فاطمه مقیمی: من میلیاردر نیستم. مولتی میلیاردرم/ به دست هایم نگاه کن، مدام کار خانه می کنم

یک زن چقدر می تواند به بن بست ها فکر نکند ؟... این که در ورطه ی کاری غیرممکن قدم بگذارد و بعد سرآمد آن رشته بشود ، بس نیست؟

مریم نوابی نژاد:این که مدام به رفتن و رفتن فکر کند و نخواهد اسیر یک جا نشینی بشود طوری که موقع پیاده کردن مصاحبه اش ، از لیست کردن این همه کاری که انجام داده ، دست هایت خسته بشود اما او که تمام این سرتیترها را زندگی کرده و سال ها برایش زحمت کشیده ، خسته نباشد . ساعت ها، پرحرارت و با لذت، از این همه تلاش بگوید و به هزار راه نرفته ی دیگر هم فکر کند که هنوز و همیشه خیلی وقت دارد و بعد از یک قرار کاری آمده باشدو بعد از مصاحبه هم یک قرار کاری دیگر داشته باشد اما آن قدرپرانرژی باشد که انگار تازه اول صبح است. سیده فاطمه مقیمی را خیلی ها می شناسند . زنی که در صنعت حمل و نقل کشور ، سی سال است زحمت کشیده ، مقاومت کرده و آن قدر در این رشته سرآمد شده که همه باورش کرده اند. این که از کجا شروع کرده و چطور به این مرحله از توانستن رسیده ، حکایتی است که در یکی دو پاراگراف جمع نمی شود و نمی شود خلاصه اش کرد. خودتان گفتگوی ما را با او در کافه خبر بخوانید بهتر است:

چرا وارد حیطه ی حمل و نقل شدید؟
در خانواده ای به دنیا آمدم که پدر و مادر هر دو آموزش پرورشی بودند و هر دو شغل آزاد هم داشتند. دومین دختر از چهار دختر خانواده ای که وضع متوسطی داشت. دیپلم که گرفتم رشته ی مهندسی عمران دانشکده فنی قبول شدم. خودم جراحی دوست داشتم ولی پدرم خیلی دلش می خواست مهندسی بخوانم.دوسال در ایران درس خواندم و بعد واحد هایم را به دانشگاه انگلیس انتقال دادم و همانجا درسم را تمام کردم و بعد از انقلاب به ایران برگشتم. در آن سال ها کار کردن در رشته ی عمران آن هم برای یک زن ، وضعیت نابسامانی داشت. به خاطر همین ترجیح دادم از تخصص دیگری استفاده کنم و آن هم زبان انگلیسی بود.به عنوان مترجم وارد شرکتی شدم که علیرغم این که فکر می کردم یک شرکت بازرگانی است ولی یک شرکت حمل و نقل بود. همین سرآغازی شد برای شناخت و علاقمند شدن به این رشته و بعد سه سال و نیم کارمند آن شرکت بودم تا این که تصمیم گرفتم به طور جدی وارد صنعت حمل و نقل بشوم.

چرا به همان کارمند بودن اکتفا نکردید؟
روحیه ی آدم ها با هم فرق می کند. باید ببینید از زندگی چه می خواهید. من شاید قابلیت تابع شدن و قراردادی شدن را نسبت به یک سری دستورالعمل نداشتم. همیشه دلم می خواست سکان هدایت کار، دست خودم باشد. کار روتین حوصله ام را سر می برد و تنوع طلبی در کار را دوست داشتم. فضای کارمندی برایم کوچک بود. زمانبندی و کارهای تکراری و نداشتن قدرت عمل حسته ام می کرد. حالا که فکر می کنم می بینم همیشه سمت و سوی ذهنی من همین بوده. وقتی برمی گردم سمت بازی های دوران کودکی می بینم خیلی اهل خاله بازی و عروسک بازی نبودم و بیشتر بازی هایم پسرانه بود مثل فوتبال. ضمن این که به محض ورودم به این شرکت ، ازدواج کردم یعنی اوایل سال 59 و علاوه بر روحیات خودم ، همسرم هم اصرار داشت که درکار، محدود و محصور نمانم. می گفت به جای کار اجرایی دنبال استراتژی کار برو.

جالب است که همسرتان این قدر موافق قدم زدن شما خلاف جهت باد بود؟
این تفکر خاص همسرم بود. ویژگی خودش بود. یعنی به خاطر دو سه سال زندگی با من ، تغییر نکرده بود. با این حال قابلیت های مرا هم دیده بود و می دانست که اگردر تصمیم گیری، آزادم بگذارد ، حتما به نتیجه می رسم. همیشه اعتقاد دارد که محدود بودن آدم ها چه زن و چه مرد در چارچوب خانواده ، غایت و مقصود نیست. همیشه هم مثالش این است که تو داری تمام وظایف خانه ات را حتی فراتر از یک زن خانه دار انجام می دهی. مسئولیت مادرانه ات را هم به بهتر نحو انجام می دهی اما جامعه هم بر گردن تو حقی دارد که باید با تمام توانایی هایت ، در جامعه خدمت کنی. به خدا این ها شعار نیست. طرز تفکرش همین است. طبیعی ست که با این طرز تفکر، مسیر آدم به سمت اوج هدفی که دارد ، هموارتر می شود. شک ندارم اگر می خواستم تنها و یک تنه، از این راه پر پیچ و خم بگذرم قطعا به این نقطه ای که الان رسیده ام ، نمی رسیدم. موتور محرک من همیشه همسرم بود و هست. شاید حرف هایم ، به نظرت خیلی شعاری بیاید ولی اگر یک روز سرزده بیایی دفترم یا خانه ام و با من چای بخوری این حرف هایی را که الان می زنم بیشتر درک می کنی.

