با هیچ هنرمندی از دردوستی وارد نمی شوم/ نباید دودستی به شعر چسبید/ مشروح گفت‌وگو با علی قمصری

علی قمصری می‌گوید در حالی که خارجی‌ها بر غنی بودن موسیقی ایرانی تاکید می‌کنند، داخل کشور مدام بر محدودیت‌هایش انگشت گذاشته می‌شود.

علی قمصری، آهنگساز جوانی است که با نخستین اثرش در حافظه جمعی دوستداران موسیقی ایران جا خوش کرد. «نقش خیال» که با صدای همایون شجریان به بازار آمد، نوید آهنگسازی جسور و نوجو را می‌داد که خیالات بسیار دارد. مخاطبان جدی موسیقی، این خیالات را تا به امروز دنبال کرده‌اند و با پدیدآورنده آن‌ها همراه بوده‌اند. با علی قمصری سخن بسیار گفتیم و شنیدیم. آنچه می‌خوانید ماحصل این گفت و شنود است، امید که مورد قبول افتد.

سید عبدالجواد موسوی: شما این توفیق را داشته‌اید که با اولین کارتان شناخته شوید و مخاطب کارهای بعدی شما را دنبال کند. اما به قول خود شما مشکل اصلی اینجاست که فرآیند انتشار کارهای هنری طولانی است و گاهی آن قدر دیر به دست مردم می‌رسد که همیشه مخاطب چند قدم از هنرمند عقب می‌ماند.


قمصری: وقتی مخاطب از من انتقاد می‌کند یا از کارم استقبال می‌کند، با خودم می‌گویم این انتقاد یا استقبال از قمصری سه سال پیش است.


موسوی: و شاید علی قمصری امروز دیگر به این اثرش اعتقاد نداشته باشد یا از آن جلوتر رفته باشد.


قمصری: در بیشتر مواقع، وقتی فرسایش زمانی گریبان گیر اثرم می‌شود، با وجود شکست مالی و سرخوردگی آن را منتشر نمی‌کنم. یکی از آلبوم‌هایم به نام «هنگام جادویی» را به خاطر مشکلاتی که بین موسسه و وزارت ارشاد وجود داشت، منتشر نکردم. من انس زیادی به این آلبوم داشتم ولی به دلیل آن که زمان مناسب انتشارش گذشت، در کمال ناباوری ناشر، از ارائه آن منصرف شدم.

علی قمصری

علی قمصری تا کنون چند آلبوم موفق از جمله «نقش خیال» و «آب، نان، آواز» را منتشر کرده است

موسوی: در آهنگ‌سازی چه چیزی بیشتر برای شما اولویت دارد؟


قمصری: ساختار و فرم برایم در اولویت است و سعی می‌کنم به خود موسیقی اهمیت بدهم، هرچند گاهی مخاطب ممکن است فکر کند در جهت منافع او عمل نکرده‌ام. مثل یک پزشک که اگرچه به صلاح بیمار عمل می‌کند ولی تصمیمش همیشه خوشایند بیمار نیست. تمرکزم بر موسیقی بی کلام در حالی که با موسیقی با کلام بیشتر دیده و شنیده می‌شوم، گواهی برای این موضوع است.


مهدی یاورمنش: دو تا از این آلبوم‌های بی‌کلام تک‌نوازی بوده.


قمصری: درست است که بگوییم دو نوازی. دیده‌ام که یک آلبوم تار و تنبک تولید می‌شود، می‌گویند تک‌نوازی و یا وقتی یک کوارتت زهی کنار یک ساز کوبه‌ای قرار می‌گیرد، می‌گویند کنسرت کوارتت زهی.


یاورمنش: اما شما از آهنگ‌سازانی هستید که به سازهای کوبه ای اهمیت زیادی می‌دهید.


قمصری: چون ساز کوبه‌ای تأثیر بسیار زیادی دارد. من از جمله آهنگ‌سازانی هستم که برای نوازنده ساز کوبه‌ای نت می‌نویسم و برای حضورش ارزش بالایی قائلم. نکته دیگری هم که در کارم با نوازنده، مجری و خواننده وجود دارد، این است که من برای شخصیتی که قرار است بنوازد یا بخواند، نت می‌نویسم نه برای ساز. همان‌طور که یک کارگردان اول به شخصیت بازیگرش نگاه می‌کند بعد به او نقش می‌دهد.

یاورمنش: و اگر مجبور شوید مثلاً خواننده را عوض کنید، روند کارتان چه تغییری می‌کند؟


قمصری: وقتی من خواننده آلبوم «برف‌خوانی» را عوض کردم و قرار بر این شد که با آقای وحید تاج همکاری کنم، کل کار را دوباره ضبط کردم.


موسوی: ما صدای وحید تاج را شنیده‌ایم که خواننده خوبی است، ولی فکر نمی‌کنید «برف‌خوانی» با صدای محمد معتمدی بیشتر جور درمی‌آمد؟


قمصری: شما آلبوم «برف‌خوانی» را نشنیده‌اید. آن دو تصنیفی هم که در سایت یوتیوب هست، تصنیف‌های مکمل «برف‌خوانی» هستند. البته قبول دارم که صدای معتمدی روی کار نشسته بود.


موسوی: فکر می‌کنید با صدای وحید تاج کار موفق‌تر است؟


قمصری: مهم این است که نتیجه خوب باشد. این که خواننده را تنها دلیل تعیین کننده موفقیت یک اثر بدانیم، کم‌لطفی به موسیقی است و مقایسه این دو خواننده توانا هم کار سختی است. همکاری با هردوی آنان برای من لذت بخش بوده است. ولی مسائلی وجود داشت در مورد این کار که بسیار تعیین‌کننده بود و موجب شد راه خود را عوض کنم. من با آقای معتمدی کنسرت‌ها داده‌ام، با هم یک آلبوم موفق هم کار کرده‌ایم ولی در مورد زمان و کیفیت انتشار این آلبوم به توافق نرسیدیم.


موسوی: ممکن است بعداً با ایشان کار کنید؟


قمصری: حتما.

علی قمصری

عبدالجواد موسوی، نگاه علی قمصری به شعر فارسی را جسورانه و نوآورانه می‌داند

موسوی: معمولاً هنرهای گروهی و ترکیبی طوری است که باید دو هنرمند همدیگر را پیدا کنند تا به توفیق کامل برسند. دوره اوج هنری شجریان و مشکاتیان هم وقتی بود که با هم کار می‌کردند و همدیگر را پیدا کرده بودند. درخشان‌ترین کارهایی که از این دو در حافظه جمعی باقی مانده، محدود به پنج، شش آلبومی است که با هم کار کردند. در سینما هم همین‌طور است. وقتی یک کارگردان با یک هنرپیشه، یک فیلمبردار یا یک آهنگساز جفت و جور می‌شود، بهترین کارهایش را تولید می‌کند.

