پیروزه روحانیون: گروه موسیقی ژیوار در سال ۱۳۷۹ به سرپرستی ژیوار شیخالسلامی شکل گرفت و خیلی زود به یکی از گروههای فعال عرصه موسیقی بانوان ایران به تبدیل شد.
این گروه تاکنون با لباسهای زیبای مناطق مختلف کردستان در دورههای مختلف جشنواره بینالمللی موسیقی فجر در بخش بانوان و همچنین در شهرهای سنندج، سقز و تهران به اجرای موسیقی کردی و موسیقی سنتی ایران پرداخته است، اما گروه ژیوار امسال بر خلاف سالهای گذشته قرار نیست در جشنواره موسیقی فجر شرکت کند. ژیوار شیخالاسلامی، سرپرست و خواننده میگوید وقتی جشنواره حاضر نیست هزینههای حضور گروه او را در جشنواره تأمین کند، نمیتواند از نوازندگان بخواهد به طور رایگان کنسرت اجرا کنند.
به نظر میرسد گروههای موسیقی بانوان تقریبا همیشه از نظر مالی با مشکل مواجهند. چرا اینطور است؟
چون بیشتر هزینههای گروه و کنسرتهای موسیقی از طریق اسپانسر تأمین میشود، ولی گروههای موسیقی بانوان معمولا در جذب اسپانسر مشکل دارند. ببینید اگر گروه بانوان بخواهد اسپانسر بگیرد باید شرکتی باشد که فعالیتش مربوط به خانمها باشد. مثلا شرکتهای تولید کننده لوازم آرایش و امثالهم که تالار وحدت میگوید حضور این اسپانسرها در شأن تالار نیست. بنابراین ما حتی در اسپانسر گرفتن محدود هستیم.
در واقع ما هیچ درآمدی به غیر از فروش بلیت نداریم که آن هم 42 درصدش برای ما نیست. 30 درصد را تالار برمیدارد و 12 درصد هم شهرداری. من نمیدانم شهرداری چه کاری برای گروههای موسیقی انجام میدهد؛ حتی برای ما تبلیغ هم نمیکند ولی 12 درصد از پول بلیت را بر میدارد. هزینه تبلیغات را خودمان میپردازیم. نوازندگانی که یک سال زحمت میکشند و تمرین میکنند خیلی خجالتآور است که شبی 150 تا 200 هزار تومان به آنها بپردازیم. ولی ما درآمدی نداریم که بتوانیم بیشتر این به آنها حقالزحمه بپردازیم.
خود سازمانهای فرهنگی و هنری دولتی هم از شما حمایت نمیکنند؟
اصلا، هیچ حمایتی نمیکنند. همین که مجوز میدهند به نظر خودشان خیلی حمایت میکنند، در حالیکه وظیفهشان است. بلیتها را هم خودشان چاپ میکنند که تالار وحدت همیشه و در مورد همه آثاری که در آنجا اجرا میشود، این کار را انجام میدهد. در غیر این صورت، هیچ حمایت و حتی تبلیغی برای ما نمیکنند. تا به حال هم اطلاعرسانی و پوشش خبری خبرنگاران توانسته برای ما تبلیغ باشد.
حتی تالار زحمت ضبط برنامه را هم به خودش نمیدهد. این خیلی ظلم است؛ درست است که اجرای بانوان هیچوقت ضبط نمیشود، اما حداقل برنامه را ضبط کنند و در اختیار سرپرست گروه بگذارند، تا خود اعضا گروه آن را داشته باشند. اگر قرار باشد برنامه ضبط شده توسط ما پخش شود، ما میتوانیم آن را در جای دیگری ضبط و منتشر کنیم ولی هدف ما این نیست. در واقع این برنامهها یک خاطره است برای گروه؛ به خصوص وقتی که با گذر زمان اعضا دیگر نمیتوانند مثل قبل بخوانند و بنوازند، میتوانند یادگاری روزهای گذشته را داشته باشند.
خودتان نمیتوانید برای ضبط اقدام کنید و اثر را حداقل برای خود گروه، ماندگار کنید؟
این کار هزینه دارد، شما هر برنامهای را که بخواهید ضبط کنید، هم استدیو پول میخواهد و هم نوازندگان. اسپانسر هم در صورتی هزینههای نوازندگی و ضبط را تقبل میکند که این پول برایش برگردد. وقتی ما اجازه انتشار اثر را نداریم و هیچ درآمدی از کار نمیتوانیم داشته باشیم، از کجا میتوانیم هزینههای ضبط برنامه را تأمین کنیم؟
شما در چند دوره از جشنواره موسیقی فجر شرکت کردید؟
من از سال 80 تقریبا در همه دورهها شرکت کردم.
