دروغ می‌گویند که مرسی با تکفیری‌ها بود/ مصر، سوریه دوم نمی‌شود

جعفر قنادباشی کارشناس مسائل آفریقا در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر تحولات مصر را یک کودتای کامل ارزیابی کرده و گفته است که این کشور سوریه دوم نخواهد شد.


بهار عربی از تونس شروع شد و حال با گذشت دوسال ونیم، چه طور شد که نتیجه انقلاب ها این گونه شد؟ آیا این گفته مصری ها که می گویند "انقلاب آنها مصادره شده است"، صحیح است و به نظر شما نیز، انقلاب آن ها واقعا مصادره شده است؟
درخصوص شرایط پدید آمده در کشورهای مصر، تونس و همچنین لیبی، دو گونه میتوان تحلیل کرد و با دوشیوه متفاوت، به بررسی سرنوشت انقلاب ها و خیزش های ضد استبدادی و ضد استعماری این کشورها مبادرت نمود:

ابتدا، تحلیل هایی که از زاویه میزان موفقیت یا شکست این انقلابها، در پیشبرد اهدافشان ارائه می شود. در این نوع تحلیل، فرض آن است که هر انقلابی(بنا به طبیعت انقلاب ها)، منافع عده ای را در معرض خطر قرار می دهد، منافع صاحبان قدرت سیاسی یا نظامی، منافع ثروتمندان و طبقه اشراف و همچنین منافع دولت های دیگری که ( قدرت های خارجی ) حامی و پشتیبان رژیم استبدادی هستند؛ بنابراین بسیار طبیعی است که هرانقلاب، از همان مرحله نخست خود، با مجموعه ای از دشمنی ها و مشکلات ناشی از آن روبرو شود. همانطور که می دانید در فرهنگ های سیاسی و در مقابل تعریف واژه "انقلاب"، به واژه  "ضد انقلاب" هم اشاره می شود که دقیقا، اشاره به همین نوع دشمنی هاست. به هر ترتیب، زمانی که انقلاب آغاز شد و همچنین درادامه راه آن،  ضد انقلاب حداکثر توانش را به کار می گیرد تا انقلاب را شکست دهد.

خب دراین مصاف و دراین نبرد مهم،  هر اتفاقی ممکن است روی دهد، چنانکه گاهی جریان انقلاب بر جریان ضد انقلاب، پیروز می شود و برخی مواقع هم، این جریان ضد انقلاب است که موفق می شود تا برانقلاب، چیره شده و انقلاب را شکست دهد این امر کاملا طبیعی است، چنانکه درخصوص انقلاب های تونس ومصر، یک تعبیر آنست که ضد انقلاب موفق شده است تا جریان انقلاب را درمعرض شکست و ناکامی حتمی قرار دهد که البته برخی ازکارشناسان، ریشه های اصلی آن را،  در اشتباهات و ناکارآمدی های انقلابیون این دو کشور به ویژه ( اشتباهات اخوان المسلمین مصر و حزب النهضه تونس) جستجو می کنند و برخی هم علل این ناکامی را به توطئه های گسترده خارجی ( توطئه های ارتجاع منطقه و دنیای غرب) نسبت می دهند.

 اما در تحلیل های دسته دوم، با نگرش دیگری،  به پیدایش شرایط حاضر در صحنه های سیاسی مصر، تونس و لیبی نگریسته می شود، چنانکه براین امر تاکید می شود که شرایط حاضر را نباید به معنی پایان ماجرا دانست، چراکه انقلاب های مورد اشاره درمیانه راه هستند و به عبارتی، ماجرا هنوز ادامه دارد؛ بنابراین، نباید این حرکت ها و تحرکاتی که مخالف حرکت های انقلاب است را به معنی پایان و شکست  دانست، بخصوص که  پتانسیل جریان های ضد استبدادی، ضد غربی و پتانسیل دست یابی به ساختارهای جدید سیاسی و اقتصادی در کشورهای نامبرده، همچنان قوی است و هنوز می تواند موتور انقلاب را مجددا به راه اندازد. کمااینکه انقلاب مشهور الجزایر (درحدود دهه 1340 شمسی) نیز که مدت هفت سال به طول انجامید، در میانه راه،  بارها و بارها، این تصور نادرست را ایجاد کرد که دچار شکست گردیده است. البته در اینجا باید این نکته مهم مورد تاکید قرار دهیم که، کند شدن روند انقلاب در مصر و تونس و یا به تعبیری ناکامی کنونی انقلاب در دراین دو کشور، به نوع استراتژی و راهبردی که  انقلابیون و سران اخوان و یا النهضه به کار برده اند نیز باز می گردد.

