سید صادق روحانی: پیروز مجتهدزاده استاد دانشگاه و کارشناس مسایل بین الملل مهمان کافه خبر بود تا وقایع پیش آمده در سفر رئیس جمهور به نیویورک و آینده روابط ایران و آمریکا را مورد بررسی قرار دهد. .وی معتقد است در داخل کشور اگرچه همه آزادند که انتقاد کنند اما دولت نباید دربرابر همه انتقادها کوتاه بیاید. وی همچنین معتقد است که افشای مذاکرات ایران و 1+5 موجب سوء برداشت خواهد شد و این یک روش بین المللی است که مذاکرات تا رسیدن به نتیجه نهایی افشا نشود. مشروح این گفت و گو در ادامه می آید:
آقای دکتر شنیدیم که اخیرا شما یک سخنرانی در دانشگاه جرج واشنگتن داشتید که حاشیههایی هم داشت. خودتان کمی درباره این سخنرانی توضیح میدهید؟
چند ماه پیش دعوتی از طرف دانشگاه جرج واشنگتن برای تدریس ژئوپلتیک خاورمیانه داشتم. من دعوت را پذیرفتم اما فکر کردم عاقلانه این است که اول یک دورهای آزمایشی یک ماهه را به آنجا بروم و ببینم که آیا می توانم به صورت کلی خودم را به آنجا منتقل بکنم یا خیر. با توجه به شرایطی که در دانشگاه تربیت مدرس پیش آمده است تصمیم گرفتم که به آن دانشگاه بروم. در آنجا استقبال خوبی از من شد و یکی دوتا سخنرانی هم داشتم و این سخنرانیها هم ظاهرا مورد پسند آنها قرار گرفت. ترجمه یکی از این سخنرانی ها را هم که خود شما منعکس کردید و در ایران هم بازتاب خوبی داشت. اما مطمئن نیستم که بتوانم برای همیشه آنجا بروم. تا این تاریخ و در 15 سال گذشته خودم را بین تهران و لندن تقسیم کردهام اما از این به بعد باید خودم را بین تهران و لندن و واشنگتن تقسیم کنم. آیا این عملی هست و آیا سن و وضعیت سلامتی من این اجازه را به من خواهد داد یا خیر؟ این موضوعی است که تصمیم گرفتم در ترم تحصیلی کنونی در تهران مورد مطالعه قرار دهم. علت هم این است که من نمی خواهم رابطه ام را با ایران قطع کنم. بنابر این در حال مطالعه هستم که ببینم چه کاری را می توانم پیش ببرم. اتفاقا من خیلی خوشحال و سرفراز شدم وقتی دیدم که چنین شناسایی بین المللی نسبت به کارهای من هست. من جمعا یک ماه آنجا بودم. در این یک ماه همانگونه که شما هم در حالت انتظار بودید ما هم در حالت انتظار بودیم و تحرکات سیاسی دولت جدید تازه در حال آغاز شدن است. همان روزی که من در آنجا سخنرانی داشتم اتفاقا همان روزی بود که آقای روحانی مقالهای را در واشنگتن پست منتشر کرده بود. یکی از سوالاتی که آنجا از من شد درباره همین مقاله بود که آیا ایشان در مطالبی که در واشنگتن پست منتقل شد صداقت دارند. من مقاله را نخوانده بودم و پرسیدم که ایشان چه چیزی را در مقاله آوردهاند که توضیح دادند. من هم گفتم ایشان در مطالبی که گفتند صد در صد صداقت دارند.
بحثی که ایشان مطرح میکنند در حقیقت همان ماموریتی است که ملت ایران با انتخاب خود به ایشان داده اند. لاجرم از آنجایی که من به آن ماموریت آشنایی دارم می گویم که این مطلب ناشی از صداقت است. آمدن آقای رئیس جمهور به نیویورک و سخنرانی ایشان و باقی مطالب اتفاق افتاد و من هم مانند هر ایرانی دیگری از دور نظاره گر بودم. من در مجموع هیچ کار قابل ایراد و انتقادی را ندیدم و فکر می کنم خوب برخورد کردند. هم ایشان و هم وزیر امور خارجه. منتها من در اخبار دیدم که ضعفهایی نشان داده شد. اینکه شاید گفت و گوی تلفنی با رئیس جمهور آمریکایا گفت و گو با وزیر خارجه امریکا درست نباشد. من از ابراز چنین تردیدهایی تعجب کردم.
