محمدرضا باهنر به روزنامه شرق گفت:

* همین الان اگر قرار باشد کارشناسی صحبت کنم شاید چهار اشکال اساسی هم به تفاهم‌نامه بگیرم. در مجلس هم که بحث بود از هفت تا ١٩ به عملکرد تیم هسته‌ای نمره داده می‌شد. تفاوت نظرها بالاست. مهم این است که باید این به شکلی هدایت شود که تبدیل به یک شکاف داخلی نشود. موضوع هسته‌ای باید از رقابت‌های جریان‌های سیاسی بیرون برود. در آمریکا برخی می‌گویند اختلاف‌ها بر سر تفاهم‌نامه، صوری یا جنگ زرگری است، اما ما معتقد هستیم بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان اختلاف واقعی وجود دارد، ولی در کشور ما این اختلاف نیست و نباید هم باشد. من از قبل هم گفته‌ام ايران هر قراردادی امضا کند یک تفاهم دسته‌جمعی است.

*اگر بخواهیم حالت‌های مختلف انتخابات مجلس بعدی را تصور کنیم، شاهد سه حالت خواهیم بود؛ یکی اینکه انتخابات دوقطبی - یعنی اصلاح‌طلب و اصولگرا - شود. حالت دوم این است که انتخابات سه قطبی شود؛ یعنی اصلاح‌طلب، اصولگرا و اعتدالیون و یک حالت اینکه چهار قطبی شود؛ یعنی اصولگرایان به دو گروه رادیکال و معتدل و همین‌طور اصلاح‌طلبان هم به دو گروه تندرو و معتدل تقسیم شوند و این چهار گروه باهم رقابت کنند. بیش از این حالت‌ها دیگر حالتی قابل‌تصور نیست. انتخابات یک‌قطبی که اصلا معنا ندارد. بیش از چهار قطب هم همین‌طور البته من احتمال سه قطبی را بیشتر از همه می‌دانم.


*اصلاح‌طلبان که همیشه بوده‌اند. دوره‌های قبل هم بودند. دوره قبل کمی دل‌مرده بودند یا حال‌وحوصله‌اش را نداشتند. یا کمی هم هنجارشکنی کردند و از آن هم تبری نجستند و دلیل‌هایی مانند اینها.

*تئوریسین‌های اصلاح طلبان گفته‌اند که ما در انتخابات باید با نظام کار کنیم. نمی‌خواهم بگویم اعتقادشان عوض شده است. شاید نشده باشد اما به این تاکتیک و خرد رسیده‌اند. در انتخابات با احزاب رقیب می‌شود درگیر شد، نه با نظام. رقابت با احزاب رقیب هم ضوابطی دارد، که ما از این روند استقبال می‌کنیم. من بارها و بارها گفته‌ام و شاید حتی بابت آن از سوی دوستان هم موردنقد قرار گرفته‌ام که از آمدن اصلاح‌طلبان استقبال می‌کنم اما این آمدن شروطی دارد. نه اینکه شروط من باشد. شروطی است که نظام برای همه گذاشته است. ما هم باید ملتزم به این شروط باشیم. مثل اینکه باید قانون اساسی را رعایت کنیم. فرایند انتخابات را قبول داشته باشیم. در فرایند قوانین موضوعه هم شاید برخی جاها اشکال و ایراد وجود داشته باشد، آن را هم از مسیر‌های قانونی باید دنبال کنیم. همیشه در همه انتخابات اعتراضاتی به نتایج وجود دارد و همیشه هم رسیدگی می‌شود و گاهی شاهد ابطال برخی از صندوق‌ها هستیم و اینها سازوکارش مشخص است.