امسال هم در جشنواره حضور دارید؟
نه، امسال به خاطر مسائل مالی نمیتوانم شرکت کنم. چون جشنواره برای اجراها هیچ مبلغی نمیپردازد و من نمیتوانم از نوازندگانم بخواهم به طور رایگان بنوازند. جالب اینجاست که تا چهار سال قبل جشنواره موسیقی فجر برای اجراها یک قرارداد مالی مینوشت. البته مبلغی را هم که آن زمان میپرداخت بسیار کم و خجالتآور بود، ولی از چهار سال پیش تا امروز دیگر حتی همان هزینه اندک را هم نمیپردازد.
از اینها گذشته در روزهای اجرا در جشنواره سالن همیشه خالی است و حتی بلیتهای مهمانی که برای گروه است، یک روز قبل از اجرا میدهند. وقتی هم که افراد برای تهیه بلیت تماس میگیرند میگویند بلیت تمام شده است. چون بلیتها را به ارگانها و مسئولین میدهند و آنها هم که هیچوقت نمیآیند. هیچ جای دنیا فستیوالش از مردم پول نمیگیرد که بیایند کنسرت ببینند و گوش کنند. چون یک کار فرهنگی است. در حالی که در کشور ما اما آنقدر هزینه بلیتها بالاست که کسی نمیتواند برود، حتی دانشجویانی که رشتهشان هنر و موسیقی است و باید در این کنسرتها شرکت کنند، فقط درصد کمی تخفیف به آنها تعلق میگیرد.
ما این همه کارمند خانم داریم، این همه معلم، استاد دانشگاه و پرستار خانم داریم. چه اشکالی دارد اگر این بلیتها را میخریدند و به آنها هدیه میدادند تا در کنسرت بانوان شرکت کنند و از لحاظ روحی تنوعی ایجاد شود. اصلا این برنامهریزی جشنواره فجر اصلا اصولی نیست.
شما در کشورهای دیگر هم اجرا داشتید؟
ما در فستیوال اولینکن مکزیک که فستیوال بانوان است، قرار بود شرکت کنیم که به خاطر آنفولانزای خوکی که شایع شد نتوانستیم برویم. ولی این جشنواره در فروردین هم برگزار میشود که ما حتما در آن شرکت خواهیم کرد.
بیشترین مشکلاتی که موسیقی و کنسرت بانوان با آن روبهرو است در چه حوزههایی است؟
به نظر من یکی از کنسرت بانوان، تبلیغات است. ما حتی برای پوسترهای تبلیغیمان نمیتوانیم طرحی انتخاب کنیم که مخاطب را جذب کند. ما در پوستر امسال میخواستیم عکس گروه را با لباسهای کردی و بسیار پوشیده چاپ کنیم ولی با آن موافقت نکردند و به یک طرح فرمالیته و ابتدایی مجوز دادند.
جالب این است که مخاطبان ما خانمها هستند و محدودند، ولی آن عکس هنرپیشهای که در سینما فعال است و مخاطبانش گستردهترند با آرایش و پوشش خیلی راحتتری در بیلبوردهای تبلیغی دیده میشود. در حالی که ما برای چاپ یک پوستر ساده مشکل داریم که حتی اگر حجاب اسلامی هم داشته باشد، باید سایهروشن یا مات باشد. مخاطب من حق دارد در پوستر گروه ببیند نوازندههای گروه چه کسانی هستند یا نه؟
یکی دیگر از مشکلات ما ممیزیهای عجیبی است که حتی در شعر حافظ هم دست میبرد. خوب ما باید برای مجوز کنسرت برای شعرها و ترانههایی را که قرار خوانده شود تأییدیه بگیرم. بعد میبینیم که در شعر حافظ و اشعار فولکور ما هم دست میبرد. شعر کردی بیشتر درباره زیبایی زن است، هر جا که اسم مثلا زلف آمده باشد حذف میکنند. این یعنی دست بردن در فرهنگ یک منطقه و درست نیست.
شما برای تمرین مشکلی ندارید؟ فضای مناسب تمرین در اختیار دارید؟
دقیقا یکی از مسالههای مهم ما این است که برای جای تمرین هم خیلی مشکل داریم. من مجبورم گروه را در خانه خودم تمرین بدهم؛ حالا همسایههای من نجیب هستند چیزی نمیگویند ولی اصولا ما باید برای تمرین گروهی که چند ساز در آن مینوازند فضایی مناسبتر از خانه داشته باشیم. ما هر جایی را که بخواهیم اجاره کنیم برای تمرین، هزینههای زیادی میطلبد. در حالیکه وزارت ارشاد به عنوان حامی گروههای فرهنگی میتواند حداقل فضای تمرین در اختیارمان بگذارد.
نظر شما