زیراکه این دو جریان اسلامی، راهبرد مناسبی را برای عبور سریع از مرحله انقلاب و ورود به مرحله نظام سازی بکارنبرده و  مسیر انقلاب را به درستی انتخاب نکرده اند؛ کما اینکه با بکارگیری سیاست گام به گام، به ضد انقلاب این فرصت را داده اند تا خود را بازسازی کرده و برای بدست گرفتن مجدد قدرت آماده شود. علاوه براین، دوجریان نامبرده، ناکارآمدی های زیادی را در مرحله انتقالی از خود نشان داده اند که همین امر سبب سوء استفاده ضد انقلاب و گروه های مورد حمایت غرب و ارتجاع منطقه در دو کشور مصر و تونس شده است.

در تونس هم شاهد نا رضایتی مردم برضد حزب النهضه (که بیشترین آرا را در نخستین انتخابات کسب کرده)، هستیم آیا در آنجا هم نمی توانیم بگوییم نسخه اسلامگرایان شکست خورده است.؟
 نکته مهمی قبل از هرچیز باید به آن اشاره کنم آنست که:  بعضی از رسانه ها سعی کرده اند، بانادیده گرفتن عوامل دیگر، تنها جریان اسلامی یعنی اخوانی ها و حزب النهضه را زمینه ساز  پیدایش مشکلات طبیعی بعد از انقلاب معرفی کنند، حال آنکه چنین تحلیلی نمی تواند با واقعیت تطابق داشته باشد.

 ازسوی دیگر نکته بسیارمهم دیگری که در تحلیل وقایع جاری، نادیده گرفته می شود، موقتی بودن دولت های اخوان در مصر ( دولت هشام قندیل ) و حزب النهضه در تونس(دولت حمادی الجبالی و سپس دولت علی العریض ) است، دولت هایی که رسما، دولت های انتقالی بودند و برای عبور از دوران گذار یعنی دورانی که انقلاب در حال نظام سازی است، روی کار آمده اند، ولیکن اینک بطور حیرت آوری، کارنامه آن ها در تامین معیشت ورفاه عمومی مورد بررسی قرار می گیرد، حال آنکه در تونس، حزب النهضه هنوز مسئولیت عمده ای در این باره، بردوش نگرفته و درواقع هنوز اقدامات اساسی خود  را برای تامین معیشت عمومی آغاز نکرده است، مجددا تاکید کنم که دولت نو پا درتونس، هنوز نوشتن قانون اساسی را  به پایان نرسانده و  از این لحاظ، نتوانسته حتی بخش کوچکی از نظام سیاسی مورد نظرش را در این کشور برپا کند، از طرف دیگر زمام و اداره امور مجلس قانون گذاری ( مجلس موسسان) به عهده حزب النهضه نیست؛ بلکه فقط بخشی از امور اجرایی را دردست دارد، حزب النهضه یک حکومت ائتلافی و انتقالی  را به طور موقت اداره می کند تا قانون اساسی آماده شده وبا تدوین و تصویب قانون اساسی، نظام جدیدی آغاز شود، بنابراین قضاوتی که رسانه ها در مورد این انقلاب و همچنین انقلاب مصر ولیبی دارند، کاملا نادرست است.

