دوسال پیش نسخه ای خطی در مورد ادعیه چهارشنبه سوری از برادرم دکتر محفوظی دریافت و تعجب کردم، سپس یافتم دکتر امیرحمزه مهرابی طی مقاله‌ای، ضمن معرفی آیین‌های چهارشنبه آخر ماه صفر،ارتباط بین آن و چهارشنبه‌سوری را مورد واکاوی دقیق قرار داده و منشأ پیدایش هر یک را تشریح کرده است. اینک با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال و در آستانه‌ چهارشنبه‌سوری باانتشار تصویر متن خطیت، نکاتی تقدیم می‌شود. در دو بخش اول این مقاله، نویسنده به پنج سوال از شش سوال مطرح شده در پایین پاسخ داده است: ۱. آیین چهارشنبه آخر ماه صفر در گراش چگونه است؟ ۲. آیین چهارشنبه آخر ماه صفر در سایر مناطق ایران نیز یافت می شود؟ ۳. آیا چهارشنبه سوری از آیین های ایران باستان است؟ ۴. چه ارتباطی بین چهارشنبه سوری و چهارشنبه آخر ماه صفر وجود دارد؟ ۵. منشأ پیدایش چهارشنبه سوری «کی» و«کجا » ست؟ ۶. آیا چهارشنبه روز نحسی است؟

درشش برگی که تقدیم می شود ادعیه و طلسماتی برای چهارشنبه سوری ذکر شده است که تأمل در آنها نشان می دهد که مطالب مربوط به چهارشنبه آخر ماه صفر است. دو مقاله ای که بعنوان مؤید این نظر پبدا کرده ام هم به پیوست برای اهل علم تقدیم می شود. از برادر فرهیخته ام جناب اقای دکتر محفوظی مؤسس و دبیر کل محترم مؤسسه‌ پژوهشی ابن‌سینا، مرکز دایرة المعارف انسان شناسی و موزه‌ نسخ خطی و آثار فرهنگی که تصویر این اوراق را از کتاب خطی نویسنده ای به نام ابن شیخ محمد هروی عنایت فرمودند، سپاسگزارم.












*****************************************************************
چهارشنبه آخر ماه صفر (اینجا)

ایران سرزمینی است پهناور با اقوام مختلف و فرهنگ‌ها و باورهای متفاوت. باورهایی که برای نسل‌های پیشین قابل هضم و برای نسل‌های امروز کم‌تر قابل فهم وگاهی یکی از دلایل عقب ماندگی شمرده می‌‌شود.

مردم گراش نیز همچون سایر مردم این سرزمین دارای باورهای عامیانه خاص خود هستند. باورها و سنت‌هایی که شاید در کم‌تر جایی از ایران نمونه آن وجود داشته باشد. یکی از این باورها که از دیر باز برگزاری آن به صورت یک سنت برای مردم این شهر در‌آمده مراسم شب چهارشنبه آخر ماه سفر است. در باور مردم شب چهارشنبه آخر ماه سفر نحس و بدیمن شمرده می‌شود. نحوست این روز در ادبیات گراش نیز راه یافته است به نحوی که شاعر گراشی صادق رحمانی در یک دوبیتی چنین آورده است:
پس بالا بلندم تا گطر چو
چش نومزاد کاچش اندتر چو
سه چهارسالی ابه خطش نه‌ انتن
شو چهارشنبه ماه صفر چو
در باور مردم ماه صفر سنگین شمرده می‌شود که برعکس‌ ماه‌های دیگر به خوبی وخوشی سپری نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. و هر آن احتمال وقوع حادثه ناگواری در این ماه وجود دارد. در نحوست این ماه هیچ شکی نیست چرا که حضرت رسول اکرم(ص) منقول است که هرکس خبر پایان یافتن این ماه را به من اطلاع دهد به او مژدگانی خواهم داد. شاید نحوست ماه صفر در نزد مردم بر همین اساس باشد. در این جا این پرسش مطرح می‌شود چرا مردم فقط شب چهارشنبه آخر این ماه را نحس می‌پندارند و به باید‌ها و نباید‌ها‌ی خاص آن روز مبادرت می‌ورزند. بایدهایی چون پخت و تقسیم شله پیرزن، اسفند دود کردن و نیل کشیدن و نبایدهایی چون شانه‌زدن موها، نگاه کردن به آینه، حمام کردن، جارو زدن و خندیدن.
علم اعداد از علوم قدیمه است و امروز کم‌تر کسی از این علم اطلاعی دارد با این حال بر‌‌خلاف باور بعضی از مردم دنیا که عدد سیزده را عددی نحس نامیده‌اند در فرهنگ اسلامی و ایرانی ما ایرانیان دلیلی بر نحوست این عدد وجود ندارد، اما عدم جماع کردن در شب چهارشنبه در منابع اسلامی و عدم استحمام نمودن در شب چهارشنبه در باور مردم وجود دارد. بنابراین در منابع اسلامی و نیز باور مردم چهار و شاید چهارشنبه عدد خوش‌ یمنی محسوب نمی‌گردد. دلیل این امر چیست؟ بر ما پوشیده است شاید عدد چهار بر‌خلاف اعداد یک، پنج، هفت و دوازده که اعدادی مقدس شمرده می‌شوند و بر‌خلاف عدد سه که یک عدد عرفانی است یک عدد دنیایی باشد. شاید عدد چهار دلالت بر مسائل مادی داشته باشد. اگر درآمیختگی اعداد با واژه‌ها دقت کنیم در‌می‌یابیم کم‌تر عددی همانند چهار وجود دارد که با واژه‌ها درآمیخته باشد. همانند عناصر چهارگانه( آب، آتش، باد، خاک) چهار عمل اصلی (جمع، تفریق، ضرب، تقسیم در علم ریاضی) چهار جهت اصلی( مشرق، مغرب، شمال، جنوب) چهار طبع (گرمی، سردی، خشکی، تری در طب قدیم) چهار فصل سال (بهار، تابستان، پاییز، زمستان) چهار سمت(راست، چپ، روبه‌رو، پشت‌سر)، چهار ‌‌گاه، چهار ضرب و چهار مضراب در موسیقی، چهار بند یا همان چهار مفصل بدن، چهار ‌آس(چهار تک‌‌خال در بازی قمار)، چهار‌‌‌‌پایان در حیوانات، چهار دیواری،... واژه‌‌‌‌‌‌های آمیخته با عدد چهار فراونند و بیشتر آنها با مسائل دنیوی است. چنانچه فرض را بر این بگیریم که عدد چهار یک عدد مادی و دنیوی است و حتی ایرانیان باستان نیز هنگام پریدن از روی آتش در مراسم چهارشنبه سوری (آخرین چهارشنبه سال) سرخی یا سلامتی آتش را از آن خود و زردی یا بیماری خود را برای آتش خواستار بودند بهتر به چرایی و باید‌‌‌ها و نباید‌های مراسم چهارشنبه آخر ماه صفر پی خواهیم برد. نباید‌هایی چون شانه زدن مو‌‌‌‌‌ها، نگاه کردن به آینه، حمام کردن، جارو زدن و خندیدن نمادهایی کوچک از زندگی روزمره و دنیای ما هستند. در کنار این نباید‌ها اعمال و باید‌هایی نیز وجود دارد که شاید مطلقاً نتوان نام باید‌ها را بر‌آن گذاشت همچون پخت و تقسیم شله پیرزن، نیل کشیدن و اسفند دود کردن. در فرهنگ ما ایرانیان اسفند دود کردن برای در ‌امان ماندن از چشم‌ زخم است. پخت و تقسیم شله پیرزن نیز به عنوان صدقه دادن از آن یاد می‌شود اما نیل کشیدن بر‌روی دست، گونه و شکم‌های بچه‌ها برای چیست؟ دلیل این باور ترسناک که اگر نیل کشیده نشود پیرزن بچه‌ها را خواهد برد چیست؟ اصلا این پیرزن کیست؟ پیرزن در ادبیات فارسی نماد دنیا و دنیا‌‌دوستی است. حافظ در اشعار خود دنیا را عجوزه و این‌چنین بیان می‌کند.
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوزه عروس هزار داماد است
شاید آنچنان ‌که در نباید‌های این روز از کار‌های دنیایی اجتناب می‌گردد در باید‌های این روز با پخت و تقسیم شله پیرزن که نوعی صدقه محسوب می‌گردد و یا گذاردن پول کنار آتش در سر‌ چهار کوچه به آخرت اندیشیده می‌شود. شاید با این نوع صدقه دادن امیدوارند ظواهر این عروس هزار‌ داماد، کودکان آنها را نفریبد و با خود همراه نسازد. احتمال این که نیل کشیدن نیز نوعی طلسم باشد بسیار است. شاید ترس و تاثیر مسائل ماوراء الطبیعه در سنت‌ها و باورهای ما بی‌نقش نبوده است. با این اوصاف معتقدان سنت چهارشنبه آخر ماه صفر آش می‌پزند. بر‌روی دست، گونه و شکم بچه‌ها نیل می‌‌کشند و برای دفع چشم زخم و اجنه اسپند دود می‌کنند و آتش آن را با مقداری پول و چند حبه قند بر ‌سر چهار کوچه می‌ریزند و فردای آن روز باز زندگی در شهر همچنان جریان دارد.