آقای دکتر قبل از اینکه به مساله تماس تلفنی بپردازیم بگذارید یک سوال دیگر بپرسم. شما به فردی که درباره مقاله رئیس جمهور در واشنگتن پست پرسیده بود گفتید که ایشان در ماموریتی که داشتند صداقت داشتند. این ماموریت چه بود؟
ملت ایران با رای خود به این شخص ماموریت داد که برود و روابط خارجی ایران را اصلاح کند. برود و سیاست خارجی ما را توسعه بدهد و شرایطی را پیش بیاورد که این بحرانها و تحریمها حل بشود. مقالهای که ایشان در واشنگتن پست نوشت در مسیر همان ماموریت بود. چون غرب نسبت به نظام ایران بدبینی دارد این فرزندان غرب هم بر اساس همان بدبینی از من می پرسیدند که آیا ایشان صداقت دارد؟ من هم گفتم که صددرصد صداقت دارد. ما باید به این نکته توجه کنیم که ما فقط با سیاستمداران طرف نیستیم. بلکه با جامعه گسترده غرب سروکار داریم. این تبلیغات 30،40 سالهای که ما اجازه دادیم علیه ما انجام بدهند و هیچوقت تلاش نکردیم که این گونه تبلیغات گسترده ضد ایرانی را خنثی کنیم باعث شده که یک بدبینی گسترده نسبت به ما به وجود بیاید. ما نباید در این مقطع از دستگاه دیپلماسی خودمان ایراد بگیریم، چراکه هنوز کاری نکرده اندکه بخواهیم درباره اش قضاوت کنیم، چه رسد به طرح انتقادهای بی مورد که می تواند منجر به خرابکاری شود. باید بدانیم این کاری که در پیش است زحمت بسیار زیادی را لازم دارد. اگر از الآن بخواهیم مجرای تنفس را تنگ کنیم نهایتا نه تنها خدمتی نکردیم بلکه نسبت به منافع ملی و آینده کشورمان دست به کارهایی زدیم که صحیح نیست.
بعد از سفر آقای روحانی به نیویورک خیلیها استقبال کردند خیلیها هم نقد کردند. برخی میگفتند آن تماس تلفنی نا بجا بوده است. نظر شما در این باره چیست؟
من شنیدم که عدهای ایراد گرفتند که این مکالمه تلفنی نباید صورت میگرفت. از آنها پرسیدند که چرا؟ گفتند که ما به هیات مذاکره کننده ایرانی اعتماد داریم ولی به آمریکاییها اعتماد نداریم. من حیرت کردم. اولا مگر قرار است ما به آمریکائیها اعتماد کنیم؟ در عالم سیاست بین الملل و ژئوپولیتیک باید اعتماد را از راه ایجاد موازنه های معقول به وجود آورد و گفت و گو و سلام و علیک هم بخشی از لازمه ایجاد دیالوگ برای برقراری موازنه است. در این صورت چگونه می توان انتظار داشت که رئیس جمهور ایران در پاسخ تماس تلفنی رئیس جمهور ایالات متحده طفره برود (مانند موردی که در گذشته اتفاق افتاد) و ما آن اقدام را درست قلمداد کنیم؟ این دسته از انتقاد کنندگان باید دو نکته را خوب بدانند: یکی اینکه کسی مذاکرهای نکرد. دوم اینکه رئیس جمهور آمریکا تلفن کرد و اگر از سوی رئیس جمهور ایران به تماس تلفنی رئیس جمهور آمریکا پاسخ داده نمی شد، فقط یک چیز ثابت میشد و آن اینکه شاید ما ایرانی ها با آداب و نزاکت دیپلماتک آشنایی نداریم. کسانی که این ایرادات را می گیرند خوب است در عین حال به یاد آورند که ملت ایران شخصی را انتخاب کرد به ویژه برای اصلاح روابط خارجی، رفع بحران ها و تحریمها. آن وقت آن طرفی که رئیس کل این تحریمها و بحران هاست وقتی به او زنگ میزند ، رئیس جمهور ما بگوید برو پی کارت؟! بعدا شنیدم که این ایراد ها را انداختند گردم مقام رهبری. بنده از ایشان نشنیدم که پاسخ به تماس تلفنی رئیس جمهوری امریکار تقبیح کرده باشند یا مردود شمرده باشند. ایشان رئیس کل کشور هستند هم رئیس مخالفین دولت و هم موافقین دولت. آنهایی هم که ایراد میگیرند در ساختار این نظام حکومتی وجود دارند. لاجرم باید نظر آنها را هم شنید و احترام کرد. این شنیدن حرف های طرف مقابل دولت را نباید به عنوان تغییر سیاست رهبری در حمایت از سیاست های اعلام شده دولت جدید گذارد. ما در شناخت و تفسیر سیاست دچار مشکل هستم. رهبری به هیچوجه تغییر سیاست ندادند. تنها کلمهای گفتند که آن طرفیها هم قانع شوند که مقام انتقاد کردنشان مورد احترام است. ما اعتقاد داریم که انتخابات آزاد برگزار می شود و همه حق دارند حرف بزنند، خوب آنها هم حق گفتن حرفی را دارند که مورد وجه رهبری قرار گیرد. اما اگر این طرف جا بزند آنوقت لطمات بزرگی وارد میشود. من اگر جای آقای روحانی بودم در این موقعیت اصلا توضیحی نمیدادم.
