۰ نفر
۱۶ آذر ۱۳۹۵ - ۰۵:۳۰
ترامپ و آینده برجام

سیدمجتبی جلال‌زاده

مقدمه
اردیبهشت‌ماه سال جاری بود که دونالد ترامپ، نامزد ریاست جمهوری وقت در آمریکا در کلامی تند و تهی از خرد سیاسی از «پاره کردن برجام»سخن به‌میان آورد. مواضع تند حزب جمهوری‌خواه و جناح راست آمریکا علیه توافق برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نه تازگی دارد و نه موجب تعجب در مخاطب می‌شود. اما آن‌چه اکنون این مخالفت و نامیدن توافق بد بر روی برجام را مهم کرده و موجب شده تا سیاست‌مداران چه در داخل آمریکا (عموماً از حزب دموکرات) و چه در خارج از آمریکا (خصوصاً اروپای غربی) طی هفته‌های گذشته علیه هراقدامی که توسط آمریکا صورت پذیرد و این توافق را از بین برد، موضع‌گیری کنند، تغییر نقش دونالد ترامپ از یک نامزد و رقیب انتخاباتی به شخصیت حقوقی و صاحب نقش در آمریکا به‌عنوان چهل و پنجمین رئیس‌جمهور این کشور است. اکنون دیگر تهدید زایل کردن و از بین بردن هر سند حقوقی و هر تعهد بین‌المللی در حیطه اختیارات ترامپ قراردارد و باید بیش از پیش احساس عدم اطمینان از رفتار آینده این جمهوری‌خواه تازه‌راه‌یافته به کاخ سفید را داشت.

این نوع اظهارات ترامپ برجام را بیش از پیش، شکننده کرده و مسیرتوافق هسته‌ای ایران را باچالش‌هاوموانع زیادی روبروگردانیده است.اما پرسش مطرح این است که آیا ترامپ توانایی پاره کردن برجام و فسخ این سند سیاسی و حقوقی را دارد یا خیر؟ اگر پاسخی کوتاه و سریع بخواهیم، باید به صراحت گفت: «بله»! اما پرسش اساسی اینجاست که آیا ترامپ این اختیار را مورد استفاده قرار خواهد داد؟ و آیا آنچه تا کنون بیان کرده است، توان عملیاتی کردنش را دارد یا خیر؟ در این جستار به بررسی انگاره‌هایی می‌پردازیم که تصمیم رئیس‌جمهور آینده آمریکا را برای ملغی کردن برجام تحت الشعاع قرار می‌دهد.

شخصیت و روحیه فردی
ترامپ را می‌توان در بافت فعالیت‌های سیاسی، دارای روحیه‌ای پوپولیستی و محافظه‌کارانه دانست. وجه پوپولیستی در رفتار و روحیه ترامپ، برای دوران تبلیغات و احراز نامزدی پست ریاست جمهوری است تا بتواند با تهیج افکار عمومی و تأثیر بر رأی دهندگان در قابت‌های درون‌حزبی وکنوانسیون‌های درونی حزب جمهوری‌خواه به پیروزی برسد و در نهایت به‌عنوان نامزد نهایی این حزب معرفی شود و سپس در سطح کلان و در انتخابات ریاست جمهوری نیز با تکیه بر همین امر، پیروز رقابت شود. اما وجه دوم ترامپ که همان محافظه‌کاری است را می‌توان دردوران ریاست جمهوری‌اش مشاهده کرد تا پس ازدردست گرفتن قدرت،شعارهای انتخاباتی راکنارگذاشته و با واقعیات صحنه سیاست خارجی مواجه شود.