******************************************************************

واکاوی آیین چهارشنبه آخر ماه صفر و رابطه آن با چهارشنبه‌سوری (اینجا)

نویسنده : دکتر امیر حمزه مهرابی

مقدمه: تار و پود سنت‌های اصیل هر ملتی با احساس و اندیشه افراد آن ملت پیوند ناگسستنی دارد. پیوندی که ریشه‌های آن در اعماق روح نسل‌ها نهفته و طی قرون و اعصار مهم‌ترین عامل اتحاد و همبستگی فکری و روحی در بین طبقات مختلف یک سرزمین بوده است.

اهمیت و ارزش این یادگارهای ارزنده، با پیشینه‌ی تاریخی آنها رابطه مستقیمی دارد و قاعدتا این آیین‌ها و آداب و رسوم، در بین جوامع مختلف مردمی چون ایرانیان که از تاریخ تمدن کهنی برخوردار هستند، تنوع و شکوه بیشتری می‌یابد.

بررسی اوضاع و احوال گذشته و حال ملت‌ها گویای این حقیقت است که سنت‌ها و شعائر دیرین یک ملت هر کدام ریشه در مبانی اعتقادی و نوع نگرش آن قوم دارد.

مطالعه ریشه‌های تاریخی، فلسفه وجودی یک رسم دیرین و آیین قدیمی و تغییرات و دگرگونی هایی که این آیین ها در گذر زمان پیدا کرده‌اند، همواره مورد توجه مردم‌شناسان و جامعه‌شناسان بوده است. یکی از این مراسم، آیین «چهارشنبه» در بین اقوام و مناطق مختلف ایران است. به مناسبت تقارن این شب با شب چهار شنبه آخر ماه صفر، بررسی پاسخ پرسشهای زیر و پرداختن به این موضوع، هدف نوشته‌ای است که تقدیم علاقه مندان می شود:

آیین چهارشنبه آخر ماه صفر در گراش چگونه است؟
آیین چهارشنبه آخر ماه صفر در سایر مناطق ایران نیز یافت می شود؟
آیا چهارشنبه سوری از آیین های ایران باستان است؟
چه ارتباطی بین چهارشنبه سوری و چهارشنبه آخر ماه صفر وجود دارد؟
منشاء پیدایش چهارشنبه سوری «کی» و«کجا » ست؟
آیا چهارشنبه روز نحسی است؟

آیین چهارشنبه آخر ماه صفر در گراش:

- در گراش از قدیم الایام در شب آخرین چهارشنبه ماه صفر (غروب روز سه‌شنبه) ، مراسم و آیین های ویژه‌ای رایج بوده است که کم و بیش در مناطق دیگری از ایران نیز دیده می شود. در این روز منقل های پر از آتش را بر سر چهار راه ها وکوچه های منازل قدیمی می گذارند و در کنار آن هفت عدد سکه و هفت حبه قند قرار داده و بر روی آتش، اسفند می ریزند.

- پختن آش نذری که به «شله مختار» معروف است و پخش آن بین همسایگان و اقوام یکی دیگر از آداب و رسوم چهارشنبه آخر ماه صفر در گراش است.

به باور عامه به ویژه قدیمی‌ها، این عمل به منظور گرامیداشت سال‌روز قیام مختار ثقفی و اعلام همبستگی با این نهضت که به خونخواهی سرور و سالار شهیدان (ع) و یاران باوفایش که با افروختن آتش بر پشت بام‌های منازل شهر کوفه آغاز شد، صورت می‌گیرد. البته متاسفانه این آیین در گراش و سایر مناطق ایران در حال فراموشی است و نسل جدید کمتر شاهد آن بوده و یا تمایلی به تداوم آن دارد.

- همچنین در این روز، زنان گراشی با دود کردن اسفند و چرخاندن آن در تمام اتاق‌های منزل در حین فرستادن صلوات می‌گویند:

خطری وَ در

سَفَری وَ جا

- کشیدن علامت «چهار دال» به همراه چهار خال، به وسیله نیل روی پیشانی و یا شکم کودکان نیز در این روز رایج است.

نیل ماده‌ای است که به صورت پودر و قالب وجود دارد و اسم آن با رنگ آن هماهنگ است که به نام آبی تیره یا همان نیلی خوانده می‌شود. برای کشیدن آن روی بدن مقداری از نیل را با آب مخلوط می‌کنند.

در فرهنگ فولکلوریک هر قومی برای هر عملی دلیل و فلسفه‌ای ‌ذکر می شود. در گراش گفته می شود نیل کردن بدن کودکان برای این است که نحوست این روز و شر و بدی از آنان دور شود.


چهارشنبه در برخی از شهرهای ایران

- بنا بر نوشته تذکره صفویه کرمان، چهارشنبه‌سوری در ماه صفر بوده است.

- در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام ، تویسرکان، کاشان، زاهدان و ... مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می‌کنند. و آخرین آتش نیز از رسم‌ها است.

- در منطقه خور و بیابانک، برگزاری این آیین (چهارشنبه سوری) در چهارشنبه آخر ماه صفر است. آنها معتقد هستند که در پنجشنبه صفر مختار ثقفی قصد قیام به جهت خون‌خواهی از کشتگان حضرت امام حسین (ع) را داشت و چون این تاریخ را یک شب به جلو انداخت، برای اطلاع سایر شیعیان گفت تا بر بام خانه‌ها آتش بیفروزند. مردم در این منطقه در پایان این مراسم همگی با هم می‌خوانند:

آله به در

بلا به در

دزد و هیز از ده به در

- در کتاب فرهنگ مردم لرستان نوشته سعید شادابی آمده است که:

در لرستان دو آیین چهارشنبه سوری برگزار می شد. یکی چهارشنبه‌ی آخر ماه صفر که از اول شب چهارشنبه، نوجوانان هر خانه کوزه می‌شکستند و بر پاره‌ای از شکسته‌های آن مقداری اسپند و چند سکه به عنوان دفع شر و بلا و مرض، در کوچه ای رو به قبله و در تاریکی پرتاب می‌کردند و بدون آن که پشت سرشان را نگاه کنند، از آن محل دور می شدند.

در برخی از خانه‌ها هم «فال کوزه» انجام می شد، به این صورت که شب چهارشنبه هر کس به نیتی، مهره یا دکمه یا فلزی در کوزه می‌انداخت و کوزه را شب زیر ناودانی رو به قبله می گذاشتند و فردای آن شب همه‌ی مرادمندان جمع می‌شدند.کوزه را دختری در دامن پنهان می‌کرد و دانه‌دانه مهره‌ها را به نحوی از کوزه بیرون می‌آورد و در دست می گرفت که کسی نبیند. یک نفر برای صاحب آن مهره بیتی شعر از اشعار محلی می‌خواند و صاحب مهره باید قصد و منظور خود را خوب یا بد از شعر درک کند.

اشعار معمولا از اشعار لری یا فارسی معروف در بین مردم لرستان است از جمله:

سر کوه بلند فریاد کردم

امیر المومنین را یاد کردم

امیرالمومنین یا شاه مردان

دل ناشاد ما را شاد گردان

- عبدالحسین احمدی ری‌شهری، متخصص مردم‌شناسی، در اشاره به مراسم آیینی مردم بوشهر به هنگام چهارشنبه سوری می نویسد:

رسم برافروزی آتش در شب چهارشنبه آخر هر سال خورشیدی تا نیم سده پیش نزد مردم بوشهر ناشناخته بود اما این بدان معنا نیست که آنان پیش‌آگاهی فرهنگی درباره چهارشنبه‌سوری نداشته باشند، بلکه آن را درست در آخرین شب چهارشنبه ماه صفر هر سال برگزار می کردند. بوشهری‌ها علاوه بر آتش افروختن و دادن نذری، برای آن که جان سالم از نحوست ماه صفر ببرند، ساعات پایانی آخرین سه شنبه ماه صفر به کنار دریا می‌رفتند و پاهای خود را تا ساق در آب دریا می‌زدند و ضمن آن که چند عدد سنگ به درون آب پرتاب می‌کردند‌، می‌گفتند:

درد و غم که بیشو

تو او دریه بیشو

یعنی درد و غم من بیرون برود و به آب دریا برود.

- دکتر مصطفی خلعتبری لیماکی نویسنده و پژوهش‌گر فرهنگ‌عامه می نویسد:

مراسم چهارشنبه سوری در آخرین چهارشنبه ماه‌ صفر برگزار می‌شد که امروزه تقریباً از یادها رفته و فراموش شده است. این آیین که به یاد روزهای خروج مختارثقفی که به خونخواهی امام‌حسین (ع) قیام کرد برگزار می‌شد، به این صورت بود که غروب چهارشنبه مقداری هیزم بالای پشت بام منازل برده و آتش می‌زدند به طوری که شعله‌های آن از فاصله خیلی دور پیدا بود. هنگام سوختن آتش، لعن و نفرین بر قاتلان امام حسین نموده و در آخر کار آتش‌ها را از بام به پایین می‌ریختند و کوزه‌ای از آب روان را روی آن می‌افکندند تا با شکستن کوزه باقیمانده آتش خاموش شود.