البته آقای روحانی شعارشان این بوده است که در حل مسایل اهل اجماع هستند.
اجماع با اعلام عبودیت فرق میکند. من اینجا فقط دوستانه و صمیمانه گوشزد میکنم. اینکه همه امور را رهبری انجام میدهند و همه چیز تحت نظر ایشان است و همه ما فرمانبران بی اراده هستیم خدمتی به ملت و منافع ملی و کمک به پروسه دموکراسی نیست بلکه فقط فرار از مسولبیت است و مسولیت کارها را به گردن دیگری انداختن است و پروسه دموکراسی و از طریق پذیرفتن مسولیت در کارها در دولت اصلاحات از این بابت صدمه زیادی دید. در دوران پیش از انقلاب امیر عباس هویدا این فرار از مسولیت را رونق زیادی داد و بعد از انقلاب اسلامی این فرار از مسئولیت در دستگاه دیپلماسی دولت اصلاحات باب شد و رونق گرفت. درحالی که واقعیت به این صورت مطلق نیست . طبق قانون اساسی مقام رهبری تصمیم نهایی را در سیاست خارجی میگیرد. مقام رهبری مجری سیاست خارجی نیست و مبدع سیاست خارجی هم نیستند. ابداع و اجرا در وظیفه وزارت خارجه است. اگر او خطا کرد ، او خطاکار است نه رهبری . امیدوارم که کارکرد دموکراسی را در این ممکلت درست بشناسیم. متاسفانه یا خوشبختانه دفتر مقام معظم رهبری هم در این گونه موارد هیچ دخالت نمیکنند. بر اساس این فرایند درست که باید امور اجرایی را به حال خود مجریان واگذار کنند که خودشان انجام بدهند. از طرف دیگر،من معتقدم که در برخی از موارد که مستقیما مربوط به رهبری میشود و جنبه تهمت به ایشان را پیدا می کند دفتر مقام رهبری خوب است یک تذکری بدهند که اینطور نیست. اینکه ما فقط منویات مقام ولایت فقیه را اجرا کنیم ، ظاهر قضیه احترامی است که به این مقام میگذاریم ولی در عمل خود را از مسولیت در امور بری می کنیم و این لطمه زدن به پروسه دموکراسی است. پروسه دموکراسی حرکت به سمتی است که آن سمت اجرای دستور اکید یک فرد نیست. به خصوص کسانی باید این دقت را داشته باشند که حرمت کارشان و مشروعیت کارشان را رای مردم تعیین میکند. همه کاره مردم هستند. مقام رهبری یک کشوری تنها میتواند تایید بکند که تایید هم کردند. این روشی که در گذشته شکل گرفته و متاسفانه میبینم که به صورتهایی دارد ادامه پیدا میکند(که البته در دوره محمود احمدینژاد اصلا نبود) فقط به یک منظور است و آن رفع مسئولیت از گردن خود. اینکه در مجلس یا شورای عالی امنیت ملی کسی بگوید من کارهای نیستم و رهبری تصمیم گیر هستند در حقیقت دارد از خود رفع مسئولیت میکند. اگر هم واقعا مسئولی یا وزیری در کار خود ببیند که از دفتر رهبری به او تماس میگیرند که کاری را بکند یا نکند او نباید این را ابراز بکند چراکه او هم مشروعیت خود را از بین می برد و هم دفتر مقام رهبری را زیر سوال خواهد برد. این دستوردادن و این دستور شنیدن متقابل کارمندان دستگاه رهبری و دستگاه دولت اگر اتفاق بیافتد باید محرمانه بماند چون با اصول اساسی قانون اساسی جمهوری اسلامی در تطابق نیست و نمی تواند برملا شود تا مبادا با برملا شدن امری غیر اصولی تبدیل به امری عادی شود. ما باید توجه داشته باشیم که پروسه دموکراسی در دست ماست. دموکراسی را کادوبندی شده از آسمان نمی فرستند. دموکراسی از راه کودتا درست نمیشود. دموکراسی یک پروسه و روند است که همه آحاد جامعه در این روند شریک هستند. اگر یک ارتشی یا یک سپاهی این گونه حرف بزند آقای هویدا 13 سال نخست وزیر کشور بود. آنهایی که با سیستم آشنا بودند و با اختیارات لایتنهایی ایشان و امکانات مالی بی کران ایشان آشنا بودند می دانند که ایشان تا چه حد گسترده ای همه کاره بود و وقتی میگفت من هیچ کاره هستم، تا چه اندازه لطمه می زد. ایشان مرتبا این کلمه را میگفت که این چیست که میگویند شخص اول مملکت؟ مگر مملکت شخص دوم هم دارد؟ بگویید فرمانده انقلاب، فرمانده کشتی نوح، مهر آریایی....شاه هم خوشش می آمد و یواش یواش شد همانی که هویدا دانسته یا ندانسته می خواست بشود.
حالا آقای روحانی که چنین سخنی نگفتهاند.