چه اصراری دارید که کنار این همه مسئولیت ، زن خانه دار هم باقی بمانید؟
من زندگی می کنم. به دست های من نگاه کن. من مدام کار می کنم و با تمام وجودم زندگی می کنم. دیروزیک ربع به 6 از خانه بیرون آمدم چون 6:30 در اتاق بازرگانی جلسه صبحانه داشتیم و 10 شب به خانه رسیدم . بعد از این که شام خوردیم برای امروز خواستم تاس کباب درست کنم. سیب زمینی و پیازها را در سینی گذاشتم تا پوست بگیرم.وقتی نشستم احساس کردم خیلی خسته ام و بعد بلافاصله به خودم گفتم من خسته نیستم. تازه انگار از خواب بیدار شده ام و باید یک روز جدید را شروع کنم. چون زندگی در خانه ی ما، از همان موقع شروع می شود. همسرم مثل همیشه برگشت و گفت: چقدر به تو می گویم آشپزی نکن! پس این رستوران ها را برای چه گذاشته اند؟خود بچه ها هم غذای بیرون را بیشتر دوست دارند. گفتم: غیر ممکن است. غذایی که با محبت پخته می شود تاثیرش چند برابر غذای بیرون است.

این انرژی را از کجا می گیرید؟ می شود گفت ذاتی و خدادادی؟
به خدا نمی دانم. ولی از یک چیز مطمئنم. من ژن گیلانی دارم و تاریخ و شرایط جغرافیایی، به مردمان آن منطقه ، سخت کوشی را آموخته. شاید به این دلیل است. به خانم های گیلانی نگاه کن. در مزرعه هایشان زن ها بیشتر از مردها کار می کنند. به هر حال وقتی به خانه می رسم انگار تازه زندگی ام را شروع کرده ام. در عین حال که باید درس هم بخوانم. چون الان در رشته ی مدیریت تحول ، دکترا می خوانم.

چه نیازی به درس خواندن داشتید؟
بعد از این که دیدم مهندسی عمران رشته ی کاری من نیست. دوباره رفتم از نو لیسانس مدیریت بازرگانی گرفتم و کارشناسی ارشدم را مدیریت استراتژیک گرفتم . دلیلش هم این بود که از نظر کاری، در جوی زندگی می کنم که نیاز دارم برای خودم به روز باشم. در کار اگر به روز نباشی، یک جایی تفکر سنتی جای تحصیلات تو را می گیرد.چون بعد از این که وارد صنعت حمل و نقل شدم ، علاقه ام را دیدم و میزان پایبندی ام را نسبت به این رشته سنجیدم.

ریشه ی اصلی این علاقه چه بود؟ آن که بیشتر از دلایل دیگر پایبندتان کرد؟

مهم ترینش این بود که همه تصور می کردند که یک زن هیچ وقت نمی تواند در زمینه ی حمل و نقل کار مدیریتی انجام بدهد و من در هیچ کار سالمی ، مانع و محدودیتی برای زن بودن نمی بینم. معتقدم وقتی علاقه ای هست حتما توانایی انجام آن کار هم وجود دارد فقط باید زمینه ی پرورشش را فراهم کرد.این ها واقعیت هایی ست که به آن رسیدم.

فاطمه مقیمی

 

و کمی از آن همه مشکلاتی که در این مسیر به خاطر زن بودن برایتان بوجود آمد ؟
من برای ثبت شرکتم باید به وزارت راه می رفتم. پروسه های خودش را دارد. سوابق کاری می خواهد و امتحان های متعدد ورودی . اواخر سال 61 که وارد این صنعت شدم هنوز هیچ زنی قدم در این عرصه نگذاشته بود.خیلی مکافات کشیدم تا توانستم موفق بشوم و شرکتم را ثبت کنم. اولین و مهم ترین سختی اش این بود که باور حضور یک زن در این شغل وجود نداشت. وقتی می پرسیدم منع قانونی اش کجاست ؟ چرا نمی توانم ؟ می گفتند نمی توانی. می گفتم خب بنویسید . می گفتند نوشتنی نیست.پایداری و پیگیری من باعث شد از هزار خان این مسیر پر پیچ و خم بگذرم و تاییدیه را از وزارت راه بگیرم. مثلا می گفتند باید بروی رشته ی مرتبط بخوانی. گفتم مگر تمام این هایی که در این زمینه فعالیت می کنند تحصیلات مرتبط دارند. آن ها یا راننده اند و یا گاراژ دارند. بعد می گفتند به آن ها کاری نداشته باش شما زمینه ی تحصیلاتت به این رشته نمی خورد. این بود که همان سال رفتم دانشگاه آزاد و در رشته ی مدیریت حمل و نقل ثبت نام کردم و شاگرد سوم هم شدم.

دلیل این همه اصرارتان چه بود؟ نمی شد بروید سراغ کاری که دردسرکمتری داشته باشد؟
درست است. چون علاوه بر این که اصلا چنین باوری وجود نداشت و من باید خیلی ها را متقاعد می کردم ، خیلی وقت ها توهین هم می شنیدم. ورودم به این رشته، انگار یک جوری دخالت در امور مردان بود. وارد صحنه ای شده بودم که انگار این صحنه ، صحنه ی بازی من نبود.اصلا حاضر نبودند مرا بپذیرند چه برسد به این که بخواهند به من به چشم یک رقیب نگاه کنند و دقیقا این سنگ اندازی ها مرا جسورتر و مصرتر می کرد. چون همیشه در رویاهایم ، انجام کارهای غیرممکن را دوست داشتم. کاری که هرکسی نتواند. ضمن این که این کار نسبی نبود که از طریق خانواده به من رسیده باشد.یک جور نوآوری بود. طبیعی بود که وقتی قصد انجامش را کردم می بایست ریسک های زیادی را هم می پذیرفتم. حتی بعد از ثبت شرکت ، یا مرا در بحث های تشکلی راه نمی دادند یا اگر مطلع می شدم و می رفتم، اصلا مرا ندید می گرفتند.یادم می آید در یکی از مراسم های ماه رمضان ، افطاری می دادند و من هم خبر شدم و رفتم. گوشه ی رستوران برای من چادر زدند و گفتند شما برو آن جا بنشین. من یک نفر تنها آن جا نشستم ولی رفتم و باز هم رفتم.همین امروز هم با وجود این که سطح آگاهی مردم خیلی بالا رفته ، اما یک جوان حاضر نیست با اصرار به خواسته اش برسد و این همه ملامت بشنود و سختی ببیند.وقتی از من می پرسند چرا به این جا رسیدی؟ می گویم من به خاطر نگاه و باور و تفکر خودم آمدم .خوشحالم که در هیچ مقطعی از زندگی ، از هیچ رانتی استفاده نکردم. هیچ گونه وابستگی در هیچ دوره ای از زندگی ، به قدرتی یا نهاد و وزارتخانه ای نداشتم و حتی خیلی از موانع برسر راهم بود به خاطر نوع جنسیت و نگاهم ، نوع کاری که انتخاب کردم و این که اولین بودم. اما امروز که نگاه می کنم به خاطر راهگشا بودنم، بسیار احساس غرور می کنم.نه به خاطر موقعیتی که الان دارم . به خاطر این که راه را برای دیگران باز کرده ام.