و ادامه می دهد:

در روستای ایراج از توابع شهرستان خور و بیابانک (استان اصفهان) در شب چهارشنبه آخر ماه صفر بیشتر خانواده‌ها و مخصوصا معمرین در هنگام غروب مقداری هیزم و ظرف آبی برداشته و پشت بام منزل خود می‌رفتند و طوری می‌ایستادند که پشت به شمال و رو به قبله باشند. در این وضعیت هیزم‌ها را روشن کرده و به پایین ساختمان می‌انداختند و بعد با گفتن بسم الله آب را از روی پشت بام طوری به پایین می‌ریختند که آتش را خاموش کند. به این مراسم بیشتر از چهارشنبه‌سوری اهمیت می‌دادند. از مرحوم حاج سید مرتضی در مورد فلسفه این کار شخصا پرسیدم جواب داد که: این کار نماد و نشانه‌ای بوده بین یاران مختار که برای خون‌خواهی شهدای کربلا جمع شده وآماده قیام شدند.

- دکتر جابر عناصری هم در مقاله پیک های نوروز، واقعه فوق را متذکر می شود و می نویسد: «در اردبیل پیدایش چهارشنبه سوری را به قیام مختار نسبت می‌دهند و عده‌ای آن را یادگار پیروزی مختار بر دشمنان امام حسین (ع) می‌دانند. این آیین در گذر زمان در چگونگی برگزاری و زمان آن، دستخوش دگرگونی شده است».

چرا سوری؟

درباره معنای واژه «سور» دو دیدگاه وجود دارد:

الف: بنابر اعتقاد پاره‌ای از محققان، شب چهارشنبه سوری را به مناسبت آتش‌افروزی در آن شب «سوری» نامیده‌اند. واژه سوری فارسی، در پهلوی به گونه سوریک (surik) صفت است، چون «سور» به معنی سرخ و «ایک» پسوند صفت‌ساز و با هم به معنی سرخ و سرخ‌رنگ است. چنان که گل سوری به معنی گل سرخ است و این جشن را از آن جهت سوری گفته‌اند که عنصر اصلی مراسم آن افروختن آتش سرخ بوده است.

دکتر محمد مقدم هم در مقاله چهارشنبه‌سوری خود به همین نکته اشاره دارد: «سور به معنی سرخ است که به مناسبت افروختن آتش.

در گویش سمنانی‌ها و کردی و لری، سور به معنی سرخ می‌باشد و شاعر هم گوید:

لعل است می سوری و ساغر کان است

جسمی ست پیاله و شرابش جان است

در همین باره بد نیست بدانیم که در بعضی مناطق از جمله اصفهان، این شب به «چهارشنبه سرخی» نیز معروف است. و هنوز هم در بین بسیاری از کهن‌سالان منطقه لنجان لفظ «چهارشنبه سرخی» شناخته شده است و به کار می رود. در اردبیل چهارشنبه آخر سال را «گول چهارشنبه» که چهارشنبه آتشین معنا می‌دهد، می نامند.

هانری ماسه در کتاب خود به نام «معتقدات و آداب ایرانی» در این زمینه نوشته است:

مختار شورشی معروف!! که به انتقام خون حسین ابن علی برخاست، در آن شب برای آگاهی یاران خود، دستور داد که آتش بر بام خانه‌های خود روشن کنند، این اقدام مصادف بود با چهارشنبه آخر ماه صفر اعراب که در آن سال چهارشنبه آخر سال ایرانیان هم بوده. به هر حال چنین به نظر می‌رسد که این آتش سبب نام‌گذاری آخرین چهارشنبه سال باشد. زیرا سوری همان سرخی است و چهارشنبه سوری یعنی چهارشنبه سرخ و آتش.

ب: ولی بنا به عقیده دوم « سور» به معنای عیش و عشرت است و چهارشنبه‌سوری یعنی شب عیش و عشرت. این معنا در ترکیباتی از جمله سُرنا (سور + نای) می‌توان مشاهده کرد که به معنی «ساز جشن» آمده است.


آیا چهارشنبه‌سوری از آیین‌های ایران باستان است؟


واکاوی آیین چهارشنبه آخر ماه صفر و رابطه آن با چهارشنبه‌سوری (اینجا)

دکتر امیرحمزه مهرابی

اشاره: بخش اول این مقاله که به معرفی و چگونگی برگزاری آیین چهارشنبه آخر ماه صفر در گراش و سایر مناطق ایران پرداخته بود، هم‌زمان با شب چهارشنبه آخر ماه صفر تقدیم خوانندگان گرامی گردید. اینک با فرا رسیدن ماه ربیع الاول که ماه شادی و سرور مسلمین است، بخش بعدی مقاله که اتقاقا متناسب و مرتبط با این ایام است را از نظر شما می‌گذرانیم.

در بخش اول مقاله، شش پرسش زیر مطرح شده بودند:

۱٫ آیین چهارشنبه آخر ماه صفر در گراش چگونه است؟

۲٫ آیین چهارشنبه آخر ماه صفر در سایر مناطق ایران نیز یافت می شود؟

۳٫ آیا چهارشنبه سوری از آیین های ایران باستان است؟

۴٫ چه ارتباطی بین چهارشنبه سوری و چهارشنبه آخر ماه صفر وجود دارد؟

۵٫ منشاء پیدایش چهارشنبه سوری «کی» و«کجا » ست؟

۶٫ آیا چهارشنبه روز نحسی است؟

پاسخ سوال اول و دوم در بخش اول مقاله داده شد. در این بخش سعی می‌کنیم به سه پرسش دیگر به اختصار پاسخ دهیم. نتیجه‌گیری و پاسخ به سوال ششم را در بخش بعدی و پایانی مقاله خواهید خواند.

برای پاسخ به این پرسش‌ها، ترجیح دادم مباحث مختلف و پراکنده‌ی موجود پیرامون جشن‌های چهارشنبه را در قالب سه دیدگاه ساماندهی و معرفی نمایم:


۱- دیدگاه باستان‌گرایانه

عده‌ای معتقدند چهارشنبه‌سوری و مراسم آتش‌افروزی، یک آیین اصیل ایرانی است که ریشه و اصل آن به وقایع و پندارهای ایرانیان عصر باستان برمی‌گردد و برای این ادعا، شواهد و مستنداتی نیز ارائه می‌دهند:

- هرودوت می‌گوید: مطابق مستندات و شواهد تاریخی، «آب» و «آتش» در نزد ایرانیان باستان، جایگاه والایی داشته است. پارس‌ها معتقدند که آتش از جوهر الهی است.

- یعقوبی نیز در قرن سوم هجری نوشته است: ایرانیانِ کیش زردشت بر این باور بودند که روشنی، قدیم و ازلی است و آن را «زردان» می‌نامند؛ از این رو آتش را بزرگ می‌داشتند.

- مسعودی (متوفی ۲۴۶) می‌نویسد: نخستین کسی که آتشکده ساخت فریدون بود. به پندار ایرانیان، آتش واسطه میان خدا و مخلوق است.

- اسدی طوسی نیز از آیین و مراسم افروختن آتش در روز پیروزی فریدون بر ضحاک سخن گفته است.

- محمد بن جعفر نرشخی می‌نویسد: مراسم «شب سوری» به هنگام «فروردگان» در بخارا رسم است که بوته آتش زنند و این از بقیه (باقیمانده) آثار گبرهاست. به پنج روز آخر آبان ماه هر سال، فروردگان گویند.

- ابوریحان بیرونی در شرح «مهرگان» می‌گوید: مهرگان شانزدهم روز است از ماه مهر و نام‌اش مهرورز و اندرین روز «افریدون» بر «بیوراسب» جادو (ضحاک) ظفر یافت. به گرامی‌داشت این روز فرخنده، به فرمان افریدون آتش افروختند.

- فردوسی نیز در ضمن وصف مهرگان (اواخر آبان و ابتدای مهرماه) به برپایی آتش اشاره کرده است.

به روز خجسته سر مهرماه به سر بر نهاد آن کیانی‌کلاه

بفرمود تا آتش افروختند مه عنبر و زعفران سوختند

- فره ‌وشی در کتاب «بخش از فرهنگ ایران کهن» می‌نویسد: در زمان ساسانیان مردمان آتش می‌افروختند و به دور این آتش، شادی و پایکوبی می‌کردند ولی هیچ‌گاه از روی آتش نمی‌جَستند، زیرا جَستن از روی آن بی‌حرمتی به آتش مقدس بود.

- هاشم رضی در کتاب «جشن‌های آتش» از قول ذبیح بهروز نوشته است: جشن چهارشنبه‌سوری، یادگار و بازمانده از گذر سیاوش از آتش است. سیاوش برای اثبات بی‌گناهی خویش داخل آتش شد و بدون این که آسیبی ببیند از آن خارج شد. ایرانیان برای پاس‌داشت یاد سیاوش همه‌ساله هیزم می‌افروزند و از روی آن می‌پرند تا صحنه گذر سیاوش از آتش را تداعی کند، که این خود تداعی‌گر داستان حضرت ابراهیم در درون آتش است.


