ز شاخههاي اميدم، شليل ميرويد!
ز شعر تازه من، قال و قيل ميرويد!
دوباره ميشود ارزان كدوي حلوايي
سر زبان گراني، زگيل ميرويد!
درون جنگل خرجم، كنار موش حقوق
دوباره چند عدد بچه فيل ميرويد!
به باغ گوش من و تو، در اين هواي بهار
هزار غنچه «صبر جميل» ميرويد!
در اين زمانه نو گفتن و سرودن، آه
ز فرق شادي من، دسته بيل ميرويد!
ولي دريغ، پس از وضع «ارز تكنرخي»
به باغوحش مخارج، گوريل ميرويد!
***
***
كوزه!
به باباي تو لعنت ميفرستم، بخت لاكردار
وگر پرسي: براي چي؟
يگانه پاسخت باشد: براي چي و زهر مار!
به باباي تو لعنت ميفرستم، بخت لاكردار
*
بهاري دور...
در آن دوران كه كوهان شتر، زين موتور بودهست
همان روزي كه بلبل، خل شد از رنگ و لعاب گل
اگر بابابزرگ بيعيال و پر ز احساسم
جوانمردانه تا ده، از سر چشمه
به جاي كوزه «باجي»
يكي از كوزههاي گنده «صغرابگم» را حمل ميفرمود،
و فردايش براي خواستگاري خانهشان ميرفت،
الاغ كدخداشان در به در ميشد؟!
زمين و آسمان زير و زبر ميشد؟!
سرم را ميزنم بر سينه ديوار
به باباي تو لعنت ميفرستم بخت لاكردار
*
اگر «صغرابگم» مادربزرگ بنده ميگرديد،
تمام خاندان ما
چراغ جيبشان امروز روشن بود
و نانهاشان حسابي توي روغن بود
و من هم از سر ارث «ننه صغرا»
چنان فرزندِ فرزندش
- كه امضا، ميزند انگشت
مسافر ميكشيدم با مدل بالاترين ماشين
خودم را خوب ميبستم
و ميكردم ترقي بهتر از «اوشين»!(*)
كه دستم بود توي ارز و پايم نيز در بازار
به باباي تو لعنت ميفرستم بخت لاكردار
*
الا اي اشك، اي مشك، اي الك، اي زنجفيل
اي سنگ، اي قوطي
الا اي سرنوشت خنگ نالوطي
كنن من هستم و بر روي كوزه مدرك ليسانس
بخشكي شانس!
پاورقي:
* «اوشين» نام يكي از افرادي است كه نخست متعلق به قشر آسيبپذير ژاپن بود، ولي در اثر خوردن هر روزة «برنج و تربچه» و پسانداز پولش، بدون كلاهبرداري توانست به مرفهي بيدرد تبديل شود!
گل آقا. شماره 121. ارديبهشت 1372
6060
نظر شما