شما واقعا بانوی میلیاردر ایران هستید؟
اولا امروز هر کسی که در تهران یک خانه ی معمولی داشته باشد میلیاردر است. ولی نگاه بدی که به اصطلاح میلیاردر، در جامعه وجود دارد ، درست نیست. چون در اسلام هم سرمایه داشتن قابل قبول است فقط باید ببینی سرمایه از کجا به دست آمده. آنچنان که همه تصور می کنند سرمایه مالی ندارم ولی مولتی میلیاردم به خاطر انرژی ها و روابط انسانی که دارم. من آن قدر دوست و رفیق دارم ، آن قدر همراه دارم ، آن قدر آدم ها را می شناسم و آدم ها مرا می شناسند که خودش مهم ترین سرمایه من است. چون در نهایت چیزی با خودم نمی برم ولی اثراتی که از خودم باقی می گذارم ثروت من محسوب خواهد شد.
الان که در صنعت حمل و نقل نگاه می کنم ، تعداد قابل توجهی از مدیران این صنعت ، پرسنل من بودند و این افتخار من است. سرمایه داشتن یعنی همین. بیا دو روز با من زندگی کن تا بفهمی وقتی می گویم سرمایه ام روابط انسانی ست یعنی چه.

بعد از ثبت شرکت ، با چقدر سرمایه شروع به کار کردید؟
با سرمایه ای خیلی محدود. از یک اتاق در شرکت همسرم شروع کردم. همه کاره اش هم خودم بودم. صبح می آمدم اتاق را گردگیری می کردم و چایی می گذاشتم. تلفن که زنگ می زد، موهبت صدای زنانه این بود که می توانستتم صدایم را نازک کنم و ادای منشی شرکت را در بیاورم. فرزند کوچکم را هم می بردم. بعد تلفن را روی اسباب بازی کودکم می گذاشتم تا آهنگ بزند و بعد گوشی را برمی داشتم که یعنی الان وصل شدید به خانم مقیمی. وقتی قرار بود نامه بفرستم جایی ، کارمند که نداشتم . خودم می بردم و می گفتم می خواهم شما را بیشتر بشناسم و بیشتر ارتباط برقرار کنم. تا وقتی به در آمدزایی برسم و منشی و آبدارچی بگیرم و پرسنل زیاد کنم ، کارم همین بود.

چرا با داشتن شرکت حمل و نقل راضی نشدید؟
بعد از این که شرکت پا گرفت باز احساس کردم کافی نیست و باید کار بزرگتری انجام بدهم. از روز ثبت شرکت ، عضو صنف حمل و نقل شده بودم .این بود که بعد از مدتی، کاندیدای هیات رییسه ای شدم و به عنوان آخرین و نهمین نفر، رای آوردم. قبلش رفتم گواهینامه ی پایه یکم را گرفتم تا وقتی راننده می گوید ماشینم آب و روغن قاطی کرد یا قیچی کرد مرا سر کار نگذارد و به او بگویم می فهمم چه می گویی. زمانی می توانستم این حرف را بزنم که امتحانش را داده باشم. آن موقع خیلی جوان بودم باید سواد و مهارتم را بالا می بردم تا باورم کنند. دفعه ی اول تپه و شهر را در یک روز قبول شدم اما فنی را دفعه ی دوم قبول شدم. چون افسر از همه نیم دور می گرفت . خدا شاهد است که من یک بالشت برده بودم چون پایم نمی رسید. از من دو دور و نیم تپه را گرفت. پنج جلسه هم بیشتر تمرین نرفته بودم اما کاری که بخواهم انجام بدهم با تمام انرژی دنبالش می روم و مطمئنم موفق می شوم.

قصه ی اتاق بازرگانی چه بود؟

کاندیدا شدم و با رای خیلی خوب انتخاب شدم. 13 سال رییس بخش حل اختلاف بودم و بعد رفتم کارشناسی دادگستری را در صنعت حمل ونقل گرفتم تا بتوانم به عنوان کارشناس حرفی برای گفتن به مراج قضایی داشته باشم و بعد در دور سوم رای اول را آوردم. بعد هم انجمن ملی زنان کارآفرین را در وزارت کشور ثبت کردم. بعد دیدم اتاق بازرگانی می تواند جای خوبی باشد تا برای قشر بانوان کار خاصی انجام بدهم. سال 85 در هیات نمایندگان اتاق بازرگانی خودم را کاندیدا کردم و به عنوان تنها زن انتخاب شدم. در آن جا رییس کمیسیون حمل و نقل شدم در اتاق تهران و بعد در اتاق ایران هم کاندیدا شدم و آن جا هم در همین سمت انتخاب شدم. همان جا مشاور رییس اتاق بازرگانی ایران درامور زنان کارآفرین انتخاب شدم که تا الان هم سمت مشاور را دارم.