نتیجه: چنان که مشاهده می‌شود، در این نوشته‌ها و سایر منابع تاریخی موجود، اشاره‌ای به «چهارشنبه» یا «آخر سال شمسی» نشده است.

البته وجود مراسم آتش افروختن در نزد ایرانیان باستان به ویژه هنگام شادی و ظفر، مسلم است. در برخی از متون، به زمان برگزاری این آیین هم اشاره‌ای شده است که اغلب، آن را اواخر آبان ماه دانسته‌اند. ولی سندی مبنی بر وجود آیین آتش‌افروزی در پایان سال و آن هم در شب یا روز چهارشنبه در بین ایرانیان قبل از اسلام، وجود ندارد.

کسانی که این دیدگاه را پذیرفته و معتقدند چهارشنبه‌سوری صرفا یک آیین ملی و باستانی است، در برخورد با این رسم، دو رویکرد افراطی و تفریطی را در پیش گرفته‌اند.

الف: عده‌ای متاثر از تعصب ناسیونالیستی در صدد گسترش و ترویج بیشتر این مراسم هستند و از موقعیت‌ها و رسانه‌های در اختیار، برای توسعه این آیین سنتی بهره‌برداری می‌کنند. تلاش حکام رژیم پهلوی (قبل از انقلاب) و ملی‌گرایان (بعد از انقلاب) برای دامن زدن به این نوع آیین‌ها، به ویژه بخش‌های خرافاتی آن در این راستا قابل تفسیر است.

ب: گروه دیگر بر خلاف عده نخست، مراسم چهارشنبه‌سوری را نماد آتش‌پرستی و تدوام آداب و رسوم ایرانیان زرتشتی‌مسلک می‌دانند و انجام آن را نوعی خرافات ضد دینی و بازگشت به فرهنگ جاهلیت تلقی می‌کنند. لذا سعی دارند آن را مغایر با آموزه‌های اسلام معرفی کنند و دیگران را از انجام آن بر حذر دارند.


۲- دیدگاه تاریخ‌گرایانه

بر اساس این دیدگاه، به جای پافشاری بر دلایل یا مستندات غیر علمی و دامن زدن به تعصبات ناسیونالیستی و یا احساسات مذهبی، بهتر است ریشه‌یابی تاریخی وقایع با مطالعه دقیق منابع و تجزیه و تحلیل منطقی آن حوادث صورت گیرد.

این گروه از مورخین و مردم‌شناسان با ذکر مستندات تاریخی و دلایل عقلی بیان می‌دارند که «آیین چهارشنبه» در میان ایرانیان باستان و قبل از اسلام رایج نبوده است، بلکه این مراسم پس از اسلام در بین ایرانیان مرسوم شده و منشاء اصلی آن آتش افروختن یاران مختار برای آمادگی قیام در روز چهارشنبه آخر ماه صفر است. برای اثبات این دیدگاه می‌توان به دلایل زیر اشاره کرد:

دلیل اول: نبودن سند تاریخی برای چهارشنبه‌سوری قبل از اسلام

- به عقیده عده زیادی از مورخین و فرهنگ‌پژوهان، در هیچ یک از منابع تاریخی ایران قبل از اسلام، ذکری از چهارشنبه‌سوری به میان نیامده است.

- چنان که دکتر محمد حسن ابریشمی در مقدمه مقاله خود به نام «چهارشنبه‌سوری منشاء از شبانگاه قتل متوکل دارد» می‌نویسد: ده سال پیش مقاله‌ای پژوهشی پیرامون آیین‌های ایران باستان نوشته بودم تا در مجله‌ای چاپ شود. مرحوم مهرداد بهار به عنوان داور این مقاله نوشته بود: «مقاله جالبی است ولی واقعیت این است که ما از جشن و مراسم چهارشنبه‌سوری در قبل از اسلام خبر نداریم و ...»

- دادخواه به نقل از جهانگیر اوشیدری در این زمینه می‌گوید: «اطلاق مراسمی همچون چهارشنبه‌سوری، کوچک‌ترین ارتباطی با ایرانیان باستان و باورهای دین زرتشت پیامبر ندارد و طی قرون و اعصار به صورت سنت در آمده است.»

- دکتر غلامی بادی می‌نویسد: با این توضیحات می‌توان چنین استنتاج کرد که واژه‌ی چهارشنبه در ایران باستان وجود نداشته است؛ ولی می‌توان آتش‌افروزی‌های آن را برگرفته از آیین کهن دانست که تحت تأثیر و نفوذ اعراب در آن روزگار به صورت چهارشنبه‌سوری امروزی در آمده است.

دلیل دوم: مرسوم نبودن نام‌گذاری ایام هفته بین ایرانیان

تقسیم هر ماه به چهار هفته و نامگذاری ایام هفته به شنبه، یک‌شنبه و ... در میان ایرانیان قبل از اسلام مرسوم نبوده و این شیوه در بین اعراب رایج بوده است. ایرانیان یک سال را به دوازده ماه تقسیم کرده و برای سی روزِ یک ماه، نام‌هایی را قرار داده بودند.

- دادخواه در کتاب «نوروز و فلسفه هفت‌سین» به نقل از استاد پورداوود می‌نویسد: بی‌گمان چهارشنبه‌سوری از رسم‌های کهن پیش از اسلام نیست. زیرا در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود، نه روزهای هفته را. هر چند آتش‌افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین‌های دیرین است ... شک نیست که افتادن این آتش‌افروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام رسم شده است. چه ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند.

- دکتر اسماعیل‌پور در کتاب «اسطوره بیان نمادین» می‌نویسد: ایرانیان باستان و دوره ساسانی روزهای هفته را با نام و عنوان امروزی یعنی شنبه، یک‌شنبه و ... نمی‌شناختند. بلکه هر روزی از ماه نامی داشت و متعلق به یک ایزد ویژه بود. مثلا نخستین روز هر ماه را «اورمزد» و شانزدهم هر ماه «مهرروز» نام داشت. پس تقسیم ماه به چهار هفته و هفته به هفت روز در ایران باستان جایگاهی نداشته است. احتمالاً نامیدن روزهای هفته به شنبه، یکشنبه و ... پس از ظهور اسلام رواج یافته است.

دلیل سوم: برگزاری زمان مراسم چهارشنبه‌سوری مطابق گاه‌شمار اعراب نه مطابق گاه‌شمار ایرانیان باستان

- دکتر ابریشمی بیان می‌دارد: یکی از دلیل‌ها و سندهای دیگری که نشان می‌دهد چهارشنبه‌سوری از آیین‌های پیش از اسلام نیست، می‌تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه‌شنبه برگزار می‌شود نه در روز چهارشنبه. در گاه‌شماری قمری، آغاز بیست و چهار ساعت یک شبانه‌روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ چنان که پنجشنبه شب را عامه «شب جمعه» می‌گویند.

- همگان می‌دانندکه چهارشنبه‌سوری، مانند بسیاری از آیین‌ها، جشن‌ها و سوگواری‌های مذهبی همچون عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر (ص) که بر اساس گاه‌شماری قمری است، در غروب روز پیش برگزار می‌شود.

- در صورتی که آیین‌های کهن مثل نوروز و مهرگان و ... که بر اساس گاه‌شماری خورشیدی است، در صبح همان روز شروع می‌شود. چرا که آغاز بیست و چهار ساعت روز، از سپیده دم و یا از نیمه‌شب آن است. پس ایرانیان باستان آغاز هر روز را از نیمه‌شب و صبحگاهان آن روز می‌دانستند.

پس می‌توان گفت: این که از میان همه مراسم ایرانی، فقط چهارشنبه‌سوری است که به سبک مسلمین، شب قبل آن روز گرفته می‌شود، معلوم می‌شود این آیین، ریشه در فرهنگ دینی مردم دارد نه در سنت باستانی آنان.

دلیل چهارم: وجود اسناد و متون تاریخی فراوان مبنی بر ارتباط این آیین با قیام مختار ثقفی

- چنان که شکورزاده می‌نویسد: مختار سردار معروف عرب، وقتی از زندان رها شد و به خون‌خواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمییز دهد و بر کافران بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه‌های خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال ایرانیان بود و از آن به بعد مرسوم شد.

- هانری ماسه در کتاب خود به نام «معتقدات و آداب ایرانی» در این زمینه نوشته است: مختار شورشی معروف (!) که به انتقام خون حسین ابن علی برخاست، در آن شب برای آگاهی یاران خود، دستور داد که آتش بر بام خانه‌های خود روشن کنند، این اقدام مصادف بود با چهارشنبه آخر ماه صفر اعراب که در آن سال چهارشنبه آخر سال ایرانیان هم بوده.


نتیجه: بر اساس این دیدگاه، درست است که آیین آتش‌افروزی در ایران باستان نیز مرسوم بوده است؛ ولی این مراسم در اواخر آبا‌ن‌ماه برگزار می‌شده است. از این جهت و بنا به دلایل فوق، برگزاری این آیین در شب چهارشنبه قطعاً ریشه در قیام مختار دارد.