کارهایی که با همایون کردید، داشت این ذهنیت را به وجود می‌آورد که همدیگر را پیدا کرده‌اید. خواندن روی آهنگ‌های شما دشوار است و به نظر می‌رسد حنجره همایون این انعطاف را دارد که روی آهنگ‌های شما بخواند. تصور می‌شد شما خواننده قابل خودتان را یافته‌اید و از آن طرف هم همایون آهنگساز جوان نوجویی را پیدا کرده است که می‌تواند تمایلات او را پوشش دهد. البته این همکاری ادامه پیدا نکرد و شما با خواننده‌های دیگر هم کار کردید. فکر نمی‌کنید پراکنده‌کاری و اینکه هر روز با یک خواننده همکاری کنید، ممکن است به انسجام کار شما لطمه وارد کند؟


قمصری: همایون شجریان خواننده‌ای چندبعدی و تواناست که بسیاری از خاطرات زیبای هنریم به حضورش آغشته است. اما فکر می‌کنم همان طور که هر کارگردانی می‌تواند با بازیگران مختلف کار کند و با توجه به شخصیت آنان برای‌شان نقش تعریف کند، یک آهنگساز هم می‌تواند با خواننده‌های گوناگون همین کار را بکند. این به معنای از این شاخه به آن شاخه پریدن نیست. نکته دیگر این است که در کشور ما مخاطب تا حد زیادی تعیین‌کننده خط مشی خواننده است. مخاطب از «نسیم وصل» همایون استقبال خوبی می‌کند و این کار فروش قابل توجهی پیدا می‌کند. «نقش خیال» بخش دیگری از مخاطبان را سیراب می‌کند و شاید با چالش فکری بیشتری همراه باشد. بنابراین خواننده با ایجاد تنوع، بسته ای می‌سازد بر مبنای خواسته های روز که این امر اشکالی هم ندارد. آن وقت کارهای مردم‌پسند، سنگین، هنری، موضوعی، آکادمیک و... در کنار هم کارنامه یک خواننده را شکل می دهند. اما من به عنوان یک مؤلف نمی‌توانم خودم را به دست جریان خواسته های موجود همه مخاطبان بسپرم. آهنگسازی موفق است که از جریان موجود جلوتر برود و جریان بسازد.


یاورمنش: به نظر می‌رسد شما این رویکرد مخاطب‌محور را برای خواننده طبیعی می‌دانید ولی برای آهنگساز نه.


موسوی: آقای قمصری به دنبال گریز از خواننده‌سالاری هم هست. اینکه یک خط در میان آلبوم تک‌نوازی ارائه می‌دهند، شاهدی بر این حرف است.


یاورمنش: قطعاً نمی‌شود خواننده را با آهنگساز مقایسه کرد. مگر خواننده چقدر می‌تواند در سیر موسیقی جریان‌ساز باشد؟


قمصری: اتفاقاً می‌تواند جریان‌ساز باشد. مگر آقای شجریان جریان‌ساز نبوده‌اند؟ من دارم راجع به واقعیت موجود حرف می‌زنم نه درباره باید و نبایدها. من نمی‌گویم خواننده باید چنین و چنان باشد. دارم وضعیت کنونی خوانندگان را توصیف می‌کنم. تنوع ژانر در دستور کاری خواننده‌ها وجود دارد و معمولا چند آلبوم متوالی با صدای یک خواننده در ژانرهای گلهایی، سنتی خلوت، نو، روشنفکرانه و ...دیده می‌شوند.


موسوی: یعنی شما ارزش‌گذاری نمی‌کنید. راجع به خوب و بد بودن این حرف نمی‌زنید؟


قمصری: نه ارزش‌گذاری نمی‌کنم ولی می‌گویم که آهنگساز این نوع نگاه را نباید داشته باشد. آهنگساز باید ندای فکر و دلش را استخراج کند و سلیقه‌ها و راه های تازه بسازد و صرفا با حجم صدای تشویق مخاطب، مسیرش را تعیین نکند.


موسوی: وقتی یک خواننده پنج تا آلبوم ارائه دهد که هر کدام در یک فضای متفاوت باشد، نمی‌شود هویت و شخصیت خاصی را به او نسبت داد. این خواننده انگار یک حنجره است که هر چه به او بدهند، می‌خواند و این اصلاً خوب نیست. شجریان در ذهن ما خواننده‌ای است که شأن و شخصیت دارد، به خاطر اینکه در سیر کارش یک اصولی را رعایت کرده ولی کسی مثل افتخاری این‌طور نیست.


قمصری: این مسئله به ایدئولوژی خواننده برمی‌گردد. ممکن است خواننده‌ای برای خودش هیچ حد و مرزی قائل نباشد. خوانندگان هوشمند در همین رویه هم عیار هنری خود را حفظ می‌کنند اما در سیر حرکت خوانندگانی مانند آقای افتخاری، ایدئولوژی غنی و اعتقاد به حداقل مفاهیم پایه ای هنری نیز دیده نمی‌شود.

علی قمصری

قمصری به زودی آلبوم «برف‌خوانی» را منتشر می کند 


موسوی: پس این از نظر شما خیلی خوب نیست؟


قمصری: من دارم توصیف می‌کنم. درباره آنچه هست، حرف می‌زنم. الان وضعیت موجود این است. البته بین خوانندگانی که می‌شناسم، همایون شجریان و علیرضا قربانی قابلیت‌ها و توانایی‌های بسیار بالایی دارند. کارشان حرفه‌ای است. نمی‌توان این هنرمندان را نادیده گرفت. در کنار جریان غالب موجود، چنین خوانندگانی هم وجود دارند.


موسوی: اگر روزی آهنگی بسازید که فکر کنید افتخاری می‌تواند برایش خوب بخواند، ممکن است سراغ او بروید؟


قمصری: نه.


موسوی: پس صرفاً صدا برای شما مهم نیست. شخصیت هنری خواننده هم برای‌تان مهم است.


قمصری: بله.

یاورمنش: شما از آهنگسازانی هستید که خواننده را در سطح نوازنده قرار می‌دهید و به او برتری نمی‌بخشید. برای همین شعر و ترانه هم در خدمت آهنگسازی تان قرار می‌گیرد و نه برعکس.


قمصری: من اعتقاد دارم آهنگسازی موفق است که دودستی به شعر نچسبد. آهنگساز باید شعر را کنار موسیقی بگذارد و آن‌ها را در هم بتند تا موجود جدیدی خلق کند. اصلاً ممکن است بار رسانایی پیامش بر عهده موسیقی باشد نه شعر. موسیقی در دنیا دارد به سمت بی‌کلام شدن پیش می‌رود. البته قبول دارم که این اتفاق با این شدت نمی‌تواند در موسیقی ایرانی بیفتد ولی ما باید ساز را هم ببینیم. اکثر نقدهایی که در کشور ما در مورد موسیقی می‌شود، نقد ادبی است نه نقد موسیقایی.