چطور شد به تعاملات بین المللی فکر کردید؟
خواستم در اتاق تهران ،دفتری را به نام شورای بانوان بازرگان راه اندازی کنم که تایید شد و بعد منشورش را نوشتم و ثبت شد و6 سال شورا وجود داشت . بعد وزارت بازرگانی به من پیشنهاد داد که عملکرد شورا را بسیار خوب دیدند. از آنجا تعاملات بین المللی را شروع کردم. بورسیه های دوره های کوتاه مدت را از کشورهای مسلمان خارجی گرفتم که 6 سال است برای آنجا با هزینه دانشگاه هایشان دانشجو می فرستم که به نظرم بسیار کارهای تاثیرگذاری بوده و خواهد بود.وقتی می گویم سرمایه دارم به خاطر همین کارهاست که راضی ام می کند. چون کار اجتماعی را خیلی دوست داشتم و دارم. بعد هم مجموعه ای را به نام کانون بانوان بازرگان راه انداختم. هیات موسس و رییس هیات مدیره اش بودم و از هر ارگانی در این کانون حضور داشتند. بعد هم به فکر تشکیل یک ان جی او افتادم که در اتاق بازرگانی ایران ثبت شد . این کانون یک سال است که وجود دارد ولی مطابق انتظارم پیش نرفتم که بعد از این که رای آورم استعفا دادم. یک سال پیش هم دفتری را در دانشگاه صنعتی شریف به نام دفتر توسعه ی کارآفرینی زنان احداث کردم .

و کارآفرین برتر جهان اسلام؟
سال 2012 به عنوان کارآفرین برتر جهان اسلام انتخاب شدم از سوی آی دی بی یا بانک توسعه اسلامی که مرکزش در عربستان است ،آن هم به دلیل کارهای کارآفرینی که در ایران و منطقه انجام دادم یعنی به خاطر کلاس ها و کارگاه های آموزشی که در کشورهای در حال توسعه گذاشتم مالزی، سریلانکا، اندونزی، کامبوج ، ویتنام...در تمام این کشورها کار کرده ام و کار می کنم ولی بالاخص به خاطر پیشرو بودن یک زن در صنعت حمل و نقل به من تکیه کردند. دانشگاه صنعتی شریف کتابی را درباره ی کارآفرینی من منتشر کرد که با کمک دخترم ترجمه اش کردیم تا من این کتاب را در مراسمی که در شیبان بود، ببرم که بردیم و در اجلاسی که از 56 کشور نمایندگانش حضور داشتند بیشتر از 300 نسخه آن را توزیع کردم تا فقط به قصد حضور نرفته باشم دست کم اثری گذاشته باشم و زنان در هرکجای دنیا با خواندن این کتاب باور کنند که می توانند.

به بازنشستگی هم فکر می کنید ؟
فکر می کنم آن قدر در دنیا کار برای انجام دادن هست که نباید درنگ کرد. اگر قرار بود در تمام کارهایی که راه انداختم بمانم نه من رشد می کردم نه جامعه رشد می کند. به جانشین پروری بی نهایت اعتقاد دارم و این سلسله مراتبی بودن خیلی لازم است. خیلی ها فکر می کنند نردبان یک پله دارد و بالا رفتن شان مستلزم این است که تو را پایین بکشند متاسفانه در جامعه ما، این نگاه های حذفی زیاد است.با این حال مهم نیست. مهم این است که علیرغم تمام این همه ساز مخالف ، تصمیم گرفتم و توانستم و شد. در عین حال که هنوز خیلی کارها مانده که باید انجام بدهم .
4545