 اما متاسفانه، این قضاوت نادرست به مردم این کشورها نیز القا شده و با بهره برداری ازیک سلسله هیجانات و حرکت های کاملا احساسی، به اعتراضات و انتقادات گسترده مردمی دامن زده شده است
 در مصر قانون اساسی به تازگی تدوین شده است و اخوان المسلمین در حال شروع اجرای قانون اساسی بودند که این اتفاق افتاد. در واقع هیچ مرحله از قانون اساسی جدید به مرحله  اجرا نرسیده  که اوضاع کنونی دلیلی بر بد عمل کردن دولت مرسی باشد.

 آنچه در دولت انتقالی وی ( کابینه ای یه ریاست هشام قندیل ) و در دولت موقت و انتقالی تونس ( کابینه های حمادی جبالی و علی العریض و دولت جبالی ) صورت گرفنه، همه مربوط به دوران قبل از اجرای قانون اساسی جدید بوده است. طبیعی است که برای ارزیابی صلاحیت یک حزب یا نظام سیاسی، عملکرد دولت انتقالی و موقت نباید مورد قضاوت قرار بگیرد چنانکه زمانی که دولت موقت بازرگان، در ابتدای انقلاب اسلامی زمام امور را به دست گرفت وظیفه اصلی اش، تدوین قانون اساسی بود، بنابراین اگر بازرگان در دیگر صحنه ها، خوب یا بد عمل می کرد نباید این عملکرد او  ملاک قضاوت راجع به انقلاب اسلامی ایران قرار می گرفت. در مصر و تونس نیز این قاعده صادق است، دولت های مرسی و حمادی جبالی، دولت هایی  موقت و انتقالی بودند، از سوی دیگر برخلاف تبلیغات غرب، به هیچ دولت هایی منحصر به یک حزب نبودند، بلکه در مصر کابینه ای  که مرسی تشکیل داد تنها اخوانی نبود و عمده اعضایش از احزاب دیگر بودند. در تونس هم به همین صورت یک کابینه ای ائتلافی که بیش از آنکه به حزب  اسلامی النهضه وابسته باشد کابینه ای تکنوکرات بود

آیا آنچه در مصر رخ داد را کودتا می دانید؟ در تونس چه چیزی در شرف وقوع است؟
اگر به تعریف کودتا، مراجعه کنیم، آنچه در مصر روی داد، چیزی جزکودتا نبود. کودتا تعریف مشخصی دارد. کودتا یعنی اقدام گروهی مسلح یا نظامیانی که به کمک اهرم اسلحه ( نه با اتکا به اهرم های سیاسی ، اقتصادی..) مراکز اصلی قدرت وموسسات کلیدی کشور همانند رادیو تلویزیون، فرودگاه ها را تصرف کنند، مقامات عالیه را برکنار کرده ، قانون اساسی را لغو و قدرت را  خود رأسا دردست گیرند. بااین تعریف اتفاق  ارتش مصر ، قاعدتا یک کودتا است،  اما در تونس آنچه را که شاهدیم یک شورش و اعتراض گسترده مردمی است که در مخالفت با نظام سیاسی به صحنه آمده است و البته می تواند سمت وسوی متفاوتی اعم سیطره نظامیان و یا یک نوع هرج ومرج فلج کننده  به خود بگیرد.

به نظر شما چرا وضعیت اینگونه شد؟
در پرسش های قبلی، در این باره قدری توضیح دادم، اما بازهم مطالب زیادی در این باره وجود دارد برای تشریح اینکه چرا وضعیت انقلاب های مصر و تونس این طورشد باید با یک مثل شروع کنم: می دانیم که در سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی، کودتای نوژه در ایران اتفاق افتاد، اما این کودتا ناموفق بود و شکست خورد. پیداست که وقوع این کودتا به معنی نادرستی راه انقلاب در ایران نبود، بلکه نشانه تلاش دشمن برای ازمیان بردن دستاورد انقلاب اسلامی تلقی می شد.

