مذاكرات غيرمستقيم ايران و آمریکا

۰ نفر
۱۸ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۴:۳۰
معماری ایرانی، تجلی نور الهی

مدتی است مشغول تحقیقی درخصوص "تمدن اسلامی" هستم. بدین روی به "معماری" به عنوان جلوه ای از این تمدن در ایران و اندلس توجه داشته ام. گفتگوی ذیل مدتها قبل با پروفسور هانری اشترلین سوئیسی انجام شد که حاوی نکات جالبی در مورد مشابهت های معماری برخی بناهای مذهبی مثل مسجد امام اصفهان و کلیسای لوزان و نیز نقش ایرانیان در احداث باغ های ایرانی اندلس و شناخت فرهنگها است که شایسته توجه است

آقای دکتر  اشترلین ضمن معرفی خود بفرمایید تاکنون در چه زمینه هایی فعالیت داشته اید؟
من اصالتاً سوئیسی هستم. ولی از آن جا که در اسکندریه به دنیا آمده ام، از بدو تولد با جهان اسلام آشنا بوده ام. مسلماً این موضوع باعث شد که توجه من به مسائل و هنرهای جهان اسلام جلب شود.
بعد از تحصیلات دانشگاهی ام در زبانهای یونانی و لاتین در سالهای 1964 به بعد یک سری کتابهای معماری تإلیف کردم که شامل شانزده جلد می شود. در این آثار، در مورد برخی تمدنها بحث شده است. چند جلد از این کتابها را من خود نوشته ام. در این زمان بود که توجه من به زمینه های دیگر جلب شد. در زمینه ی کارهای تلویزیونی برنامه هایی در مورد تمدن های بزرگ تهیه کردم. این برنامه ها برایم موقعیتی ایجاد کرد که به ایران سفر کنم. لذت بی اندازه ای از دیدن بناهای اصفهان و گشت و گذار در این شهر بردم. چندبار دیگر به ایران آمدم و در این زمان کتابی به نام "اصفهان، تصویر بهشت" نوشتم و چند ماهی است که این کتاب به فارسی در تهران منتشر شده است. البته همیشه توجه خاصی به جنبه های معماری ایران، یعنی دوره سلجوقی تا صفوی داشته ام و چند کتاب و تحقیق را به این دوره از تاریخ اختصاص داده ام. اکنون درحال نگارش کتاب جدیدی هستم. این کتاب در مورد ایران و درخشش کلی آن است. موضوع این کتاب نه تنها درمورد ایران، بلکه در مورد بناهایی که تحت تاثیر هنرهای زیبا و سبک ایرانی ایجاد شده اند. چه این بناها در افغانستان و ازبکستان باشد، چه در هند و یا در دوره مغولها.
تلقی شما از ایران چیست، و منابع و آثار فرهنگی آن را چگونه ارزیابی می کنید؟ بخصوص معماری ایرانی چگونه از تفکر و فلسفه خاص خود پیروی کرده است؟
ایران یک منبع شناخت و نشر فرهنگی صدردرصد ابتکاری بوده است. این فرهنگ بین فرهنگهای چین و اروپا واقع شده و نقش اساسی در ایجاد سبکها و تحولات هنر اسلامی ایفا کرده است. می توان گفت که ایران اشکال و قالب هایی ایجاد کرده که کاملاً ویژه است بخصوص با این عنصر کاملاً بنیادی که در مساجد به کار برده می شود و آن فضای بازداخلی است که به طرف آسمان گشوده می شود و دارای چهار ایوان مقابل هم است.
در اینجا ما حقیقتاً شاهد یک جنبه ی بسیار خاص از ایجاد فضا در زمینه های  معماری هستیم. ما این جنبه را تقریباً در تمام معماری ایران می بینیم. در منازل که فضایی باز به عنوان حیاط در آنها قرار  دارد و یا در شهرسازی که فضایی بزرگ در آنها دیده می شود، یعنی میدان های وسیعی که در اطراف آن به صورت متوالی ساختمانها قرار دارند. توجه من به مفهوم این فضا و معماری جلب شد و مخصوصاً کوشش کردم تا نشان دهم که این معماری تحت تإثیر افکار شعرا و فیلسوفان بزرگ شیعه به وجود آمده است.
