۰ نفر
۲۷ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۰

محمدرضا یزدان پرست *

با وجود 25 سال پرسه عاشقانه در هوای ادبیات فارسی و 10 سال دانش آموز تخصصی این رشته بودن، دلم می خواست در پایان تئاتر «شمس پرنده» که محتوایی مبتنی بر زندگانی مولانا و دیدار شگفتش با شمس تبریزی دارد، به سرکار خانم پری صابری که حق استادی تام و تمام بر تئاتر کشور دارد و بارها لذت این هنر را در کامم ریخته بگویم «با این مولانا و شمسی که شما به صحنه آورده اید، ترکیه که هیچ، افغانستان با ربط و هر کشور بی ربط دیگری اگر ادعای تصاحب مولانا را داشته باشد، بیجا نیست و حق دارد!!»

نمایش «شمس پرنده» برای چندمین بار است که به صحنه می رود و البته من برای اولین بار بود که تماشایش می کردم. پری صابری را از روزگار دانشجویی می شناسم و خیلی دقیق تر با تئاتر «رستم و اسفندیار» که اجرای ویژه اش را در دوشنبه، پایتخت تاجیکستان در هفته فرهنگی نوروزی ایران دیدم، شیفته نگاهش به ادبیات شدم و تلفیقی که بین ادبیات و تئاتر و موسیقی می آفریند. همیشه در کارهایش موسیقی به صورت زنده، پیش چشم تماشاچی، جایگاهی بلندبالا دارد و شمس پرنده هم از این قاعده مستثنی نبود. هرچه از لحظه اتمام نمایش دارم تلاش می کنم نقطه قوتی غیر از همین موسیقی در کار بیابم، ذهنم به بن بست می رسد. هر چند موسیقی هم  دچار لغزش و فالشی  گاه گاه و تکرارهای بی دلیل بود اما همچنان قوی بود و قوام نمایش را در خود داشت و قوتی بی جایگزین را به کار می بخشید.

از هر دانشجو و دلداده و اهل ادبیاتی که سوال کنید، مولانا برایش جایگاهی عظیم و بشکوه دارد. حتی معدود نفراتی که تندترین نقدها را به مولوی دارند، در عظمت و والایی و  یگانه بودن  او تردیدی به دل راه نمی دهند. حال با این تصور و ذهنیت از اعجوبه عظمایی به نام مولانا، در تئاتر شمس پرنده با یک محمد حاتمی مواجه می شوید در نقش مولانا که ذره ای از آن عظمت را به شما تحویل نمی دهد. از آن شکوه خبری نیست. هیچ عرفان و شهود درونی شده ای نمی بینید که شمای مخاطب را نزدیک کند به مولانایی که در ذهن دارید و می شناسید.

طراحی لباس و گریم هم به کمک محمدحاتمی نیامده تا مولانای شناخته شده تری را به تصویر بکشد برای تماشاگر. حداقل مولانا از مشاهیری است که نقاشی از چهره اش هست و در موزه تربت مولانا در قونیه قابل مشاهده، پس استفاده از گریم اگر  اینجا به کار گرفته نشود، کجا باید به کار گرفته شود؟! محمد حاتمی این دیالوگ ها را که می گوید و این بازی ای که روی صحنه ارائه می دهد هیچ تفاوتی نمی کند با بی شمار نقشی که بازیگران مختلف با همین ادبیات در سریال های تاریخی تلویزیون، بازی می کنند و همین دیالوگ های ادبی را ادا می کنند و همین حس های بی حس را می گیرند. پس «مولانایی شدن» نقش چه می شود؟! پس «حال ویژه» ژولیده ای که آتش در دل سوختگان عالم افکنده است، کجاست؟! پس انفجار انبار باروتی که جرقه شمس باعث می شود نورش، آفاق را درنورد، کو؟! پس زاهدی که شعله عشق، آنچنان می سوزاندش که از ذکر زاهدانه، ترانه گوی و بازیچه کودکان کوی و باده جوی می شود، را چگونه باید تماشاچی درک کند؟! و بی شمار سوال دیگر که بازی محمد حاتمی تهی از پاسخ به آنهاست.