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 300613

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 77
  • نظرات در صف انتشار: 3
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    شیر زن
    • بی نام IR ۱۱:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      شیرزن اصلی مادران شهدا هستند کهه در عین اینکه در خانه نقش همسری خودشون رو به بهترین نحو اجرا کردند، بهترین فرزندان رو برای جامعه تربیت کردند مشاغل اجرایی برای بانوان و درآمد اقتصادی به هیچ وجه مولفه مثبتی به حساب نمیاد
    • ناشناس مونث IR ۰۴:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
      ناشناس اول شما بر پایه کدام مکتب اعتقادی فکر می کنید که اضافه کردن ثروت موفقیت عمده ای برای زنان نیست؟وقتی خدا به زنی توانایی و قابلیت ذهنی بالا برای موفقیت در زمینه های عملی و اقتصادی داده است چرا نباید از این استعدادش استفاده کند؟ به نظر من همه ادم ها چه زن و چه مرد باید بپذیرند که کسانی هستند که استعداد خداداد بالا در کسب علوم , کشف پدیده های جدید یا اضافه کردن سرمایه دارند. به جنسیت هم ربطی ندارد.
    • علی IR ۰۹:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۹
      از منفی هایی که خورده معلومه بیشتر کاربرای این سایت خانم هستن!!
    • میلاد حمیدی IR ۱۲:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۹
      موفقیت یک زن خانه دار سنتی از همه این مواتی میلیاردرها بیشتر است. محبت و حضور مادر در خانه به صورت تمام وقت را واقعا چه مبلغی می توان گذاشت که یک صدمش را این مولتی میلیاردرها نمی توانند با تمام ثروتشان پرداخت کنند. زنی که ولو یک ساعت کمتر در امر خانه داری باشد و حتی ثانیه ای از وقتش را برای کار بیرون خرج کند بارها و بارها از یک زن ساده خانه دار عقبتر است. پیروز واقعی زن خانه دار محض است
    • بی نام US ۱۹:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۹
      آخه این چه عادت زشتیه که دوست دارید هی مقایسه کنید....مادران شهدا سر جای خود این بانوی محترم نیز جای خود.....شما که میگویی مشاغل اجرایی مولفه خوبی نیست،آیا حضرت خدیجه (س) در زمان خودشون از تاجرهای بزرگ نبودند....مگر پیامبر اکرم(ص) در سنین جوانی برای ایشون کار نمیکردند....،.حرفی که شما در مورد این خانوم موفق زدید رو من یا از سر حسادت و یا از سر کج فهمی شما می دونم
  • بی نام IR ۰۸:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    آفرين آفرين آفرين آفرييييييييييييييييييييييين، كاش خود من نوعي بتونم از ايشون ياد بگيرم،
  • بی نام A1 ۰۸:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    دورود بر تمام شیرزنان دنیا
  • کمک IR ۰۸:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    با سلام کسی که ورشکست شده کمکش میکنی بیاد کار کنه ؟
  • ع ر IR ۰۸:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    ايشون هم براي يك سمت اقتصادي حداقل معاون وزير اقتصاد مناسب هستند اگر قبول كنن. در دولت تدبير و اميد بايد از نخبه ها و استعدادهاي "واقعي" استفاده بشه. كاش ميشد شاگردي ايشون رو بكنيم
    • گمنام IR ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
      24 50
      بابا چقدر ساده اید. یک کم تو صنف حمل و نقل تحقیق کنید ببینید واقعیت چیه.
  • سارا A1 ۰۹:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    خوب کسی که قبل انقلاب تونسته بره انگلیس و درسشئ بخونه یعنی انقد داشته که خودشو ببره بالا باید اولا کسی حمایت کنه این خانوم همسن مامانمه اما مامانم بی سواده و هیچ چیزی بلد نیس به غیر کلفتی خوب اینا تفاوتشون چی بوده؟
    • بی نام IR ۱۰:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      عزیزم اون موقع ادامه تحصیل در خارج اینقدر سخت نبوده
    • بی نام IR ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      سارا به نظر من مادر خانه دار تو میتونه جایگاهی به مراتب مهمتر و تاثرگذارتر از خانوم هایی که مناصب مدیریتی دارند داشته باشه.
    • کمیل IR ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      این چه طور حرف زدنه؟؟؟ بزرگترین کار یه مادر اینه که پشت بچه هاشه! خودتونم تو مصاحبه این خانم خوندید که با همه مشغله کاری کارای خونه رو خودشون انجام میدن. در کل مادرا حتی اگه سواد هم نداشته باشن بزرگترین و تاثیرگذارترین آدم ها برای بچه هاشونن و این از همه چی مهم تره، حتما نباید همه تو خارج درس بحونن یا میلیاردر باشن!!
    • بی نام A1 ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      خیییییییلی زشته که آدم درمورد مادرش اینجوری حرف بزنه
    • بی نام A1 ۱۸:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      96 12
      تو که راجع به مادرت اینجوری حرف میزنی خودت چی بلدی؟
  • حمید A1 ۰۹:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    احسنت....
  • بی نام IR ۰۹:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    هزار بار احسنت . طرز فکر ایشون واقعا عالی بود
  • بی نام IR ۰۹:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    سلام هزاران آفرين بر شما بسيار آموزنده و جالب بود موفق باشيد شیر زن
  • تهرانی IR ۰۹:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    40 76
    اولین خانمی که به صنعت حمل و نقل وارد شدن متاسفانه چند سال پیش فوت شدن و حالا ایشون همه جا خودشون رو اولین معرفی می کنند!!!
  • مهدی IR ۰۹:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    شما نه تنها برای خانم ها سرمشقید برای ما اقایان نیز بهترین سرمشقید تبریک به شما کاش افرادی مثل شما دو سه بار به دنیا بیایند
    • لیدر EU ۱۱:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      زن ذلیل
  • بی نام A1 ۰۹:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    توی کتاب زندگینامه شون نوشته که وقتی توی شرکت راه می رفتن صدای پاشنه های کفششون طوری بلند بود که همه می فهمیدن ایشونه که داره میاد. صدایی محکم و قوی که نشان از اراده قوی و مصمم ایشون داشت.
  • بی نام IR ۱۰:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    کاش دولت یازدهم شما را بنام وزیر حمل و نقل یا وزیر کارآفرینی دعوت به کار کند که تحولی در اشتغال کشور انجام شود.
