در این روزها ماجرای ثبت تار به نام کشور آذربایجان بحث و جدل های فراوانی را به وجود آورد

پیش از ورود به بحث یادآوری کنم که ساز تار در موسیقی و آنسامبل موسیقی ایرانی به عنوان شاه سازها معروف است و البته که در شهرت و اعتبار این ساز نام و نواخته های بزرگانی چون میرزا حسیقلی،درویش خان، علی اکبرخان شهنازی، شهناز ، مجد و شریف از نسل های گذشته و لطفی ، علیزاده ، طلایی و نفر ،متبسم و ... از نسل های بعدی سهمی جدی در برکشانیدن این ساز داشته است.
دولتیان تا لحظه نگارش این یادداشت خاموشی گزیده اند و نظری ابراز نکرده اند. نگاهی به سایت یونسکو در ایران که ریاستش با دکتر سعیدآبادی است خود گویای بسیاری از مسائل است از جمله سکوت محض در این زمینه که حتی خبری و نظری درباره ماجرایی به این اهمیت نیست، نمی دانم آقای رئیس و زیرمجموعه آنها اصلا خبردارند که همسایگانمان چه می کنند؟ آنها قطعا به عنوان بازوی ارتباطی ایران با یونسکو باید اطلاعاتی از این دست را زودتر و دقیق تر و حتی پیش از آنکه با چنین ماجراهایی روبرو شویم که دیگران از ما سبقت گیرند،انتشار می دادند. مسئولان بخش میراث ناملموس سازمان میراث فرهنگی هم در این زمینه سکوت اختیار کرده اند.
حتی روزنامه نگاران و خبرگزاری هایی که در این زمینه گزارش و خبر کار کرده اند تنها آه و افسوس هنرمندان را انعکاس داده اند و یکتنشان به سراغ یک مسئول مربوطه در سازمان میراث فرهنگی نرفت تا خبری همه جانبه تر انعکاس دهد.
خانه موسیقی که در دوره ای به همت و پیشنهاد هومان اسعدی و پی گیری آقای سریر ثبت ردیف را در یونسکو به سامانی رساند هم بعد از آن ماجرا ومانند عمده کارهای دیگرش کارمند صفتی پیشه کرد و دست روی دست گذاشت تا این اتفاق هم رخ دهد،وگرنه نهادی همانند بخش میراث غیرملموس سازمان میراث فرهنگی هم اعتبار داشت و هم به سیاق پیشین که از ثبت کارهایی چون ثبت ردیف موسیقی ایرانی و ثبت موسیقی  بخشی های خراسان حمایت کرد ، در صورت ارائه این گونه طرح ها ،شاید از آنها هم حمایت می کرد . اینجاست که نقش نهادی همانند خانه موسیقی عیان می شود ،به خصوص شورای عالی این نهاد که متاسفانه و برخلاف اساسنامه خانه موسیقی(ماده 24 که شرح وظایف شورای عالی خانه موسیقی است) که تصریح بر برگزاری حداقل یک جلسه در ماه دارد ،به زور در سال دو جلسه برگزار می کند که آن دو جلسه هم برسر ماله کشی ندانم کاری های هیئت مدیره صرف می شود و نه این گونه مباحث که اتفاقا جزو شرح وظایف شورای عالی است.
جالب اینکه  هیئت مدیره این نهاد در یک اقدام غیرقانونی و ضدصنفی فعالیت کانون سازسازان را تعلیق کرد، کانونی که از جمله فعالترین کانون های این نهاد بود و شاید اگر پیشنهاد ثبت سازهای ملی را در قالب طرحی مشترک بین سه کانون نوازندگان ایرانی ،سازسازان و پژوهشگران  ارائه می دادند ، قطعا کار به جایی می رسید که الان پرونده این سازها در یونسکو در جریان بود،اما گذشته هیئت مدیره کنونی خانه موسیقی نشان داده است که آنها مرد کارهای جدی و مستمر نیستند .نمونه اش تعویق مجمع عمومی ناشران یک روز قبل از برگزاری مجمع و احاله آن به هفته بعد ،به بهانه تعطیلات تهران برای آلودگی هوا.در حالی که این تعطیلات برای نهادهای دولتی بود و نه نهادهای خصوصی  و سابقه خانه موسیقی هم نشان می داد که در روزهای تعطیل هم مجمع برگزار شد،اما وقتی روحیه کارمند صفتی در جایی رخنه و رسوخ کند ،کارمندصفتان از هر فرصتی استفاده می کنند که بتوانند چند روزی از فضای کاری به دور باشند و نفسی تازه کنند.
نکته جالبترفرار به جلویی است که این نهاد و سخنگوی آن در پیش گرفته اند. آنها اگر در این گونه موارد جدی بودند و یک دهم انرژی ای را که برای تعلیق کانون سازسازان و اصلی و فرعی کردن کانونها  به کار گرفتند ، صرف سرپا نگه داشتن شعبه تبریز خانه موسیقی می کردند ، به قطع و یقین دست اندرکاران ان شعبه شاید اطلاعاتی به آنها می دادند که همزبانانشان در آنسوی آبها سرگرم چه کاری اند. ضمن آنکه خود خانه موسیقی هم در این گونه موارد باید وظیفه رصد کردن اموری این چنینی را در دستور کار قرار می داد و ساز و کاری را طراحی می کردند که ماهی یکبار سرکی به این گونه نهادها میزدند و پی جوی کارها می شدند و نه آنکه روغن ریخته را نذر امامزاده کنند. الان چند سالی است که مشخص نیست شعبه خانه موسیقی در تبریز با چه سرنوشتی مواجه شده است و هیئت مدیره و بازرس خانه موسیقی هم در این زمینه پاسخگو نیستند.
پس تا به اینجا تنها نباید میراث فرهنگی را مقصر دانست، بلکه تقصیر خانه موسیقی و به خصوص سخنگوی آن که رئیس کانون نوازندگان و خود نوازنده تار است، بسی بیشتر است.
تمامی این ماجراها باز فرع بر مسئله اصلی است و آن این که اصولا وقتی درکشوری نمایش ساز با هزار اما و اگر روبروست و مردمانش در یک سوی می توانند در انواع و اقسام کنسرتها ساز را دیده ، در فیلم های سینمایی و حتی ویدئویی(از جمله قسمت آخر سریال قلب یخی)کنسرت های پاپ را با سازهایش تماشا کنند،اما در رسانه ملی و اصلی همچنان برای نمایش ساز بسته است، چه بهتر که این ساز هم به نام و کام کسانی باشد که برای آن حرمتی قائلند و آن را جزو نمادهای ملی خود می دانند.
نکته نهایی این که به سیاق آن ضرب المثل معروف که ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است دبیر و سخنگوی خانه موسیقی و  رئیس کانون سازسازان بهتر است تا سازهای دیگری چون کمانچه از طرف کشور آذربایجان ثبت جهانی نشده است حداقل این ساز را در دستور کار خود قرار دهند و برایش پرونده­ای تشکیل دهند.
اهل موسیقی به یاد ندارند که در کانون نوازندگان ایرانی طرحی غیر از بررسی عضویت اعضای کانون انجام شده باشد. آیا در اساسنامه کانون نوازندگان تنها همین یک وظیفه و هدف برای این کانون پیش بینی شده است؟
کد خبر 263522