لذا بهتر است به جای تبلیغِ از روی آتش پریدن و استفاده از ابزارهای پرمخاطره‌ای مثل فشفشه و ترقه در چهارشنبه آخر سال، آداب و رسوم اصیل، پرمعنا و پررمز و راز آخرین چهارشنبه ماه صفر تبلیغ و توسعه یابد.

چنان که در اغلب شهرهای جنوبی کشور و بسیاری از شهرهای کوچک مناطق دیگر ایران (که در دهه‌های قبل کمتر تحت تاثیر تبلیغات باستان‌گرایی‌های خاندان پهلوی قرار گرفته بودند)، مراسم چهارشنبه‌سوری، نوروز و سیزده‌به‌در مرسوم نبوده است.

۳- دیدگاه فرهنگ‌شناسانه (ترکیبی)

به عقیده نگارنده‌ی این سطور، پدیده‌های فرهنگی در طول سالیان دراز و به تدریج شکل می‌گیرند. به این فرایند، فرایند «گلوله برفی» هم گفته می‌شود. یعنی همان‌طور که یک گلوله برف به تدریج که از کوه سرازیر می‌شود، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود تا به یک توده بزرگ بهمن تبدیل شود، پدیده‌های فرهنگی نیز چنین‌اند. به تعبیر دیگر، این پدیده در آغاز پیدایش اندک و بی‌پیرایه است، ولی به مرور زمان، پیوست‌های تاریخی، فرهنگی، اعتقادی، ملی، جفرافیایی و خرافی ... به آن اضافه می‌شود؛ به طوری که اصل و فرع آن به آسانی قابل شناسایی و تمیز نیست.

از سوی دیگر، به زعم مردم‌شناسان و فرهنگ‌شناسان، هر مجموعه فرهنگی متشکل از خرده‌فرهنگ‌هایی است که هر یک از این اجزاء ریشه در یک حادثه تاریخی، مبانی اعتقادی و زمینه فرهنگی هر قوم دارد.

بر این اساس، مراسم چهارشنبه‌سوری نیز یک پدیده فولکلوریک است که در طول تاریخ پرماجرا و طولانیِ ملت ایران دست‌خوش تحول و دگرگونی شده و روز به روز فربه‌تر گشته است. بر اساس دیدگاه فرهنگ‌شناسانه:

طبیعی است که برخی از اجزاء و عناصر تشکیل‌دهنده‌ی چهارشنبه‌سوری، ریشه در فرهنگ باستانی ایرانیان داشته باشد. اجزای دیگر این آیین، از اعتقادات مذهبی و دینی و حوادث تاریخی نشات گرفته و چه بسا با خرافه و پیرایه‌های دیگر نیز عجین شده باشد. از این رو اصرار بر خلوص چنین پدیده‌های فرهنگی و انتساب و محدود انگاشتن آن به یک حادثه تاریخی یا یک برهه زمانی و زمینه فرهنگی خاص، غیرِ واقعی و غیر ممکن است.

بیایید با هم یک بارِ دیگر برخی از باورها و حوادث مرتبط با چهارشنبه‌سوری را مرور کنیم:

- «آب» و «آتش» در نزد ایرانیان باستان، جایگاه والایی داشته است. پارس‌ها معتقدند که آتش از جوهر الهی است.

- ایرانیان کیش زردشت بر این باور بودند که روشنی قدیم و ازلی است و آن را «زردان» می‌نامند از این رو آتش را بزرگ می‌داشتند.

- نخستین کسی که آتشکده ساخت، فریدون بود. به پندار ایرانیان، آتش واسطه میان خدا و مخلوق است.

- در زمان ساسانیان مردمان آتش می‌افروختند و به دور این آتش، شادی و پایکوبی می‌کردند ولی هیچ‌گاه از روی آتش نمی‌جَستند، زیرا جَستن از روی آن بی‌حرمتی به آتش مقدس بود.

- مردمان در ایام فروردگان به میمنت غلبه و پیروزی افریدون (فریدون) بر آژی‌دهاک (ضحاک ماردوش)، آتشی انبوه افروختند.

- جشن چهارشنبه‌سوری، یادگار و بازمانده از گذر سیاوش از آتش است. سیاوش برای اثبات بی‌گناهی خویش داخل آتش شد و بدون این که آسیبی ببیند از آن خارج گردید. ایرانیان برای پاس‌داشت یاد سیاوش همه‌ساله هیزم می‌افروزند و از روی آن می‌پرند تا صحنه گذر سیاوش از آتش را به نمایش بگذارند، که این خود یادآور داستان حضرت ابراهیم (ع) در درون آتش است.

- سیاوش به دستور افراسیاب در روز چهارشنبه ناجوانمردانه کشته شد و چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی از آتش می‌گذشتند تا خاطره‌ی سیاوش به منظور دفاع از عفت و پاک‌دامنی جاودانه باقی بماند.

- ایرانیان مراسم آتش‌افروزی عمومی و سراسری خود را پس از قتل متوکل عباسی (خلیفه ظالم و خون‌ریزی که قبور ائمه را تخریب و شیعیان زیادی را کشت) در شب چهارشنبه بر پا ساختند.

- مختار سردار معروف عرب، وقتی از زندان رها شد و به خون‌خواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمییز دهد و بر کافران بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه‌های خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال ایرانیان بود و از آن به بعد مرسوم شد.

- چهارشنبه در بین اعراب و برخی از اقوام دیگر از جمله ایرانیان روز نحس و نامبارکی بوده است.

- بنا بر نوشته تذکره صفویه کرمان، چهارشنبه‌سوری در ماه صفر بوده است.

- در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام، تویسرکان، کاشان، زاهدان و ... مراسم چهارشنبه‌سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می‌کنند.

- در منطقه خور و بیابانک، برگزاری این آیین (چهارشنبه‌سوری) در چهارشنبه آخر ماه صفر است.

- در لرستان دو آیین چهارشنبه‌سوری برگزار می‌شد. یکی چهارشنبه‌ی آخر ماه صفر و دیگری چهارشنبه آخر سال شمسی.

- رسم برافروزی آتش در شب چهارشنبه آخر هر سال خورشیدی تا نیم‌سده‌ی پیش نزد مردم بوشهر ناشناخته بود اما این بدان معنا نیست که آنان پیش‌آگاهی فرهنگی درباره چهارشنبه‌سوری نداشته باشند، بلکه آن را درست در آخرین شب چهارشنبه ماه صفر هر سال برگزار می‌کردند.

از این که به ناچار برخی از عبارت‌ها تکرار شده‌اند، پوزش می‌طلبم. حال بیاییم این اجزاء پراکنده را در هم ادغام کنیم. این دقیقاً همان اتفاقی است که در طول هزاران سال برای شکل‌گیری مراسم چهارشنبه‌سوری در فرهنگ مردم ایران رخ داده است. یعنی تقدس آتش، حوادث افسانه‌ای و اسطوره‌ای ایرانیان، اتفاقات تاریخی مذهبی، باورها و خرافات قومی و نژادی، همه و همه با یکدیگر عجین می‌شوند تا این پدیده‌ی فرهنگی شکل بگیرد ... و چهارشنبه‌سوری نیز این مسیر پر فراز و نشیب را پیموده است.

لذا منحصر کردن این رسم دیرین به یک عامل یا یک حادثه و منتسب کردن آن به یک باور خاص، عالمانه و مطابق واقع نیست. می‌توان گفت: چهارشنبه‌سوری به عنوان یک آیین، معجون و ملغمه‌ای از اجزاء زیر است:

۱٫ بر پا کردن آتش در این مراسم، ریشه در مراسم آتش‌افروزی زرتشتیان، شب اول قیام مختار، هنگامه پیروزی بر ضحاک و متوکل و ... دارد.

۲٫ پریدن از روی آتش، یادآور افسانه سیاوش و داستان حضرت ابراهیم (ع) است.

۳٫ زمان برگزاری (غروب سه‌شنبه و شب چهارشنبه) برگرفته از قیام مختار و گاه‌شمار مسلمین است.

۴٫ شادی و شعرخوانی در این شب و حاجت خواستن از آتش، ریشه در آیین باستان و زرتشتی ایرانیان دارد.

۵٫ اجرای آن در آخرین چهارشنبه سال، مرتبط با آخرین چهارشنبه ماه صفر است.

۶٫ نحس شمردن چهارشنبه، ریشه در باورهای عامیانه و خرافی اعراب و حوادث مهم و ناگوار تاریخی در این روز دارد.

