۰ نفر
۱۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۰:۳۰

محمّد درویش

9 سال پیش، اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) در گزارش سال 2004 خود، جهانیان را شگفت‌زده و یا شاید بهتر است گفته شود: "بهت زده" کرد! این معتبرترین نهاد محیط زیستی دنیا که وظیفه‌ پایش گونه‌های در معرض خطر انقراض را با انتشار سالانه‌ سیاهه‌ ‌سرخ (red data1) دارد، در آن گزارش چنین آورد: «شتاب انقراض کنونی گیاهان و حیوانات در شرایط امروز کره‌ زمین، 100 تا هزار برابر سریع‌تر از میزان طبیعی انقراضی است که تا پیش از ظهور نقش انسان به عنوان عامل اصلی انقراض وجود داشت.» به عبارتی ساده‌تر، دانشمندان آی یو سی ان هشدار دادند که انسان‌ها، دست کم 100 برابر سرعت نابودی زیگونگی یا تنوع زیستی را در زمین افزایش داده‌اند.

در تأیید این مدعا، اندکی بعدتر نتایج پژوهش‌ها و بررسی‌های میدانی 20 هزار اکولوژیست بریتانیایی منتشر شد که با هزینه دولت انگلستان، سطح تنوع زیستی در این شبه جزیره ثروتمند را بین سال‌های 1974 تا 2004 مورد بررسی قرار داده بودند و معلوم کردند که در طول 40 سال یاد شده، دست کم 70 درصد از گونه‌های پروانه، 54 درصد از گونه‌های پرنده و 28 درصد از تنوع گونه‌ای گیاهی از بین رفته است (2). این در حالی است که در آغاز هزاره‌ سوم، پروفسور ای ویلسون، زیست شناس برجسته دانشگاه هاروارد به صراحت گفته بود: «تا دو دهه‌ دیگر، سرعت انقراض گونه‌ها در زمین 10 هزار برابر بیشتر از میزان طبیعی انقراض شتاب خواهد گرفت.» اظهار نظری که در زمان انتشار، البته بسیاری آن را بیش از حد بدبینانه دانستند. اما حدود دو سال و سه ماه پیش، یعنی در اکتبر 2010، سیمون استوارت، رئیس کمیسیون بقای گونه‌ها در آی یو سی ان در مورد برآورد دکتر ویلسون چنین گفت: «همه شواهد نشان می‌دهد که او درست می‌گوید.»

در حقیقت ما اینک وارد دوره‌ای شده‌ایم که از آن با عنوان دوره «انسان زادی» یاد می‌شود؛ دوره‌ای متأثر از فعالیت‌های متراکم انسانی که به هیچ وجه با 5 دوره انقراض تاریخی گذشته در زمین که آخرین آن، نیستی دایناسورها را در بر داشت، قابل مقایسه نیست؛ زیرا اینک این فعالیت‌ها و فشارهای انسانی در حوزه صنعت، زراعت، دامداری، شکار، ماهیگیری و رشد نفوس آدمی است که به عنوان مهم‌ترین دلایل شتاب گرفتن انقراض از آن یاد می‌شود (3). حتی چندی پیش، لستر براون – نویسنده نامدار دنیای محیط زیست – در یکی از آخرین کتاب‌هایش ضمن اشاره به پژوهش پل مک کریدی، درباره نسبت وزنی انسان و دام‌ها و حیوانات اهلی‌اش در مقایسه با وزن همه‌ مهره‌دارانی که در هوا و خشکی زندگی‌ می‌کنند، گفت: در ده هزار سال پیش، این مقدار فقط یک دهم درصد بوده، در حالی که اینک به 98 درصد رسیده است! (4) یعنی وزن همه‌ پرندگان و چرندگان ساکن در خشکی‌ها، همه‌ فیل‌ها و زرافه‌ها و پلنگ‌ها و گرازها و یوزها و ببرها و خرس‌ها و گرگ‌ها و روباه‌ها و خرگوش‌ها و خلاصه وزن همه‌ مهره‌داران عالم، اینک به دو درصد وزن انسان و دام‌ها و دیگر حیوانات اهلی کرده و خانگی‌اش نمی‌رسد! چه سندی از این گویاتر که نشان دهد و ثابت کند تا چه اندازه و پرشتاب داریم مرگ زندگی را در زمین سرعت بخشیده و رقم می‌زنیم؟

در چنین شرایطی می‌خواهیم ببینیم اوضاع در سرزمینی که بیشتر دوستش داریم، در ایران عزیزمان چگونه است؟

راست این که زیگونگی حیات در وطن هم، حال و روز خوشی ندارد. این واقعیتی است که همه بر آن مهر تأیید می‌زنند (5)؛ چه مسئول دولتی و متولّی موضوع، چه فعالان و کارشناسان محیط زیست (6) و چه حتا شکارچی‌هایی که همچنان در پی گرفتن عکس یادگاری در کنار لاشه‌ وحوشی هستند که شمارشان شتابان در حال کاهش است. فارغ از جستارهای اخلاقی و آموزه‌هایی که بر رعایت حق حیات برای همه‌ جانداران روی زمین تأکید می‌کند و در بیانیه‌ جهانی حقوق حیوانات که در سال 1978 در یونسکو منتشر شد هم مستتر است، جای پاسخی سزاوارانه بر این پرسش خالی است که به راستی آیا اگر فرهنگ شکار و شکارگری در این سرزمین محو می‌شد، می‌توانستیم با اطمینان از محو خطر نیستی تنوع زیستی در ایران‌زمین سخن گوییم؟ به بیانی ساده‌تر، متهم شماره یک در کاهش معنی‌دار شمار وحوش کیست و در این میان، چه سهمی از تشدید این بحران متوجه یک میلیون و پانصد هزار قبضه سلاح ثبت شده‌ و لابد هزاران سلاح ثبت‌نشده و غیرمجازی است که به سمت زیستمندان ساکن در طبیعت ایران نشانه رفته است؟