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • یک عضو کانون سازسازان IR ۰۱:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۴
    10 0
    بخشی مهم از پرونده ای که باید برای یونسکو برود به چگونگی طراحی و ساخت ساز اختصاص دارد که در حیطه تخصصی کانون سازسازان است که با تعلیق یک ونیم ساله از سوی هیئت مدیره خانه موسیقی این فرصت از کانون گرفته شده است.
    • بدون نام IR ۰۹:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۷
      2 0
      از بس بي كفايتن !!! نميدونم اينا ايرانين يا ....! خدايا تا كي بايد يه عده روي صندلي اي بنشينن كه جاشون اونجا نيست ؟!!! يكي نيست از اين مسئولان مربوطه بپرسه پس چه غلطي ميكنن توي اون سازمان كه اينطور مسائل مهمي از زير دستشون در ميره ؟!!! تا كي بي مبالاتي ؟!! تا كي ؟!!
  • نوازنده‌اي از تبريز IR ۱۷:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۴
    5 0
    متاسفانه دست‌اندركاران خانه موسيقي شعبه اين نهاد را در تبريز عملا به تعطيلي كشاندند و تا كنون هم هيچ پاسخي به اعتراضات اهالي موسيقي نداده‌اند
  • ابوالقاسم علمداری IR ۱۹:۳۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۴
    7 0
    داریوش پیرنیاکان گفته است: «طبق مستندات این ساز متعلق به جنوب ایران است.» باید پرسید طبق کدام مستندات؟ باز هم گفته است: «این ساز از ایران به جمهوری آذربایجان رفت و با برداشتن ربع پرده‌ها و کمی تغییر شکل، عنوان ساز ترکی را بر تار گذاشتند.» آیا واقعاً موضوع به همین سادگی است؟ آن هم با این ادبیات! و پیشنهاد داده است: «این ساز باید با عنوان سازی مشترک بین ایران و آذربایجان به ثبت برسد.» شما که آن همه دلایل و براهین مبرهن داشتید پس چرا مشترک!؟ همه اش به کام خودتان! آقای مختاباد نوشته اند: «چه بهتر که این ساز هم به نام و کام کسانی باشد که برای آن حرمتی قائلند و آن را جزو نمادهای ملی خود می دانند.» مغز کلام اینجاست. میدانید که تصویر تار در روی واحد پول آذربایجانیها (منات) خودنمایی میکند ؟
  • محمدی IR ۰۰:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۶
    5 2
    وقتی که مردم ما در هنگام دیدن سازی نمی دانند این ساز گیتار است یا تار , ایا بهتر نیست که این ساز در اذربایجان ثبت شود.

آخرین اخبار