این اهمیت دادن به ساز یا خواننده، بستگی به کار هم دارد. برای مثال در آلبوم «برف‌خوانی» خواهید شنید که فضای داستان یک بستر برف‌پوش است که در آن یک زندگی جمعی و گله‌وار جریان دارد و هر کس پا جای پای نفر قبل می‌گذارد و اسمش جای پاجویان است. در این داستان یک راوی اصلی داریم که خواننده است. کار با شعر اخوان ثالث توصیف می‌شود. همین‌طور که داستان پیش می‌رود، نارضایتی سراغ راوی (خواننده) می‌آید. او دیگر نمی‌خواهد دنباله‌روی دیگران باشد و از یک جایی از گله جدا می‌شود و راه خودش را می‌رود. داستان همین‌طور جلو می‌رود و از یک جایی به بعد راوی داستان عوض می‌شود. راوی داستان می‌شود ساز. دیگر اینجا نه خواننده‌ای هست، نه شعری. من با نوازندگان مختلفی کار کرده‌ام ولی هیچ‌کس به من نگفته چرا با این نوازنده کار کرده‌ای و با آن یکی کار نکرده‌ای؟ هیچ‌کس نمی‌گوید چرا نوازنده‌ات را عوض کرده‌ای؟ در حالی که اگر خواننده را عوض کنم، سریع بازخواست می‌شوم.


موسوی: شاید به این دلیل است که همه نوازنده را بیشتر یک اجراکننده می‌دانند. یعنی کسی که هر چه به او بدهید، اجرا می‌کند و فرقی نمی‌کند چه کسی باشد.


قمصری: در حالی که این اصلاً درست نیست. شما کنسرت «رویش» را چند هفته پیش دیدید. در آن اصلاً احساس نمی‌کردید یک گروهی نشسته‌اند و همه دارند یک چیز را می‌زنند و کارشان صرفاً رفع تکلیف است. اصلاً چنین چیزی نبود، در هیچ کارم نیست. من در همه کارها و کنسرت‌هایم سعی کرده‌ام به این مسئله توجه کنم و برای همین هر کدام از نوازنده‌هایم یک شخصیت دارند. چند روز پیش به یک نوازنده گفتم احترام من به تو در کاغذ نت توست. بیشترین احترامی که من آهنگساز به نوازنده می‌گذارم، در کاغذ نت اوست. با هر نوازنده‌ای که کار کرده‌ام، بعد از اتمام پروژه، او حرکت دیگری را در مسیر هنری‌اش آغاز کرده است. من هم از نوازنده‌هایم چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام، یعنی رابطه بین ما متقابل بوده است. اغلب گروه‌ها این‌طور کار نمی‌کنند، یعنی شما می‌بینید که نوازنده‌ها کنار هم نشسته‌اند و همه یک چیز را می‌نوازند. مخاطب هم فقط خواننده را می‌بیند و بعد از کنسرت می‌گوید خواننده خوب خواند یا بد خواند. حداکثرش همین است.


موسوی: محوریت کلام در موسیقی ایرانی غیرقابل انکار است. در آلبوم «نان، آب، آواز» تصنیفی را با همایون اجرا کرده‌اید. این تصنیف را قبلاً آقای ناظری هم خوانده بود. کار شما اجرای پیچیده‌تری دارد ولی اگر بخواهیم جدا از اجرا یک امتیاز بزرگ به این کار بدهیم، آنجاست که شما بیت «من از مصلحت در حبس دنیا مانده‌ام» را به تصنیف اضافه کرده‌اید. من خیلی تعجب کردم که چرا آقای ناظری این بیت را حذف کرده بود. انتخاب این بیت این تصنیف را به کلی متمایز کرده است. این بیت خیلی جسورانه است.


قمصری: معمولاً دوستان خواننده با بیتی که در آن کلمه مصلحت وجود داشته باشد، راحت نیستند ولی همایون به خوبی از عهده‌اش برآمد. به نظر من همایون در خواندن تصنیف فعلاً بی‌نظیر است. علاوه بر آن بعدی که شما فرمودید، ریتم این کار هم بسیار مشکل بود. 20 سال پیش زمانی که پنج ضربی یا ریتم‌های لنگ را در کنسرت یا آلبومی می‌شنیدید، نمی‌توانستید با آن ضرب بگیرید. الان استفاده از ریتم لنگ مرسوم و معمول و برای مخاطب عام هم عادی شده است. من این آلبوم را با ریتمی کار کرده‌ام که در موسیقی ایرانی وجود نداشته و اصلاً در هیچ جا شنیده نشده است. ریتم بسیار پیچیده‌ای است و همایون آن را خیلی خوب خوانده. من در وهله اول شگفت‌زده شدم. در «می عشق» هم همین اتفاق افتاد. من این کار را برای خوانده نشدن نوشته بودم، یعنی احتمال می‌دادم که نشود آن را خواند ولی همایون آن تصنیف را به خوبی خواند. وقتی کار را خواند، من آن‌قدر هیجان‌زده شدم که بی‌اختیار گفتم همایون باید کاندیدای گرمی شود. فکر می‌کنم در آینده این ریتم‌ها که الان در مقابلش موضع‌گیری می‌شود مثل ریتم‌های لنگ معمول و مرسوم شوند.


یاورمنش: شما کارتان را در دوره‌ای شروع کردید که موسیقی‌های بد فراوان، آلودگی صوتی ایجاد کرده و گوش مردم هم بد تربیت شده است. در این شرایط، درک ظرایفی این چنینی بسیار مشکل است.


قمصری: با این وجود من به این حرکت ادامه می‌دهم.


یاورمنش: برگردیم به آن نکته‌ای که فرمودید شما آهنگ را برای شخصیت هر خواننده می‌سازید مثل کارگردانی که نقش را برای شخصیت هنرپیشه می‌نویسد. با این وصف کاری را که برای معتمدی ساختید، چطور به خواننده دیگری مثل تاج محول می‌کنید؟ می‌خواهم بگویم چه تغییری در کار باید صورت گیرد تا با شخصیت جدید جور دربیاید؟


قمصری: من کار را دوباره ضبط کردم.


یاورمنش: نه، به عنوان آهنگساز چه تغییراتی در کار دادید؟


قمصری: عنصر اصلی که خواننده باید در کار برف‌خوانی داشته باشد، یک صدای پیر به معنای پخته و نه سالخورده است. این کار یک صدای پخته و جاافتاده را می‌طلبید. صدای تاج این پختگی را داشت. شما اگر رنگ صدایش را در حالت طبیعی گوش کنید، این پختگی را احساس می‌کنید. گرمایی در صدای او هست که وقتی به اپیزود آخر می‌رسد، سیری که این رهرو پیموده است برای شما طبیعی جلوه می‌کند. من آدم ایده‌آلیستی هستم ولی نه آنقدر که مانع اجرای کارم شود. من باید مبارزه کنم. برای گرفتن مجوز یکی از کارهایم شش ماه تمام جنگیدم. در مورد برفخوانی هم بعد از عوض شدن شرایط با خودم گفتم که این حرکت را به سرانجام می‌رسانم و رساندم.


یاورمنش: کار شما از طرف نخبگان تأیید شده و این بسیار مهم است، آن هم در دوره ای که خیلی‌ها از بخل و خستی که در فضای موسیقی کشور وجود دارد، می‌نالند.