این البته پرسشی است که باید سازمان حفاظت محیط زیست کشور بر مبنای یک سامانه‌ پایش و سرشماری پیوسته و منظم از وحوش ایران انجام می‌داد و همه ساله تغییرات شمار وحوش، ظرفیت برد و میزان احتمالی حیوانات مازاد را به تفکیک هر زیستگاه اعلام می‌کرد. با این وجود، سالهاست که این سازمان از انجام چنین کاری بازمانده یا بازداشته شده است! و عملاً اعلام می‌شود که آمار دقیقی از شمار وحوش موجود در کشور، چه در مورد مهره‌داران خشکی‌زی، چه آبزی و چه در مورد پرندگان وجود ندارد. بنابراین، در چنین شرایطی که آماری رسمی و دقیق از شمار جانوران هدف شکار وجود ندارد، چگونه است که ادارات کل محیط زیست در استان‌های کشور هر ساله، تعدادی مجوز شکار برای شکارچیان داخلی و خارجی صادر می‌کنند؟ درست مثل ماجرای ترافیک و آلودگی هوای تهران که منجر به ایجاد طرح محدودیت تردد خودروهای شخصی در مناطق مرکزی شهر شد؛ ولی همزمان مجوزهایی چاپ و منتشر شد تا در قبال گرفتن وجهی معین، اجازه دهند تا افراد با خودروهای شخصی خود در محدوده طرح ترافیک تردد کنند!

پرسش این است که اگر نمی‌دانیم چه تعداد کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر داریم، و اگر نمی‌دانیم ظرفیت نگهداری یا برد بوم‌شناختی هر زیستگاه برای هر علفخوار چقدر است، چگونه و مبتنی بر کدامین روش فنی و علمی اقدام به صدور پروانه شکار می‌کنیم؟

به نظرم نخستین وظیفه‌ معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، ارایه‌ تخمینی دقیق و مبتنی بر روشی علمی از شمار گونه‌های حیات وحش به تفکیک هر یک از مناطق چهارگانه تحت امرش است. این آمارها باید سالانه اعلام شود تا بتوان عملکرد هر مجموعه‌ مدیریتی و برنامه‌های اجرا شده‌اش را به درستی نقد کرده و مورد قضاوت قرار داد. اما وقتی نمی‌دانیم شمار وحوش در ابتدا و انتهای مدیریت محمد هادی منافی، معصومه ابتکار چه تغییری با فاطمه جوادی و یا محمدجواد محمدی‌زاده داشته است، چگونه می‌شود با خط کشی دقیق، عیار موفقیت را در کارنامه‌ چهار رییس پیشین در حوزه حیات وحش جانوری محک زد؟

اینجاست که آدمی حس می‌کند که شاید عمدی در کار است تا آمارها منتشر نشود و سرشماری‌ها از وحوش ناقص و محرمانه باقی ماند تا بلکه نشود مدیری را بابت عملکرد چهار یا هشت ساله‌اش به چالش گرفته و مورد پرسش قرار داد. این در حالی است که مردم و به ویژه محلی‌ها در البرز و زاگرس و دیگر زیستگاه‌های مشهور کشور، هر از چندگاه مردانی را در گروه‌های چند نفره و مجهز که دارای پروانه‌ها و مجوزهای لازم هم هستند، می‌بینند که آزادانه و فارغ‌البال به شکار مشغولند و از حمایت‌های قانونی ویژه هم برخوردارند و نگویید که نیستند که کسی دیگر باور نمی‌کند! می‌کند؟

به عنوان مثال، اگر آمار نداریم، چگونه است که مثلاً در یک سال، مانند سال 1387 فقط 61 مجوز شکار چهارپا صادر می‌شود و بلافاصله در سال بعدش، با بیش از 10 برابر رشد، تعداد مجوزهای صادر شده به 687 عدد افزایش می‌یابد. این سردرگمی و بی‌نظمی ناشی از چیست؟

نگارنده پس از بررسی‌های فراوان و رایزنی‌های متعدد سرانجام توانسته به برخی از نتایج سرشماری وحوش کشور در طول پنج سال گذشته دست یابد که البته رسمی نیست، اما به نظر می‌رسد که از واقعیت هم به دور نباشد. بر بنیاد این آمارها، شمار جبیر از 2371 قلاده در سال 1386 به 2323 قلاده در سال 1390 کاهش یافته است. اما شمار آهو در همان محدوده زمانی از 11320 به 17899 افزایش یافته، در مورد کل و بز، اما روند کاهنده بوده و شمار آنها از 40302 به 37858 کاهش یافته و دست آخر آن که شمار قوچ و میش سراسر کشور از 46332 به 53477 افزایش یافته است. به دیگر سخن، در هر 71029 هکتار از خاک ایران، یک جبیر وجود دارد. این نسبت برای آهو، 9218 هکتار، برای هر کل و بز، 4358 هکتار و دست آخر آن که برای هر قوچ و میش 3085 هکتار است. این در حالی است که در هر دو هکتار از خاک ایران، یک انسان زندگی می‌کند؛ یعنی شمار انسان‌ها از شمار پرتراکم‌ترین علفخوار موجود در ایران که قوچ و میش باشد، بیش از 1500 برابر یا 150 هزار درصد بیشتر است! نسبتی که برای جبیر به بیش از سه میلیون و پانصدهزار درصد می‌رسد!

