ادبیات اوباما، نشان می دهد که وی بازیگری بسیار هوشمند است و نمی خواهد قهرمان یا فرمانده ی جنگ باشد بل، می خواهد مشارکت ملی، منطقه ای و بین المللی را در بیشترین میزان ممکن؛ به عنوان یک رهبر سیاسی بر علیه سوریه، فراهم آورد. سوریه نه تنها، برای او و اندیشه های استراتژیکش؛ بلکه برای رقبایش هم، به همان میزان و یا حتا بیشتر؛ آوردگاهی سخت خواهد بود.

این روزها جهان در غم و التهابی توامان به سر می برد. از یک سو نگرانی غمی برتافته از کشته و مجروح شدن کودکان، زنان و مردان سوری در آتش شهوت قدرت؛ در نظام بین المللی و منطقه ای؛ وجود دارد. از یک سوی دیگر، التهاب ناشی از یک حمله ی نظامی به سوریه بحران زاده و درگیر جنگ داخلی در تصویر آینده ی زمان به چشم می خورد.
سوریه به مانند صورت ورم کرده ی کبودی است که نیشتر جنگ می تواند سیلی از خون از آن جاری کند. این نگرانی موجود در افکار عمومی در لایه های گوناگون ناشی از همین امر است. امریکا با زیرکی استراتژیک تلاش نموده است تا در بستر جنگ های نامتعادل از سوریه یک تهدید بزرگ امنیتی برای جهان فراهم سازد. این در حالی است که مدیریت سیاسی اوضاع سوریه در بحران نیز دچار چالش ها و سوءمدیریت های جدّی ای بوده است که نمی توان از آن گذشت.
هریک از کنشگران این بحران در جبهه های گوناگون و لایه های مختلف به دنبال منافع خود هستند. این امر طبیعی است. اما، عملکرد آن ها در بازیافت منافع اشان گاه و بیگاه به اندازه ی کافی بخردانه نیست. امریکایی ها تاکنون در تلاش بوده اند تا در چارچوب تئوری جنگ های نامتعادل، این معنا را دنبال و منافع خود را از سفره ی منافع موجود در سوریه بردارد. این رویکرد؛ سه گام اساسی موجود است .
1- اقدام رسانه ای.
2- جنگ روانی
3- عملیات نظامی
این کشور با انتقال معنادار و هدایت شده ی اشتباه فاحش اسد در مواجهه با تظاهرات مردمی اولیه بر علیه حکومتش، توانست در یک اقدام رسانه ای مدیریت شده، چالش های سیاسی موجود در سوریه را با کمک ایزار های منطقه ای خود، به سمت و سوی یک بحران نظامی داخلی خدایت نماید. اسد با بهره برداری از ارتش، و قدرت سرکوبگر آن به جای بهره برداری از عقلانیت سیاسی برای پاسخگویی به نوسازی سیاسی به وجود آمده در قالب مدیریت توسعه سیاسی؛ اشتباه تکرارشده توسط تمام رژیم های فردمحورانه را تکرار کرد. پیش از این ایام سوریه و رهبری آن اگر این اصل مسلم مدرن اداره ی امور کشورها، یعنی جابه جایی رهبران سیاسی در مدت معین را می پذیرفت؛ و رییس جمهور سوریه به عنوان رهبری این کشور قبول می کرد که جوامع امروزی رهبران مادام العمر را نمی پذیرند؛ اینگونه نمی شد.
اگر با شروع بحران، بشار مدیریت بحران را نه درقالب تقابلی به تداوم نمی کشید؛ به جای دامن زدن به رودرویی ها قاطعانه اما مدبرانه به کنترل چالش ها می پرداخت؛ و در یک عکس العمل مثبت به طور مثال اجازه ی تظاهرات گسترده ی مخالفان در سطح ملی را با مدیریت دولتی می پذیرفت. به گونه ای که اقلیت مخالف نمی توانست ادعای اکثریتی پنهان خود را عملیاتی سازد؛ شاید امروز این همه حزن و التهاب به منطقه و جهان انتقال نمی داد.
امریکایی ها از این بحران بهره بردند و در پس آن تلاش نمودند پلی برای اتصال این بحران از اقدام رسانه ای به مرحله ی جنگ روانی بسازند . بین المللی کردن بحران سوریه در قالب نشست های متعدد منطقه ای . بین المللی، که به ادعای رسانه های جبهه ی موافقان بشار اسد؛ همگی بدون نتیجه به پاین می رسید نه به دنبال نتیجه که خود یک نتیجه؛ یا کنش گفتمانی بود؛ قرار نبود این نشست ها به نتیجه ای برسد، قرار بود این نشست ها موجب گذار از مرحله ی اقدام رسانه ای به مرحله ی جنگ روانی شود.
