگاه ، قصورهای خود را لااقل نزد خود توجیه کند .
5- نگاه مثبت به مراجعات ندارد، یعنی تلاش می کند نکته ای بیاید تا کار مردم را راه نیندازد ، نه آن که تلاش کند نکته ای بیاید تا کار را راه بیندازد .
6- به ارباب رجوع ، منت می گذارد و عنداللزوم برایش فاکتور صادر می کند . ( اشتباه نکنید ، لازم نیست این فاکتور حتما در قالب مالی یعنی رشوه باشد بلکه منت دار کردن معنوی و بدهکار کردن مردم نیز نوعی صدور فاکتور است)
7- «چشم گفتن » به بالادستی را فراموش نمی کند ، بویژه چشم گفتن و انجام ندادن . این کار را به مراتب بهتر از بحث کردن و متقاعد کردن (یا شدن) و انجام کار می داند .
8- با همه بیسوادی اما تلاش دارد خود را کارآمد و کارشناس نشان دهد .
9- با نوآوری و تحول بیگانه است . هیچگاه به خود زحمت نمی دهد روش جدیدی کشف کند یا حتی بپذیرد . همان راهی را می رود که در بدو استخدام آموخته و آن نیز راهی بوده که پیشینیان به میراث گذاشته بودند!
10- خود را «ریگ کف جوی» می داند که در آمد و شد مدیران پرشماری که دیده است ، از گزند حوادث مصون می مانند. از قضا همین طور است!
نظر شما