و غم‌انگیزتر آن که در چنین شرایطی، دست کم یک میلیون و پانصد هزار قبضه اسلحه، 45 میلیون گلوله سربی (30 تیر برای هر اسلحه در سال) و 300 میلیون ساچمه (200 ساچمه برای هر تفنگ) به صورت بالقوه به سوی همین تعداد اندک علفخوار موجود در کشور نشانه رفته است. یعنی به صورت میانگین، موجودیت هر علفخوار ایران ( که مجموع‌شان به 111557 می‌رسد) سالانه با 3093 گلوله سربی یا ساچمه‌ای که به سمتش نشانه رفته است، تهدید می‌شود. این درحالی است که در این محاسبه به دیگر عوامل تهدیدکننده حیات علفخواران، از جمله تصادف در جاده‌ها، تصرف زیستگاه‌ها، تخریب پوشش گیاهی، کمبود آبشخور، بیماری، فعالیت رو به گسترش دامداری‌های سنتی و صنعتی و ... اشاره نشده است. همچنین در این محاسبه، به خبرهایی که اشاره می‌کند سالانه ده‌ها نفر از شکارچیان حرفه‌ای از دیگر کشورهای جهان و نیز شیوخ متمول آن سوی خلیج فارس برای شکار یا زنده‌گیری حیوانات موجود در ایران، وارد کشور شده و می‌شوند، پرداخته نشده و صرفنظر گردیده است.

فرجام سخن:

یکبار دیگر بیاییم و کلاه خویش را قاضی کنیم؛ شاید شکار مهم‌ترین دلیل نابودی حیات وحش ایران در شرایط کنونی نباشد، اما قبول کنید که عامدانه‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین دلیلی است که هیچ یک از موازین و آموزه‌های اخلاقی و محیط زیستی نیز آن را تأیید نمی‌کند.

ما باید اجازه دهیم تا فرزندان این آب و خاک هم، همچنان از موهبت حضور و تماشای خرامیدن یوزها، پلنگ‌ها، جبیرها، آهوها و دیگر جانداران ارزشمند وطن برخوردار باشند و به پایان بریم این همه آزمندی و خودخواهی را.

به خدا ما فرزندان فردوسی بزرگ هستیم که هزار سال پیش در چشم و گوش‌مان نوشت و زنهار داد:

سیاه اندرون باشد و سنگ دل

که خواهد که موری شود تنگ دل

آیا شناسه‌های سیاه بختی و سیاه اندرونی را در جامعه‌ امروز ایران و جهان نمی‌بینیم؟ بس کنید و بس کنیم این رویه‌ خونریزانه را ...

همین و تمام.

*عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور و رییس گروه تحقیقاتی مولفه های اقتصادی اجتماعی بیابان زایی