البته نه! ایشان فقط در یک مورد شنیدم که گفتند ما فقط مجری منویات حضرت مقام رهبری هستیم. ایشان با این گفته اگر منظورشان فقط ادای احترامات به مقام ولایت فقیه بوده باشد باید این منظور را در گفتار مشخص کنند تا بحث جنبه فرار از مسولیت در امور را پیدا نکند. از سوی دیگر، این بحث من جنبه عمومی دارد نه خورده گیری از آقای روحانی. می خواهم مقداری به جامعه خودمان توجه دهم که دموکراسی روند است. دموکراسی وقتی به سرمنزل می رسد که آحاد جامعه دقیق و هوشیار وظایف خودمان را درست انجام بدهیم و بی جهت هم مسئولت کارهایمان را گردن این و آن نیاندازیم.
البته به نظر می رسد که در همین دو سه ماهی که از شروع به کار دولت یازدهم میگذرد اتفاقات بزرگی افتاده است. همین مکالمه تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا که برای نخستین بار پس از انقلاب رخ داده است اتفاق کوچکی نبود.
دقیقا، ولی ما باید این هوشیاری را داشته باشیم که در نتیجه عجله و هیجان مطالب را بی جهت بزرگ یا کوچک نکنیم تا مبادا این گونه امور مهم ولی عادی و ضروری بی جهت دچار دست انداز های وقت گیر و انرژی بر باد دهئده نشود.
بالاخره برخی هم بودند که مخالف اتفاقاتی بودند که در سفر نیویورک افتاد. چه آنهایی که در فرودگاه به سمت رئیس جمهور کفش پرتاب کردند و چه آنهایی که در رسانههایشان مخالفت کردند. آیا خواستگاه این ها یکی است؟
بببینید یک جامعه که نمیتواند یک دست باشد. شما که نمیتوانید زور به کار ببرید که همه مانند شما باشند. این که دموکراسی نیست. اینکه برخی مخالفت کنند هیچ ایرادی ندارد اما اگر طرف دریافت کننده که آقای روحانی باشد مبادا خدای نکرده بخواهد یا از مسولیت فرار کند و یا بی جهت و دلیل جاخالی کند. دوران دولت اصلاحات را یادتان هست؟ در برخورد با اندکی ایراد و تهدیدی درجا زده میشد و یا حتی عقب گرد میشد. در انتها چه کسی باخت؟ آنهایی که کارشکنی میکردند یا آنهایی که جا زدند؟ دموکراسی پروسه است. دستوری و فرمایشی نیست. اتفاقا لنگه کفش پرت کردن نشان این است که آزادی بیان برای همه هست. در دموکراسی باید حوصله زیادی داشته باشیدو با یک لنگه کفش پرت کردن فکر نکنیم که همه جهان از ما متنفر شده اند.
برآیند شما از سفر آقای روحانی به نیویورک چیست و چه تفاوتی با دورههای قبل (چه دوره آقای خاتمی و چه دوره آقای احمدینژاد) داشت؟
من درست نمی دانم که این دوره های مختلف ریاست جمهوری که در تحت شرایط مختلف عمل کرده اند با هم مقایسه شود. آن دوره ها هم گذشته و ضرورتی ندارد که ما بگوییم که یکی در قیاس دیگری خوب بوده یا بد بوده است. فقط این جمله را درباره آن دوره ها بگویم که آقای احمدی نژادبه مجمع عمومی سازمان ملل متحد میرفتند و حرفهای خودشان را میزدند و به دنبال این نبودند که تعاملی ایجاد بشود تا آن تعامل ایران را به طرف بهبود روابط ببرد. ایشان حرفهای خود را میزد و هیچکس هم گوش نمیکرد. آقای خاتمی میرفت و بر اساس تعامل سخنرانی میکرد ولی متاسفانه ایشان فقط شعار میدادند. برای دانشمند وانمود کردن خود. حتی در تریبون سازمان ملل هم میگفت که کانت چنین میگوید و دکارت چنان میگوید. این حرفها برای سیاست مدار نیست بلکه برای استاد دانشگاه است. این وضعیتی که برای آقای روحانی پیش آمد برای آقای خاتمی هم پیش آمد. بیل کلینتون ترتیبی داده بود که دو هیات تصادفا با هم ملاقات بکنند و آقای خاتمی در آخرین لحظه خود را پنهان کرد. حسن روحانی این کار را نکرد. او با شهامت ، غیرت و شرف تمام، نزاکت را به جا آورد و وقتی رئیس جمهور آمریکا خواست که تلفنی صحبت کند، ایشان پاسخ داد و حال و احوال کرد. من نمیدانم چه سخنانی رد و بدل شده است اما با سنجش شرایط موجود بین دو کشور میتوانم حدس بزنم که چه چیزهایی گفته شده است. اگر حسن روحانی هم این تلفن را جواب نمیداد و رد می کرد من او را ول نمیکردم چنانکه خاتمی را هیچگاه ول نکردم. تا اینجا خوب بود ولی اتفاق زیادی نیافتاد. محتوای سخنرانی را هم کسی زیاد توجه نمیکند چراکه فقط رئیس جمهور ایران به آنجا نمیرود که سخنرانی کند. 200 کشور آنجا جمع میشوند و هرچه که دلشان میخواهد میگویند. زیباترین حرفهای دنیا را می زنند اما کسی گوش نمیدهد. این تشریفات است. تنها چیزی که قابل سنجش و بررسی است این است که کنشها و واکنشها به چه صورتی است. آقای روحانی قبل از سخنرانی مقاله ای را در واشنگتن پست منتشر کردند که کار بسیار خوبی برای آماده کردن اذهان غربیها بود. خود سخنرانی بسیار خوب بود. حاضر نشدند در ضیافت دبیر کل سازمان ملل متحد ، فکر میکنم این کار حتی اهمیت بررسی و داوری را هم ندارد. یک تصمیم شخصی بود و نتیجه بدی هم حاصل نکرد.