موسوی: کسانی مثل استاد کسائی تا چند سال پیش اسم شجریان را هم نمی‌بردند و از تاج جلوتر نمی‌آمدند.


قمصری: طبیعتاً یک چنین فضایی بر جامعه هنری ما حاکم است ولی من از آن طرف عکسش را هم بسیار دیده‌ام. من توسط بعضی‌ها انکار هم شده‌ام ولی ترجیح می‌دهم راه خودم را بروم. من فقط یک بار بابت نوشته‌ای از آقای شجریان در تأیید خودم تشکر کردم ولی بعد از آن هیچ مانوری در این زمینه ندادم. من نه روی تأییداتی که وجود دارد، خیلی مانور می‌دهم نه روی تکذیب‌ها. از تکذیب‌ها یاد می‌گیرم و سعی می‌کنم به آن تأییدها غره نشوم. سعی می‌کنم با احترام به هر دو طرف، مسیر خودم را طی کنم. از ایجاد فضای کاذب تا جایی که ممکن است خودداری می‌کنم. طبیعتاً جوان‌های موفق دیگری هم در میان هم‌نسلانم هستند که موسیقی دانان بااستعدادی‌اند و استحقاق این تأییدات را دارند.


یاورمنش:  حالا که خودتان به موسیقی دانان هم نسل خود اشاره کردید، می خواهم بپرسم آلبوم جدید علیرضا قربانی (حریق خزان) با آهنگسازی آقای مهیار علی‌زاده را شنیده‌اید؟


قمصری: من آن کار را دوست دارم. کار خوش‌حسی است.

علی قمصری

علی قمصری می گوید یک موسیقی دان نباید تایید کارش را تنها از مخاطب بگیرد


یاورمنش: ولی پیشکسوتان ما این‌جور کارها را تأیید نمی‌کنند.

قمصری: اشکالی که نسل جدید ما دارد، این است که می‌خواهد با وصل شدن به پیشکسوتان رشد کند و متأسفانه بعضی از این بزرگان این‌ها را در سایه نگه می‌دارند.


موسوی: در مورد انتخاب شعرها خودتان آن‌ها را انتخاب می‌کنید یا با خواننده هم مشورت می‌کنید؟ اشعار آلبوم «نان، آب، آواز» انتخاب خودتان بود؟


قمصری: انتخاب بیشتر اشعار بخش ساز و آواز برعهده خواننده است. تصنیف‌ها همیشه به عهده آهنگساز است. من با شعری که می‌خواهم رویش آهنگ بسازم، مدت‌ها زندگی می‌کنم و همه جا همراه من است.


موسوی: در آلبوم «نان، آب، آواز» یکی، دو تا شعر بود که وزن بقیه شعرها را نداشت. با همان وزن و قافیه می‌شد اشعار محکم‌تری پیدا کرد. انگار در آن یکی، دو مورد کلام فرود آمده و تعالی بقیه کارها را ندارد. آقای ناظری می‌گفت من در انتخاب اشعار با آقای کدکنی مشورت می‌کنم. فکر نمی‌کنید به چنین مشورت‌هایی نیاز دارید؟


قمصری: من هم این کار را می‌کنم. صمیمی‌ترین دوستان من 50 تا 60 ساله‌اند و با آن‌ها تعامل خوبی دارم. در مورد توازن اشعار در آلبوم «نان، آب، آواز» چنین حسی نداشتم. خود شعر «نان، آب، آواز» به نظرم شعر عجیبی است.


موسوی: مضمونش عجیب است. به لحاظ فرم خیلی شعر عجیبی نیست. اتفاقاً این یکی از اشعار معمولی آقای کدکنی است. همه ما مضمون آن را دوست داریم. خود من امروز در یکی از یادداشت‌هایم کل شعر را آوردم.


قمصری: ما داریم در روزگار خودمان زندگی می‌کنیم. بسیاری از اشعاری که خوانده می‌شود، کهن است و حرف امروز ما نیست. شعری نیست که گره‌های درونی امروز ما را باز کند. حرف روزگار ما نیست. شعر باید بتواند گره‌گشایی کند. در مورد این شعر از آقای کدکنی اجازه گرفتیم که یکی از کلماتش را عوض کنیم. کمترین تصویری از یک زندگی، شد کمترین تحریری از یک زندگی...


موسوی: مخالفت نکردند؟


قمصری: نه، خوشبختانه مخالفت نکردند.


موسوی: شعرش هم بهتر شد (خنده).

یاورمنش: اجراهای زنده‌تان از جمله کنسرت رویش که بهار امسال روی صحنه بردید از نظر ساز بندی و نسبتی که با موسیقی اصیل دارند، همیشه متفاوت و بحث برانگیز بوده‌اند. گاه سازها غربی و موسیقی ایرانی بوده و بعضی اوقات سازها ایرانی و آهنگ غربی بوده است.

قمصری: بعضی از مخاطبان من می‌گویند فلان کنسرت شما گیتار بود یا فلان کنسرت شما کوارتت زهی غربی بود و این را ویژگی کنسرت می‌دانند در حالی که هیچ‌کدام از این‌ها ویژگی اصلی آن برنامه‌ها نیست. ویژگی کارهای من در محتوای آن‌هاست. من در این دو سال اخیر به سراغ سازبندی‌هایی رفتم که به سنتی‌ترین شکل ممکن چیده شده بود، ولی وقتی به محتوای کار نگاه کنید، می‌بینید که اصلاً سنتی نیست. من به پشتوانه بودن سنت در کارهایم اعتقاد دارم ولی به جاری بودن سنت در درون کارهایم معتقد نیستم. به این اعتقاد ندارم که پیام من و حرف من سنت باشد. در سالی که گذشت، دو تا کار اینسترومنتال ارائه دادم. یک گفت‌وگو بود که در آن دو تا کورانت به هم‌آوردی هم آمده بودند، یک کوارتت زهی ایرانی با یک کوارتت زهی غربی با هم گفت‌وگو می‌کردند. این کنسرت پارسال اجرا شد و کار بسیار موفقی بود.

یاورمنش: این نوع کارها خیلی هم آرامش‌بخش است. حس خوبی به آدم می‌دهد، به ویژه موقعی که شنونده در حال فکر کردن یا نوشتن است.


موسوی: این کار منتشر شد؟


یاورمنش:

نه این کار در اینترنت پخش شد. طبیعتاً کیفیت خوبی هم نداشت. راستی این پخش اینترنتی به کارهای شما لطمه نمی‌زند؟


قمصری: گاهی یک تک‌کار را با بضاعتی که داریم، در اختیار مخاطب قرار می‌دهیم. وقتی این تک‌کار قرار است معرف مجموعه باشد، اشکالی ندارد ولی اگر کل کار بخواهد به این شکل منتشر شود، صدمه می‌زند. آن دو تصنیف مکمل برف‌خوانی با کیفیت خوبی درآمد.


یاورمنش: در آخرین کنسرت شما با عنوان «رویش» مثل دیگر کارهایتان شاهد اتفاق‌های تازه ای بودیم و دوباره از مرزهایی عبور کرده بودید. در این باره توضیح دهید.