-------------------

[1] http://en.wikipedia.org/wiki/IUCN_Red_List

[2] http://www.guardian.co.uk/science/2004/mar/19/taxonomy.science

[3] http://www.phce.org/environment/545-1389-11-30-22-23-38.html

 [4] http://mohammaddarvish.com/desert/archives/8040

 [5] http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1607290

[6] http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1410305

45234

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 274133

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 37
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سهیلا NL ۲۳:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۱
    30 2
    آمار و ارقام تخریب و نابودی واقعن وجشتناک و تامل برانگیز بود و چه زیبا اشاره شد به موضوع تعمدی بودن اوضاع من به عنوان یک انسان شرمسارم که هنوز هستند آنهایی که جز نوک بینی خودشان جایی را نمیبینند
  • بدون نام IR ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    24 3
    واگذاری هزاران قبضه تفنگ ودادن مجوز به آنهاو نداشتن فرهنگ شکار در بین صاحبان اسلحه معضل جدی میباشد،به نظر من تا دیر نشده میباید طی فرا خوانی تمامی تفنگها را به انبارهای نهادهای ذی ربط تا چند سال منتقل نمود و بازنگری کلی در رابطه با قوانین شکار انجام شود.
    • رضا A1 ۰۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
      5 18
      شما هم که سریع صورت مسئله رو زدی پاک کردی دوست عزیز......مثل همون کاری که مدیران انجام دادن و کار رو به این زارستان کشوندن....جنایتهایی در حق حیات وحش و طبیعت داره صورت میگیره که یک صدمش با سلاحهای شکاری هم نمیشه
  • arman IR ۱۲:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    21 2
    واقعا حقیقت رو گفتین!! هنوز توی ایران شکار شکارچی گری از بین نرفته و هر کسی با یک مجوز راهی کوهستان میشه و.... تاسف باره بشر کجا داره میره...
  • ناصر IR ۱۳:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    27 1
    با سلام اینجانب از کارشناسان سازمان محیط زیست هستم میخواستم خدمت دکتر درویش عرض کنم همان آماری هم که با رایزنی گیر آورده اند مشکل دارد اصولا بحث سرشماری در حیات وحش ایران با امکانات موجود محیط زیست و انگیزه فراوان محیط بانان و کارشناسان!!!! حداقل 10 سال است که به صورت نمایشی و فقط برای رفع تکلیف انجام میشود ، براورد اینجانب این است که آمار اعلام شده حداقل _ 30% خطا دارد. الان یک محیط بان تازه استخدام سازمان محیط زیست حدود 550 تا 600 حکم کارگزینی دارد و دریافتی 450 تا 500 البته کارشناسان فوق لیسانس هم حدود 100 هزار تومان بیشتر دریافت میکنند بنابر این امید داشتن به این که این سازمان محیط زیست برای شما حفظ کند فکری عبث است!!!1
  • دوستدار طبیعن EU ۱۴:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    22 1
    به یزدان که گر ما خرد داشتیم/کجا این سرانجام بد داشتیم مشکل اینجاست که ادمی باور نمی کنه !باور نداره که با این رویه کلی گونه ها رو از بین می بریم. باور نداره که حیات طبیعی و سالم ما در گروه حفظ و نجات همه گونه هاست و با خارج شدن گونه های متعدد از چرخه حیات ،طبیعت محکوم به فناست و واضح ست که برسر بشر چه می آد. جدای همه این حرف ها چگونه می توان به این راحتی جان موجود زنده ای را بگیریم در حالیکه خودمان جانمان را دوست داریم وهمیشه مراقب و محتاطیم که مبادا خراشی به ما وارد شود . لطفن بیایید به مصرع دوم بیت فردوسی بزرگ بیشتر بیاندیشیم میازار موری که دانه کش است/که جان دارد و جان شیرین خوش است جناب مهندس درویش بابت مطلب بسیار مفیدتون سپاسگزارم.باشد که پیش از اینکه بیش از این دیر شود به خود آییم.
  • ال.ن JP ۱۴:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    7 19
    جناب آقای درویش تلاش شما برای تشویق انسانها به خودداری از شکار ستودنی است. اما رائه اطلاعات غلط به مخاطبان امری قابل بخشش هم نیست. آماری که در ار تباط با نسبت پراکنش گونه های حیات وحش در ایران ارائه کردید هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ تئوری بوم شناسی و مدل سازی پراکنش گونه ها به جد اشتباه است... در آمار شما نقش زیستگاه و مطلوبیتش به کل فراموش شده است و اساس بوم شناسی مطلب نادیده گرفته شده است. این چنین آماری به سالها تحقیق و مطالعه آماری احتیاج دارد.
  • مژده A1 ۱۵:۲۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    20 1