البته برخی میگفتند که خیلی از کشورهای اسلامی برای اینکه در آن مراسم مشروب سرو میشود نمیروند.
نه اینطور نیست. اصلا اینطوری فکر نکنید. این طرز تفکر باید از ملت ایران زدوده شود. مشروب را برای کسی سرو میکنند که می خورد. جلوی کسی که نمیخورد مشروب نمیگذارند و این بهانه هایی است که فقط می خواهند خرابکاری کنند.
همه کشورهای اسلامی حاضر میشوند؟
همه کشورهای اسلامی آنجا حاضر میشوند. مگر اینکه دلایل دیگری داشته باشند. مانند آقای روحانی که گفت گرفتاری دیگری دارد. در داخل گفتند که مشروب بوده است. امیدوارم این از کله این افراد بیرون بیاید. اینطور تصور نکنند که در سازمان ملل متحد، دبیر کل دستور میدهد که به مسلمانان مشروب بخورانند. این تصور بسیار عقب افتاده و پشت کوهی است. این که برای شما چه چیزی سرو بشود در اختیار وزارت خارجه شماست که از قبل هماهنگی میکند. ما یک دستورالعملی برای کارهای دیپلماتیک داریم.پروتوکل هایی در کار است که همه این جزئیات را شامل می شود. اگر آقای احمدینژاد را بردن در جلسه سران شورای همکاری خلیج فارس و زیر نام خلیج عربی نشاندند و اعلامیه صادر کردند که این اجلاس می گویند جزایر برای امارات است، آقای احمدینژاد نکرد بلکه وزارت خارجه ایران کرد. وزارت خارجه ایران که بایستی این پیش بینیها را میکرد و با وزارت خارجه مهماندار هماهنگی میکرد این اشتباه را کرد. آنها رفتند و این توافق را کردند.
پس از چه جهت میگویید که کار درستی کردند که به ضیافت دبیر کل نرفتند؟
از این جهت میگویم که ایشان تازه انتخاب شده است. ما سابقه آقای خاتمی را داریم که چه قشقری در این مسایل حاشیهای به راه افتاد که از متن مهمتر شد. زمانی را که آقای خاتمی به فرانسه دعوت شد یادمان نمیرود. برای اولین بار در جمهوری اسلامی ، رئیس جمهور کشور مهمی مانند فرانسه، آن هم شخصی مانند ژاک شیراک، رئیس جمهور ایران را دعوت رسمی میکند. در سر ضیافت رسمی شام رئیس جمهور ما مجلس را ترک میکند و آن فرصت عظیم برای بهبود روابط خارجی ایران را نابود ساخت به این علت که فکر کرد در آن مجلس مشروب سرو میکنند! حیرت انگیز است! مگر وزارت خارجه نداریم؟ مگر وزارت خارجه نباید از پیش این پیش بینیها را بکند؟ از آنجایی که آن خاطره در نظر من هست می گویم آقای روحانی که تازه انتخاب شده و برای اولین بار به آنجا میرود، شاید بهتر بود که اصلا نرود که دچار این گونه کوته نظری ها نشود.
نتیجه این اتفاقاتی که در نیویورک افتاد و عملکرد تیم ایرانی را کجا باید ببینیم؟
در عملکرد آینده. اولا سفر آقای روحانی چیز خارق العادهای نبود. سال بعد و دو سال بعد هم شرکت خواهند کرد. این یک کار روتین است. با این انتخاباتی که در ایران رخ داد و امیدواریهای زیادی را در ایران و در غرب ایجاد کرد همه چشمها به این سفر بود ، نه اینکه قرار باشد کار خاصی صورت بگیرد. همه چشمها به این سفر بود که آیا این سفر سالم تمام میشود یا نه. شاخ غول هم شکسته نشد بلکه یک کار عادی بود. تنها کاری می توانست باعث خرابکاری بشود این بود که تلفن رئیس جمهور آمریکا را جواب ندهند،که این هم الحمد الله به خیر گذشت.