یکی از فیلسوفان بزرگ شهاب الدین سهروردی است که به لطف هانری کربن که در اینجا استاد دانشگاه تهران بود، او را شناختم و با تفکرات این فیلسوف آشنا شدم. این امر به من اجازه داد که تعبیرات جدیدی در مورد مسجد ایرانی به ویژه مسجد امام اصفهان پیدا کنم.زیرا این مسجد تمام مقاصد فلسفه ی نوافلاطونی ایرانی را متبلور می کند.این فلسفه بر روی نظریه نور بنا شده است. در آنجا حقیقتاً نوعی انتقال عارفانه ی نور ایجاد می شود.
چرا باید چهار قرن می گذشت تا یک معماری مبتنی بر افکار سهروردی ایجاد شود؟
به سادگی باید گفت که تنها در هنگام حکومت صفوی است که تفکر و مذهب اسلامی شیعه توانست شکل غالب و حاکم خود را بیابد.در واقع ما شاهد یک مذهب دولتی هستیم و در این هنگام است که پادشاهان توانسته اند مساجدی بسازند که پاسخگوی تفکرات و برتری فکری روحانیت شیعه باشد.
من این توفیق را داشتم که در مورد کلیسای جامع "لوزان" و ارتباط آن با مسجد امام اصفهان تحقیق کنم. این موضوع می تواند عجیب به نظر برسد و البته اگر نخواهیم بگوییم غیرقابل درک است.
چگونه ممکن است ارتباطی بین تفکر اروپایی و سویسی بخصوص در قرن دوازدهم و ایران و بناها و فلسفه اش وجود داشته باشد؟
تشابهات، خیلی خارق العاده تر از آن هستند که من فکر می کردم. ساخت بنای کلیسای جامع لوزان در سال 1190 میلادی شروع شد. همانطور که قبلاً گفتم سهروردی در سال 1191 به قتل رسید. حال آنکه، تفکر حاکم بر ساخت بناهای بزرگ "کوتیک" مبتنی بر نظریه ی بنیادی نور است، نظریه ی انتقال نور، نوری که نشانگر خدا و خلقت الهی است . به عنوان مثال در کلیسای جامع لوزان شیشه کاری وجود دارد. یک ویترای مدور عظیم با ده متر قطر که نشانگر تمام عوامل خلقت است، مثل دوازده امام، دوازده علامت برجهای فلکی، جانداران، چهار رودخانه بهشتی و غیره. این فلسفه نور و تجلی جهان که فلسفه اروپا در قرن دوازده است، با فلسفه سهروردی از راهی کاملاً خارق العاده یکی می شود، و آن راه، راهی سنتی است، یعنی راه تفکر افلاطونی. در واقع اگر هانری کربن درباره فیلسوف های بزرگ ایرانی و فیلسوف های افلاطونی مطالبی نوشته، به این دلیل است که همه آنها استناد به عقاید افلاطونی نوین کرده اند. این همان عقایدی است که تفکر اروپایی "گوتیک" نیز به انها استناد می کرده است.
آقای دکتر اشترلین، در تلقی شما، متافیزیک در تفکر سهروردی چه جایگاهی دارد و چه نقشی ایفا می کند؟
در تفکر سهروردی نور نقش اساسی ایفا می کند. نوری که نشانگر قدرت خدا و نحوه تجلی او می باشد. البته نحوه تجلی این نور یکی نیست. نوری که در ویترای "کوتیک" می یابیم، از ورای فیلتری عبور می کند. این فیلتر همان ویترای رنگارنگ است. به این ترتیب به عقیده سهروردی نور بر سطح حوض مسجد می تابد و در آن منعکس می شود و نقش می بندد. سطح حوض نیز نشانگر سمبل عبور از این دنیای دون به دنیای زندگی ابدی است؛ زندگی ای که وقتی به بهشت برسد آن را تجزیه خواهد کرد. در واقع ما در برابر همان شیوه ی تفکر مبتنی بر نور هستیم. وقتی مشاهده کنیم می بینیم که در همان دوره، از همان راه ها، دو فلسفه که هر دو عصاره فکری تإسیس حکومت الهی هستند، ایجاد شده اند؛ زیرا جهان "گوتیک" جهان لاهوتی است؛ همانطور که اسلام شیعه نیز لاهوتی است. دقیقاً می رسیم به تجلیاتی که در معماری نیز پدیدار می شوند و بعضی از شاهکارهای بزرگ ان دوره را به وجود می آورند.
به نظر شما هنر در بین اعراب و مسلمانان چگونه نمود یافته است؟
