روز ۱۵ مهر روز روستا و عشایر بود و به این مناسبت سخنرانی و جلساتی برگزار شد. در روز ۱۳۹۶.۶.۲۸ هم در رادیو اقصاد در ساعت ۸ شب مطالبی در باره شهر و روستا مطرح شد که واقعا جالب بود. معمولا هر چیز برایش سخنرانی و یا جلساتی برگزار می‌شود معنایش آن است که تقریباً و یا تحقیقاً در حاشیه است و این یعنی روستا در حاشیه است و در متن زندگی نیست و به این وسیله می‌خواهند یادی از آن کرده باشند؛ هم‌چنان‌که از رفتگان هم هر از گاهی یادی می‌شود و مجلس یادبودی برگزار می‌گردد. کم شدن تعداد روستاها و روستانشینان از آغاز انقلاب و حتی قبل از انقلاب موید این مسئله است.

واقعیت این است که تا نگاه به روستا عوض نشود این وضعیت ادامه خواهد داشت و این تجلیل‌ها هم چیزی را حل نخواهد کرد و اگر هر چه بودجه هم اختصاص یابد بی‌هدف تلف می‌شود و باز شهرها بزرگ‌تر می‌شود و همان آش و همان کاسه باقی می‌ماند. بنابراین تا وقتی دز نگاه تصمیم‌گیرندگان و حتی عموم، انسان شهری، فردی شیک، خوش‌نشین، معترض، دارای اتیکت، خوش‌قیافه، قابل احترام، دارای صدای رسا برای درخواست و مورد توجه بیشتر باشد، و نه اینکه دست‌کم بعضی از شهری‌ها پرتوقع، طلبکار، غیرمولد، مصرف‌کننده، آلوده‌کننده، تخریب کننده، و ...به حساب آیند، و تا وقتی روستایی فردی بی‌سواد، نادان، قابل ترحم، عقب‌افتاده، ندانم‌کار، دور از ذهن مسئولان، و نه آدم‌هایی با محبت، محروم و مستضعف، کم‌توقع، قانع، مولد و شریف دانسته شوند هیچ چیزی تغییر نمی‌کند.
شما وقتی نام روستایی را می‌شنوید واقعاً کدام‌یک از موارد بالا در ذهن‌تان تداعی می‌شود.

وقتی چنین تصاویری از شهر و روستا در ذهن من و شما باشد کدام آدم عاقلی است که بیاید روستا را بر شهر ترجیح دهد. وقتی شما از نظر بهداست، آموزش و تحقیق همه امکانات را در شهر دارید و رفاه، اول برای شهر است و برای روستا سهم کمی قائل هستید و اینکه اجناس و تولیداتش، اگر البته بتواند تولیدکند و با واردات بی رویه، تولیداتش روی دستش نماند و ضایع نگردد، با ثمن بخس توسط دلالان خریداری می شود و با قیت بالا به شهری فروخته می شود و وقتی در روستا کار وجود ندارد و در مقابل در شهر ها حد اقل با دستفروشی و خدمتکاری و مسافرکشی و امثال آن افراد می توانند زندگی و در آمد بهتری داشته باشند و هیچ کس هم به صورت جدی مانع آن ها نباشد، وضع به همین منوال است. آیا با این شرائط شما حاضرید به روستا بروید؟

آیا حاضرید در شرائط فعلی با روستائی همنشین باشید هر چند خود زمانی روستائی بوده واز آنجا به مقام و مال رسیده باشید؟ آیا حاضرید اگر دو ارباب رجوع یکی شهری و یا یکی روستائی، بدون اینکه وابستگی خاصی به شما داشته باشد، و یا اگر دو نامه یکی از شهر و یکی از روستا داشتید اول روستائی را مقدم بدارید و یا اگر بودجه ای را خواستید تقسیم کنید اول سهم روستائی را منصفانه کنار بگذارید و بعد به شهری برسید و آیا ...

قطعا پاسخ منفی است و همه این ها نشان می دهد که شما روستا برایتان در اولویت نیست و صرفا شعار می دهید. حتی در برنامه های صدا و سیما هر وقت می خواهیم برنامه خنده دار درست کنیم روستائی و کار و زندگی و زبان و لهجه او را به تمسخر می گیریم و آنوقت می گوئیم روستا مهم است. آیا واقعا این چنین است؟ اصولا ما این فیلم ها را برای شهری ها می سازیم چون آنها هستند که سینما دارند و آنها هستند که ساعت فراغت می خواهند؛ و چون از کار روزانه خسته می شوند و آنها هستند که باید خوششان بیاید. روستائی که این ها را ندارد. او اگر این ها را بخواهد باید به شهر بیاید.

آیا در پست های دولتی از ریاست جمهوری گرفته که معاونت روستائی دارد وتا بقیه وزارتخانه ها آیا نگاه ما و تخصیص بودجه های ما و برنامه ریزی های ما اولویت با روستا و یا دست کم برابر با شهرها است و هر دو مدیر شهر و روستا و یا نهاد متناظر آنها از یک قدرت و احترام و استحکام جایگاه برخوردارند؟ قطعا اینطور نیست. پس چرا باید روستا اولویت داشته باشد و چرا مردم نباید به شهرها مهاجرت کنند؛ در حالی که می بینند دست کم کسب و کار و افزایش سود سرمایه گذاری و حرمت و حقوق شهر وندی در شهر ها و به ویژه شهرهای بزرگ به مراتب بیشتر است.