*من هفت دوره است که در مجلس هستم. هر دوره مواجه می‌شویم با اینکه شورای نگهبان عده‌ای از همکاران ما را تأیید صلاحیت نمی‌کند. اینکه «دوز» کدام طرف بیشتر است، یک بحثی است، منهای مجلس ششم که وضعیت خاصی داشت. اگر بخواهید من می‌توانم فهرستی از اسامی دوستان اصولگرایم را برای شما ردیف کنیم که باوجود انتظار ما و اینکه روی آمدنشان حساب کرده بودیم اما رد صلاحیت شدند. ما به‌عنوان متولیان مجلس از همکاران موجودمان در برابر رد صلاحیت دفاع می‌کنیم. شاید شما خبر هم نداشته باشید. به‌عنوان نمونه همین آقای تابش درعین‌حال که رقیب ما در مجلس است اما بعضی وقت‌ها که بحث می‌شد که ممکن است ایشان صلاحیتشان تأیید نشود، ما مثل اینکه یکی از دوستان خودمان بخواهد رد صلاحیت شود، می‌رفتیم صحبت می‌کردیم و از ایشان دفاع می‌کردیم. وقتی برای مذاکره و گرفتن تأیید صلاحیت پیش اعضای شورای نگهبان می‌رویم، درباره عده کمی، ما هم قانع می‌شویم که اینها به‌خاطر مسائل مالی یا مسائل دیگر امکان ورود به مجلس را ندارند و قانع می‌شویم. اما عده دیگری که بیشتر افرادی‌اند که صلاحیتشان احراز نشده است را با استدلال و صحبت و شهادت‌دادن سعی می‌کنیم شورای نگهبان را قانع کنیم. همیشه هم عده‌ای باقی می‌مانند که ما قانع نمی‌شویم چرا رد صلاحیت شده‌اند. شورای نگهبان هم از دلایل ما قانع نمی‌شود. مثلا همین دوره هشتم و نهم حداقل ١٠ نفر از دوستان جدی اصولگرای ما بودند که شورای نگهبان تأیید صلاحیتشان نکرد و ما هم نفهمیدیم چرا. شورای نگهبان هم می‌گوید که ضرورتی ندارد ما شما را قانع کنیم. بنابراین می‌خواهم بگویم که این اتفاقات می‌افتد. البته مجلس ششم رخداد ویژه‌ای بود که استدلالات خودش را دارد. بنابراین اگر دوستان اصلاح‌طلب بیایند و در چارچوب‌های کشور وارد بازی شوند، ما حتما از حضور یک رقیب قدر جدی استقبال و حمایت می‌کنیم.


* اینکه می‌گویید ما به سمت جبهه پایداری برویم، من هیچ‌وقت این جمله را نگفته‌ام. اینکه من گفتم یکی از سناریوهای محتمل در انتخابات مجلس دهم دوقطبی‌شدن آن است، معنایش این است که هم ما اصولگراییم و هم پایداری‌ها. یک سری اختلاف نظر داریم اما ما آنها را از جرگه اصولگرایی خارج نمی‌دانیم. زمانی بود که برخی دوستان پایداری باهنر و امثال باهنر را درون جرگه اصولگرایی نمی‌دیدند. اما الان آنها تعدیل شدند. می‌گویند باهنر اصولگراست اما برخی مواضعش را قبول نداریم. اشکالی ندارد؛ ما می‌توانیم در انتخابات ائتلاف کنیم. روی برخی مواضع اختلاف نظر داشته باشیم اما در کلان با هم تفاهم کنیم.

*در جریان اصولگرایی برخی فکر می‌کنند ما به معتدلین اصلاح‌طلب می‌توانیم نزدیک شویم. برخی می‌گویند ما به پایداری‌ها می‌توانیم نزدیک شویم. من هیچ‌یک از این دو گزینه را منتفی نمی‌بینم. فکر می‌کنم دوستان ما در جبهه پایداری، چون تازه وارد کار سیاسی شده بودند، خیلی ایده‌آلیستی فکر می‌کردند. اما باید در جو کار قرار بگیرند تا واقع‌گرایی‌شان تقویت شود که به‌تدریج به همین سمت حرکت خواهند کرد.

* اکثر اصولگرایان قبول دارند که اگر ائتلافی بین همه هم ممکن باشد سخت‌ترین کار ائتلاف با پایداری است. همچنان آقای لاریجانی و طیف نزدیک به ایشان غایب جلسات وحدت اصولگرایی هستند و مشخصا در انتخابات هیأت‌رئیسه هم می‌بینیم که آقای حسینیان به‌عنوان نماد طیف فکری مقبول جبهه پایداری در مقابل آقای لاریجانی اعلام کاندیداتوری می‌کند و اینها پیام دارد. یعنی خط ما از اینها جداست.

*ما در مجلس دو فراکسیون داریم. عملا عدد این دو مثلا ١٨٠ و ٩٠ است. یک موقع است که در انتخابات هیأت‌رئیسه فرض کنید آقای لاریجانی ١٨٠ تا رأی می‌آورد و رقیب ٩٠ تا. اینجا مشخص است که تفاهمی در کار نیست. اما وقتی که یک نفر تنها ٣٦ رأی می‌آورد یعنی بخش عمده‌ای از این دو فراکسیون تفاهم کرده‌اند. می‌خواهم بگویم خود آنها هم دارند تعدیل و تصفیه می‌شوند. اینکه شما فکر کنید این ٣٦ رأی حتما آراي جبهه پایداری است نه این‌طور نیست. من از دوستان جبهه پایداری افرادی را سراغ دارم که به آقای لاریجانی رأی داده‌اند. هیچ تردیدی هم در آن نیست. ضمن احترامی که به آقای حسینیان دارم باید بگویم که این مسئله در مجلس همیشه هست. یک نفر می‌آید نامزد می‌شود که یک‌سری رأی آزاد را جمع کند. ممکن است یک‌نفر از آقای لاریجانی نه به‌دلیل سیاسی یا فرهنگی بلکه فرضا به‌دلیلی، مثلا اینکه به او وقت صحبت نداده، دلخور باشد. اینها اصلا رأی سیاسی منسجم نیست که شما بگویید که آقای حسینیان ٣٦ رأی منسجم سیاسی در مقابل آقای لاریجانی آورده است.