 کسانی که منافعشان براثر انقلاب ایران در خطر بود به این نتیجه رسیدند که با به کارگیری عناصری فاسد در ارتش، منزل امام (ره)را بمباران و مقامات مملکت را قتل عام کنند و حکومت را به حکومت پادشاهی بازگردانند ولی این کودتا در روند اجرای مقاصدش کاملا شکست خورد. اما در مصر کنونی، چنین عزمی برای کودتا، شکست نخورد، طبیعی است اگر کودتای نوژه در ایران با شکست مواجه نمی شد، سرنوشت انقلاب ایران نیز همانند مصر می شد، چنانکه بسیاری از انقلاب های در تاریخ معاصرجهان به وسیله چنین حرکاتی، شکست خورده اند.

بسیار روشن است  استعمار غرب احساس کند که پیروزی اسلام درشمال افریقا به معنی تغییرجغرافیای سیاسی  در منطقه خواهد بود و لذا سعی کند تا همه اهرم ها را به کار بگیرد تا اسلام پیروز نشود، آنها تجربه انقلاب ایران را دارند، اگر ایران سستی می کرد الان انقلاب کشور ما هم به سرانجام نمی رسید و ما پیشرفت نمی کردیم ، هشتمین  کشور فضایی نبودیم، یک کشور عقب مانده مانند مصر بودیم، آنها الان تصمیم گرفته اند که نگذارند انقلاب اسلامی موفق بشود، این امر واضح است که آنها ابتدا با تقویت احزاب سکولار، غرب گرا و چپ یا ملی گرا، اختلافات را در درون انقلاب مصر دامن زدند و بعد با جلوگیری از دادن وام به مصر و توقف برخی سرمایه گذاری ها، مصر کاملا تحریم شد و بدینوسیله زمینه نارضایتی عمومی دراین کشور فراهم گردید.

شاهد بودیم که  وقتی که کودتای نظامیان علیه مرسی صورت گرفت کمک های غرب و متحدانش به مصر مجددا از سرگرفته  شد. سلاطین مرتجع عرب از جمله عربستان، کویت و مصر  بیش از 12 میلیارد به ارتش مصر اهدا کردند، به هرحال این مساله خیلی عجیب نیست،  در طول تاریخ هیچ انقلابی نبوده است که پیروزی آن تضمین شده باشد، انقلاب ها،  قربانیان بسیاری داده اند، مردمی که در نقاط مختلف جهان انقلاب کرده اند بارها سرکوب شده اند، حتی اگر به گذشته بازگردیم خواهیم دید که  انقلاب فرانسه بعد از چند سال،  دوباره به امپراطوری و پادشاهی بازگشت.

دلیل اینکه باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا سرنگونی مرسی را کودتا نمیخواند همین است؟
قانون اساسی آنها و همچنین دیگر قوانین اشان اجازه نمی دهد با دولتی که از طریق کودتا به قدرت رسیده رابطه داشته باشد.کارشناسان وزارت امورخارجه امریکا می گویند که اگر ما این اقدام نظامیان  را کودتا بخوانیم نمی توانیم ارتش مصر را در سیطره اش برکشور مصر کمک  کنیم و با دولت ناشی از کودتا رابطه داشته باشیم برای همین این اقدام را کودتا نمی خوانند. چنانکه نظیر همین ماجرا درباره کودتای 28 مرداد سال 1332 نیز صادق بوده است. آمریکایی ها که عامل کودتا بودند اسم آن را گذاشتند قیام ملت یا قیام 28 مرداد. شاه می گفت قیام 28 مرداد. بعد از گذشت 50 سال که اسناد آن انتشار یافت، (آمریکا هر 50 سال یک بار، اسناد محرمانه خود را منتشر می کنند) صراحتا اعتراف کردند که مساله ای که در ایران اتفاق افتاد کودتا بوده است.
به هرحال در خصوص اقدام نظامیان مصری باید بگوییم که اغلب متفکران و کارشناسان سیاسی در جهان این مساله را کودتا خوانده اند، کودتا علیه انقلاب، چرا؟ چون انقلاب ها همیشه منافع عده ای از صاحبان ثروت، اشراف و منافع استعماری قدرت های سلطه گر را در معرض خطر قرار می دهد و طبیعی است که آنها بیکارنمی نشینند.