به نظر می رسد برای ما توسعه در روستا و توجه به آن در اولویت نیست. از نظر ما توسعه با شهر نشینی شکل می گیرد و هر چه شهر هم بزرگتر باشد توسعه و کمال آن بیشتر است و البته به خاطر همین رسیدگی بیشتر هست که هر آدم عاقلی هم سعی می کند به شهر بیاید و از منافع آن استفاده کند؛ هر چند شما بگوئید در روستا طبیعت بکر و هوای صاف و پاک دارد. حتی این هوای پاک و طبیعت بکر را هم فدای شهری می¬کنیم و اصرار داریم که شهریان و حتی گردشگران بروند و از این مزایا استفاده کنند؛ بلکه سهمی از در آمدشان در آنجا هزینه شود تا فقر از چهره روستائی زدوده شود. آیا این است توجه به روستا؟

اگر نگاه عوض شود ما با توجه به آمایش سرزمینی قابلیت های روستاها را می سنجیم و همانند بعضی کشورهای خارجی روستاهای مدرن که محل زندگی است که با اقتصاد سالم و با شناسائی امکانات و قابلیت های لازم و بهره وری درست از تولیدات و خرید محصولات آنها در محل با ایجاد شبکه و زنجیره تحویل در محل، با قیمت های مناسب و توجه به آموزش و بهداشت و داشتن محاکم قضائی و یا مراکز رفع اختلاف و سایر ملزومات اولیه، کاری می کنیم تا زندگی روستائی به خوبی بچرخد؛ تا وی محتاج نباشد برای هر کاری و یا برای کسب درآمد بیشتر به شهر بیاید. در این صورت است که می توانیم مدعی باشیم که به روستا ها رسیده ایم و روستها ها محور توسعه است.

توسعه چیست؟ به نظر می رسد در یک تعریف ساده می توان توسعه را شناختِ قابلیت ها و اولویت در برنامه ریزی ها برای اجرا و استفاده خلاصه کرد. آمایش سرزمینی را هم که قبلا به خارجی ها و از جمله فرانسه داده بودند الان نمی دانم در چه وضعیتی است. ولی آنچه درگزارش ها می آید معلوم می شود هنوز کُمَیت آن لنگ است.

من اجمالا توصیه ام برای این تغییر نگاه این است که:
۱-وزارت کشور فقط خود را وقف سیاست و امنیت نکند بلکه نگاه جامع توسعه ای داشته باشد. استانداران را نیز وزارت کشور فقط افرادی سیاسی امنیتی انتخاب نکند. آنها معاونت سیاسی امنیتی دارند. افرادی را انتخاب کند که تفکر توسعه ای داشته باشند، و البته این از خود وزیر کشور و رئیس جمهور باید شروع شود،

۲- استانداران از اول انقلاب در هر استان با هم جمع شوند (البته بدون تعیین حق جلسه و مانند آن) و با همکاران مدیران برنامه و بودجه و یا هر متخصص منطقه ای در این مدتِ پس از انقلاب قابلیت های توسعه ای هر استان را به دقت شناسائی کنند. برای روستا ها و یا مجتمع روستا ها همانند شهر ها طرح های هادی تهیه کنند، و اگر کرده اند آنها را بازبینی کنند،

۳- این قابلیت ها را اولویت بندی کنند و در مجمع کشوری برای آنها اولویت دیگری تعیین کنند. این خود زمینه ای برای آمایش سرزمینی است. می توان از مشاورانی در استان ها و کل کشور برای پالایش داده ها استفاده نمود. البته این کار ها در صورتی امکان پذیر است که اطلاعات و آمارهای موثق در همه استانها وجود داشته باشد. نه اینکه هر وقت هر برنامه ای پیش می آید دو باره از نو مدتها باید صرف جمع آوری اطلاعات شود.

اطلاعات و آمار سرمایه است و اگر به آن توجه نشود سرمایه ها به هدر رفته است. هنوز ما به اطلاعات و آمار به چشم سرمایه نگاه نمی کنیم.

۴- برنامه و بودجه کشور به دور از سیاسی کاری برای اجرای آنها اقدام کند و در این میان به منظور استقرار توسعه پایدار اولویت را روستاها قرار دهد.

۵- برای اجرا از نهادهای مردمی (ان جی او) استفاده کنند. یعنی هر استانی یک و یا چند تا از این نهاد های مردمی در آن تشکیل شود.

۶- همه مسئولانی که ریشه روستائی دارند و الان در مصادر مختلف کشور مشغول کارند عضو افتخاری این نهاد های مردمی منطقه خودشان باشند و برای پیشبرد اجرائی کارها با اولویت روستاها و جلوگیری از هدر رفتن سرمایه هایشان و یا تحمیل ضرر بر آنها اقدام کنند و حتی الامکان اگر می توانند به آن مراکز سفر های بیشتر کنند و در سرمایه گذاریهای روستائی و شهرهای کوچک مشارکت کنند.

۷-سیاست وزارتخانه ها هم با این برنامه هماهنگ شود.

۸-شبکه ای استانی و کشوری برای تبادل تجربیات و اطلاعات فراهم شود تا از اتلاف نیرو و سرمایه جلوگیری شود.

در این صورت است که باید منتظر نتیجه بود و دید که آیا توسعه از روستا شروع می شود؟ و نه اینکه توسعه روستائی یک امر حاشیه ای باشد که پس از انجام همه کارهای در تضاد با آن، برای توسعه روستائی سالی یک بار جشن بگیریم.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 715247

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 9 =