*آقای حسینیان عضو پایداری نیست. مدت‌هاست می‌گوید که عضو پایداری نیست.


*محور وحدت ما جامعتین است. جامعتین جلسات متعددی با ما، با پایداری و با آقای لاریجانی گذاشته است. نشسته‌اند صحبت کرده‌اند. دارند به‌اصطلاح رگلاتوری یا مدیریت می‌کنند که این طرح وحدت را چطور تنظیم کنند. هنوز هم دارند ادامه می‌دهند. امیدواریم که به نتیجه برسند. همان‌طور که امیدواریم اصلاح‌طلبان به نتیجه برسند. شاید شما امیدوار نباشید که ما به وحدت برسیم ولی ما امیدواریم.


* وقتی ما از وحدت صحبت می‌کنیم اصلا بحثمان وحدت فلسفی نیست. اتفاقا بحث ائتلاف است.

*ما بارها و بارها رفتیم خدمت آقای ناطق. برخی این تحلیل را دارند که ایشان به اصلاح‌طلبان نزدیک شده‌اند. من گفته‌ام الان هم عرض می‌کنم که ما آقای ناطق را همواره دعوت کرده‌ایم که بیایید وارد فعالیت‌های سیاسی شوید. شرطی هم برای آقای ناطق قائل نیستم که بیایید به شرطی که با ما باشید. من می‌دانم که ساختار و به‌قول ما فلز آقای ناطق اصولگرایی است. بنابراین کافی است که ایشان محبت کنند دعوت ما را بپذیرند. ما دعوت نمی‌کنیم که بیایند با ما کار کنند؛ ما دعوت می‌کنیم که ایشان فعال سیاسی شوند. پاسخی که ایشان همواره به ما می‌دهند این است که من احساس تکلیف نمی‌کنم که بیایم و این مشکل ماست.

*اگر آقای ناطق فعال سیاسی اصلاح‌طلب بودند، خب وارد می‌شدند. مانعی برای حضورشان وجود ندارد. حتی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری اگر می‌پذیرفتند الان حتما رئیس‌جمهور بودند. من نمی‌خواهم وارد این تحلیل بشوم.


*من همیشه این واقع گرایی را دارم که برای رهبری یک جریان باید هر دو سر طیف را همراه داشت. موقعی که من یک اقدام واحد می‌کنم، طرف طیف تندرو می‌گوید عجب باهنر لیبرالی و طرف دیگر طیف می‌گوید عجب باهنر رادیکالی.

*اینکه شما فکر کنید من به شکلی رفتار کنم که هم اصولگرایان من را قبول داشته باشند و هم اصلاح‌طلبان، من اصلا این مسیر را قبول ندارم. حرکت‌های من شفاف است. اما برخی تصور یا آرزویشان این است که باهنر حرکتی انجام دهد که دورانش به سر بیاید.

*اگر کسی می‌خواهد اصولگرایان را رهبری کند، نه‌تنها باید به سر هر دو طیف نظر داشته باشد بلکه باید به طیف رقیب هم طمع داشته باشد تا آنها را جذب کند. برخی دوستان تند ما نه‌تنها به طیف بعدی طمع نمی‌کنند بلکه می‌خواهند از طیف خودمان هم دو سرش را بزنند. اگر این روش در پیش گرفته شود، نهایتا بعضی‌وقت‌ها به اندازه جمعیت یک فولکس واگن می‌مانند. من اصلا این روش را سیاست‌مدارانه نمی‌دانم. شرعی هم نمی‌دانم. این عین امربه‌منکر و نهی‌ازمعروف است. درحالی‌که امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر می‌گوید همه آنهایی که داری را باید داشته باشی و بقیه را هم باید همراهی کنی. من مشی‌ام این است و شما هم ان‌شاءالله می‌پسندید.


*من اشکالی روی اعتدالیون دارم که دوست دارم حل شود و آن این است که تعریف حقوقی تعریف‌شده‌ای ندارند. البته در کشور ما جبهه‌ها می‌توانند سریع راه بیفتند. باوجود احترامی که برای حزب اعتدال و توسعه قائلم، اما فکر می‌کنم اصلا این ظرفيت را ندارد که همه طیف زیرمجموعه آقای روحانی را جمع کند. اما اگر بتواند به این ظرفیت برسد که مجموعه‌ای را درست کند، ما از آنها هم استقبال می‌کنیم. ولی حتی در آن صورت هم من در طیف اصولگرا خواهم بود نه اعتدالیون.

17302

 

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 440075

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام EU ۰۵:۱۵ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
    1 1
    اقاي لاريجاني فردي عاقل و با سواديست و با اصولگرايان خشك مغز كاري ندارد