در بافت موقعیتی بعدی آمریکا در چارچوب جنگ های نامتعادل به دنبال ساختن پلی برای انتقال این جنگ روانی نزدیک به اقدام رسانه ای، برای نزدیک شدن به مرحله ی عملیات نظامی برآمد. این مرحله زمانی شروع شد که اقدام رسانه ای در بستر جنگ روانی متوجه تحریک افکار عمومی و حساسیت زایی در ارتباط با کاربرد سلاح های شیمیایی شد. این تقریبا با شروع دوران پسابشار اسدی و شبهه افکنی موفق در باب مشروعیت ادامه ی حکومت بشار اسد در سوریه بود. موج جدای بعضی از مدیران ارشد و میانی اسد از وی به این امر کمک کرد.
اکنون آمریکا در پی آن است که با جنگ روانی ناشی از کاربرد سلاح های شیمیایی در بعد گسترده ی آن در سوریه و القای این کاربرد توسط دولت سوریه از تهدید نظلمی موجود بیشترین بهره را ببرد. امریکایی ها تا به حال توانسته اند در جنگ دولت دمشق با مخالفان بحران بین خود و اسراییل را با سوریه به بحرانی با هزینه های منطقه ای و با گستره و ژرفایی بین المللی تبدیل سازند. جهان را نسبت به سوریه و آنجه در ان می گذرد؛ حساس کنند و با گرم و سرد کردن حمایت از مخالفان افکار عمومی را به این سمت ببرند که اوضاع سوریه راه حلی جز مداخله ی خارجی ندارد. اکنون آمریکا در سوریه مدعی سهم است؛ وبرای گرفتن سهم خود بر آن است که با ورود به یک خمله ی محدود توازن قدرت در تخریب سوریه را باز گرداند تا در نشست آتیه ی ژنو صحنه ی بسیار مناسبی برای گرفتن بیشتری امتیازات در سوریه ای داشته اشد که تا حدود سه سال پیش هیچ امتیازی در آن نداشت
آمریکایی ها در این بازی با پول های بعضی از دولت های منطقه از یک سو کمر مقاومت را خم کرده اند.و از سوی دیگر گروه های مخالف سلفی و تندروی چون القاعده را در برابر توپ خانه ی ارتش سوریه گذاشته اند جنگ هر دوی آن ها بر ضد آمریکا دارای استعدادی برای تبدیل شدن به جنگ فرقه ای شیعه و سنی در منطقه شده است. امریکایی ها؛ به دنبال منافع خود در قالب رفتارها و کنش های تنظیم شده در اتاق های فکر استراتژیسین های تراز اول خود هستند آیا در سوریه و منطقه، آوردگاهی تقابلی و واقع گرا در برابر عملکرد آن ها قابل ملاحظه است؟؟؟سوریه امروز آوردگاهی برای امتحان اندیشه های استراتژیک است.
اوباما؛ تلاش دارد؛ بنا به نگرش های مدرن امروزی در باب جنگ؛ زمینه پرور مدیریت افکار عمومی در دولایه ی توده ها و نخبگان شود. جغرافیای هدف این مدیریت نیز نخست دردرون آمریکا، سپس در غرب به ویژه کشورهای متحد آمریکا در جبهه ی لیبرال بورژوازی غربی است. ا. در گام بعد می خواهد پاسخگوی آینده ی حفظ قدرت دمکرات ها در انتخابات میان دوره ای کنگره آمریکا و در همان حال انتخابات آینده باشد. او به فکر اجماع ملی، منطقه ای و بین المللی برای تحت فشار قرار دادن بیشتر سوریه با تهدید به حمله ی نظامی است، به گونه ای که بتواند از این حمله به عنوان پایه ای برای مدیریت فشار منطقه ای و بین المللی بر علیه حزب الله لبنان و سپس ایران بهره برد.
بله آمریکا نتوانسته است به ایده آل های مدنظر خود در خاورمیانه دست یابد. اما؛ همین آمریکایی که تا حدود یک دهه قبل، در خاورمیانه حجم اندکی از نیرو داشتند؛ امروز در جای جای خاورمیانه حضور دارند. بیشترین کمک به آمریکایی ها برای حضور در منطقه را تندروانی فراهم آوردند که باد در آستین داشتند و با شعارهای تندروانه و رفتارهای رادیکالانه، کنش هایی را به انجام رسانندند که در عمل؛ کارت دعوتی را برای آمریکا در جهت حضور در منطقه ارسال نمود. آیا امریکایی ها نمی خواستند و در برنامه های تنظیمی شان نیاز به حضور در منطقه خاورمیانه دیده نشده است؟. اکنون امریکایی در خاورمیانه و به زعم مخالفان آمریکا، در دسترس هستند. آیا مخالفان آمریکا در صورت حمله ی این کشور به سوریه؛ بر آن خواهند شد که با تمام قدرت خود در برابر آمریکا صف آرایی کنند؟ امریکایی ها با گام های آرام و محکم خود را برای آغاز یک حمله به سوریه آماده می کنند. همین حالا اوباما در سوئد براساس معاهده ی منع استفاده از سلاح های شیمیایی، جهان را برای حمله به سوریه آماده می سازد. او بر خلاف بوش عجله ای ندارد. جنگ در سوریه و کشتار هردو سوی درگیری در تحلیل نهایی به نفع آمریکا است. وی، به عنوان کسی که با جنگ در عراق مخالفت کرد. و اکنون با اطمینان می گوید دولت سوریه از سلاح ها استفاده کرده است.