    می خواستم به دوستان عزیز بگم گیریم که آمار ایراد داره، گیریم که اغراق شده! قبول ندارید با بی فکری های ما و بی تاملی ما داره به محیط زیست و جانواران آسیب وارد می شه! شمائی که فقط واسه تفریح حیوون شکار می کنی، شمائی که واسه خوشگذرونی طبیعت رو نابود می کنی، فکر آیندگان هم هستی؟ به قحطی و نابودی هم فکر می کنی؟ مسلما فاقد تفکری وقتی می بینی که برای اطرافت مخربی و باز دنبال اما و اگر توی کاغذ می گردی که خودتو تبرئه کنی. متاسفم.
  • آرش کوهرو CH ۱۸:۵۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    4 21
    سلام. مطالب را تا حدودیخواندم ولی آمار جای بحث دارد. بحث اصلی من این است که شکار هم جزیی از زندگی بشر هست و بوده و هست و خواهد بود. متاسفانه در ایران کلمات یکی هستند و فرق شکارچی را با شکارکش نمی دانند!!! مثل تماشاگر و تماشاگر نما در ورزشگاه ها!!! دوستانی که اگر روزی یک وعده گوشت سر سفره نباشد فکر می کنند ازگرسنگی منتقرض خواهند شد هم باید ببینند که داین گوشت از کجا آمده حیوانی که فقط به صرف مردن زندگی کرده ولی شکار در یک شکار واقعی نه شکارکشی احتمال زنده ماندن را دارد. چرا باید به همه چیز صفر و یک نگاه کنیم مثل خیلی از کشورها حیواناتی را برای شکارپرورش دهیم تا شکارچی هم باشد. با قوانین غیر علمی و اصولی و ممنوعیتهای بلند مدت چند ساله شکارچیان به شکار غیر قانونی روی آورده اند.
  • بدون نام US ۲۱:۱۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    4 1
    98% شکارچیان غیرقانونی شکار میکنند و 2% با مجوز!
  • علیرضا US ۲۲:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    4 21
    جناب آقای مهندس درویش نگرانی شما در خصوص وضعیت حیات وحش قابل ستایش است اما برادر بزرگوار در خصوص مطالب و آمار وتحلیل شما از حیاط وحش و سرشماری وحوش همچنین انگشت اتهام گرفتن بسمت گروهی بنام شکارچی که به جد اگر ارزش محیط زیست برای آنها از شما بیشتر نباشد قطعا کمتر نیست به عقیده اینجانب امریست اشتباه. در ابتدا عرض کنم تفاوت مرام شکارچی گری که حیاتش بطور مستقیم در بقای تنوع زیستی ست با شکارکشی یکی نیست و در میان شکارچیان رفتار شکارکشی کاملا منفور و مردود است. خلاصه عرض کنم ارائه این آمار بدون در نظر گرفتن و نا اشنایی با خصوصیات رفتاری جانوران(رفتارشناسی جانوران بعنوان مثال تاثیر آفزایش میانگین سنی جمعیت در کاهش جمعیت آن نسبت تراکم جمعیتی و زیستی جمعیت مورد بررسی قرار گرفته ......
  • علیرضا US ۲۲:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۲
    3 19
    تغییرات ایجاد شده و تحمیل شرایط جدید زندگی برای تنوع زیستی و و و کاری پسندیده نیست. اینجانب بعنوان شخص کوچکی از خانواده شکارچیان عرض می کنم: رعایت عدالت نوشتاری در فضای مجازی یکی از همان رفتار های نادرستی ست که خود شما معترض آن هستید. در پایان عرض می کنم در صورت تمایل جلسه ای با حضور تعدادی از شکارچیان خوشنام تشکیل دهید تا درستی و نادرستی پاره ای از بیاناتتان آشکار گردد. مطمئن باشید برادر بزرگوار هیچ کس نه مدیران محیط زیست ،نه عاشقان بیابان ندیده و سینه چاک حیلط وحش این سرزمین به اندازه یک شکارچی از فراموشی صدای کبک دری یا کل دو (شاخ بازی دو کل بالغ برای کسب برتری) حسرت نخواهند خورد پیروز باشید
    • محمدی بیدهندی IR ۰۱:۰۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴
      18 3
      آقا آقا بس کنید جان تفنگ ها و ساچمه هایتان که از همه چیز بیشتر دوستشان دارید بس کنید توجیه نکنید .عصر حجر تمام شد غار نشینی به پایان رسید نرسید؟بعد هم شما از همان شاخ بازی کل ها و بز کشی افغان ها بگویید درس دادن محیط زیست را به اساتید بسپارید.(در ضمن برادر عزیز حیات وحش نه حیاط وحش)مرسی
  • شهاب DE ۱۱:۵۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    20 2
    شكار يعني چي كه شكارچي معنيش چيه ؟؟؟حيوون بينوا داره زندگيشو ميكنه ميزنن ميكشنش آمار وارقام ممكنه اشتباه باشه ولي حتما كمتر از رقم واقعي است ولي باور كردن اينكه گونه هاي مختلف در حال انقراض هستن اصلا مشكل نيست بيچاره وطنم
    • بدون نام CH ۲۰:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴
      2 15
      اون گوشتی هم که شکا از قصابی می خوری از درخت عمل نیومده از یه جاندار بوده
  • بدون نام IR ۱۳:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    10 0
    جناب آقاي درويش اينجانب به عنوان محقق محيط زيست كه چند اكتشاف رسمي به ثبت رسانده ام به حضور اعلام نمايم كه انواع مطالعات و جذب و دفع اعتبارات عمدتا به دليل عدم طرح در كميته و شوراي پژ‍وهشي استانها و سازمان مركزي فاقد مشخصات مطالعه علمي است.صرفا ديدگاه اقتصادي حاكم است. نيز نظارتي رسمي كه بازخواست از معاون محيط طبيعي و مدير استان و آموزش نمايد از جمله نحوه مناقصه و اجرا و شركت و اعتبار آن و ساير نيز نيست. با توجه به روند توصيفي بودن امور محيط طبيعي و ديدگاه اقتصادي بر نحوه صرف اعتبارات افق روشني ديده نميشود.مستلزم حذف افراد با عنوان معاون و مسئول محيط طبيعي و كميته پژوهشي و تغييرات اساسي است كه اين مورد نيز به دليل ارتباطات فيمابين بعيد به نظر ميرسد.