در طول تحصیلات و تحقیقاتم در مورد هنر و معماری اسلامی این امکان برایم پیش آمده که به مسایل بسیار متفاوتی برخورد کنم. بخصوص هنر اعراب مصر که بسیار مهم است و در غرب تقریباً ناشناخته است. من کتابی را به این موضوع اختصاص داده ام. این کتاب درباره ی مهمترین بناهای قاهره می باشد. ولی شاید مهمترین کاری که به من محول شد، در مورد منطقه الحمرا، در اندلس به خصوص در مورد خود الحمرا در غرناطه باشد که یکی از زیباترین قصرهایی است که جهان عرب به بشریت اعطا کرده است و همانطور که برایتان توضیح خواهم داد در ساخت آن از هنر ایرانی الهام گرفته شده است. قصر الحمرا در غرناطه دارای دو حیاط متفاوت است.این بنا متعلق به قرن چهارده میلادی است.
به نظر من ما با بنایی سر و کار داریم که دارای خصوصیتی یک دست می باشد، یعنی حیاط درختان که توسط سلطان یوسف ساخته شده و حیاط شیرها که توسط سلطان محمد پنجم بنا شده است. درواقع، این بنا نشانگر تفکری کاملاً یکدست و کامل است که بر اصلی ایرانی بنا شده است؛ اصلی کاملاً بنیادی و منتج از تفکری عمیق.اما در مورد مسئله ی دیوان عام و دیوان خاص باید بگویم که دیوان عام مخصوص گردهمایی های بزرگ، و دیوان خاص مخصوص گردهمایی کوچک و محدود وزیران و مشاوران بوده است. قابل توجه است که حتی در منطقه ای بسیار دور با هزاران کیلومتر فاصله از ایران، درخشش تفکر ایرانی قابل مشاهده است. تفکر ایرانی دیگری که در بنای الحمرای غرناطه ظاهر می گردد، در حیاطی است که آن چشمه را به بنا متصل می نامند؛ با چشمه ای در وسط و چهار محور که چشمه را به بنا متصل می کند. حتی در اطراف این حیاط ما شاهد عنصر "چهار باغ" هستیم، یعنی چهارباغی که مختص ایران است. چهار باغ هنری است که در مساجد و باغها و بناهای ایران به کار می رود. این هنر در اندلس شاهکاری حقیقی به وجود آورده است.
آقای دکتر اشترلین، نظرتان درباره سنت و تاثیر آن در دوره جدید چیست؟
به نظر می رسد که اکثر معماران و تمام ایرانیان به انچه  که مربوط به گذشته است. توجه بسیار نشان می دهند. من فکر می کنم نشانه معماری ایران در گذشته و حتی قبل از اسلام ساخت فضای باز و حیاط مثل حیاط کوچک در درون منازل و حیاط اندرونی خانه ها، حیاط صحن مسجد و میدانهای بزرگ می باشد. پس باید کاری کرد که این عامل در معماری نوین تداوم داشته باشد؛به نظر من، بازسازی اشکال تزیینی و تقلید از سبکهای کاشی کاری های رنگی، نباید در معماری امروز به کار برده شود. چون با این کار تنها تقلید کرده و آثاری به وجود می آوریم که ارزش حقیقی ندارد  و فقط نوعی عقاید و عادات را منعکس می کند و این امر شایسته ی سطح تفکر و هنر ایرانی نیست. باید به پدیده های بزرگ بنیادی بازگشت. یکی از مهمترین آنها استفاده از آجر می باشد. استفاده از آجر به چند هزار سال پیش و به چغازنبیل برمی گردد، و نیز در تمام دوره اسلامی دیده می شد. آجر, به بناهای بزرگ شکل می بخشد. همین طور استفاده از آجر برای ایران که کشوری زلزله خیز است، بسیار مناسب می باشد؛ زیرا آجر جزو مصالحی است که تکانهای لرزشی را تحمل می کند.
البته امروزه بتون چاره این مشکل است. فکر می کنم که بتون باید با زمین لرزه و وسایلی که هنر ایرانی می خواهد برای معماری مدرن خود ایجاد کند، تطبیق داده شود. مسلماً امروزه نمی توان از بتون صرف نظر کرد، اما باید تا آنجا که امکان دارد تفکرات اساسی, به ویژه تفکراتی که در مورد فضا و معماری است، را حفظ کنیم

کد خبر 359009

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آرشیتکت IR ۰۶:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۸
    5 3
    گوتیک نه کوتیک
  • بی نام IR ۱۲:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۱۸
    3 0
    مطلب جالبي بود رابطه نور و مسجد و انديشه سهر وردي

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین