۰ نفر
۱ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۱:۲۵

بخش عمده‌ای از تصویرگری مذهبی قصه‌گویی است اما از آغاز قرن بیستم به بعد هنرمندان با دور شدن از قصه‌ها‌ در تصویرگری خود به جایی عمیق‌تر و نهانی‌تر می‌رسد.

در این حالت هنرمند بدون اینکه مقید به تصویرسازی شمایل باشد، تصویرگر معناست. مبحث تصویرگری در هنر مذهبی یا شکل دادن به تصور انسان از دین و مصور کردن و ملموس کردن این تصویر، مساله‌ای است که همیشه وجود داشته است و بنابراین دانستن آن و ارتباط آن با گذشته انسان باید مورد توجه قرار گیرد.
برای جستجوی تصویرگری در هنر دینی باید خیلی به عقب برگشت یعنی به زمانی که انسان عبادتش را با بهره‌گیری از هنرهای تجسمی انجام می‌دهد. تاریخ هنر با نقاشی روی دیواره‌های غارها شروع می‌شود و نکته جالب در این خصوص، این است که این تصاویر در دورترین، تاریک‌ترین و غیرقابل دسترس‌ترین جاهای غارها نقاشی شده درحالیکه مهمترین نکته برای یک هنرمند دیده‌شدن هنرش است.

عبادت می‌تواند خیلی خصوصی و شخصی باشد. انسان آن زمان با نقاشی‌ دیواره غارها در حقیقت به بیان نوعی آیین (Cult) می‌رسد با این تصور که با تصویرسازی چیزی، خود آن چیز به دست خواهد آمد. بنابراین آغازگر هنرهای تجسمی آیین بوده است و رابطه خیلی نزدیک مردم با این آیین‌ها در طول زمان باقی می‌ماند. مجسمه ونوس ویلندورف که سر و پا ندارد، نمونه‌ای از تقدیس باروری است.

البته باروری فقط به معنای زایمان نیست بلیکه باروری کشاورزی هم هست و انسانی که نمی‌داند چرا خشکسالی می‌شود، چرا قحطی می‌آید یا جنگل آتش می‌گیرد و ... به این شیوه سعی در متوقف ساختن آن می‌کند. اما با تغییر شکل تمدن بشر مساله آرام آرام گسترده‌تر می‌شود چون تعداد مجهولات بشر زیاد می‌شود.
یک خاطره و یک آیین قدیمی تا درون دنیای معاصر ما ادامه پیدا می‌کند. مثلا وقتی چراغ روشن می‌شود همه صلوات می‌فرستند، این مساله از آیین‌های پیش از اسلام می‌آید که نور فیض و فضیلت بود و نمود این آیین‌ها در هنرهای تجسمی هم یافت می‌شود. کتاب «ارژنگ» یا «ارتنگ» مانی نوعی از بیان آیین‌های اولیه مانویت است. اما هرچه جلوتر می‌رویم این مساله گسترده‌تر شده و شاخه‌های بیشتری پیدا می‌کند.

 ‌آیین‌های اولیه بر اساس شر و امید در هر ناحیه و منطقه‌ای دچار انشعاب می‌شود. جایی این آیین‌ها به صورت موسیقی و جایی به صورت رقص خود را نشان می‌دهد. مثلا در یهودیت از خوانندگی و آواز استفاده می‌شود و موسیقی در کلیسا که نمونه آن یوهان سباستین باخ است که بیشتر کارهایش صرف پیشبرد موسیقی کلیسایی شده و این مساله در اسلام شکل دیگری به خود گرفته و به صورت قرائت قرآن با صدای خوش نمود می‌یابد. هنرهای تجسمی در طول تاریخ یهودیت انکار شده و این مساله به خودی خود مبحثی مستقل و دنبال کردنی است. یا مثلا خوشنویسی در اسلام هنر بسیار مهمی به حساب می‌آید و به رقص در برخی از آیین‌ها به عنوان یک وسیله ارتباطی مقدس نگاه می‌شود در حالیکه در جای دیگر کاملا حذف می‌شود.

‌نتیجه‌ی بلافاصله‌ای که می‌شود از این بحث گرفت، این است که هنر نه تنها نخستین وسیله‌ی ارتباط با عالم غیب بوده، بلکه باقی مانده است.
حرکت انسان در طول تاریخ تفاوتهای بنیانی در بهره‌گیری از هنر شکل داده است. بخش عمده‌ای از هنر در خدمت دین است و بخشی در خدمت ارباب قدرت که آن هم درجات مختلفی دارد. نقاشی مذهبی دو بخش عمده دارد.

 بخشی از تصویرگری مذهبی کاملا به ادبیات وابسته است و در این حالت هنرمند تصویرگر قصه‌های دینی برگرفته از عهد جدید و عهد قدیم و تورات و انجیل است مثل داستان به صلیب کشیدن حضرت عیسی که این هنر برای کسانی که مثلا سواد ندارند و به کلیساها می‌روند و این تصاویر را تماشا می‌کنند آموزنده است. البته این تصویرگری به تاویل هنرمند بستگی دارد آنچنان که در تمام تصاویری که از مسیح شکل می‌گیرد، مسیح لاغراندام است اما از دوران رنسانس و قرن ۱۷ به بعد تصاویری از مسیح تنومندی مشاهده می‌شود که به اندام یک پهلوان آراسته است. یا مثلا در خصوص قرآن با اینکه اصلاً تصویرگری معنا نداشته اما قصه‌ها وقتی بازگو می‌شوند تصویرگری می‌شوند مثل داستان معراج یا داستان زندگی حضرت یوسف که در تمام تصویرهای موجود از این دست، صورت رسول بدون پوشش سفید در نگاره‌ها نقاشی شده است.

 

کد خبر 86758

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0