چه کاری باید صورت میگرفت که بعد میگفتیم شاخ غول شکسته است؟ ایران و آمریکا بعد از سی وچهار سال قطع روابط در سطح ریاست جمهوری گفت وگو کردند.
این بهترین اتفاق بود. خوشبختانه ایشان این تلفن را رد نکرد، اگر رد میکرد افتضاح میشد.کار دیگری در این مقطع نمی شد کرد. شاخ غول وقتی شکسته می شود که آقای روحانی و تیمش بی اعتنا به شانتاژها ی صهیونیستی و تحریکات داخلی تزلزلی در عزم و اراده رسمی خود که از طرف ملت ایران به او دیکته شده است و مورد حمایت ولایت فقیه قرار دارد،مذاکرات و تعاملات دیپلماتیک را به قرارداده های شرافتمندانه ای منجر سازد که همه بحران ها و تحریم ها در نوردیده شده و هم وقار ملی ما و هم منافع ملی ما به تمام کمال حفظ شود و ایران جایگاه رفیع ملی خود را در جامعه ملل جهان بیابد.
وقتی آقای روحانی گفتند با اختیار تام به نیویورک رفتهاند ، به معنی این است که مجوز گفت و گو را گرفتهاند؟
باید بررسی کنیم که این اختیار تام به چه معنایی است. این اختیار تام از طرف چه کسی بوده است؟ اگر منظورشان این بود که این اختیار تام از طرف نظام بوده است که من به ایشان ایراد دارم. نظام تنها تایید میکند. ایشان قطعا منظورشان این بوده است که ماموریت را ملت داده است. اختیار تام داده شده از سوی ملت مورد تایید رئیس نظام حکومتی ایران است.
بالاخره طبق قانون اساسی کلیات و جهت گیری سیاست خارجی با رهبری است.
نخیر. تصمیم نهایی با رهبری است. مقام رهبری تایید میکنند که کردند. اینکه ایشان رفته اند و اجازه گرفته اند که آیا حرف بزنند یا نزنند ادعایی سبک است. ما باید دقت بکنیم که چه میگوییم. منظور من سرکشی و کاری که احمدینژاد میکرد نیست. بیخودی یک مطلبی را بزرگ نکنیم و بیخودی هم کوچک نکنیم. مقام معظم رهبری در مقابل این انتخابات بسیار خوب، عالی و تحسین برانگیز برخوردی عالی و تحسین برانگیز کردند. وقتی شما میگویید من با اختیار تام میروم یعنی شما کار دموکراتیک نمیکنید. باید مواظب حرف زدنهایمان باشیم. من می دانم منظورشان این بود که با تایید کامل مقام رهبری رفته اند. حرمت مقام رهبری سر جای خود است. ایشان در دوره احمدینژاد حتی در برابر سرکشی های احمدی نژاد خیلی خودداری نشان می دادند. ایشان از دخالت در جزئیات امور در چندسال اخیر خیلی خودداری میکنند.
آیا این ماموریتی که ملت به آقای روحانی دادند محدود به پرونده هستهای بود یا کلیت رابطه با آمریکا؟
به نظر من کلیت روابط بود. برای اینکه آن ملتی که این رای را داد این درک را دارد که بدون حل مشکل روابط ایران و آمریکا بقیه مسایل حل نمیشود. مشکل هستهای ، مسئله تحریمها و محدودیتها و سایر مسایل دیگر همه یک پکیج هستند و شما نمیتوانید با جنگ و جدال با آمریکا آن را حل کنید. ما با مجموعه غرب طرف هستیم. ماموریتی که ملت دادند اصلاح روابط با غرب برای رفع تحریمها و مشکلات اقتصادی و اجحافات اقتصادی که به ما شده است بود. این از طریق دیپلماتیک باید انجام بشود.