۷٫ اضافه شدن آدابی مثل دود کردن اسفند، کشیدن چهاردال با نیل، فال کوزه، پختن آش نذری، قاشق‌زنی، شکستن کوزه، خود را به آب زدن و ... به این مراسم، ناشی از خرده‌فرهنگ‌های بومی هر قوم است که تقریبا بین همه اقوام و برای تمامی مناسک و آیین‌ها امری مرسوم و عادی است. به طوری که حتی در ناب‌ترین و بی‌ابهام‌ترین مراسم شیعیان، یعنی مراسم عزاداری امام حسین (ع) جلوه‌هایی ‌از نفوذ فرهنگ بومی، ملی و جغرافیایی اقوام ِگوناگون را شاهدیم: گروهی سنج می‌زنند؛ برخی طبل می‌کوبند؛ قومی نخل بر دوش می‌گیرند؛ عده‌ای سینه، برخی زنجیر و گروهی بر سر می‌زنند؛ مردمی قمه می‌زنند؛ برخی صورت بر زمین می‌سایند؛ به همراه افزودنی‌های دیگری مثل: علم، کتل، گهواره، اسب و ... قاعدتاً اضافه شدن این نوع خرده‌فرهنگ‌های بومی، امری عادی است و در صورتی که موجب وهن اسلام نباشد و با اصل فلسفه عزاداری منافات نداشته باشد، اشکالی بر آن وارد نیست.


نتیجه‌گیری از بخش دوم (اینجا)

بر اساس آنچه در بخش دوم گفته شد، فرهنگِ یک ملت به مرور زمان شکل می‌گیرد و در طول تاریخ همچون آهن‌ربا، بُراده‌هایی را به خود جلب می‌کند. آنان که با تمسک و توسل به بخشی از یک مجموعه و نادیده گرفتن سایر اجزاء، خواسته یا ناخواسته در صددند ماهی مراد خویش را صید کنند، مصداق داستان مولوی خواهند بود که در تاریکی با لمس یک عضو از اعضاء فیل، آن را به کل فیل تعمیم دادند. پس چهارشنبه‌سوری صرفاً متعلق به زمان یا مکان و فرهنگ خاصی نیست، بلکه ترکیبی از خرده‌فرهنگ‌هایی است که به مرور زمان به شکل فعلی درآمده است.

وظیفه‌ی فرهنگ‌دوستان، مسئولین و رسانه‌ها آن است که با پرهیز از یک جانبه‌گرایی، بی‌جهت به تقابل بین «ملیت» و «دین» دامن نزنند. مذهب و ملیت، دو رکن اصلی تشکیل‌دهنده‌ی فرهنگ هستند که نشان داده‌اند در طول تاریخ به طور طبیعی هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی داشته‌اند. این اتحاد مبارک در همه آیین‌ها و مناسک ایران اسلامی به روشنی قابل مشاهده است. دلسوزان جامعه باید تلاش کنند، پیرایه‌های خرافی و شرک‌آلود را که با اصول و اساس دین سازگاری ندارد از آیین‌های مردمی بزدایند ولی ضرورتی ندارد نسبت به سایر مناسک که لزوماً منشاء دینی ندارد، ولی تعارضی نیز با اصول اساسی اسلام ندارند، حساسیت بی‌جا نشان دهند.

رسانه‌ها و کسانی که تریبون در اختیار دارند در فرهنگ‌سازی نقش به‌سزایی دارند. این که بی‌جهت به مذمت یا مدح چهارشنبه‌سوری پرداخته شود، اقدامی مفید و اثربخش نیست. باید فلسفه شکل‌گیری و ریشه‌های تاریخی این آیین را هنرمندانه تبلیغ کرد؛ مثل یادآوری جشن ظفرمندی عدالت‌خواهان بر ضحاک و متوکل ظالم و تجلی آن در نورافشانی و آتش‌افروزی‌ها، اعلام هم‌بستگی با قیام مختار در شب چهارشنبه و افروختن آتش و جلوه آن در چهارشنبه‌سوری، حقانیت حضرت ابراهیم (ع) و یا بی‌گناهی سیاوش در گذر از آتش و ظهورآن در پریدن از روی آتش و ...

البته لازم است جلوه‌های شرک‌آلود این مراسم همچون حاجت خواستن از آتش و خواندن شعرهای نامناسب را به تدریج با رفتارها و اشعاری با مضامین قابل قبول جایگزین کرد. قاعدتاً انجام رفتارهای خلاف اخلاق و امنیت و به خطر انداختن جان خود و دیگران با مواد آتش‌زا و معترقه، علاوه بر فرهنگ‌سازی، وظیفه نیروهای انتظامی و امنیتی است که بدون هیچ مسامحه‌ای با آن برخورد نمایند.

از نظر زمان ِ برگزاری این مراسم نیز به نظر می‌رسد با توجه به ماهیت متفاوت این دو چهارشنبه، قابل ادغام نباشد. چرا که چهارشنبه آخر ماه صفر به دلیل تقارن آن با ایام رحلت نبی مکرم اسلام (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) و ارتباط آن با نهضت خون‌خواهانه مختار، رنگ و بوی مذهبی همراه با حزن و اندوه دارد. در حالی که چهارشنبه آخر سال همراه با جشن و سرور و شادمانی است. هرچند گویا در ابتدا این دو چهارشنبه با هم بوده‌اند. ولی به دلیل چرخش سال قمری با شمسی این دو از هم جدا شده‌اند. جالب است بدانید برگزاری دو مراسم چهارشنبه ب طور مجزا در بسیاری از شهرها و مناطق ایران از قدیم‌الایام رایج بوده است و یا حتی در بسیاری از مناطق ایران به‌ویژه جنوب، خبری از چهارشنبه آخر سال نبوده است و آن‌چه به عنوان آیین چهارشنبه رایج بوده، تنها چهارشنبه آخر ماه صفر بوده است.

پس رسانه‌ها می‌توانند ضمن پرهیز از دامن زدن و بزرگ کردن چهارشنبه آخر سال، به پالایش و خلوص آن کمک کنند و در زمان مقتضی به معرفی و گسترش فرهنگ چهارشنبه آخر ماه صفر نیز همت گمارند.

از فرصت پیش آمده برای یادآوری این نکته استفاده می‌نمایم که آیین جشن، آتش‌افروزی، آدمک‌سوزی و شعرخوانی و ... در شب نهم ربیع‌الاول به بهانه تقارن با یک حادثه تاریخی صدر اسلام، اقدامی ناپسند است که از سوی مراجع عظام، امام راحل و مقام معظم رهبری، نهی شده است.
آیا چهارشنبه روز نحسی است؟
ضرورت بحث:

از قدیم‌الایام در باور عامه مردم بعضی از اعداد، حیوانات، ماه‌ها و روزها مبارک و خوش‌یُمن و برخی نیز نحس و بدشُگون قلمداد می‌شوند. اعتقاد یا عدم اعتقاد به این مسائل، داراى آثار روحى و اجتماعى مهمی است که مطالعه و بررسی آن را ضروری می‌سازد. این که اگر در آغاز حرکت یا شروع کاری عطسه کردی باید از انجام آن منصرف شوی، موجب اختلال در زندگی روزمره بشر می‌شود. اعتقاد به این که اگر در مسیرت، کلاغ یا فلان حیوان را دیدی، آن سفر خوش‌عاقبت نخواهد بود، تاثیر روحی شدیدی بر فرد می‌گذارد. طبیعتاً حاکم شدن فضای سنگین ناامیدی و وحشت بر ذهن و روان انسان موجب می‌شود فرد عمل‌کرد مفید و مطمئنی نداشته باشد.

از سوی دیگر اعتقاد به خوش‌یُمن بودن و با برکت بودن بعضی از پدیده‌ها، موجت تاثیر روحی مثبت می‌گردد. چنان که برخی معتقدند دیدن بلبل یا پروانه یا سید در مسیر راه و یا آغاز یک فعالیت، نشان از خبری خوب و پایانی خوش برای آن اقدام است. در تحقیقات روان‌شناسی نیز ثابت شده است که همین روحیه «مثبت‌گرایی» موجب بهبود ناخودآگاه عمل‌کرد فرد می‌شود.

به عقیده بنده، جنبه جامعه‌شناسانه این پدیده از بعد روان‌شناسانه و رفتارشناسانه این باورها مهم‌تر و نقد و بررسی آن ضروری‌تر است.

اگر ملتی تبعات منفی و نتایج سوء حاصله از یک اقدام و فعالیت را به نوع رفتار و برنامه‌ریزی خویش نسبت بدهد، برای پرهیز از حوادث ناگوار، به اصلاح برنامه‌ها و اقدامات خویش مبادرت می‌ورزد و در صورت عدم موفقیت، کسی را جز خود، ملامت نخواهد کرد. اما اگر قومی حوادث خوب و بد را به ایام، اعداد، چرخش افلاک و نجوم و بدکرداری روزگار نسبت دهد، چه اتفاقی می‌افتد؟ چنین جامعه‌ای به جای توکل بر خدای لایزال و تلاش برای برنامه‌ریزی صحیح و کاهش خطاها و اشتباهات خویش، به فرافکنی رو می‌آورد و کاهلی و تنبلی خود را به عوامل خارج از اختیار منتسب می‌کند و از قبول مسئولیت اشتباهات خویش، شانه خالی می‌کند.

از این‌روست که می‌بینیم در چنین جوامعی، تمسک به خرافات و مناسک صوری بیشتر رواج و طرف‌دار دارد. برای سلامتی خویش از روی آتش می‌پرند و جهت فراهم شدن زمینه ازدواج، سبزه گره می‌زنند. این قوم نیازی نمی‌بینند با کاهش هزینه‌های غیر ضروری و پرهیز از چشم و هم‌چشمی‌های عجیب و غریب، شرایط ازدواج را تسهیل نمایند. اگر بی‌دقتی و سرعت غیر مجاز باعث تصادف شده است، به راحتی آن را به عطسه یا دیدن کلاغ یا نحس بودن آن روز و ... نسبت می‌دهند!