خشونت ها علیه هواداران مرسی ممکن است باعث شود که اخوان ها دست به سلاح شوند؟
 الان کسی که در مصر دست به سلاح برده و تعداد زیادی از مردم را کشته و تعداد زیادتری را مجروح ساخته ارتش است. حال جالب است که رسانه های غربی و یا وابسته به غرب، تنها در مورد بکارگیری اسلحه توسط  کسانی که  دست به سلاح نبرده اند، هشدار می دهند و از احتمال توسل اخوان به اسلحه دم می زنند.  این مساله مظلومیت مردم مصر را نشان می دهد. اخوانی ها در پروسه انقلاب مصر به اسلحه و اقدامات مسلحانه متوسل نشده اند آن ها فاقد اسلحه و فاقد افراد آموزش دیده برای بکارگیری سلاح هستند. مقامات آنها مدت های مدید در زندان های مبارک بوده اند. الان هم می گویند که دست به سلاح نمبیرم. آنها می گویند تظاهراتشان آرام است، اما این ارتش است که دست به سلاح برده و 300 نفررا تا کنون کشته است.

فکر می کنید این اعتراضات تا کی ادامه داشته باشد؟
تا زمانی که آنها مقاومت کنند و مردم هم برای جلوگیری از سیطره مجدد نظامیان در صحنه باقی بمانند الان مقاومت آنها در برابر کودتا است. تا زمانی که ارتش مقاومت آنان را با توسل به خشونت از بین نبرد، مقاومت می کنند.

آیا این درست است که بحران مصر ممکن است این کشور را به سوریه دوم تبدیل کند؟
برخی تحلیلگران می گویند بحران مصر تا حدی پیش رفته که ممکن است مصر به سوریه دوم تبدیل شود. اما نه هرگز اینطور نیست. بحران سوریه را خود غربی ها و ارتجاع منطقه  درست کرده اند. شبه نظامیانی را خارج از مرزها تربیت کردند و به داخل سوریه اعزام کردند. ده هزارشبه نظامی تونسی را تربیت کردند و به سوریه اعزام کردند. سوریه از اول که این طورنبود. افرادی تربیت شده از 40 کشور به سوریه اعزام شدند. در داخل ترکیه محل آموزش افرادی بود که برای اعزام به داخل سوریه. بله اگر در مورد مصر هم چنین کاری بکنند، این اتفاق خواهد افتاد، اما آنچه مسلم  است، شرایط مصر با سوریه متفاوت است، و چنین اتفاقی در مصر نخواهد افتاد

سلفی  ها و جبهه النصره که در مصر از آقای مرسی حمایت می کنند، در سوریه علیه بشار اسد می جنگند. آیا این احتمال وجود ندارد که آنها از سوریه متوجه مصر بشوند و با مخالفان مرسی وارد جنگ شوند؟
در مورد موضع مصر درخصوص سوریه و اینکه جبهه النصره در سوریه با آقای مرسی همراه بود و به اصطلاح حمایت می کردند، مسائل خیلی ظریف و پیچیده ای وجود دارد که درک آنها را سخت کرده است. اما آنچه می توانم بگویم این است که ما شرایط این دو کشور را براساس منافع و دلخواه خودمان تحلیل می کنیم. همه کسانی که امروز در صحنه داخلی مصر علیه مرسی یا به نفع او سخن می گویند با مواضع مرسی در خصوص سوریه موافق بودند. اما برای ما ایرانی ها چون سوریه مهم است، اعتقاد خودمان را وارد تحلیل می کنیم و آن را اضافه می کنیم به اعتقاد مردم مصر، بدیهی است که ما دوست داریم تا مصری ها با ما هم نظر باشند و حالا که نیستند گناه این را پای اقای مرسی می گذاریم حال آنکه مردمی که در مصر علیه مرسی شعار دادند، هیچ ایرادی نسبت به سیاست آقای مرسی در سوریه نداشتند. البته این نکته مهم را اضافه کنم که دولت مرسی در مدت کوتاه یکساله حکومتش، هیچگاه فرصت نیافت، سیاست خارجی  با ثباتی را تدوین و سپس اجرا کند و آنچه در این باره صورت گرفت سیاست های تاکتیکی مرتبط با دوره گذار بود