چندی پیش سی ان ان یک نظرسنجی از مردم آمریکا درباره بهبود روابط با ایران انجام داده بود که 76 درصد هم موافق بودند. آقای رئیس جمهور هم دستور داده اند که نظرسنجی مشابهی در ایران صورت بگیرد. نظر شما دراین باره چیست؟
ایرادی ندارد. اگر کسانی هستند که فکر میکنند این رایی که داده شد نظر مردم نبوده است، اگر یک نظرسنجی هم بکنیم ایرادی ندارد. من می خواهم به آقای روحانی بگویم که آقای روحانی عجله نکنید، یک مقداری صبر کنید، هرکسی هر چیزی که بگوید نباید واکنش نشان بدهیم. آن هم در جامعهای که خیلیها به خودشان اجازه تاخت و تاز میدهند و اظهار نظر می کنند. همه چیز را که آدم نباید جواب بدهد. من یکبار در تلویزیون بی بی سی گفتم که کاردار سابق و فراری ایران در استکهلم میگوید در ایران نمیشود نفس کشید و یک دیکتاتوری سیاست خارجی ایران را دیکته میکند، من گفتم اصلا اینطور نیست. این هایی که این حرفها را میزنند برای فرار از مسئولیت است. آقای روحانی در تهران فریاد بر آورد که نخیر همه کارها زیر نظر مقام معظم رهبری قرار دارد و ما فقط مجری اوامر و منویات ایشان هستیم. دلم می خواست در آن لحظه می توانستم به آقای روحانی یاد آور می شدم که اگر این طور است شما به رای مردم چه احتیاجی دارید؟ یا اگر شما مامور ملت ایران هستید و خود را بکلی بی اختیار و بری از مسولیت می دانید چرا کنار نمی روید تا چهره دیکتاتوری مورد نظر کاملا عریان شود؟ خیر شما متاسفانه با این حرفها می خواهید جازدن ها و عقب کردن های دیگران را توجیه کنید و این نه در وظیف شما است و نه در شان یک رئیس جمهور صاحب مسؤلیت.اگر آقای روحانی درست عمل بکند ملت ایران تا آخر با او خواهد بود. آمریکا باید نظرسنجی بکند، آنها که در این باره انتخاب نکرده بودند. آن ها با این انتخابات در ایران با یک اتمسفر جدیدی روبرو هستند. از طرف دیگر نفوذ اسراییل و لابی صهیونیستی شدیدا بر خلاف این روشن شدن فضا است. بنابر این باید نظرسنجی کنند که به صهیونیسم بگویند کوتاه بیا.
از طرف غربیها باید چه اتفاقی بیافتد که این رابطه درست بشود؟
ما باید این درک را داشته باشیم که هیچ کنشی بین انسانها بدون واکنش نیست. همیشه یک رابطه دو طرف دارد. ما باید بشناسیم و مطالعه بکنیم و این قضاوتهای عجولانهای که اخیرا من میبینم نشان از عدم مطالعه و شناخت است. ما میگوییم که به آمریکاییها اعتماد نداریم. یعنی گوینده این حرف حتی نمیداند که در عالم سیاست قرار بر این است که هیچکس به هیچکس اعتماد نکند. به خصوص که الآن روابط بین الملل ژئوپولتیک شده است و سیاسی نیست. روابط بین الملل زمانی سیاسی بود که دو مکتب اقتصادی مقابل هم قرار میگرفتند، کاپیتالیسم و کمونیسم. الآن آنطوری نیست و در مبارزه قدرتها قرار نیست که کسی به کسی اعتماد بکند. اگر کسی به کسی اعتماد کرد کلاهش پس معرکه است. ما در یک مقطعی به شیخ سابق قطر اعتماد کردیم و پدرمان درآمد. ای کاش آنهایی که این حرفها را میزنند یک مقداری مطالعه بکنند و از آن اتاق محدود خود بیرون بیاید. در عالم سیاست اعتماد را باید بیآفرینیم. هنر دیپلماسی این است. البته تنها دیپلماسی نیست که اعتماد می آفریند برخوردهای کلی قدرتی در جنبه ها سیاسی، نظامی، اقتصادی ، استراتژیک و غیره باید به طرفی برود که با طرف مقابل نوعی توازن پیش بیاید. این را می گویند ایجاد بازداری که بالاتر از اعتماد عمل می کند.
ما که با آمریکا نمی توانیم به توازن برسیم. به هرحال او قدرت اول اقتصادی و نظامی و سیاسی دنیاست.
فکر میکنید چه عاملی باعث خواهد شد که آمریکا قدم بگذارد و به سمت ما بیاید؟ اوباما با آن همه فشار سنگین و شکننده اسراییل و صهیونیسم به رهبر جمهوری اسلامی نامه بنویسد و بگوید من میخواهم مسایل را از طریق مذاکره حل بکنم. این را ناشی از ایجاد موازنه و ایجاد بازداری نمی بینید؟لابد ما هم در جاهایی یک توانمندیهایی را نشان دادیم که آنها را مجبور کردهایم جلو بیایند. در سوریه چه کار کردیم؟ نقش درست را بازی کردیم. در سوریه ما خیلی خوب بازی کردیم. نه ادعا کردیم ، نه حرف زدیم، نه شاخ و شانه کشیدیم و نه تایید کرده و نه تکذیب کردیم. آنها بیچاره شدند. خود آنها اذعان کردندکه اگر ایران نباشد نمیتوان مسئله را حل کرد. به این می گویند ایجاد موازنه. مگر اسراییل میگوید که من در حال عملیات تروریستی و خرابکاری هستم؟ همه دنیا میدانند بمب اتم دارد ولی وقتی به آنها بگویید میگویند نداریم. در عالم سیاست فقط این نیست که قدرتهای همطراز با هم موازنه بکنند. موازنه میتواند بین قدرتهایی در درجات مختلف صورت بگیرد و در ابعاد منطقه ای قدرت های طراز اول و دوم و سوم در شرایطی قرار می گیرند که در نیجه بازی درست می توانند در شرایط متوازن قرار گیرند. ما نمی خواهیم و نمیتوانیم در سطح جهانی با آمریکا موازنه ایجاد بکنیم. ما میخواهیم در سطح خاورمیانه این موازنه را ایجاد بکنیم. نتیجه این میشود که ایالات متحده آمریکا به این نتیجه رسیدهاست که بدون داشتن روابط عادی با ایران نمیتواند مسایل را حل کند. چراکه هم در عراق و هم در سوریه مشکلاتی برای خود درست کرده است. خوشبختانه هشدارهای اخیر روسیه و عملکرد ایران ، چشمان آمریکا را باز کرد.