قمصری: در این کار محدودیت‌ها و مرزهای سازهای مضرابی و کششی را از بین بردم. سازهای مضرابی و کششی چنان در هم تنیده‌اند که احساس می‌کنید چهار تا ساز مضرابی‌اند یا چهار تا ساز کششی‌اند. مرز دیگری که از بین رفته، مرز بداهه‌نوازی و بخش آهنگسازی شده است. در این کنسرت یک فضاهای خالی و یک سه نقطه‌هایی طراحی شده که در آن‌ها نوازنده می‌تواند بداهه‌نوازی کند.


موسوی: بداهه‌نوازی طراحی شده را نمی‌فهمم.


قمصری: در این سه نقطه‌ها تعیین شده که نوازنده در چه فضایی باشد و چه دیالوگی بین سازها برقرار کند. حدود کلی‌اش تعیین شده ولی ریزش نه.


یاورمنش: بعضی از دوستان این تعریفی را که شما از بداهه‌نوازی می‌دهید، قبول ندارند.


موسوی: آقای قمصری می‌گوید این فضای خالی را که برای شما می‌سازم یک سه‌نقطه است. در این فضا تار و تنبک می‌توانند با هم گفت‌وگو کنند. نمی‌گویند تو این قطعه را بزن و تو هم این جواب را بده. خیلی ریز طراحی نشده است.


قمصری: بله، این یک بخش است. بخش دیگرش هم این است که در موسیقی ایرانی فکر می‌کنند باید حجم را با تعداد سازها بالا ببرند. برای مثال در کنسرت‌های موسیقی ایرانی، 18 ساز همگی توی سر یک ملودی می‌زنند. این‌ها ساز نمی‌زنند بلکه همه دارند توی سر یک نت می‌زنند. نتیجه این است که فقط خواننده ملودی را می‌خواند. این اصلاً احترام به خواننده نیست. شما دارید خواننده را توی صورت مخاطب می‌کوبید و مخاطب را راحت‌طلب بار می‌آورید. در حالی که در موسیقی ایرانی حجم می‌تواند عمودی باشد. توجه به بافت عمودی موسیقی به سبک ایرانی و نه به سبک غربی کار پیچیده و جدیدی است. الان درباره این موضوع اختلاف‌نظر هست. من مبارزه‌های زیادی کرده‌ام برای چند صدایی کردن موسیقی ایرانی. در کنسرت «رویش» ما فقط چهار تا ساز ملودیک داشتیم ولی به خاطر عمودی بودن، حجم ارکستر به سبک ایرانی بسیار بالا بود.


موسوی: سازهایی که ابداع شده برای بالا بردن حجم صدا در موسیقی ایرانی فایده‌ای داشته است؟


قمصری: حجم فقط به ساز مربوط نمی‌شود، چرا که حجم یک محدوده صوتی است. محدوده صدای انسان از بم‌ترین صدا تا زیرترین صدا را در نظر بگیرید؛ بم‌ترین صدا می‌شود باس و بعد تنور، آلتو و سوپرانو که زیرترین صداست. در این محدوده صوتی اگر همه سازها بخواهند در یک نقطه باشند، هرقدر هم که تعدادشان زیاد باشد، چیزی به حجم صدا اضافه نمی‌شود. چرا وقتی موزیسین‌های ما به سراغ این بافت عمودی می‌روند، کارشان شلوغ و پرهمهمه می‌شود؟ چون نوع نوشتن در این مناطق دقیق و علمی نیست. شما نمی‌توانید هر چیزی را برای ارکستر بزنید. نوازنده باید با آن مبنایی که آهنگساز ارائه می‌دهد، درست اجرا کند. ارکستر یک جمع دورهمی نیست.

خوشبختانه یک سالی هست که مقاومت‌ها در مقابل چندصدایی موسیقی ایرانی شکسته شده است. هیچ‌کس بیشتر از آقای لطفی در این مورد مقاومت نکرده بود. خودشان در آخرین کنسرتشان اعلام کردند که کار به شکل چندصدایی تنظیم شده است. البته چندصدایی که من در کار ایشان شنیدم، چندصدایی غربی بود نه ایرانی. هارمونی، هارمونی غربی بود. وقتی هارمونی غربی در ملودی ایرانی اعمال شود، هویت موسیقی ایرانی نادیده گرفته می‌شود. مثل این است که شما به این مبل مشکی نگویید مبل مشکی و فقط بگویید مشکی. اینجا شما فقط به مشکی بودنش توجه کرده‌اید نه به اصل مبل بودنش.

یاورمنش: مسئله‌ای که شما بارها به آن اشاره کرده‌اید و آن را به کار هم گرفته‌اید، بحث ظرفیت آهنگسازی در موسیقی ایرانی است. شما در این زمینه صاحب تألیف هستید. آیا موسیقی ایرانی محدودیت‌هایی برای آهنگسازی دارد؟ واقعاً ظرفیت موسیقی ایرانی با توجه به محدودیت دستگاه‌ها، ردیف‌ها و سازهای آن چقدر گسترده است و تا کجا می‌توان در زمینه آهنگسازی پیش رفت و مرزها را شکست؟


قمصری: اینکه می‌گویند موسیقی ایرانی محدودیت‌هایی دارد، در مورد موسیقی غربی هم در زمان قرون وسطی گفته می‌شد. بعد از قرون وسطی دوصدایی‌ها شکل گرفتند. اورگانوما شروع شدند به نوشته شدن. اول یک صدا ثابت بود و یک صدای دیگر متحرک و روی آن حرکت می‌کرد. آهنگسازانی که در این سبک کار می‌کردند، مورد هجوم انتقاد کلیسا بودند ولی در نهایت به جایی که می‌خواستند، رسیدند. مثل این است که من در مورد موسیقی اروپایی بگویم این‌ها یک ماژور دارند و یک مینور. این هم یک محدودیتی را ایجاد می‌کند. در حالی که ما تعداد زیادی دستگاه، ردیف و مقام داریم. در فستیوال‌ها که شرکت می‌کنم، آهنگسازان خارجی می‌گویند هیچ کشوری به اندازه شما پتانسیل ملودیک موسیقی ندارد و موسیقی ایرانی بسیار غنی است.

کشوری مثل برزیل را ببینید؛ موسیقی‌اش بدوی است و فقط ریتم دارد و با این حال آن‌ها دارند به آن پروبال می‌دهند و در بوق و کرنا می‌کنند آن‌وقت ما خودمان در کشور خودمان موسیقی ایرانی را محدود و مهجور می‌دانیم. خودمان می‌گوییم موسیقی ما محدود است در حالی که آن‌ها نظر دیگری دارند. چند وقت پیش در مصاحبه‌ای گفتم زریاب ایرانی فلان تأثیر را بر موسیقی فلامنکوی اسپانیا گذاشته است که یک نفر در نقد من درآمد که آقا اصلاً معلوم نیست که زریاب ایرانی باشد. خود هنری فارمر تاریخ‌دان موسیقی این را نوشته و در اسپانیا پکودلیچیا آلبومش را به اسم زریاب منتشر کرده است و ما خودمان قبول نداریم. مسئله این است که ما باید خودمان اعتماد به نفس داشته باشیم و برای چیزی که داریم، احترام قائل شویم.