منظور بنده از این سوال این بود که ممکن است تروریست های سوریه وضعیتی مشابه سوریه در مصر ایجاد کنند و منبع دیگری برای تروریست شوند؟ زیرا جبهه های تروریستی در سوریه از مصر حمایت می کنند.
  حمایت از تروریست ها در سوریه خیلی با آنچه در مصر وجود دارد متفاوت است،  در سوریه، اسرائیلی ها، امریکایی ها و برخی از کشورهای عربی منطقه کمک کردند و گروههای مسلحی را با هدف تضعیف حلقه اصلی مقاومت ضد اسرائیلی  تشکیل دادند. اما مصر حاضر، رو در روی آمریکا و اسرائیل نایستاده است، لذا عزمی برای اینکه مصر را به صورت سوریه تضعیف کنند وجود ندارد،
 ثانیا برای وقوع جنگ داخلی در یک کشور، دو عامل کلیدی لازم است؛ اول وجود پایگاه  ها و مراکز نظامی ، که اخوانی ها فاقد آن هستند و دوم افراد آموزش دیده و شبه نظامیانی که در رویارویی با عملیات سرکوب ارتش بکار گرفته شوند که در این خصوص در بین اخوان، چنین افرادی به اندازه کافی وجود ندارد.

منظور شما این است که حمایت سلفیان شامل حال مرسی نیست؟
زمانی که مرسی سرنگون شد اصلی ترین گروه مخالف تکفیری ها بودند.  اخوانی ها، سلفی به معنی مصطلح نیستند. هم مردم مصر، هم اخوانی ها از سلفی های افراطی بیزار هستند. رسانه ها در این خصوص دروغ می گویند. می دانید که سلفی های افراطی با انتخابات میانه خوبی ندارند؛ حال آنکه شیوه اخوان در رسیدن به قدرت، انتخابات بوده است از نظر ظاهری هم یک سلفی باید حتما سبیلش را بتراشد و ریش بگذارد، در هیچ زمانی کت و شلوار نمی پوشند، بجای آن لباس های بلند می پوشند. یک آقای کرواتی تحصیل کرده آمریکا عضو اخوان، هرگز با یک سلفی تحصیلکرده  در مکاتب وهابی، آبشان در یک جوی نمی رود. آنها یک حزب در مصر درست کردند به نام حزب النور که در زمانی که آقای مرسی برکنار شد، دشمن ترین دشمن آقای مرسی بود. لذا اینها دروغ می گویند ذهن ها را پر کرده اند. اقای مرسی درخصوص موضع خود در قبال اسد، از کل مردم سوریه در برابر بشار اسد حمایت کرد و گفت او باید برود. البته گروه اخوان سوریه با جبهه النصره همکاری می کند ولی این به معنی این نیست که مصر هم با النصره همکاری می کند.

آقای مرسی در سیاست خارجی خود به وعده ای که به مصری ها داده بود عمل نکرد. دست دوستی به اسرائیل دراز کرد و معاهده کمپ دیوید را لغو نکرد. نظر شما در این مورد چیست؟
شما می خواهید بدانید چرا آقای مرسی و اخوانی ها،  قراداد کمپ دیوید را لغو نکردند؟ این مساله  سه جواب دارد:
اول  اینکه در دولت انتقالی و موقت،  سیاست های کلان و راهبردی به اجرا  گذاشته نمی شود. آقای مرسی که هنوز فرصت پیدا نکرده بود، قانون اساسی را  به اجرا بگذارد، چطور می توانست برای سیاست خارجی تصمیم گیری کند؟ مصر در حال گذاربود و هست، هیچکس انتظار ندارد سیاستی که دولت نوپا و قبل از اجرا شدن قانون اساسی اجرا می کند، سیاست اصلی باشد. این انتظار از دولتی که در حال گذار است درست نیست . نمی توان انتظار داشت این دولت سیاست اصلی کشور را اجرایی کند. روش دولت انتقالی همین است.