چه موازنه و اتفاقی افتاد که آقای اوباما مجبور شد به رئیس جمهور ایران زنگ بزند؟
این یک اتفاق خلق الساعه نبود. این امر ناشی از دگرگون شدن موازنه های قدرتی در خاورمیانه به سود ایران بوده است که به اختصار شرح دادم. آری ما باید این دانش و تبحر ژئوپولیتیکی را داشته باشیم که این گونه موارد را درست مطالعه و بررسی و نتیجه گیری علمی قرار دهیم. در این برخورد ویژه این امر موازنه را در عمل به وجود آورده ایم و امروز بنده دارم نتیجه کار موازنه ژئوپولیتیکی ایران و غرب را برای شما بررسی و تشریح می کنم.
در رسانههای آمریکایی خیلیها گفتند که ایران آمریکا را تحقیر کرد.
نه آنها میگویند که نتیجه کار تحقیر بود. اینی که در رسانه های ایران بعضی ها گفتند که نباید این مکالمه صورت بگیرد برای طرف مقابل گران تمام شد. ما باید در آنجا نظر حسن ایجاد بکنیم. با نداشتن نظر حسن نمی توانیم به جایی برسیم. آقایان خیلی خوشحال نباشند و فکر نکنند که ایران آمریکا را تحقیر کرده است. شما رسانهها هم باید توجه کنید که هر کسی ، هرچیزی که گفت آیه آسمانی نیست. یک نفر هم در آمریکا این را گفت ، صد نفر هم مخالف آن را گفتند.
اینکه آقای اوباما پس از گفت و گو باآقای روحانی می گوید که همچنان همه گزینهها روی میز است به چه معناست؟
این برای خوشحال کردن آقای نتانیاهوست. او خیلی خود را خراب کرده است. همین صحبت اوباما نشاندهنده این است که با نتانیاهو مانند بچه برخورد کرده است. نتانیاهو با این حرفها و اعمال کودکانه اعتبار اسراییل را نابود کرد. روحانی به نیویورک رفت و برای او بعد از ظهر روز اول سخنرانی گذاشتند اما برای ناتانیاهو 6 روز بعد سخنرانی گذاشتند. همین آنها را کشت. وقتی نتانیاهو دید که رئیس جمهور جدید ایران با استقبال جهانی روبرو شده است هول کرد. این اولین بار است که برای رئیس جمهور ایران در روز اول سخنرانی میگذارند. نتانیاهو هول کرد و سریع به آمریکا رفت. روابط شخصی نتانیاهو و اوباما به کلی شکرآب است. اینها برای دوربینها مجبور هستند که لبخند بزنند. نتانیاهو رفت و خواست جنجالی تازه راه اندازد که یا ایهاالناس آمریکایی به این حسن روحانی اعتماد نکنید او هم گرگی است در لباس میش. اوبا هم خواست به او دلداری بدهد تا از شرش خلاص شود که بله نگران نباش همه گزینه ها روی میز است. ما نباید آدم های خامی باشیم که تفاوت بیانات در شرایط و حالات مختلف را ندانسته به حساب این گمان بگذاریم که سیاست ها تغییر یافته اند. خیر! این طور نیست. ما باید تشخیص دهیم که حل مشکلات مربوط به روابط ایران و غرب برای اوباما بزرگترین قمار است و هیچ کس حاضر نیست که این قمار زندگی خود را به خاطر شانتاژهای کودکانه فردی مانند نتانیاهو دور بیاندازد.
نظر شما درباره مذاکرات اخیر هستهای ایران چیست؟ علت تاکید تیم مذاکره کننده به محرمانه بودن این مذاکرات چیست؟
فعلا نمی توانم درباره مذاکرات نظر بدهم چراکه هنوز به نتیجه نرسیده است. اما درباره محرمانه بودن این مذاکرات باید بگویم که این یک روش بین المللی است که تا مذاکره به نتیجه نرسیده محتوای آن محرمانه بماند. افشای مذاکرات سبب خواهد شد کسانی که مخالف مذاکره هستند جوسازی کنند و در نتیجه از این محتوا سو برداشت خواهد شد. باید حوصله داشته باشیم تا مذاکرات به نتیجه مشخصی برسد.
عکسها از لیلا افشار
219219
نظر شما