  • بدون نام IR ۱۳:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    4 0
    روند جهاني اينگونه شده كه امور بايد هدفمند و كمي و مقياس پذير باشند. عمدتا مباحث محيط طبيعي و منابع طبيعي به دليل ماهيت چندگانه بودن غير قابل سنجش با معيارهاي سنتي است. البته معيارهاي علمي وجود دارد. و راسا تعدادي مقالات با اين فرمت ارائه نموده ام. ولي سطح تخصص و درك معاونتهاي استاني و كارشناسان اينگونه نيست كه جوابگوي اين نوع تحليلها باشد. متاسفانه كارشناسي كه سمت معاونت محيط طبيعي و مسئول را در يك استان بر عهده دارد نه بر اساس سوابق و رزومه كاري رسمي بلكه به دليل تائيد توسط مراجعي كه هيچ اطلاعي از عملكرد و تخصص ندارند در اين موقعيتها قرار دارند. نيز خودمختاري در امور دارند. نياز به تجديد نظر از بالاترين بخش هاي سازماني بر اين افراد است.
  • بدون نام IR ۱۳:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    1 0
    اين بخش محيط زيست راه فرار زيادي دارد. از جمله استاندارد تعداد محيطبان با جهان يكي نيست. و يا تعداد اسلحه غيرمجاز زياد است. يا بيماري موجب نابودي پرندگان شده. يا تعداد پاسگاهها برابر استاندارد جهاني نيست. لازم است ذكر نمايم كدام بخش و يا چارت ما برابر استاندارد جهاني است كه اين امور نيز اينگونه باشد؟ در اداره مان 1 نفر كارشناس فعال من هستم. ولي تعداد 4كارشناس در ليست بيمه در اداره وجود دارد و مشخص نيست كجايند و چه ميكنند؟ در خصوص اسلحه قاچاق مطرح نمايم كه مگر در كشورهاي آمريكايي كه اسلحه به فرم آزاد در اختيار است حيات وحش آنجا منقرض شده؟ مسلما خير و وضعيت بهتر از ما نيز دارند. پس بحث تعداد اسلحه نيز مطرح نيست.
  • بدون نام IR ۱۳:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    3 0
    چرا از بيسرنشينهاي ساده كه به وفور توليد ميشود براي پايش استفاده نميشود و اينكه 1 كارشناس توسط رايانه و دوربين مناطق را كنترل كند و 2 نفر مامور براي دستگيري شكارچي متخلف به محل بفرستد؟ نيز افزايش محيطبان بدون وجود مسئوليت و نحوه سنجش عملكرد مثل پرداخت حقوق به افراد عادي است. اگر 1 ماه 10 مامور يك متخلف نيز شناسايي نكنند كسي هم از اين افراد بازخواست نميكند و در اداره مسئوليتي هم ندارند. و همواره از سختي كار بحث ميكنند و كل آسيبهاي دست و پا و كمر و خانواده و تصادفهاي شخصي را به محيطباني ارتباط ميدهند.
  • بدون نام IR ۱۳:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    2 0
    بازرسان شما سراغ من مي ايند و از من بيسواد درخواست ميكنند در يك كلام مطرح نمايم در 5 يا 10 سال اخير تغيير كاربري كم شده و يا ثابت و يا زياد شده؟ يك زحمت به خود نميدهند اينكه كه از واحد جي اي اس سازمان درخواست نمايند دو تصوير 5 سال اخير يك محدوده به روش طبقه بندي نظارت شده و يا نشده تحليل شود تا مشخص شود اينكه تغيير كاربري كم يا زياد شده .10 سال يك رئيس وجود دارد و بازخواستي نيز ندارد. به نظر خودتان از 10 كارشناس محيط طبيعي چه تعداد اين قابليت و تخصص را دارند؟ بعيد است حتي 1 نفر باشد. خيلي علاقه دارم يك ازمون رسمي بدون اطلاع پيشين برگزار نماييد تا متوجه شويد از 10 نفر كارشناس چند نفر كارشناس واقعي اند؟ اين نوع مباحث را در قالب برگزاري يك دوره اموزش ضمن خدمت درخواست نماييد.
  • بدون نام IR ۱۳:۴۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    5 0
    اگر وجود اسلحه قاچاق مطرح است پس چرا در امريكا كه به فرم ازاد بين مردم است جمعيت حيات وحش انجا منقرض نشده و وضعيت بدتر از ما ندارد؟ در ضمن چرا فقط متخلفان بعد از واريز مبلغ جريمه بخشيده ميشوند؟ در ضمن واريز 70 درصد مبلغ جريمه براي رئيس و مامور و معاون استان آيا بازدارنده است؟ مسلما خير. حتي علاقه دارند 100 نوع شكار خرس باشد تا به ازاي هر كدام 700تومان به خزانه واريز و پايان سال حدود3-10ميليون براي هر مامور و رئيس به حسابشان واريز شود. چرا به مخبران كه عامل 99 درصد شناسايي متخلفان اند و در قانون پيشبيني شده بايد به ايشان نيز پرداخت شود در صورتجلسه نمي ايند و پرداخت نيز نميشود. اين مورد در اصل 44 مورد توجه است. اگر اجرا شود 99درصد جرايم شكار منحل ميشود. در صورت تائيد از من تشكر نماييد.
  • بدون نام IR ۱۳:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    4 0