دوم اینکه  هر دولت، یک سیاست خارجی موفق و توانا را زمانی می تواند اجرایی  کند که ارتش همراهی کند، آیا ممکن است ارتشی که تا یک سال پیش در اختیار یک دیکتاتور بوده ، در عرض تنها یک سال  به ارتشی مردمی تبدیل شود و در اختیار دولت مردمی و انقلاب قرار بگیرد، و با اهداف اصلی انقلاب همراه شود؟

وبالاخره سوم اینکه  سیاست خارجی کارآمد، به پشتوانه پارلمانی  قدرتمندی  نیازمند است. آقای مرسی زمانی که رئیس جمهور شد، دادگاه قانون اساسی ، پارلمان را منحل کرد. آیا رئیس جمهور اگر بخواهد سیاست خارجی را تدوین کند بدون پارلمان می شود؟چه طور انتظار داریم در زمانی که پارلمان وجود ندارد سیاست خارجی  مناسبی تدوین و سپس اجرا گردد

با توجه به انتخاب آقای روحانی زمینه مناسبات ایران و مصر را چگونه ارزیابی می کنید؟
ایران و مصر قابلیت ها و تمایلات بسیار زیادی برای همکاری دارند، در عرصه همکاری های منطقه ای و موضعگیری های اسلامی هم ، نیاز زیادی به یکدیگر دارند، مهمتر ازاین ها ، ملت مصر، علاقمند به ملت ایران است و مردم ما علاقمند به مردم مصر. در گذشته تاریخی کشورمان و مصر رفت و آمد ها و مراودات ما با هیچ کشوری همانند روابط با مصر نبوده است.
انتخاب آقای روحانی با توجه به سیاست خارجی مورد نظر وی و همچنین تاکید وی برتنش زدایی در روابط با کشورهای عربی می تواند زمینه های همکاری و گسترش روابط  ایران و مصر را بصورت مضاعفی افزایش دهد.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر 

