پایداری این نظام اقتصادی، بسته به ایجاد ساز و کارهایی برای شناخت عوامل مؤثر برتولید و بهکارگیری دانش است که همافزایی این عوامل با یکدیگر، بنایی محکم و استوار را برای ارتقای سایر بخشها فراهم میکند.
در اقتصاد دانشبنیان، تولید، توزیع و کاربرد دانش و اطلاعات، عامل و محرک اصلی رشد اقتصادی، تولید ثروت و اشتغال در تمامی فعالیتهای اقتصادی است، فرایندهای خلق و ایجاد دانش، فراگیری و اکتساب آن، پخش و اشاعه و کاربرد عملی آن باید به دقت برنامهریزی تا بازخورد بین فرایندهای مذکور، پیشرفت اقتصاد دانشبنیان را تضمین کند.
برای دستیابی به اقتصاد دانشبنیان باید شرایط لازم برای ابداع و نوآوری فراهم شود تا توانایی تبدیل ایدهها به محصولات از طریق سرمایهگذاری، به تولید محصولات جدید منجر شود و ایدهها و خلاقیتها عقیم نمانند.
تحولات اقتصادی سالهای اخیر بویژه آسیبپذیری اقتصاد ایران از تحریمها و کاهش شدید بهای نفت خام در بازارهای جهانی، ایجاد شرکتهای دانش بنیان را برای تغییر جهت اقتصاد از اتکا بر اقتصاد مبتنی بر نفت به اقتصاد دانش بنیان الزامی کرده است.
مرکز پژوهشهای مجلس در پژهشی با عنوان "تحلیلی بر چالش های اشتغال دانش آموختگان دانشگاهی آورده است: «یکی از پایههای اصلی اقتصاد دانش بنیان آموزش و منابع انساني است. در این راستا ارتباط میان شرکتهای دانش بنیان و دانشگاههای پیشرو، عامل خلق فناوریهای فراوانی است که در این کارآفرینی دانشگاهی و شرکتهای دانش بنیان ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند.
بررسیها نشان میدهد که دانش آموختگان دانشگاهی در ایران، کارآفرینی اثربخشی در اقتصاد کشور ندارند. حتی فرصتهای شغلی رده پایین را نیز در اختیار میگیرند.
بررسیها حکایت از آن دارد که عوامل متنوعی در ایجاد این مسئله دخالت دارند؛ ضعف ساختاری نظام اقتصادی، دانشبری پایین فعالیتهای اقتصادی، سطح پایین فناوری و نوآوری، ضعف کارآفرینی مبتنی بر دانش، کیفیت پایین آموزش عالی، ضعف مهارتهای اشتغالپذیری و کارآفرینی در دانشاموختگان، عدم تطبیق عرضه و تقاضای سرمایه انسانی و سیاستهای نامناسب در اقتصاد و آموزش عالی، از این جملهاند.
... یادگیری خوب بهطور عام و آموزش عالی بهطور خاص، کانون و مؤلفه مهمی از چرخه توسعه انسانی پایدار در سطوح خرد و کلان محسوب میشوند. آموزش عالی با نهادینهسازی و به جریان درآوردن اطلاعات، دانش، صفتهای حسنه، قابلیتها و ارزشهای انسانی در وجود افراد و جامعه، توسعه انسانی پایدار را به ارمغان میآورد. البته بسترهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نقش مهمی در این فرآیند دارند.
در واقع، آموزش عالی در یک کشور، زمانی اثر بخش خواهد بود که بتواند هرچه بیشتر و بهتر به توسعه انسانی کمک کند. شرط لازم برای کمک آموزش عالی به توسعه انسانی پایدار، اشتغال پایدار و کارآفرینی مؤثر دانشآموختگان آموزش عالی در نظام اقتصادی است. اشتغال پایدار و مؤثر دانشآموختگان آموزش عالی به این معناست که:
1.تمام افرادی که به منظور دستیابی به شغل بهتر و درآمد بالاتر تحصیل کردهاند، بتوانند شغل مناسب خود را پیدا کنند.
2.دانشآموختگان از طریق شغل خود بتوانند برای خود، سازمان خود و کشور خود مفید باشند.
3.تطبیق لازم بین «دانش، مهارت و گرایشهای مورد نیاز برای تصدی شغل موجود» و «دانش، مهارت و گرایشهای دانش آموخته آموزش عالی» وجود داشته باشد.
4. دانشآموختگان آمورش عالی دارای بهرهوری مناسب در فعالیتهای مربوطه باشند.
5.دانشآموختگان آموزش عالی در شغلهایشان یادگیرنده، خلاق و نوآور باشند.