او به اندیشه ی ایجاد توازن قدرت در امتیاز گیری در ژنو است. او با زرنگی نمی گوید می خواهد اسد را از میان بردارد. بلکه؛ می خواهد جهان بپذیرد که آمریکا در پی ایجاد فضای مناسب برای مخالفان اسد در گرفتن امتیاز سیاسی از اسد، در مذاکرات سیاسی است. فردای این اقدام می تواند با برکناری اسد هم رقم بخورد. این رویکرد در تحلیل نهایی در مسیر هموار سازی راه امریکا برای دستیابی به هژمونی مرکبی است که در آن امریکا در پرتو دکترین امنیتی نهم آمریکایی ها یعنی گسترش دمکراسی ارشادی تزریقی، مدیریت قدرت بین المللی لیبرال بورژوازی را بر علیه کشورهای غیر دمکراتیک بیش از پیش، به عهده خواهد گرفت. اوباما برای رسیدن به این توانایی چالش هایی جدی دارد؛ ولی نشان داده است؛ آرام آرام تصمیم می گیرد ولی ضربتی عمل می کند. سوریه آوردگاه مهمی برای اوست. شاید مهم ترین تصمیم حبات سیاسی او در ارتباط با سوریه رفم بخورد. تصمیمی که سال های بعد او را با این تصمیم بشناسند. او در مرحله ای بسیار حساس باید تصمیمی بس مهم؛ بگیرد. ادبیات اوباما، نشان می دهد که وی بازیگری بسیار هوشمند است و نمی خواهد قهرمان یا فرمانده ی جنگ باشد بل، می خواهد مشارکت ملی، منطقه ای و بین المللی را در بیشترین میزان ممکن؛ به عنوان یک رهبر سیاسی بر علیه سوریه، فراهم آورد. سوریه نه تنها، برای او و اندیشه های استراتژیکش؛ بلکه برای رقبایش هم، به همان میزان و یا حتا بیشتر؛ آوردگاهی سخت خواهد بود.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 311581

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سیامک A1 ۱۴:۱۹ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    11 0
    واقع بینانه و بسیار درست بود. تندروی همیشه موجب شده است که فرصت برای دیگران فراهم آورد.در زندگی شخصی هم همین طور است.
  • ع.م A1 ۱۴:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    17 0
    با این نکته که سوریه برای اوباما و همچنین رقبایش بسیار مهم است کاملا موافقم.بشار اشتباه نکرد کسانی که از بشار به جای سوریه حمایت کردند اشتباه کردند.
  • بی نام A1 ۱۴:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    2 0
    همین امروز منابع نظامی آمریکایی اعلام کردند، ناو هواپیمابر هسته‌ای «یو.اس.اس نیمیتز» به همراه کشتی‌های جنگی همراهش وارد دریای سرخ شده است و آماده هرگونه عملیات احتمالی علیه سوریه است.
  • lمصطفی A1 ۱۴:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    11 1
    واقعا آیا مخالفان آمریکا در صورت حمله ی این کشور به سوریه؛ بر آن خواهند شد که با تمام قدرت خود در برابر آمریکا صف آرایی کنند؟
  • فرشید A1 ۱۴:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    8 0
    شوخی شوخی داره جنگ میشه!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • رضا A1 ۱۵:۰۲ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    12 0
    رامسلفلد وزیر دفاع بوش گفته اوباما بی عرضه است. ولی این نوشته به خوبی نشان می دهد او یک سیاستمدار زیرک است. باید مواظب این اوباما بود.
  • محسن .م A1 ۱۵:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    1 0
    اگه نمی شد اسد بره کنار آخه ده سال رییسجمهوری براش بس نبود؟ جی می شد اگه یه کم مثل ماندلا فکر می کرد؟
  • صبا A1 ۱۹:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    4 2
    این همه جنگ افروزی میکنن بعد میگن مسلمونا جنگ طلبند واقعا که!
  • حسن A1 ۰۷:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۶/۲۱
    1 0
    تحلیل بسیار واقع گرایانه ای است. حالا که دوباره اونرو می خوونم می فههمم که چی به چیه . اینروزها فهمیدم که درست نوشته است ادبیات اوباما، نشان می دهد که وی بازیگری بسیار هوشمند است و نمی خواهد قهرمان یا فرمانده ی جنگ باشد بل، می خواهد مشارکت ملی، منطقه ای و بین المللی را در بیشترین میزان ممکن؛ به عنوان یک رهبر سیاسی بر علیه سوریه، فراهم آورد. سوریه نه تنها، برای او و اندیشه های استراتژیکش؛ بلکه برای رقبایش هم، به همان میزان و یا حتا بیشتر؛ آوردگاهی سخت خواهد بود انصاف داشته باشیم همینه دیگه