  • نگین IR ۱۰:۱۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    67 39
    یک معلم دوست داشتنی ، یه فرشته ی مهربان که فارغ از اینکه هر کس کیست و چیست دریغانه کمک میکند. یک بانوی خستگی ناپذیر کسی که تواضع و فروتنی در منش و چهره اش موج میزند. مانند مادری دلسوز است و بزرگترین حامی . اگر بخواهم بنویسم باید سطرها وصفحه ها بنویسم از کسی که با تمام وجودم دوستش دارم یک بانوی موفق که حرف های بسیار دارد و تجربیات فراوان که سرشار از درس است تا آخرین نفس در کنارتان هستم و دوستتان دارم.
  • محمد IR ۱۰:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    این خانم رو سر تا پا غرور ورداشته و دچار بزرگ بینی شده. به این قسمت از حرفاش دقت کنید تا بیشتر متوجه بشید: من شاید قابلیت تابع شدن و قراردادی شدن را نسبت به یک سری دستورالعمل نداشتم. همیشه دلم می خواست سکان هدایت کار، دست خودم باشد. کار روتین حوصله ام را سر می برد و تنوع طلبی در کار را دوست داشتم. فضای کارمندی برایم کوچک بود. زمانبندی و کارهای تکراری و نداشتن قدرت عمل حسته ام می کرد.
    • بی نام IR ۱۱:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      98 98
      خیلی تنگ نظری
    • محسن A1 ۱۱:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
      نه عزیزم این نشانه خود شناسی است و خود شناسی نقطه آغازین خداشناسی است.شما تصور کن اگر ایشان در آنزمان بجای پاسخ به ندای درونی تابع قوانین خشک و قراردادی میشد آیا امروز که حدود 30 سال از آن زمان گذشته ما شاهد چنین انسان والا مقامی بودیم؟کمی بیشتر بیاندیش.
  • بی نام IR ۱۰:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    81 36
    یه خورده لوس بازیه ولی نمیدونم چرا اشک تئ چشم جمع شد. خیلی دمت گرم بانو
  • نگین IR ۱۰:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    37 40
    یک معلم دوست داشتنی یک فرشته مهربان که فارغ از این که هر کس کیست و چیست بی دریغ و با تمام وجود کمک میکند . یک بانوی خستگی ناپذیر که تواضع و فروتنی در چهره اش آشکار است. مادری دلسوز است و بزرگترین حامی . یک بانوی موفق که سرشار است از تجربیات و درس های زندگی . تا آخرین لحظه دوستتون دارم و همیشه از شما سپاسگذارم و از خدا ممنونم که شما رو سر راه من قرار داد تا درس های زیادی از شما یاد بگیرم .
  • اصغر IR ۱۰:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    23 45
    با سلام و عرض خسته نباشید و ارادت خدمت خانم مقیمی شیرزن خستگی ناپذیر وطن. میخواستم از ایشون بپرسم بنده جوان با انرژی و جویای کار که درآمد فعلی ام کفاف هزینه های زندگی را نمیکند .لذا از ایشون میخواستم یه راهکار و یا اگر میشه سرمایه ای جهت شروع کاری با درآمدو بهره وری خوب در جامعه به بنده ارائه نمایند؟ در ضمن محل زندگی ام هم استان ا. شرقی-تبریز میباشد. از شون متشکرم و آرزوی موفقیت روز افزون و سربلندی دنیا و آخرت را دارم.
  • بی نام A1 ۱۱:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    57 58
    تو هر گه میخواهی باش اما من از خودم خجالت کشیدم انهم مثلا بعنوان یک مرد
  • بی نام EU ۱۱:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    72 88
    چقدر به جا وضروريست كه سرگذشت اين بانوي نمونه در كتابهاي درسي نوشته شود تا الگوي نسل جديد باشد
  • بی نام IR ۱۱:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    71 98
    من سیصد تومن ندارم ترم تابستونی بردارم این داره از میلیارد حرف میزنه دمش گرم لیاقت میخواد زندگی که این خانوم داشته
  • محسن A1 ۱۱:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    من یک کارآفرینم ,با خواندن هر سطر اشک از چشمانم جاری شد و لذت بردم.در ایران ما کم نیستند اینگونه انسانها اعم از زن و مرد که فقط منتظر لحظه ای اعتماد دولتمردانند تا بتوانند نقش تاثیر گذار خود را بعنوان بخش خصوصی واقعی . بدون هرگونه رانت وفقط بر اساس توانمندیها و اراده و پشتکار خود. به بهترین نحو ایفا نمایند.بنظرم رسانه ها با بها دادن هر چه بیشتر به این زنان ومردان میتوانند موجی از شور و امید در مردم بخصوص خیل عظیمی از جوانان و سرمایه های مملکت که در آرزوی مهاجرت هستند ایجاد نموده و از این بلای دهشتناک جلوگیری نمایند.
  • اصغری IR ۱۱:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    همیشه تحسینتون می کنم شاهدم که ثمره ی زحماتتون رو می برید
  • مینا IR ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    به خاطر منفی هایی که به نظرات موافق با رویه و تلاش های ایشون به عنوان یک زن داده شده واقعا متاسفم...برای همه آن هایی که منفی داده اند متاسفم...این نشانه جو بسیار بدی است که در جامعه نسبت به زنان موجوده...آدم احساس می کنه تو قرون وسطی داره زندگی می کنه...
    • ناشناس مونث IR ۰۴:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
      93 9
      فکر نمی کنم این نظر تایید شود ولی به نظر من متاسفانه موفقیت زنان برای برخی از مردان توهین حساب می شود یعنی به نوعی احساس کمبود در مقابل موجودی می کنند که به اعتقاد انها بیش از یک اندازه ظرفیت پیشرفت ندارد و اگر هم دارد نباید اجازه فعالیت به او داده شود. به اعتقاد بعضی آقایان و برخی زنان همفکر انها زن نباید پرو شود. حسادت را هم فراموش نکنید که زن و مرد ندارد.
  • حامد IR ۱۳:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    نمیدونم چرا به این خانم موفق انقدر منفی دادن؟
  • ماهان IR ۱۷:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    73 10
    متاسفانه یکی از بزرگترین معضلات جامعه ما اینه که به جای اینکه از تلاش دیگران درس بگیریم و با تلاش به موفقیت برسیم سعی میکنیم با تنگ نظری عدم موفقیت و تلاشهای نکرده مان را به انواع روشها بروز بدیم. واقعا باید به حال افرادی که کامنت منفی میزارن باید تاسف خورد.
  • بی نام A1 ۱۷:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    50 24
    احسنت بر ژن گیلانی تون. احسنت
  • آرمان IR ۱۹:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    54 5