    چرا در مدت 10 سال اخير به هيچ مخبر و گزارشگر مردمي كه تخلفات و حضور شكار غير مجاز را اطلاع رساني و منجر به شناسايي متخلفان ميشود هيچ پرداختي صورت نميگرفت؟ آيا به ذهن هيچ بزرگواري نميرسيد. بيش از 10 بار اين مورد را بخشهاي استاني خود و سازماني اعلام نموده ام. به نظر خودتان اگر به گزارشگر مردمي اعلام نماييد كه درصدي از 70 درصد مبلغ جريمه را به فرم رسمي به شما پرداخت خواهيم نمود و بر اساس اصل 44 قابل اجرا است آيا متخلفي بر روي زمين باقي خواهد ماند؟ چرا فقط به افزايش محيطبان توجه ميكنيد و آيا افزايش محيطبان بي تعصب بهتر است و يا مشاركت مردمي بدينگونه ؟ مسلما مشاركت مردمي.
  • vena CA ۱۸:۲۴ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    18 0
    بدون آمار واقعی و درست، مجوز شکار صادر کردن می تونه مصداق کسی باشه که بیخبر از جیبش خرج می کنه. هرچند این یک نگاه کاملا سطحی و گذراست. اونچیزی که واقعی تره دل ناسوزی و بی اهمیتی و بی مسئولیتی است. که اگر اینطور نبود وجود همه سلاح ها و ابزار شکار (نه به طور قاچاق، که کاملا آزاد و در دسترس) نمی تونست چشم و دل انسان ها رو، تماما آز و خودخواهی بگیره... فرهنگ سازی وظیفه مسئولین و عمل در قالب دل رحمی ذاتی که موهبتی است از طرف خداوند و شاید به خواب رفته، کار انسانهاست..
  • محمد درویش IR ۱۸:۳۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    21 0
    درود بر دوستان بزرگوارم که در این موضوع بسیار مهم، سزاوارانه واکنش نشان داده و نظرات خویش را به اشتراک نهادند. نکته‌ای که لازم است مجدداً بر آن تأکید کنم آن است که هرچند با توجه به بضاعت کنونی سازمان متولی محیط زیست در کشور، شاید نتوان با قاطعیت از سهم شکار در تخریب زیگونگی حیات در کشور، به طور دقیق پرده برداشت؛ اما یک واقعیت را هم نباید و نمی‌توان انکار کرد. این که اگر عملکردهای نابخردانه یا آزمندانه ما در حوزه کشاورزی، دامداری، جانمایی صنعتی، مسکونی، آلودگی منابع آب، خاک و هوا و حتا انتخاب مکان‌های نادرست برای انجام رزمایش‌های خویش منجر به تخریب و نابودی زیستگاه و حیات وحش ما - به صورتی غیر مستقیم - می‌شود. ترویج فرهنگ شکار و شکارگری، آشکارا و به طور مستقیم دارد ... بقیه در کامنت بعدی ...
  • محمد درویش IR ۱۸:۳۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    21 0
    ادامه از کامنت قبلی (2) باقیمانده حیات وحش ما را به قهقرا سوق می‌دهد. در چنین شرایطی، حتا اگر به آموزه‌های اخلاقی هم اعتقادی نداریم که بر بنیاد آنها، ریختن خون حیوانات به بهانه‌ی تفریح یا ورزشی! به نام شکار کاملاً اشتباه و غیرقابل پذیرش است؛ باید متوجه باشیم که در شرایط کنونی که اغلب زیستگاه‌های ما با شرایط کلیماکس (مطلوب) خود فاصله‌ای بس دراز دارند، نباید عامدانه این اندک وحوش باقیمانده را به کشتن دهیم. دست آخر آن که یک قانون نانوشته در طبیعت وجود دارد که می‌گوید: آنهایی که چارچوب زندگی‌شان را به نحوی سامان می‌دهند که ادامه‌ی آن در گرو ریختن خون جاندارانی بیگناه و مفید برای پایداری بوم‌شناختی سرزمین است، باید بدانند که عقوبت این خونریری، سرانجام ... (ادامه در کامنت بعدی) ...
  • محمد درویش IR ۱۸:۳۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    21 0
    ادامه از کامنت قبلی (3) روزی گریبان آنان و دیگر هم‌نوعان‌شان را خواهد گرفت. از همین روست که در باور من، ما شکار خوب و شکار بد نداریم، همانگونه که قاتل خوب و قاتل بد نداریم. شکار به هر بهانه‌ای نه تنها در ایران که در همه‌ی نقاط جهان به عنوان رسمی که از پیشینه‌ی بدوی آدمی متعلق به قبل از پیدایش کشاورزی در 10 هزار سال پیش، به جا مانده، باید ریشه کن شود و این وظیفه‌ی همه‌ی نخبگان و متخصصان و روشنفکران و اصحاب رسانه است که در این مهم دست به روشنگری زده و با آفرینش آثاری جذاب و اثرگذار در حوزه‌ی دیداری، شنیداری، نوشتاری و مجازی، بکوشند تا جامعه‌ای را بسازیم که در آن هرگز کسی با افتخار جرأت نکند تا همچنان خود را "شکارچی" بنامد و یا بدتر آن که ... (ادامه در کانت بعدی) ...
  • محمد درویش IR ۱۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    21 0
    ادامه از کامنت قبلی (4) بخواهد در کنار لاشه حیوانات کشته شده‌ و غرق در خونش، عکس یادگاری هم بگیرد. ما باید دوره سرودن و خواندن ترانه‌هایی که می‌گفتند: می‌خوام برم کوه شکار آهو را به پایان برده و در عوض، زنهار اندیشمندانی چون سهراب سپهری عزیز را تکرار و ترویج کنیم که می‌گفت: لب دریا برویم تور در آب بیاندازیم و بگیریم طراوات را از آب ادامه در کامنت بعدی ...
  • محمد درویش IR ۱۸:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    21 0