همچنین با نگاه به گذشته و با تحلیل رفتار رؤسای پیشین ایالات متحده آمریکا، به این نکته پی‌خواهیم‌برد که افرادی مانند آیزنهاور، نیکسون و ریگان اگرچه دارای رفتاری ماجراجویانه بوده‌اند، اما تجربه سیاست خارجی آمریکا نشان داده که این افراد از الگوهای همکاری‌جویانه بیشتری در حل منازعات بین‌المللی بهره‌گرفته‌اند. بر این اساس ترامپ باتوجه به روحیات اقتصادی و همچنین شعارهای ماجراجویانه‌ای که سرمی‌دهد را می‌توان فردی یافت که اهل معامله است. معامله به معنای بده و بستان. این بده و بستان و روحیه بازرگانی و تجارب اقتصادی ترامپ می‌تواند به حوزه سیاست نیز نفوذ نماید. این واقعیت را نبایستی از یاد برد که الگوی رفتاری کارگزاران سیاسی، همواره مهم و تأثیرگذار بر تصمیمات آن‌هاست.

موانع داخلی (موانع آمریکایی)
با دنبال کردن روند سیاست خارجی آمریکا در دوران ریاست جمهوری اوباما پی‌می‌بریم این کشور در حال انجام یک کوچ امنیتی است. این کوچ امنیتی بر اساس الزاماتی، پایه‌ریزی شده است و تا کنون نیز گام‌هایی برای تحقق آن برداشته شده است. (نگاه کنید به: کوچ امنیتی آمریکاوسناریویپیشِ روی خاورمیانه، به‌قلم: سیّدمجتبی جلال‌زاده، خبرگزاری خبرآنلاین، 15 آبان 1395 ). بر همین اساس و باتوجه به این که تصمیمات سیاست خارجی آمریکا از تصمیمات کلان و راهبردی این کشور است و نهادهای متعددی نظیر: پنتاگون، سنا، مجلس نمایندگان، شورای روابط خارجی و شمار بسیاری از اندیشکده‌ها و هیأت‌های اندیشه‌ورز (اتاق فکر) در این تصمیم‌سازی نقش دارند و کنش بروکراتیک رئیس جمهور تابعی از سیستم حاکم بر فضای حکومتی آمریکاست؛ بعید است ترامپ بخواهدخود را با بروکراسی و نظام تصمیم‌سازی آمریکا درگیر نماید و خلاف روند گذشته اقدام نماید، ضمن آن‌که سیاست‌گذاری راهبردی آمریکا روند تنظیم برنامه برجام با نشانه‌های مربوط به مصالحه و اجماع توافقی که یکی از موضوعات سیاست‌گذاری عمومی است، هماهنگی دارد. از طرف دیگر، اقناع افکار عمومی آمریکا و مالیات دهندگانی که رویکرد سلبی نسبت به جنگ دارند، کاری دشوار برای ترامپ به‌نظر می‌آید.

موانع بین‌المللی (موانع فراآتلانتیکی)
واقعیت آن است که برجام توافقی سیاسی و دوطرفه بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا به حساب نمی‌آید. این توافق طرفین دیگری هم دارد که به اندازه این دو کشور، خود را متعهد به اجرای آن می‌دانند. جریان سوم، در این معاهده سیاسی و حقوقی، قدرت‌های اروپایی هستند. بریتانیا، فرانسه و آلمان در کنار اتحادیه اروپا به‌عنوان بازیگران صاحب نفوذی که اولاً خواهان ایفای نقش بیشتر در سیاست بین‌الملل و مناقشات بین‌المللی هستند و ثانیاً طی سالیان اخیر تمام تلاش خود را به‌کار گرفته‌اند تا به‌عنوان بازیگرانی مستقل از سیاست‌های آمریکا ایفای نقش کنند و مانند گذشته (جنگ سرد) صرفاً نقش تأیید کننده و پیروی کننده از سیاست‌های آمریکا را نداشته باشند، را نیز باید در نظر گرفت. ضمن آن‌که، اروپائیان دیگر حاضر نیستند از منافع اقتصادی حاصل از تجارت با ایران چشم‌پوشی کنند و هم‌پای خواست و منافع آمریکا حرکت نمایند.