    عجیب است.خبرآنلاین لطفا بررسی کنید. وضعیت ارای منفی این مطلب تناسبی با عکس العمل خوانندگان سایر اخبار ندارد. معمولا من از دیدن فکر روشن اکثریت خوانندگان ، درمورد برخی مقوله های مهم اجتماعی شگفت زده می شدم. اگر این منفی ها واقعی باشند باید شدیدا نسبت به شرایط فرهنگی کشور نگران بود (شاید هم این دومی نمایانگر واقعیت جامعه باشد نه جامعه آماری خوانندگان شما ،اما به هر حال این تناقض در یک سایت ، عجیب است ) .
  • negin IR ۱۹:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    40 15
    خدا کنه که شما در این دولت وزیر حمل ونقل بشید چون شایستگیشو دارید و از هرکس توانمندتر هستیدو به امید و موفقیت شما
  • negin IR ۱۹:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    75 21
    مطمئنم با هر رای منفی شما سرکار خانم مهندس مقیمی مصمم تر و قوی تر میشه
  • م.ح از یاسوج IR ۲۰:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۵
    62 12
    من خیلی تعجب میکنم که اینقدر منفی دادن دوستان. خیلی خیلی مشکوکه. این جریان و این خانم اصلا منفی نداره ولی کلا هرچی مثبت خورده یه تعداد منفی اضافه تر خورده و این معلوم میکنه که یه عده نشستن و منفی زدن. البته آدمای بزرگ دشمن هم دارن.
  • محمد US ۰۸:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    63 14
    شیر زن یعنی کسی که جرات دارد خودش را باور کند . دنبال آرزوهاش باشد و مثل یک انسان واقعی برای ساختن زندگی خودش و دیگران تلاش کند .آفرین بر این شیر زن وتمام شیرزنان ایرانمون.
  • سهراب IR ۰۹:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    54 15
    من خانم مقیمی را میشناسم خیلی خانم زحمت کشی هست هرچی درباره خودش گفته درست هست خانم مقیمی انشالا همیشه خوش خرم و سلامت باشی در کنار خوانواده چشم حسود بترکه انشالا .
  • امیر IR ۰۹:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    58 15
    خیلی برام جالبه که نظرات منفی نسبت به این همه پشتکار و فقط به خاطر اینکه ایشون خانم هستند بسیار بالاست! شما منفی گراها با اون اشخاص سال 61 که در داستان اومده چه فرقی دارید؟ امیدوارم در این دولت جدید،از افرادی این چنین که بسیار هم هستند در کشور بیشتر بشنویم،جای این اشخاص را کسانی گرفته اند که برای منافع خودشان همه چیز را به جنگ و دفاع مقدس ربط میدهند و برای حذف منتقدان دلسوز این کشور و این دین از نام شهدا استفاده ابزاری میکنند. مردم ما خیلی خوب تفاوت اشخاص و افکار و جایگاه هر شخص را میفهمند. بسیار خرسندم از این همه تلاش و کوشش. میشود این تلاش و کوشش را نهادینه کرد بین همه ی مردم. با آرزوی سربلندی و بهترین ها و عاقبت بخیری برای ایشان،تمامی کارآفرینان دلسوز و مردم مهربان و دوس داشتنی کشورم
  • بی نام IR ۰۹:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    54 20
    لعنت به تحجر. شما منفی باف ها انسان های بیکار و عقده ای هستید که موفقیت را فقط و فقط برای خودتان میخواهید. همان کسانی که موفقیت خود را در به زیر کشیدن دیگران میبینند. میدانید چرا؟؟؟؟ چون شماها انسان های یا کم توانی هستید و یا از تواناییتان استفاده نمیکنید. این طرز فکر نه در سنت ایرانی هاست و نه اسلام. سنتی متحجرانه از این دوست که از موقعیت زندگیتان به ارث بردید. متاسفم که نمیتوانید شادی هموطن و کسی که افتخاری است برای زنان جامعه را ببینید... شما در قبال خواهر و مادر خودتان هم اینگونه اید؟
  • یک مرد IR ۱۰:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    59 17
    آخه به جه چیز این گفتگو منفی دادین ؟ به پشتکارش ؟ به عرضه اش ؟ به توانایی اش ؟ کاشکی یکی از این منفیون بیاد توضیح بده .نه نظر خاص سیاسی داده و نه تبلیغ ایدوئولوژی و تفکری رو کرده . فقط یک خانم موفق هست که از زندگیش گفته . حالا اگه بعضیا تنگ نظرن , عقده ای ان , نگاه جنسیتی دارن به هر موضوعی , واقعا باعث شرم و تاسفه . حالا فهمیدین چرا جهان سومی هستیم و خواهیم بود ؟
  • بی نام IR ۱۲:۴۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    32 8
    فرض با واقعی نبودن گفته هاش ،ایا از پشتکار و تلاشی که گفته نباید درس گرفت؟
  • رنجبر EU ۱۲:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    31 6
    لغت پشتکار لغت بسیار بزرگی است بسیاری شکست هاشون ویا پیشرفت دیگران را شانس قسمت نصیب واز این نوع توجیهات میدانند که فلانی زنه یا کم سواد اما پیشرفت کرده یارو چقدر ارث پدری داشت تحصیلاتش هم بالاست پیشرفت نکرده خلاصه به همه چی فکر میکنند الا پشتکار پس همه فراموش نکنند اگر همه چیز فراهم باشد اما پشتکار نباشد ره به جایی برده نمی شود پس همیشه پشتکار خود را ارزیابی کنید . تا علت شکست وپیروزی را درک کنید
  • سعید IR ۱۳:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    26 80
    من یکی از همون منفی زنندگانم قطعا نظر من با نظر خیلیها متفاوته ولی از روی همین آمار سایت مشخصه که با نظر خیلیها هم یکیه حداقل نمیتونم ژست روشنفکری بگیرم و دروغ بنویسم و نمیدونم کی این ذهنیت در من عوض میشه یا اصلا عوض میشه یا نه ولی من وقتی که در جامعه ای حتی یک مرد فقیر یا بیکار که شرمنده روی خانوادش باشه رو میبینم خیلی برام نفرت انگیزه که حتی یک زن ثروتمند در کل وسعت اون جامعه وجود داشته باشه پس همینجا میتونم نتیجه بگیرم که وجود هر زن ثروتمندی در دنیا برام غیر قابل تحمل و نفرت انگیزه
    • يه خانوم IR ۱۴:۳۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
      37 4
      ولي هر كسي هرجاي دنيا حق داره دنبال خواسته هاش بره و خوشبختي رو تجربه كنه.. آقاسعيد
    • ماهان IR ۰۷:۴۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۷
      41 4
      آقا سعید سعی کن آدمها را با عمل و کارهایی که انجام دادن بسنجی نه با جنسیتشان و البته این را هم در نظر بگیر که با کاری که این خانم انجام داده با توجه به طرز فکرت، چند نفر نون سر سفره شون بردن.
  • بی نام IR ۱۵:۴۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۶
    25 7
    خدا خانم فریده مشکات اولین بانوی صنعت حمل و نقل را بیامرزد . خانم مقیمی خیلی چیزها را از یاد برده اند . پیشنهاد می شود که این خبرگزاری در خصوص اولین بانوی حمل و نقل از انجمن حمل و نقل سوال کند .
    • لواسانی A1 ۰۳:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۷
      25 5
      بنده هم به عنوان کسی که 25 سال تو کار حمل و نقل بوده تایید میکنم که مرحومه مشکات اولین بانوی صنعت حمل و نقل ایران بودند. روحشان شاد. امیدوارم دیگران تواضع و صداقت را بیاموزند.