کارآفرینی مؤثر نیز به معنی ایجاد کسب و کار جدید، نوآورانه، مبتنی بر دانش و پایدار در فعالیتهای مرتبط با تخصص فرد است.
آمار رسمی سرشماری نفوس و مسکن سال 1390 نشان میدهد که در ایران حداقل 3/15 درصد از نیروی کار دارای مدرک دانشگاهی نتوانسته بودند شغل مناسب خود را پیدا کنند و بیکار مانده بودند؛ حدود 53 درصد از شاغلان، حقوق بگیر دولت و 26 درصد حقوق بگیر بخش خصوصی بودند؛ حدود 7/10 درصد از نیروی کار دارای مدرک دانشگاهی بهطور مستق (خوداشتغالی) کار میکردند و تنها 3/2 درصد از آنها بهعنوان کارفرما مشغول به فعالیت اقتصادی بودند؛ در بعضی از رشتهها (ازجمله رشتههای کشاورزی) تنها 6/10 درصد دانشآموختگان در شغلهای مرتبط شاغل بودند. (مرکز آمار ایران، 1390). از میان شاغلان مرتبط نیز سهم کمی سطح دانش، مهارت و گرایششان با دانش، مهارت و گرایش مورد نیاز برای انجام شغل، تطبیق داشت.
ایران از نظر جذب دانش، اشاعه دانش، خلاقیت و نوآوری در میان 145 کشور جهان بهترتیب رتبههای 125، 138، 127 و 120 را دارد (INSEAD and WIPOT 2013) این عقب ماندگیها باعث شده است که بهرهوری نیروی کار در میان 148 کشور جهان رتبه 130 را دارد (WEF, 2013).
قرار گرفتن کشور در رتبه 130 از نظر بهرهوری نیروی کار حکایت از آن دارد که آموزش عالی در ایران از اثربخشی و ثمر بخشی لازم برخوردار نیست.
...در یک رویکرد جامع نگر، چهار خاستگاه اصلی برای مسائل آموزش اشتغال دانشآموختگان قابل ذکر است:
1. تقاضای پایین بنگاههای اقتصادی برای دانشآموختگان آموزش عالی که عمدتا از ضعف عمومی ظرفیت اقتصادی ایران، دانشبری پایین فعالیتهای اقتصادی ایران، سطح پایین فناوری، نوآوری کم و کارآفرینی اندک ناشی شده است.
2.اشتغالپذیری پایین دانشآموختگان آموزش عالی که عمدتا از ضعف برنامههای آموزشی و عدم توانایی مؤسسات آموزش عالی در توسعه توانایی یادگیری، خلاقیت و نوآوری دانشجویان ناشی میشود.
3.ناهماهنگی بازارکار دانشآموختگان و بازار خدمات آموزش عالی که عمدتا از ماهیت تحصیلات عالی و ضعف ساختار نهادی و نظام انگیزشی توسعه دانایی ناشی میشود.
4.فضای کم بازده فرهنگی، تربیتی، آموزشی و پرورشی که مانع بروز، رشد و شکوفایی استعداد و یادگیری جوانان میشود.
ارتباط نزدیک میان شرکتهای دانش بنیان و دانشگاه در کشور یا وجود ندارد یا بسیار ضعیف است؛ تمرکز دانشگاهها بیشتر بر تولید علم به شکل مقالات پژوهشی متمرکز است. باید راهی یافت که علم به عمل تبدیل شود و دانش کاربردی شده و به یک محصول اقتصادی تبدیل شود، این محصول گرنبها بتواند جایگزین بسیار مطلوبی برای اقتصاد مبتنی بر منابع زیر زمینی باشد.
موضوع مهم دیگر این است که اگر آموزش عالی بتواند با بازار کار هماهنگ باشند، مشکل بیکاری دانشآموختگان تا حدود زیادی بر طرف میشود و مسائلی مانند عدم تطبیق شغل و رشته تحصیلی، آموزش بیش از اندازه و کمتر از اندازه کاهش مییابد. دو بازار به طور خودکار هماهنگ نمیشوند بلکه این وظیفه دولت است که با اتخاذ تدابیرهمه جانبه مابین این دو بخش مهم جامعه پیوند ایجاد کند.
با توجه به مباحث مطروحه، راه تبدیل اقتصاد ایران به یک اقتصاد دانش محور طی مسیر پر پیچ و خم و ناهمواری است که برای گذر از این سد محکم نیاز به اتخاذ تدابیر همه جانبه و عظم و اراده قوی و ملی است.
نظر شما