    ادامه از کامنت قبلی (5): از همین روست که من - محمد درویش – با بیش از ربع قرن سابقه‌ی پژوهشی و به عنوان عضو هیأت علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور در همینجا اعلام می‌دارم که تا هنگامی که زنده هستم، در مقام وکیل مدافعی بی منت برای جانداران این سرزمین خواهم کوشید تا حتا اگر شده یک نفر از تفنگ به دستانی که بی هیچ احساس گناهی به سوی این حیوانات بیگناه نشانه رفته‌اند را وادارم تا تفنگ‌شان را مانند بزرگترین و مشهورترین شکارچی ایران، استاد اسکندر فیروز بزرگ – به کناری نهاده و به جایش با دوربین عکاسی به شکار حیات وحش وطن بروند. کاری که آن بزرگ مرد طبیعت دوست ایرانی از 47 سال پیش انجام داده و سرمایه‌ای کم‌نظیر برای جوانان امروز و فردای وطن به یادگار نهاده است ... (ادامه در کامنت بعدی)
  • محمد درویش IR ۱۸:۳۹ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    21 0
    بخش آخر کامنت (6): موفق باشید و به امید روزی که ببینم و ببینیم آخرین شکارچی، تفنگش را برای همیشه به دیوار می‌آویزد؛ آرزویی که برای تحققش، حاضرم جانم را هم بدهم.
  • حسین مهدیانی IR ۲۰:۲۰ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    20 0
    شکار آن هم در این روزگار یعنی خونریزی محض! آدمی که با بوی خون مست می شود را با عدد و رقم کاری نیست! آنها از کشتن لذت می برند همین و بس!
  • حمیدرضا تدین A1 ۲۲:۰۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۳
    23 0
    متاسفاتهروزگاری منم شکارمیرفتم وامروزپشیمانم ووقتی دشت وبیابونو خالی از حیونای که روزی شکار میکردیم میبینم ازخودم خجالت میکشم خدامنو ببخشه وبه امیدروزی که هیچ تتفنگی بارای کشتن حیونی نشونه نره.انشالا
  • وحید US ۰۰:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴
    17 6
    آقایونی که ادعای کارشناسی محیط زیست رو دارید اگر شما مدعی این امر هستید که آمار و ارقام مهندس درویش اشتباه است پس یا علی خودتون آمار واقعی رو بدید که ما هم بدونیم و قضاوت کنیم.البته آمار رو بر اساس دلیل و مدرک ارائه کنید
    • علی سلیمی US ۲۱:۴۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴
      5 14
      آقای وحید عزیز هر دانشجو سال دوم رشته محیط زیستی می دونه که تراکم هر گونه را در واحد سطح و در زیستگاه خاص اون گونه می سنجند. این که جناب مهندس درویش نسبت پراکنش آهو و جبیر و کل و بز رو به کل مساحت خاک ایران تعمیم میدند جای تامل داره و دیگه اصلا نیاز به ارائه مدرک و دلیل نداره... غرض این نیست که ایشون دلسوز محیط زیست نیستند؛ منظور این هست که یا این جور آمار و ارقام رو در نوشته هاشون نیارند یا اگر میارند درست ارائه بدند.
  • lمریم کمالی IR ۰۹:۰۲ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴
    18 2
    ترویج گیاه خواری وغذا های سالم برای محیط زیست و همه موجودات اهلی ووحشی راه نجات وسلامت است متاسفانه گروهی افراد به علت بیکاری وماجراجویی وخلا؟روانی دست به شکار وکشتن حیوانات میزنند وگاهی به علت فقر وگاهی برای سرگرمی و تغذیه خود وخانواده وانبار کردن گوشت مجانی درخانه به غارت طبیعت وگرفتن جان موجودات حیات وحش اقدام میکنند. این افراد بی رحم که درفرهنگ ما حرفه اشان طردواغلب بیرحم هستند.روی خوش درزندگی نخواهند دید وسرانجام وجدان آن ها باعث عذاب وپشیمانی اشان میشود وبه قولی عاقبت به خیر نمیشوند... ترویج اندیشه دوست داری طبیعت و حیوانات از طریق رسانه ها وکار بیشتر وآموزش کشاورزان ومدیریت صحیح محیط زیست مساوی است با طبیعتی زیبا وغنی شکارچی کمتر وایرانی زیبا و پرطراوت
    • بدون نام CH ۲۰:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴
      14 0
      حرف شمامحترم در مورد بد بودن شکار
  • شين IR ۱۰:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۴
    22 1
    تحليل بعضي دوستان از تفاوت ِ دو واژه شكارچي و شكاركش ؛ جالب است ! مثل اينكه قاتل خوب و قاتل ِ بد ؛ دزد ِ نامرد و دزد ِ جوانمرد !ا جان ِ موجوادت ِ رهاي طبيعت را مي گيريم تا ورزش كنيم !؟ مي كُشيم تا به خيال ِ خودمان از گوشت ِ شكار جان بگيريم ؟ افتخارمان تعداد سرهاي گوزن و كل بر ديوار است ؟ به عكس ِ اشرف ِ مخلوقات ايستاده بر جنازه ي طبيعت مي باليم !؟
  • مسیح دانش IR ۱۴:۵۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۵
    18 2
    درود بر مهندس درویش عزیز که با این مقاله ارزشمند و جامع شان، مرا از یک سردرگمی بزرگ درآوردند. زیرا تصمیم داشتم در تعطیلات نوروز یک تفنگ شکاری بخرم و به شکار بروم. اما الان ترجیح می دهم پول آن تفنگ را در مسیری خرج کنم تا افراد ناآگاهی چون من پزودتر متوجه تهدیدی که تنوع زیستی ما را نشانه رفته، بشوند و دست از شکار حیوانات وحشی بردارند. باز هم ممنون.