  • negin IR ۰۵:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۸
    25 9
    من نمیفهمم چرا انقدر ما آدما دنبال حواشی هستیم . که کی اول بوده کی دوم بوده مهم موفقیت آدم هاست . و اینکه هرکس هرکجا هست انسان باشه من خودم مدت زیادی در کنار سرکار خانم مقیمی هستم و تبحال جز پیگیری و کمک به دیگران چیزی ندیدم . اگر میگیم ایشون وزیر شوند چون انسان پیگیر و دلسوزی هستند از وضع معیشتی مردم در اطلاع هستند و مصمم برای انجام کار . امیدوارم آقای دکتر روحانی از ایشون در کابینه استفاده کنند
  • يك ژورناليست IR ۱۲:۰۱ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۸
    17 13
    من خودم چند وقت پيش از طرف جايي با ايشان مصاحبه داشتم. اولا كه يك ربعي ما را دير پذيرفت، ثانيا در طول مصاحبه شايد بيش از نيمي از آن را به كارها و تلفن هاي شخصي اش صرف كرد. برخوردش هم اصلا جالب نبود.
  • تواضع IR ۱۱:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۰۹
    14 6
    در مورد غرور كه اشاره شد به نظر من يك غرور مي تونه ناشي از اعتماد به نفس شخص باشه كه مي تونه تو هر زمينه اي موفق باشه كه اين خيلي هم خوبه اما يه غرور هم از نوع ارتباط با ساير افراد و تعريف و تمجيد از خود و نگاه از بالا به پايين باشه كه اين بده و من از نزديك ايشان را ديده ام و غرور نوع دوم را در ايشان يافتم. اصلا تواضع در برخورد با ديگران نداشت.
  • يک حسابدار A1 ۰۷:۱۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۱
    20 2
    ياوران هميشگي شما را دعوت مي کنم به نگاهي از سر حق شناسي و انصاف به ظهور و پيشرفت کار آفرينان يادتان نرود يکي از مهم‌ترین ارکان خروج از چرخه فلاکت در جوامع عقب مانده و حرکت به سمت توسعه اقتصادي حضور کار آفرينان شجاع و نخبه است، شما را به خدا اراده ها و همت هاي بلند را حمايت کنيد، ثروت چيز بدي نيست، ثروتمند آدم بدي نيست، اگر جامعه از سرمايه گذار با چشم تنگي و بدبيني استقبال کند نتيجه اش مي شود فرار سرمايه داران از مملکت، کمي با تيز بيني و گشاده رويي ميزبان کار آفرينان موفق در رسانه ها باشيم. بگذاريد رمز و رازهاي موفقيتشان را واگو کنند، مي توانند الگوهاي ايده آلي باشند.
  • نسرين IR ۱۴:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۰۴
    28 8
    خانم مقيمي سلام خيلي دوستتون دارم بخاطر اين كه خودتان خواستيد و موفق شديد و همچنين آفرين به همسرتان كه در كارهاي شما دوست شما بودند مطمئن باشيد اگر كمك همسرتان نبود به اهدافتان به سختي ميرسيديد
  • بهاره IR ۱۲:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۸/۲۱
    21 37
    تعجب میکنم چرا خانوم مقیمی یکبار در مصاحبه ها وحرفهاش اسم خدا ولطف وکمکهای پروردگار عالم رو به زبان نمیاره. چرا که ثروت داشتن قدرت فکر وحتی پشتکار وتلاش ماآدمها هم مدیون سلامتی جسمی که خدابهمون داده ؛و لطف خدا نباید فراموش بشه ودر زبان وعمل وفکرمون باید هر لحطه از خدا یاد کنیم..........
  • فاطمه IR ۱۹:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۷
    3 13
    اسم من هم فاطمه مقیمی است ولی من سید نیستم ولی دوست دارم مثل ایشون باشم
    • روزبه IR ۱۲:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۲
      24 6
      سید بودنشو چیکار داری ببین چه فکری داشته اینکه کسی سید باشه که دلیل باهوشیو برتریش نیست
  • شیدا A1 ۱۹:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۵
    30 8
    باسلام به راستی حسرت میخورم من هم زن خانه داری هستم خیلی از زندگی کسالت اورم خسته شدم کاش برای من هم کاری بود حتی در خانه
  • کیانا IR ۱۲:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
    13 3
    دیشب خانوم مقیمی رو توی خندوانه دیدم دنبال مصاحبه وشرح حالش گشتم به این پست رسیدم ازدیشب دچارافسردگی شدم من خودم روازنظر توانایی نزدیک به ایشون میبینم ولی این که چرا الان ازپیشرفتم وموقعیتم راضی نیستم منو به فکرانداخته زنان وحتی مردان باانگیزه مثل من زیادهستندولی چیزی که من نداشتم یه حامی خوب بود حرف جالبی زده خانوم مقیمی که اگه به روز نشی تفکرات سنتی جایگزین میشه من به نفع شوهربچه وزندگی اونها ازبه روز شدن دست کشیدم والان واقعا متاسفم امیدوارم بااین تلنگر بتونم دوباره شروع کنم
  • اسماعيل زاده كاكرودي IR ۱۲:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
    14 4
    بسي مايه افتخار است ، درود بيكران به همه زنهاي سخت كوش غيور گيلاني از جمله منطقه اشكورات كه براي جامعه تاثير گذار هستند .
  • آسمان RO ۱۴:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۶
    21 3
    سلام. متأسفم برای دوستانی که برای کوچک جلوه دادن ایشون توهین کردند. کمبودها اینجوری جبران نمیشه. به جاش تلاش کنید، هر غیر ممکنی ممکنه. شاید روزی شما هم به این موقعیت برسید.
  • مرتضي GB ۰۵:۵۰ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۹
    11 0
    افرين و صد افرين بتوانسان شريف و توانا وًموفق تو إز ديويد اليانس بسيار موفق تر و بيشتر قابل احترامي. دستت را إز رآه دور مي بوسم
  • ماعده IR ۲۱:۳۴ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۹
    1 1
    سلام بریدم از زندگی ک 20 سالم نشده ک نمیتونم برا برادر ورشکسنم برا بابا و مامان چک کشیدم کاری کنم کغیر از انتطار اینک کی میبرنشون بازداشگاه من نمیدونم چیکار کنم هر دفعه فکر خودکشی ب سرم میزنه ولی ب جهنم بعدش ک فک میکنم... لطفا اگ کسی هس ک میتونه کمکی کنه ب ایمیلم بفرسین من خسته شدم نمیددونم واقعا چ اینده ای بااین روند داشته باشم
  • فرهاد A1 ۱۱:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۷/۲۱
    3 0
    من كه دارم بد بخت ميشم
  • بهار A1 ۱۰:۰۷ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۷
    5 9
    یک عده نکوشیده رسیدند به مقصود یک عده دویدند و به مقصد نرسیدند...
  • فردین IR ۱۹:۵۱ - ۱۳۹۴/۱۱/۲۳
    11 6
    افتخار میکنم که ایشون استاد دانشگاه بنده هستن
  • ساداتم A1 ۲۱:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۱/۰۶
    12 6
    اینشالاه که عمر طولانی داشته باشد
  • جواد IR ۰۴:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۵/۲۴
    9 7
    مرحبا