یاورمنش: پس نظر شما این است که موسیقی ایرانی هیچ محدودیتی برای آهنگسازی ندارد.


قمصری: نه به هیچ‌وجه به محدودیت قائل نیستم. من در این حوزه روی یکسری جاهایی دست گذاشته‌ام که هیچ‌کس تا حالا روی آن‌ها دست نگذاشته است. آنقدر در ذهنم ایده هست که گاهی سرگیجه می‌گیرم.


یاورمنش: با این حال در موسیقی ایرانی آهنگسازی یک عنصر نسبتاً فراموش شده است.


قمصری: نه، ما در موسیقی ایرانی آهنگسازان موفقی داریم. حمید متبسم، حسین علیزاده و...


یاورمنش: تعدادشان اندک است.


موسوی: به خاطر اینکه کار دشواری است.


قمصری: ما تنبلیم.


یاورمنش: توجیه آهنگسازان ما این است که موسیقی ایرانی محدود است.


قمصری: توجیهشان است. واقعیت این نیست.


موسوی: خود آقای قمصری نشان داد که چنین محدودیت‌هایی وجود ندارد.


قمصری: من در یک جمله این مسئله را می‌توانم خلاصه کنم. ما تأییدمان را فقط از مخاطب می‌گیریم به همین دلیل هم پیشرفت نمی‌کنیم. به همین هم اکتفا می‌کنیم. نباید فقط به تأیید مخاطب اکتفا کرد. یک جاهایی باید برای مخاطب کار کرد ولی طوری که خودش هم نداند برای او کار کرده‌ایم.

موسوی: کارهایی هست که در زمان ساخت و انتشارشان از طرف مخاطب مورد استقبال قرار نمی‌گیرد ولی زمان که می‌گذرد، به آن‌ها توجه می‌شود، شنیده می‌شوند و درست هم شنیده می‌شوند. خیلی از آثار جدی موسیقی این ویژگی را دارند. من خودم «سفر عسرت» آقای ناظری را اولین‌بار که شنیدم، خیلی خوشم نیامد ولی سه سال بعد که دوباره آن را شنیدم تعجب کردم که چه‌طور با این کار ارتباط برقرار نکرده بودم. بعضی از کارها در زمان انتشارشان مورد اقبال عام و فراگیری قرار می‌گیرند و خیلی هم آثار خوبی هستند ولی این اتفاق همیشه رخ نمی‌دهد. بعضی از کارها به زمان بیشتری برای درک شدن نیازمندند. به‌هر حال اگر آهنگساز فقط به مخاطب فکر کند ممکن است کارش به سطح کشیده شود.


یاورمنش: مخاطب عام؟


موسوی: مخاطب فراگیر، هرکس که اثر هنری ارائه می‌دهد، دوست دارد مخاطبش گسترده‌تر باشد. بازار هم تأثیر دارد. هنرمند می‌خواهد اثرش به فروش برسد.


قمصری: مخاطب خاص اول مُهر تأیید را می‌زند بعد مخاطب عام اعتماد می‌کند.90 درصد ایرانی‌ها شاید یک‌بار هم سمفونی پنج بتهوون را نشنیده باشند ولی وقتی می‌گوییم موسیقی فوراً اسم بتهوون به یادشان می‌آید.


یاورمنش: شما در جایی گفته‌اید نسل قبل از ما به دلایلی از هم فاصله گرفته‌اند و این مسئله به شاگردانشان یعنی به نسل فعلی هم منتقل شده است. گفته‌اید اختلاف سلیقه‌ها مولد رنگ‌های مختلف و زیبا است و نباید باعث دور شدن و نادوستی شود. از لحن شما این‌طور برداشت کردم که انگار این دور شدن و جدایی سرنوشت محتوم هنرمندان است یعنی امری طبیعی است که نسل به نسل منتقل شده.


قمصری: این واقعیت است. وقتی راجع به واقعیت‌ها حرف می‌زنم تأییدشان نمی‌کنم. واقعیت باید گفته شود. شاید خیلی‌ها این جسارت را نداشته باشند ولی باید یک نفر بیاید و بدون تعارف این واقعیت‌ها را بگوید. کسی که می‌خواهد تار یاد بگیرد، یک سال پیش استادی آموزش می‌بیند، بعد به هر دلیلی آن استاد از کشور می‌رود. این هنرجو مجبور است پیش استاد دیگری برود و آموزش خود را ادامه دهد. همین مسئله باعث می‌شود نوع مضراب زدن، نوع نشستن و خیلی چیزهای دیگرش را تغییر بدهد. یک ماه باید تحمل کند که استاد جدیدش به او بگوید تو هیچ چیزی یاد نگرفته‌ای و استادت به تو هیچ چیز یاد نداده است.

این واقعیت تلخی است که جریان دارد. من خودم هیچ‌وقت با شاگردانم این‌طور برخورد نمی‌کنم. اولاً که من هیچ‌وقت از تهران شاگرد نمی‌پذیرم و شاگردان من فقط شهرستانی‌اند چون بالاخره تهران آنقدر امکانات دارد که اگر من شاگردی را نپذیرفتم پیش کس دیگری برود و خودش را تا یک حدی بالا بکشد. شاگردان من از شهرستان می‌آیند و تا حالا نشده که به یکی از آنها بگویم هیچ چیز یاد نگرفته‌ای و حتی اگر اشکال هم داشته باشند به رویشان نمی‌آورم. حتی سعی می‌کنم نوع مضراب زدنشان را هم تغییر ندهم. تفاوت‌های عجیبی بین پایه و اساس نوازندگی در استان‌های مختلف وجود دارد. در کشورهای دیگر ممکن است نوازندگان ویولون تکنیک‌ها یا سبک‌های مختلفی داشته باشند ولی مبنا و پایه کارشان یک چیز است. یک چیز مشترک مشخص بین همه آن‌ها وجود دارد. این اختلافات در ایران برمی‌گردد به بخش تخصصی موسیقی اما اختلافات به بخش دیگری که همان ارتباطات اجتماعی است هم مربوط می‌شود.

ما هر روز شاهد مصاحبه‌هایی هستیم که در آن‌ها موزیسین‌ها علیه هم حرف می‌زنند، حالا گاهی به صراحت این کار را می‌کنند و گاهی هم با گوشه و کنایه. این مسئله درگذشته بوده، الان هم هست. کاری هم از دست ما بر نمی‌آید. ما باید به فکر نسل بعدی باشیم. حتی اگر نتوانیم خودمان را اصلاح کنیم، باید جلوی این مسئله را بین نسل بعد از خودمان بگیریم. الان جوان‌های 17 ساله، 20 ساله‌ای هستند که با شور و استعداد فوق‌العاده وارد این عرصه شده‌اند. این‌ها بسیار با انرژی‌اند. حیف است که این انرژی بخواهد بر مسائل حاشیه‌ای مثل پشت‌سرهم حرف زدن، دشمنی باهم و بحث‌های خاله‌زنکی به هدر برود. اگر من تریبونی داشته باشم نباید فقط از آن در جهت تبلیغ خودم استفاده کنم، باید این مشکلات و دردها را هم بگویم.