یعنی پری صابری برای نقش مهمی مثل مولانا نباید در پی بازیگر بزرگتری می گشت تا مهر جاودانگی را به مولانای تئاتر ایران بزند؟! از محمد حاتمی غریب تر و دورتر به نقش خود، سیروس اسنقی است که قرار است نقش شمس تبریزی، شمس پرنده، شمس پریشان حال و غریب الاحوال و مرموز را ایفا کند اما آن شمس کجا و این شمس کجا؟! او که مراد هزاران شاگرد را مرید خود می کند... او که زاهدی فقیه و متشرع را به عالم عشق و از شریعت به طریقت می کشاند... او که مراد کسی می شود که خود، مراد است ... او که تنها با یک سوال، نفوذی عمیق در مولانایی می یابد که خود در دل بی شماران متلمذ، نفوذی عمیق داشته ... او که حاصل تلنگرش به مولانا، شش دفتر مثنوی و یک دیوان کبیر است که از واژه واژه اش، حرارت سوزنده عشق می بارد و می سوزاند ... و ...او همانی است که سیروس اسنقی تحویلمان می دهد؟! بی روح و بی جان ... کلیشه ای و تکراری ... تخت و لخت و بی حس ویژه ... بی لایه و در نهایت سطح ...نمی شد پری صابری، نقش شمس پرنده را به بازیگر بزرگتری بسپرد که با ایفای این نقش، تماشاگر را از روی صندلی به پروازی شمس وار وادارد؟!

از دو نقش و دو بازی اصلی که بگذریم، بازی های دیگر بازیگران گروه حرکات موزون و فرمی هم، چنگی به دل نمی زند و همان تک جمله هایی هم که آن بازیگران می گویند در نهایت سادگی و بدون دریافت خاصی از روح قصه، ادا می شود. غیر از بازی آنها و دیالوگ گفتن شان، حرکات فرمی هم، بهره ای عمیق از مفهوم پردازی نبرده. غیر از دو اپیزود عزا و عروسی، در دیگر اپیزودها، یکبند از این ور صحنه وارد می شوند و از آن ور، خارج؛ یک بار دخترها بالای صحنه و یک بار پسرها بالا؛ یک بار دخترها جلو و یک بار پسرها و ... تازه در همان اپیزود عروسی هم که شادی جمعی را قرار است القا کنند، حرکات تکنو در داستان شمس و مولانا، نچسب ترین حرکات است. دو، سه نفر مشغول حرکات پارکور می شوند و روی دیوار می روند و کله معلق می زنند و بالانس می زنند و روی دست راه می روند و روی دست، بدن را می چرخانند و ... حالا پیوند عمیق این حرکات را با سماع گروهی مریدان و دوره تاریخی که نمایش در پی واگویی آن  است، پیدا کنید!!

انتخاب اشعار برای متن قصه هم نتوانسته بار مفهومی بالایی برای مخاطب داشته باشد. دم دستی ترین اشعار عموما از مولانا و تک و توکی از حافظ و سعدی انتخاب شده اند و متن، حاصل یک جستجوی عمیق برای بیرون کشیدن اشعاری که بشود با چینش آنها، روایت زندگی مولانا و دیدارش با شمس را تحویل مخاطب داد، نیست. حتما بالای صدهزار بیت سروده حصرت مولوی، این ظرفیت را داشته است،اما یک نفر «دیگر» دغدغه اش را نداشته است.

از همه این ها گذشته ضرورت فلش بک هایی که خط روایت را پس و پیش می کند، مشخص نیست. به عنوان مثال اگر قرار است حمله مغول که یکی از عوامل کوچ خانواده مولانا از بلخ به قونیه است، به صحنه درآید، چه ضرورتی است که جای آن در روایت تغییر کند؟! به همین ترتیب درگذشت همسر مولانا و همسر شمس. بار نخست گم شدن شمس هم که همه تذکره ها بر آن متفق القولند، مشخص و معلوم به اجرا درنمی آید و از آن مهمتر بار دوم رفتنش که برای همیشه است و از پس این هجران و فراق است که مولانا در آتش این دوری، در شوریدگی و شاعری به اوج و منتها می رسد و بخش اعظم مثنوی و دیوان کبیر حاصل این دوره است.

پری صابری محترم بوده و بزرگ و محترم و بزرگ هم خواهد ماند. تلاش او برای رمزگشایی از داستان های اساطیری در تلفیق با هنر نمایش و البته با موسیقی پررنگ، شایسته تعظیم است اما «شمس پرنده» با خاطرات طلایی ای که از کارهای او در ذهن دارم، سال های نوری فاصله دارد. اگرنهادهای دولتی برای مولانا کاری نمی کنند و مدام گلایه می کنیم که کاری نکردند و اغیار  مولانا را بردند و به نام خود زدند، همین که او اینگونه برای مولانا تکاپو به خرج داده، باید کلاه از سر برداشت اما دلم می خواهد از تماشاچیان تئاتر «شمس پرنده» خصوصا آنها که تحصیلکرده ادبیات نیستند و یا داستان شمس و مولانا را نمی دانند در پایان نمایش بپرسم: «فهمیدید چه شد؟!»

 *روزنامه نگار و مجری تلویزیون  

57245

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 580189

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 2 =