در حالی که از نظر اسلام، هرکس مسئول عمل خویش است و برای اصلاح امور باید از خود شروع کند و حق ندارد ضعف و کم‌کاری خود را به نحس بودن ایام یا بد شگون بودن حیوانات زبان‌بسته نسبت دهد. چنان که در قرآن آمده است که:

إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ (رعد /۱۱) «بى‏تردید خداوند سرنوشت قومى را تغییر نمى‏دهد مگر آن که آنها خودشان وضع خود را تغییر دهند.»

بر این اساس، به هدف اصلاح رفتار اجتماعی مردم و از باب وظیفه، برآن شدیم تا به ریشه‌یابی و بررسی صحت و سقم یکی از باورهای عامه که در گراش نیز رواج دارد، بپردازیم. نحس بودن روز چهارشنبه یکی از این باورهاست. اعتقاد به نحوست ایام (به‌ویژه روز چهارشنبه) به حدی فراگیر شده است که علاوه بر فرهنگ عامه، جلوه‌هایی از آن را در شعر شاعران بزرگ، گاه‌شمارِ منجمین و کُتب ادعیه و ... می‌توان یافت. در این زمینه مردم‌شناسان، محققین و نویسندگان، مطالب نسبتا زیادی به رشته تحریر در آوردند. یکی از این نوشته‌ها، حاصل زحمت برادر خوب‌ام جناب آقای علی سپهر است که در سایت صحبت نو گراش منتشر گردید (لینک مقاله علی سپهر). اما در این مجال، به سبب طولانی شدن مقاله از یادآوری این مباحث پرهیز می‌کنیم و علاقه‌مندان را به منابع کتابخانه‌ای و اینترنتی ارجاع می‌دهیم.

بنا بر آن‌چه معروف گشته، ماه صفر نیز ماه «نحسی» است، به‌خصوص روز آخرین چهارشنبه این ماه که به نحس بودن بیشتر معروف شده است. در این که برخی از ماه‌ها و ایام سال نحس و بد شگون است، بین نویسندگان و اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد. عده‌ای در صدد تایید این باور برآمده‌اند و گروهی آن را بی‌اساس دانسته‌اند. اینان که مُهر تأیید بر این باور می‌زنند برای اثبات ادعای خویش دلایل و مستندات «قرآنی»، «حدیثی» و «تاریخی » را به شرح زیر ارائه می‌نمایند:

۱٫ آیات قرآن:

در قرآن کریم، واژه «نحس» دو مرتبه و در بیان ماجراى قوم عاد به کار رفته است:

اوّل، هنگامى که قوم عاد، به ناحق تکبّر و سرکشى نمود و عذاب خداوند بر آنان نازل شد.

فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی أَیَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِیقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى. وَهُمْ لَا یُنْصَرُونَ (فصلت/۱۶) «ما هم براى هلاکت آن قوم (عاد) باد تندى در ایّام نحس فرستادیم تا به آنها عذاب ذلّت را در دنیا بچشانیم، [در صورتى که] خوارى عذاب آخرت بیش از دنیاست [و آنجا] هیچ کس آنها را یارى نخواهد کرد.»

دوم، هنگامى که قوم عاد، پیامبر خود حضرت هود (ع) را تکذیب کردند و گرفتار عذاب الهى شدند:

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ رِیحًا صَرْصَرًا فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ(قمر/۱۹).«ما بر هلاک آنها تندبادى در روز نحسى پایدار فرستادیم.»

این عده، ذکر روزهای نحس در قرآن را تاییدی بر نظر خود می‌دانند و نتیجه می‌گیرند که پس می‌توانیم بگوییم: بعضی از ایام «نحس» هستند.

۲٫ حدیث:

برخی نیز به حدیث معروف پیامبر مکرم اسلام (ص) استناد می‌کنند که فرموده‌اند: «هر کس مرا به خروج ماه صفر مژده دهد، او را مژده‌ی بهشت می‌دهم.» و از این فرمایش رسول گرامی اسلام (ص) استنباط می‌کنند که ماه صفر ماه نحسی است.

همچنین این افراد وجود روایاتی از معصومین (ع) و سفارش به اذکار و اعمالی در روزهای معروف به نحوست را، برای در امان ماندن از بدی‌ها و شرور این ایام، دلیل صحه گذاشتن این حضرات (ع) بر این باور عامه می‌دانند.

۳٫ حوادث تاریخی:

برخی با یادآوری وقوع حوادث مهم و تلخ تاریخی در روز چهارشنبه، این روز را نامبارک و نحس معرفی می‌کنند و باور عامه نیز بر این اساس شکل گرفته است. در تاریخ آمده است که حوادث مهمی چون کشته شدن هابیل (ع) به دست قابیل، پی شدن ناقه حضرت صالح (ع)، میان آتش انداختن حضرت ابراهیم (ع)، به زندان افتادن حضرت یوسف (ع)، قتل عام فرزندان پسر بنی‌اسرائیل توسط فرعون، ویران شدن بیت المقدس، قتل حضرت یحیى بن زکریا (ع)، هلاکت قوم عاد، نمرود، قوم لوط، غرق شدن فرعون، مسخ طایفه‌اى از بنی‌اسرائیل به صورت خوک، ولادت معاویه، رحلت حضرت پیامبر (صلى الله علیه و آله) و شهادت ابا عبدالله الحسین (ع) و اصحاب‌اش و ... همگی در روز چهارشنبه بوده است.
بررسی دلایل سه گانه فوق:

۱٫ هر چند در آیه ۱۹ سوره قمر و ۱۶ سوره فصلت روزهایی که عذاب بر قوم عاد نازل شده به عنوان روزهای نحس معرفی شده است، ولی در این که مراد از نحس بودن چیست، بحث‏ها و نظریات مختلفی وجود دارد.

شهید مطهری در کتاب «پانزده گفتار» خود می‌نویسد:

«کلمه «نحس» در این آیات را مفسرین دو جور معنی کرده‌‏اند؛ یکی اینکه نحس یعنی روز سرد و پر باد و غبار و چون آن روز، روز سرد و پر باد و غباری بوده است قرآن به آن «نحس» گفته است. بعضی نیز گفته‏اند (این به نظر من جالب‌تر است) مقصود این است که در یک روز شومی [چنین کردیم.] خود قرآن در کمال صراحت اعلام می‏‌کند این مردم معذب شدند، چرا معذب شدند؟ به خاطر اعمال و افکارشان، به خاطر طغیان‌هایشان در مقابل امر الهی. آن روزی که مردم آن سرنوشت محتوم را از عمل خودشان پیدا می‏کنند و دچار نکبت و بدبختی می‏شوند، قرآن آن روز را روز نحس می ‏داند. آن روز، دیگر نه چهارشنبه است نه پنجشنبه، نه جمعه، نه شنبه ... و نه اول نه دوم نه سیزده ... هر روزی که مردمی به کیفر اعمال خودشان گرفتار شدند و در عقوبت اعمال خودشان دست و پا زدند، بدانند در روز نحسی گرفتارند. »

پس می‌توان نتیجه گرفت که بر اساس آموزه‌های اسلام، هر روزی که در آن معصیت خدا بشود و غضب خدا در پی داشته باشد، روز بد و نحسی است و هر روز که در آن معصیت خدا نکنیم، آن روز عید و خوب است؛ چنان که امام علی (ع) می‌فرماید:

کُلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللَّهُ فیهِ فَهُوَ عِیدٌ. (نهج‏البلاغه، حکمت ۴۲۸) «هر روزی که در آن خداوند نافرمانی نشود، عید است.»

و در حدیث دیگری با همین مضمون آمده است: قال علی علیه السلام: الیوم لنا عید و غدا لنا عید و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو یوم (مستدرک / حدیث ۶۶۷۹) «امروز برای ما عید است و فردا نیز همین‌طور. هر روزی که در آن گناه صورت نگیرد عید است.»

امام صادق‏ (ع) نیز در حدیثی می‌فرمایند: نَیروزُنا کُلُّ یَوم (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص۳۰) «هر روز ما، نوروز است.»

از این کلام مبارک می‌توان چنین برداشت کرد که برای ائمه (ع) هیچ روز نحسی وجود ندارد. برای آنان و پیروان واقعی آنها، همه روز، روز خدا و روز عید است.

۲- اغلب مفسرین و اندیشمندان اسلامی از جمله مرحوم علامه طباطبایی معتقدند که «سعد و نحس بودن برخی ایام، واقعی و ذاتی این روزها نیست بلکه به جهت حوادثی است که در این روزها اتفاق افتاده است. اگر این حوادث در هر روز دیگری اتفاق می‌افتاد، آن روز نحس و بد تلقی می‌شد.»