 

یاورمنش: می‌خواهم بدانم نظر شما راجع به کار گروهی چیست؟ وقتی می‌گویید ما کار گروهی نداریم و باید یاد بگیریم کار گروهی کنیم، منظورتان دقیقاً چیست؟ منظورتان این است که یک گروهی تشکیل شود و یک عده باهم کار کنند؟ اگر این‌طور است چرا خود شما در این مسیر حرکت نکرده‌اید؟


قمصری: تشکیل یک گروه کافی نیست. من به چیزی بالاتر از این اعتقاد دارم. یک‌وقت گروهی آهنگساز ندارد، خب اینها به صورت گروهی کار آهنگسازان مختلف را اجرا و سال‌های سال باهم کار می‌کنند و یک‌وقت هم یک آهنگساز مؤلف است و برای گروه‌های مختلف آهنگ می‌سازد. من به دلیل آن که آهنگسازم، ایجاب می‌کند که با گروه‌های مختلف کار کنم. حالا از بخت بد یا خوب خودم هم نوازنده‌ام. با هیچ‌کسی هم خصومت ندارم. من با طیف‌های مختلفی از اهالی موسیقی کار می‌کنم. در کشورهای دیگر وقتی قرار است یک جشنواره یا کنسرت برگزار کنند، از تکنسین‌های فنی گرفته تا نظافت‌چی سالن همه باهم یک گروهند. یک سیستم یک‌پارچه وجود دارد که منطق درستی پشتش نهفته است ولی اینجا اگر بخواهید چهار نفر را کنار هم بچینید به مشکل برمی‌خورید. کار بسیار سختی است.


موسوی: شما هم به مشکل برمی‌خورید؟


قمصری: بیشتر به‌خاطر جوان بودنم به مشکل برمی‌خورم. من هم می‌خواهم رفتارم دوستانه باشد و از موضع بالا با افراد برخورد نکنم و هم می‌خواهم گروه را حفظ کنم. تنها راه حفظ کردن گروه این نیست که با چماق بالای سرشان بایستید. نیازی به خشونت نیست، باید فرهنگ کار گروهی را ایجاد کرد.


موسوی: الان که سن شما بالاتر رفته و تعداد بیشتری آهنگ ساخته‌اید، مدیریت یک گروه برایتان راحت‌تر نشده است؟


قمصری: طبیعتاً، چرا الان راحت‌ترم.


موسوی: اولین کارتان در چند سالگی منتشر شد؟


قمصری: 20 ساله بودم. قبل از آن هم در سن 16 سالگی یک ارکستر 50 نفری تشکیل دادم و در تالار فرهنگسرای ارسباران و فرهنگ اجرا داشتیم.


موسوی: نمی‌خواهید از خوانندگان باتجربه‌تر استفاده کنید؟


قمصری: اگر موقعیتش پیش بیاید حتماً ولی بیشتر از اینکه دنبال نام‌ها باشم، دنبال این هستم که ببینم در چه کاری می‌توانم مفیدتر باشم. من همیشه سعی می‌کنم استقلالم را حفظ کنم برای اینکه بتوانم خودم تصمیم بگیرم که چه‌کار کنم. کار کردن با همایون برای من خیلی خوب بود و اصلاً در کار کردن با او احساس نکردم رابطه غالب و مغلوبی در کار است.


یاورمنش: همایون با آهنگسازان مختلفی کار کرده و خواننده انعطاف‌پذیری است.


قمصری: بله. من در تجربه‌هایی که با همایون داشتم استقلالم حفظ شد. من از در دوستی وارد نشدم، با هیچ هنرمندی از طریق دوستی وارد نمی‌شوم. همیشه کارم اولویت داشته و جلوتر بوده است. سعی کرده‌ام حرفه‌ای برخورد کنم. بهتر است بگویم دوستی نتیجه و مخلوق کارمان بوده نه خالق همکاریمان. دوست دارم با پیشکسوتان کار کنم به‌شرطی که فقط جنبه‌ها و دلایل هنری در میان باشد. دوست ندارم چند نفر بی‌دلیل کنار هم باشند. شاید یکی از دلایل اجتناب من از کار با بزرگان است که می‌ترسم قضیه شکل دیگری به خودش بگیرد. باید پشت هر کاری فقط دلایل هنری باشد.

موسوی: کار علی رستمی که منتشر شد، اولین چیزی که شایع شد این بود که او مناسبات دیگری داشته که بزرگان برایش آهنگ ساخته‌اند. اگر انگیزه‌ها صرفاً هنری باشد، این شائبه پیش نمی‌آید که یک بده و بستان‌های غیرهنری پشت‌کار وجود دارد.

قمصری: من کار کردن با پیشکسوتان کشورهای دیگر را بیشتر تجربه می‌کنم. عودنوازی در ترکیه هست که شاید بتوان گفت یکی از چهار نماد موسیقی ترکیه است. من دارم با او یک آلبومی را منتشر می‌کنم.

موسوی: جنس موسیقی شما طوری است که بیشتر به درد موسیقی تلفیقی می‌خورد.


یاورمنش: حسین علیزاده منتقد این نوع همکاری‌هاست و اعتقاد دارد در واقع روح موسیقی ایرانی در این نوع کارها دیده نمی‌شود. وقتی فقط ساز ایرانی در کنار ساز غربی نواخته می‌شود، این کار تلفیقی نیست، چرا که شما فقط ساز ایرانی را در اختیار موسیقی غربی گذاشته‌اید.


قمصری: من با این حرف موافقم. یک‌وقت یک آهنگساز غربی می‌خواهد رنگ ایرانی به کارش بدهد. وقتی نوازنده ایرانی بدون جنبه‌های تألیفی و بدون خلاقیت می‌رود و آنجا ساز می‌زند، آهنگساز غربی نقشش تعیین‌کننده می‌شود و به‌عنوان یک رنگ از این نوازنده و سازش استفاده می‌کند. من کاری را آهنگ‌سازی کردم که آقای قربانی خواننده ایرانی‌اش بود و یک خواننده خانم تونسی هم داشتیم. یک پرکاشن‌نواز فرانسوی هم با ما همکاری می‌کرد. اینجا این خطر وجود داشت که کل کار ایرانی شود. برای اینکه این اتفاق نیفتد، من یک‌ماه روی موسیقی عرب تحقیق کردم و بعد آهنگ را ساختم، با این حال کفه موسیقی ایرانی در آن کار سنگین‌تر بود ولی موسیقی عربی هم در کل کار جریان داشت. نقطه اختلاف نظر من با آقای علیزاده اینجا است که ایشان می‌گوید این کار ممکن نیست ولی من می‌گویم کارهای خوبی انجام نشده و تلفیق درست امکان پذیر است.