26149

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 307917

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سيد A1 ۰۹:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۱
    16 5
    جناب قنادباشي معلومه شما از اخوانيها چيزي نميدانيد بعنوان مثال اقاي راغب سرجاني از سران اخوان وکروات هم ميزند از امريکا هم فارغ التحصيل پزشکي است ولي برنامهاي تليويزيوني وکتابهاي ايشان همش بنفع وهابيها است از جمله کتاب شيعه پيکار يا گمراهي (الشيعه نضال ام ضلال) يا همان مرسي در اخرين سخنراني که صحبت از قطع روابط با سوريه واجازه جهاد در انجا داده يکي همراهان ايشان مرگ بر روافض يعني شيعيان ميدهد ودرست چند روز بعد بر اساس همان فتوا وبکمک سلفيين واخوان شيخ حسن شحاته را در دهي نزديک قاهره به شهادت رساندن
  • بی نام A1 ۰۹:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۱
    13 3
    من که کارشناس نیستم ولی فکر نمیکنم اون اخوانی های شیعه ستیز تندرو که نفوذ زیادی در دولت مرسی داشتند اجازه میدادند دولت مرسی روابط خوبی با ما برقرار که. از طرف دیگه از زمان امضاء پیمان صلح بین اسرائیل و مصر دولت این کشور سالانه حدود 1 بیلیون دلار در قالب کمک های نقدی و نظامی از امریکا دریافت میکنه. مبلغی که دولت مصر به دلیل مشکلات اقتصادی شدید بهش وابسته است. و همین باعث شده که این کشور نتونه سیاست های مستقلی رو در عرصه های داخلی و خارجی اتخاذ کنه.
  • بی نام IR ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۱
    5 5
    اتفاقا این تحلیل و سوال و جواب عالمانه بود
  • فتحی A1 ۱۵:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۱
    10 6
    من از وقتی تلویزیون دیدم و برنامه ها و نوشتجات سیاسی را دنبال کردم، آقای قنادباشی رو می بینم ،راستش خیلی هم از ارزشی بودن او خوشم نمیاد، ولی اتفاقا بنظرم او یکی از با سواد ترین و عمیق ترین تحلیل گران جهان اسلام هستند، جالبه ایشون یک سال پیش کودتا ی مصر رو پیش بینی کردوشماها خواب بودید، این یعنی بیسوادی دیگه!!! خب آقاسید که حدس میزنم خودت کارشناس باشی اگه قنادباشی معلومات ندارد پس شما دارید؟!اصلا همه بی سواد فقط شما که رفتی یه کتاب به دستت رسیده و مثلا عربی میدونی باسواد! مشکلت حل شد؟!!!
  • محمد IR ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۲
    3 4
    واقعا براي آقاي فتحي متاسفام كه چشم بر واقعيت بسته اند و تحليل درست آقا سيد رو مسخره كردند، برادر عزيز هر كس كه خبري ازش پخش بشه يا مصاحبه أي باهاش بشه لزموا با سواد و حرفش لزوما بي نقص نيست، آقاي قناد باشي نكات مهمى رو از قلم انداختنند، همين آقاي مرسي بود كه در نامه عاشق انه به شيمون پرز وي رو برادر خود ناميد و پيمان ننگين كمپ ديويد رو از سر گرفت، ملاقاتهاي ايشان با سران آمريكا هم فراموش شد، در ضمن حمايت ايشان از تروريستهاي سوري هم بر كسي پوشيدن نيست، اگر ايشان مدت بيشتري حكومت ميكرد بي شك در سوريه مداخله مستقيم تري ميكرد، در مورد حمايت از اسلام گراهاي تندرو همين بس كه از ٢٧ استاندار ايشان ١٧ تن از اينان بودند، درباره كودتا خواندن هم ايشان با أمثال مك كين هم نظرند،متاسفم
  • فتحی A1 ۱۴:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۲
    4 1
    از اینکه برای من متاسف شدین ممنونم!!! خب شما چرا چند تا اشکال نخ نما شده به اخوان و مرسی رو علم میکنید؟!!از شما بعیده که قاطبه مردم مصر که شعار «نعم للشرعیه و لا للانقلاب »رو در پلاکاردهاشون حمل میکنن ندیدید!!!! بنظرم اگر استراژیهای کلان اخوان و ایده فتح گام به گام رو دقت میکردید از این اشکالات الکی مطرح نمیکردید!!! مرسی رئیس جمهور دوران گذار بود و قدرت چندانی نداشت و مطابق ایده ی گام به گام قدم برمیداشت و از این مسیر در پی تکمیل روند انقلاب بود ولی این منافی اذعان به اشتباهات اخوان ومرسی که در بیان آقای قنادباشی هم آمده، نیست.فتامل!!!
  • رضا فردنیا IR ۲۲:۳۸ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۲
    3 0
    کاش همه با دقت و بدون اتکا به پیش فرض های ذهنی، این مصاحبه را مطالعه می کردند. جان کلام در این مصاحبه آن است که " اگر از مرسی و اخوان خطایی سرزده ، باید آن را در ظرف زمانی و شرایط بسیار دشوار مصر حاضر مورد بررسی قرار دهیم . به راستی اگر قرار بود با عینک مخالفان این تحلیل ، انقلاب اسلامی ایران را تحلیل می کردیم ، در باره مسائلی چون روابط اولیه ای که با آمریکا برقرار بود و بعدا توسط کارتر این روابط قطع شد چه می گفتیم . در باره روابط انگلیس با انقلاب که بزرگترین قرارداد اقتصادی ایران برای خرید تچهیزات پیکان با این کشوربسته شد ( قرارداد مشهور تالبوت) چه تحلیلی داشتیم . درباره روابط خوب کنونی با دولت های ملحدی چون کوبا، ونزوئلا، و روابط بد با کشورهای اسلامی مثل کویت ، امارات . لذا باید ظرف زما