ایشان در تفسیر المیزان ذیل دو آیه فوق می‌فرمایند: «ما هیچ دلیل عقلی و نقلی بر نحوست ایام نداریم. اصولاً ایام و فصول، جز محصول حرکت وضعى و انتقالى زمین نیست و هیچ تفاوتى میان حرکت وضعى زمین (که سبب به وجود آمدن شبانه‌روز است) در روز جمعه با روز دوشنبه نیست، چنانچه هیچ‌گونه فرقى میان حرکت انتقالى زمین در فصل‌ها و ماه‌هاى سال وجود ندارد و نمى‌توان بر سعادت و نحوست ایّام، به این معنا، برهان عقلى ارائه کرد.

«در احادیث و روایات هم انتسابِ نحوست به ایام نهی شده است و اگر روزها هم تأثیری داشته باشند به فرمان خدا است، هرگز نباید برای آنها تأثیری مستقل قائل شد، و از لطف خداوند خود را بی‌نیاز دانست، وانگهی نباید حوادث را که غالباً جنبه کفاره‌ی اعمال نادرست انسان است، به تأثیر ایام ارتباط داد و خود را تبرئه کرد. پس شومی و مبارکی روزها در اثر اتفاقاتی است که در آنها می‌افتد. مثلا می‌گوییم روز بیست و هفتم رجب روز مبارکی است چون که بعثت خاتم الانبیاء «صلی الله علیه و اله» در آن بوده و یا بیست و هشتم ماه صفر شوم است چرا که آن حضرت در آن روز از دنیا رفته‌اند؛ وگرنه وقت من حیث وقت، و زمان من حیث زمان به شومی و برکت توصیف نمی‌شود؛ و یا اینکه فرموده «لیلةالقدر خیر من الف شهر» از آن جهت است که قرآن در آن نازل شده و تقدیرات سالانه در آن شب است و یا عبادت آن بهتر از هزار ماه است.»

۳- در هیچ یک از روایات نقل نشده است که پیشوایان دینى ما به چنین امورى وقعى نهاده باشند؛ بلکه برعکس، یا آن را صراحتاً انکار کرده‌اند و یا با دادن دستورهایى، مردم را از تأثیرات روانی این موهومات و عادات ناصحیح نجات داده‌اند. به عنوان مثال، در خـصـال بـه سـند خود از محمد بن احمد دقاق روایت کرده که گفت: نامه‌اى به امام ابـوالحسن دوم (علیه السلام) نوشتم، و از مسافرت در روز چهارشنبه آخر ماه پرسیدم. در پـاسـخ‌ام نـوشـتـنـد: کـسـى کـه در چـهـارشـنـبـه آخـر مـاه عـلى‌رغـم اهـل طیره (خرافه پرستان) مسافرت کند، از هر آفتى ایمن خواهد بود، و از هر گزندى محفوظ مانده، خدا حاجت‌اش را هم بر مى‌آورد. چنان که مشاهده می‌شود، امام (ع) نه تنها نحس بودن چهارشنبه را تایید نفرموده‌اند، بلکه به نادیده گرفتن این باور عامه و مخالفت با این خرافات توصیه فرموده‌اند.

در تحف العقول آمده است که یکی از یاران امام هادی (ع) می‌گوید: روزی خدمت حضرت رسیدم در حالی که آن روز در مسیر راه انگشت‌ام مجروح شده بود. سواری از کنارم گذشت و به شانه من صدمه زد، و در وسط جمعیت گرفتار شدم و لباس‌ام پاره شد. گفتم: خدا مرا از شر تو ای روز حفظ کند، عجب روز شومی هستی!

امام فرمود: با ما ارتباط داری و چنین می‌گویی؟! و روز را که گناهی ندارد گناه‌کار می‌شمری؟

آن مرد عرض می‌کند از شنیدن این سخن به هوش آمدم و به خطای خود پی بردم.‌ عرض کردم ای مولای من، ‌من استغفار می‌کنم، و از خدا آمرزش می‌طلبم.

امام فرمود: «روزها چه گناهی دارند که شما آنها را شوم می‌شمارید؛ در حالی که کیفر اعمال شما در این روزهاست، که دامان‌تان را می‌گیرند»؟!

راوی می‌گوید: «عرض کردم من برای همیشه از خدا استغفار می‌کنم و این توبه من است ای پسر رسول خدا» ....

۴- اما در پاسخ کسانی که می‌گویند پس چرا در برخی از روایات، اعمال و عباداتی برای رفع بلا در ایامی خاص سفارش شده است، می‌توان گفت:

اولاً، بسیاری از این روایات از نظر سند دچار مشکل هستند. بعضى از روایاتى را هم که احیاناً از نظر سند معتبر شمرده‌اند، برخی آن را حمل بر تقیّه کرده‌اند.

ثانیاً، این‌گونه توصیه‌ها برای کاهش اثرات سوء باورهای عامه مطرح شده است، تا به جای تعطیلی امور یا انجام کارهای خرافی، با دادن صدقه یا ذکر و یاد خدا از تاثیرات بد نفسانی این تطیرات (فال بد زدن) بکاهند.

ثالثاً، مطالعه روش تربیتی معصومین (ع) نشان می‌دهد که در مواردی، پیشوایان دینى به جای مقابله و نهی یک رسم و باور رایج بین اقوام، محتوای آن را اصلاح و به سمت صحیح هدایت فرموده‌اند. چنان که امام صادق (ع) برای نوروز اعمال و دعایی را توصیه فرموده‌اند: إذا کانَ یَومُ النَّیروزِ فَاغْتَسِل وَ البَسْ أنظَفَ ثِیابِکَ «هرگاه نوروز فرا رسید، غسل کن و پاکیزه‏ترین لباس‏هایت را بپوش.»


نتیجه گیری:

به عقیده اندیشمندان اسلامی، هیچ دلیل عقلی و نقلی (آیات و روایات) مبنی بر نحس و بدشگون بودن ایام، اشیاء یا اعداد و ... نداریم. آن‌چه در باور عامه به نحس بودن معروف شده است، خرافاتی بیش نیست که بیشتر ناشی از تلاقی اتفاقی یک حادثه‌ی شوم با یک روز خاص یا عدد خاصی بوده است.

با نگرشی جامعه‌شناسانه می‌توان گفت ترویج این نوع باورها در گذشته، بیشتر به هدف خام کردن ملت‌ها و سست کردن روحیه تحول‌خواهی و نوگرایی مردم بوده است تا با انتساب حوادث به خارج از اراده انسان، نوعی باور «قَدَرگرایانه» در بین مردم رواج پیدا کند و افراد به جای تلاش و کوشش و عبرت‌گیری از شکست‌ها و اصلاح روش‌های غلط خود، ناکامی‌های خویش را به نحس بودن پدیده‌ها نسبت دهند.

شیوع این باورهای تخدیرکننده و افیون‌گر به حکام جور و ظالم فرصت می‌دهد تا با سست کردن اراده مبارزه‌جویی مردم، به سیاست‌های سلطه‌جویانه خود ادامه دهند. حتی رواج وسیع تفسیر غلط از اصطلاح «الخیرو فی ما وقع» در همین راستا قابل ارزیابی است. این اصطلاح در اصل به رضایت در مقابل رضای خداوند (پس از برنامه‌ریزی دقیق و تلاش و انجام تکلیف) توصیه می‌کند، در حالی که در باور عامه از این عبارت، بی‌خیالی و پذیرش وضع موجود (بدون تلاش و علت‌یابی و عبرت‌گیری) برداشت می‌شود. به طوری که بیشتر افراد برای توجیه اِهمال‌کاری و قصور و ضعف خود در برنامه‌ریزی و فعالیت‌ها، این جمله معروف را به کار می‌برند و می‌گویند: هر چه پیش آید خوش آید.

منابع:

ابومحمد الحسن بن علی الحرانی، تحف العقول، به نقل از بحار الانوار، ج ۵۹، ص ۲٫
طباطبایی، سید محمد حسین. تفسیر نمونه،۴۱/۲۳٫
محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه ، ج ۵ ، ص ۲۸۸٫
ملکی تبریزی ، میرزا جواد. مراقبات (اعمال السنه). ترجمه علیرضا میرزا حکیم خسروانی، انتشارات نور فاطمه، ج ۱, ص ۴۹٫

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 345012

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۷:۲۱ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۷
    2 4
    چقدر زیاد بود نخوندم
  • یک زن A1 ۰۸:۰۲ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۷
    1 12
    من با هرچه پیش آید خوش آید موافقم نه از سر اهمال بلکه از سر رضا ، ضمنا از فراز پایانی مطلب استنباط خودبرتر بینی میکنم آقایان عقلا خوش بحالتان بگزارید مردم عوام زندگیشان را بکنند میشه
  • مردی از تهران IR ۰۸:۲۲ - ۱۳۹۲/۱۲/۲۷
    4 4
    باور فرهنگ زیبای ایرانی و تلفیق آن با دین برتر اسلام ناب محمدی چه حس وحال زیبایی دارد درود بر سرزمین پاک ایران
  • دکتر احمد مومنی از تبریز A1 ۱۸:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۳۰
    3 2
    مقاله آقای مهرابی بسیار عالمانه جامع بود . تبیین آمیختگی فرهنگ اسلامی و ایرانی در این مقاله برایم لذت بخش بود .