یکی از مهم ترین توقعاتی که از دولت دکتر روحانی می رود، شفافیت و صداقت است. شاید آنچه در سال های اخیر موجب افزایش معنادار فاصله میان دولت و مردم شد، توسعه فضای ناراستگویی و پنهانکاری توسط برخی مدیران رده بالای دولت وطبعا رده های میانی و پایینی مدیران است.
و از این روست که می شود گفت یکی از نخستین انتظارات در حوزه فرهنگ نیز احیای همین فرهنگ راستگویی و شفافیت است. این شفافیت به گمان من باید از جزییات آغاز شود و به کلیات تسری یابد.
اقدام قابل تحسین دستیار ارشد رییس جمهور تازه، در اعلام و بازپس گیری تسهیلاتی که رییس جمهور سابق برای دانشگاه خود اختصاص داده بود و اقدامات شبیه این در دستگاه های دیگر دولتی بارقه امیدی است برای آنکه مردم احساس کنند از موقعیت نامحرم خارج می شوند و کسانی را برای مدیریت کشور برگزیده اند که به فکر بیت المال هستند.
حالا به همین حوزه سینما نگاه کنید. کمتر تهیه کننده ای حاضر است منابع مالی و رقم دقیق هزینه فیلمش را اعلام کند، کمتر پخش کننده ای رقم دقیق فروش فیلمش را رسانه ای می کند، هیچ بازیگری حاضر نیست رقم دقیق قراردادش را بگوید، خود رییس سازمان سینمایی حاضر نیست مثلا اعضای شورای پروانه ساخت منصوب خودش را رسما معرفی کند، هیات تصویب فیلمنامه ارشاد و شورای صنفی نمایش هرگز رسما معرفی نمی شوند، حتی اسامی اعضای همین هیات انتخاب فیلم ایرانی برای اسکار هم در سینمای ما محرمانه است! چرا؟ اساسا معلوم نیست.
از اینها که بگذریم به هر حال لازم است حساب و کتاب تسهیلات دولتی که در اختیار تهیه کنندگان سینمای حرفه ای و البته مستندسازان قرار می گیرد با شفافیت تمام اعلام شود. مردم باید بدانند پول بیت المال در اختیار چه کسانی قرار می گیرد و طبق چه ضوابطی.
چه کسانی از فارابی و نهادهای دیگر دولتی و نیمه دولتی تسهیلات گرفته اند و آیا این تسهیلات و وام ها را بازپس داده اند؟
وقتی شنیده می شود مدیر فلان مرکز میلیاردها بابت یک پروژه پول داده و میلیونها تومان با دامادش و فرزند رییسش قرارداد بسته، افکار عمومی حساس می شود و طبعا این، نیازمند پاسخگویی مدیران است.
درحال حاضر در این باره طوری برخورد می شود که گویا صرف کردن هزینه های سینما و شیوه توزیع آن، ربطی به مردم ندارد درحالی که اساسا خرج کردن هر هزینه ای از محل بیت المال به مردم ربط دارد و باخبر بودن از جزییات آن حق مسلم آنهاست.
پنهانکاری در این حوزه ها به معنای آن است که احیانا کارهای نامشروع یا غیرقانونی درحال انجام است و این شایبه را پدید می آورد که اطلاع رسانی، ممکن است کاسه کوزه های این کارها را به هم یزند. از تبعات همین پنهانکاری آن است که مثلا تهیه کننده مبتذل سازی که دایم دم از جیب مبارکش می زند می تواند بنشیند و زمین و زمان را به دزدی متهم کند و دم از استقلال بزند درحالی که اتفاقا لو می رود خودش علاوه بر برخورداری از رانت های متنوع در این سال ها، برای آخرین فیلمش صدها میلیون تومان از فارابی پول گرفته است.
یکی از کارکردهای مهم این شفاف سازی آن است که برخی که در این میان پرده از برخی امتیازات و عملکردشان برداشته شده، ممکن است زبان از متهم کردن این و آن و برخی ادعاهای گزاف فروبندند. این به شناخت بیشتر اهالی سینما و افکار عمومی از برخی منجرمی شود و نقاب از چهره برخی فرو می افکند.
این شفاف سازی یک کارکرد مهم دیگر هم دارد؛ آدم ها را پاسخگو می کند. چه مدیران و چه هنرمندان یا ورزشکاران باید نسبت به عملکردشان پاسخگو باشند و پای عملکردهایشان بایستند. نه آنکه یواشکی انتخاب کنند، یواشکی پول بگیرند، یواشکی پول بدهند، یواشکی تصویب کنند، یواشکی استعفا بدهند و بروند و کسی هم نپرسد و بازخواست نکند.
از سازمان سینمایی توقع می رود همسو با سایر بخش های دولت یازدهم، با شجاعت و بدون تعارف، صداقت و شفافیت را در دستور کار خود بگذارد و از شفاف سازی درباره چهارسال گذشته نیز دریغ نکند. چرا که مسوول دولتی، امانتدار حقوق و اموال مردم است.
در سال های اخیر با تلاش برنامه نود و نظایر آن، حوزه ورزش تا حدود زیادی اهالی ورزش و مدیران را به شفاف سازی عادت داده است. سوالات روشنی که در نود و برخی برنامه های ورزشی زنده از آدم ها پرسیده می شود آنها را ناچار به پاسخگویی می کند و کم کم این اتفاق به یک روند بدل شده است. اتفاقی که هنوز حوزه فرهنگ از آن محروم است.
تنها برنامه سینمایی کشور حتی به خود زحمت نمی دهد یک بار هم که شده اسامی اعضای شورای پروانه ساخت و یا هیات انتخاب اسکار را از مسوولان بپرسد. چون ظاهرا معتقد نیست که دانستن حق مردم است و ظاهرا هنوز کارکرد رسانه را نمی شناسد و هنوز نمی داند که موظف است بر سینما و مناسباتش تاثیرات مثبت بگذارد.
همین دیروز داشتم گفت و گوی بابک زنجانی با هفته نامه آسمان را می خواندم. از شفافیت پرسش ها و اتفاقا شفافیت پاسخ ها بسیار لذت بردم. شجاعت مصاحبه شونده و تسلط مصاحبه کننده، مخاطب را به حقش می رساند؛ دانستن. و مگر وظیفه رسانه جز این است؟
این یادداشت دوشنبه اول مهر 92 در روزنامه بهار چاپ شده است.
نظر شما