محمدرضا رجبی شکیب «...حیف که دفتر خاطرات اینگونه پایان یافت.» 23 خرداد، روزی که ابوالفضل فاتح، دانشجوی دکترای ارتباطات دانشگاه آکسفورد (نگران نباشید. این یکی خود آکسفورد است) آخرین پست از وبلاگ خاطرات انتخاباتیاش را با این جمله تمام کرد، شاید دلش میخواست پرواز لندن همان فردا بود.
مسئول کمیته تبلیغات و رسانههای ستاد میرحسین موسوی، در طول رقابتها، اخبار پشت صحنه ستاد را لحظه به لحظه روی «قلمنیوز» میفرستاد؛ سایتی که یک ماه قبل از انتخابات کسی آن را نمیشناخت اما تا 22 خرداد به یکی از پربینندهترین سایتهای فارسیزبان بدل شد. آخرین یادداشت ابوالفضل فاتح اما وقتی روی قلمنیوز رفت، مهمترین خبر انتخاباتی روز شد. او حرف آخر را همان ساعتهای اول شنیده بود. آن را در وبلاگش نوشت و تمام.
دکتر ابوالفضل فاتح، پیش از آنکه برای تحصیل به آکسفورد برود هم «دکتر» بود. 2 سال از فارغالتحصیلیاش از دانشگاه علومپزشکی تهران گذشته بود که به همراه دوستانش تصمیم گرفت اولین خبرگزاری غیردولتی را، با محوریت دانشجویان تأسیس کند. سال 78 «ایسنا» متولد شد و تنها 2 سال بعد، رقبای پرسابقهای مثل ایرنا و واحد مرکزی خبر را پشتسر گذاشت. کمتر روزنامهنگاری است که روزهای اوج ایسنا را بخاطر نیاورد. فاتح، با ایسنا درخشید و با ایسنا ماند، تا سال 84. او هرگز درباره علت جداشدنش از ایسنا، پس از انتخابات ریاست جمهوری 84 توضیح نداد. خبرگزاریها نوشتند مراسم تودیعی برگزار شد و خبرنگاران ایسنا، او را که به یک مدیر صاحب سبک رسانهای معروف شده بود، با بغضی فروخورده بدرقه کردند.
4سال بعد، در رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری دهم اما نام فاتح دوباره شنیده شد. مردی که منتقدان سیاسی ایسنا هم او را به پاکی و صداقت میستودند، این بار در ستاد میرحسین موسوی فعال شد. معاونت رسانهای او را به عهده گرفت، قلمنیوز را با گروهی خبرنگار جوان به اوج رساند و تا پایان هم به موسوی وفادار ماند، تا هفته گذشته که به دلیل پایان مرخصی از دانشگاه، یک بار دیگر با دوستانش خداحافظی کرد... شاید دلش میخواست پرواز لندن همان 23 خرداد بود. اما نبود و حالا با گذشت 2 هفته از انتخابات، خبر رسیده که ابوالفضل فاتح ممنوعالخروج است.
نظر شما