یاورمنش: ایشان هم نمی‌گوید امکانش نیست، تاکیدش این است که تا حالا نتیجه خوبی نداشته.


موسوی: از نصرت فاتح علی‌خان انتقاد کردند که چرا با غربی‌ها کار کرده‌ای. او جواب داده بود که اگر در آن کار من موسیقی قوالی گم شده و نشانی از آن نیست و غلبه با موسیقی غربی است انتقاد شما را می‌پذیرم ولی مادامی که یک نفر آن را گوش بدهد و همچنان بتواند اسمش را موسیقی قوالی پاکستان بگذارد، این نشان می‌دهد که من کارم را درست انجام داده‌ام.


قمصری: تلقی ما از کار تلفیقی کافی نیست. زمانی یک کار تلفیقی انجام می‌شود که هویت و پیام خاصی پشت آن باشد. اینجا نه ایرانی بودن مهم است، نه غربی بودن آن. مهم آن پیام است که کار می‌خواهد به شما انتقال دهد.


یاورمنش: شما اشاره کردید به اینکه حال و هوای جدید موسیقی با شکستن مرزها و چارچوب‌ها به دست می‌آید ولی قبل از آن باید نگرش ما عوض شود. فکر می‌کنید فضای فکری نسل شما عوض شده؛ یعنی نگرش نسل شما از نگاه و بینش نسل گذشته جدا شده که توانسته‌اید موفق شوید این مرزها و چارچوب‌ها را بشکنید؟


قمصری: من فکر نمی‌کنم خیلی این فضا عوض شده ولی اعتقاد دارم یک دریچه‌هایی باز شده‌اند. همین مسئله که ما در عصر ارتباطات به‌سر می‌بریم، موجب شده پنجره های جدید به رویمان باز شود. درست است که پیشرفت چندانی نکرده‌ایم ولی تغییراتی دارد صورت می‌گیرد و بستر کار کردن فراهم شده است.


یاورمنش: برای روشن شدن منظورم می‌توانم از مکتب زنده یاد داریوش صفوت یاد کنم. آنچه او به شاگردانش منتقل می‌کرد این بود که موسیقی هدف نیست بلکه وسیله‌ای است برای رسیدن به معنویت و اعتلا. دو نسل از موسیقی‌دانان ما تحت سیطره این فضا بودند، بعد از انقلاب هم انواع دیگر موسیقی ایرانی حذف شدند و فقط این نوع از موسیقی رشد کرد. ستاره‌های آن هم محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و غیره بودند. این جریان موسیقی گل‌ها و خواننده‌هایی چون ایرج و گلپا را به حاشیه راند.

قمصری: نمی‌شود منکر عنصر معنویت در موسیقی شد. هنوز هم معنویت اهمیت دارد ولی تعریف آن در موسیقی کاملاً شخصی شده است. لزومی ندارد همه ما با شنیدن یک کار به یک نقطه برسیم. در این زمینه چارچوب درستی وجود ندارد. حتی حرفه‌ای‌ترین موزیسین‌ها که معتقدند موسیقی بر همه چیز اولویت دارد در یک دوره از زندگی هنری شان از عرفان هم دم می‌زنند. این نگرش‌ها و حرف‌ها به‌نظر من غیراستاندارد است.

موسوی: شاید در کل جامعه این نگاه عوض نشده باشد ولی در آقای قمصری این تغییر نگاه اتفاق افتاده. ایشان دو کار شنیدنی دارند، یکی شعری از سعدی است که همایون آن را خوانده: «بیا به یاد که مرا با تو ماجرایی هست...» و دیگری کاری است از مولانا که آقای معتمدی خوانده: «چه نزدیک است جان من به جان تو...».

این دو کار طوری فضاسازی شده‌اند که شما اصلاً احساس نمی‌کنید اشعار متعلق به قرن هفتم است. فکر می‌کنید همین الان این اشعار سروده شده‌اند. هم شعر و هم آواز مدیون این فضاسازی‌اند. حتی جنس صداها انگار چیز دیگری شده. ما کارهای زیادی از همایون شنیده‌ایم ولی این کار چیز دیگری است؛ و این برمی‌گردد به نگاه جدید آهنگساز.
قمصری: در آلبوم برف‌خوانی چیزهای جالب‌تری هم خواهید شنید.

موسوی: اساساً مواجهه مدرن با سنت خیلی عجیب است. سنت هیچ وقت از بین نمی‌رود، مدام نو به نو می‌شود و احیا می‌شود. مهم این است که هنرمند بتواند قرائت جدیدی از سنت را ارائه دهد... بگذریم. تا آخر سال چند کار از شما منتشر می‌شود؟

قمصری: یک کار که با همایون انجام داده‌ام، آلبوم «برف‌خوانی» و یک آلبوم تصویری که با آقای قربانی کار کرده‌ام.

عکس ها: لیلا افشار

58245

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 301642

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 10
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مهدی A1 ۰۶:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
    32 7
    علی نمونه ای از یک جوان ایرانی نخبه است. کاش تمام جوانهای ایران در مسیر استعداد خود قرار میگرفتند. عاشقتم علی قمصری
  • محمد IR ۰۷:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
    26 11
    قمصری نابغه جدید موسیقی ایران موفق باشید قمصری عزیز
    • عظیمی A1 ۰۸:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
      16 7
      کارهایش نوآورانه و جسورانه است . اما نابغه ؟
  • سمیعی A1 ۰۸:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
    18 3
    امیدوارم کارش با تاج هم به خوبی آلبوم هایش با همایون شجریان و معتمدی باشد
  • حمید IR ۱۰:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
    12 7
    این گفت و گو ها را دوست دارم.ممنون.
  • باربد A1 ۱۱:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
    14 6
    سلام علی قمصری همان راهی می رودکه استادش علیزاده می رود هدفمندونوآور.اون تکنوازی که درسوگ استادشهنازکرده روحتماببینیدوبشنویداشکتون درمیاد
  • بی نام IR ۱۲:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
    13 5
    ممنون از خبرآنلاین به خاطر این مصاحبه
  • پژمان IR ۱۹:۰۴ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۲
    11 1
    متاسفانه با مدیریت اشتباه در معاونت هنری ارشاد و عملکرد غلط صدا و سیما، موسیقی ایرانی خیلی در جامعه برد و نفوذ ندارد. تربیت مخاطب به اندازه تربیت هنرمند مهم است
  • همایون IR ۰۹:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۳
    10 5
    خبرآنلاین باعث شدی یکی از آیندگان موسیقی ایرانی رو بیشتر بشناسیم. ممنونیم
  • بهرام A1 ۱۵:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۱۸
    4 2
    مصاحبه بسیار جالبی بود آلبوم برف خوانی کار جدید آقای قمصری و با صدای آقای تاج رو گوش دادم بسیار لذت بردم از این آلبوم آقای وحید تاج هم بسیار صدای زیبایی داره امیدوارم مسئولین به موسیقی سنتی بیشتر بها بدن چون واقعا استعدادهای بسیار خوبی در کشور داریم.نمونش همین آقای قمصری و آقای تاج