هم‌چنین هنوز ناخرسندی اروپائیان از عدم روراستی آمریکا با آنان در جریان مذاکرات هسته‌ای و خاطرهمذاکرات محرمانه ایران و آمریکا برایشان از بین نرفته است و حاظر نیستند به مانند پدید آمدن توافق، برای محو آن نیز، تسلیم تصمیم‌های یک طرفه شوند. جدای از این بازیگران، روسیه و چین نیز هرکدام به‌عنوان اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، برای اعتبار خود و هم‌چنین مهار نقش محوری بازیگری آمریکا در سیاست بین‌الملل هم که شده به‌عنوان موانع جدی برای ملغی کردن این سند، به حساب می‌آیند. از طرف دیگر، این نکته را نبایستی از یاد ببریم که برجام به واسطه قطع‌نامه 2231 شورای امنیت ملل متحد (ذیل ماده 25 منشور) به‌عنوان یک سند حقوق بین‌المللی لازم‌الاجرا برای دولت‌ها در آمده است و از اعتبار حقوقی مستحکمی برخوردار می‌باشد و همواره کوشیده شده است طی بیش از هفتاد سالی که از عمر سازمان ملل می‌گذرد، احکام و تعهدات حقوقی بین‌المللی بر قوانین داخلی کشورها تفوق داشته باشند. آمریکا به‌عنوان یک کشور عضو سازمان ملل و مهم‌تر از آن به‌عنوان یکی از اعضای تأثیرگذار این سازمان در پدیدآوردن نُرم‌های بین‌المللی به‌سادگی نمی‌تواند، برجام را به کاغذ خرد کن بسپارد! چرا که به حیثیت آمریکا لطمه‌ای جدی وارد خواهد کرد.

نتیجه
واقعیت آن است که بین «توانایی انجام» و «انجام عمل» راه بسیار است. در عرصه سیاست و با تأکید بر حوزه سیاست خارجی، امر واقع نشان می‌دهد که برای اجرایی کردن یک تصمیم، آن هم در سطح کلان و در چارچوب سیاست بین‌الملل، مؤلفه‌ها و بازیگران متعددی نقش دارند و تصمیم گیرندگان در احاطه مشاوران، نقش، افکار عمومی و شماری از ملاحظات محصور شده‌اند و به سادگی نمی‌توانند بر خلاف نظام جهانی و برخلاف خواست هم‌پیمانان خود گام بردارند.

این نکته بسیار مهم است و از انگاره پاره کردن برجام علی‌رغم آن‌چه در بالا بیان شد، نبایستی به‌سادگی گذشت. دلیل این تأکید آن است که اگرچه پاره کردن و ملغی کردن برجام توسط دولت آینده ایالات متحده آمریکا امری، غیرقابل پذیرش و تا حدودی محال است اما این امکان که آمریکا و تیم حاکمیتی جدید این کشور با اقدامات خود، زمینه پاره کردن برجام را از سوی ایران فراهم آورند، غریب به ذهن نیست. رفتاری که موجب شود، نیروهایی در ایران تصمیم‌سازان را متقاعد به فسخ یک‌جانبه برجام از سوی ایران نمایند. در این‌صورت است که کار برای تیم آمریکایی و رئیس جمهور بعدی آمریکا در راستای ملغی کردن برجام، بسیار آسان است و آن‌چه‌که محال به نظر می‌رسد، به‌آسانی علیه ایران انجام گیرد.

بار دیگر اجماع داخلی (افکار عمومی) و بین‌المللی توسط آمریکا، می‌تواند علیه ایران با کم‌ترین هزینه رخ دهد و به تمام آن‌چه بر علیه ایران و برجام توسط ترامپ گفته شده است، عینیت بخشد. ضمن آن‌که با توجه به اکثریت جمهوری‌خواهان در کنگره (سنا و نمایندگان)، سکوت و بی‌تفاوتی ترامپ در قبال تصمیمات و قوانینی تصویبی کنگره می‌تواند همان پاره کردن برجام را نیز در آمریکا پدید آورد!

* پژوهشگر و کارشناس حوزه روابط بین‌الملل

49311

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 609050

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 16 =