برخی از اصولگرایان دنبال وحدت تاکتیکی اند. این تاکتیک با اصولگرایی مغایر است.

محمود عزیزی: خاصیت تخصص مغز و اعصاب برای یک سیاست مدار می​تواند این باشد که به جای حرف​های صریح، از ادبیات تخصصی این رشته​ برای توضیح مقصودش استفاده کند. استفاده​ای که امیدوار رضایی عضو هیات رئیسه مجلس وقتی از او سوالی درباره مشخصات تندروهای سیاسی می​پرسیم، با این روش به سوال ما پاسخ می​دهد.

 رضایی که بخش اول گفت​وگویش در روزهای پایانی اسفند منتشر شد به بحث​های حامیان دولت در مجلس پرداخته بود، به صراحت گفت: «برخی​ از اصولگرایان منتقد دولت، جزو حامیان واقعی دولت هستند». او در بخش دوم این گفت​وگو دغدغه​های خود درباره اصولگرایی و ضعف جریان اصولگرا در زمینه اتاق فکر را ابراز می​کند.

بحث​های ما در میانه برداشت​های مختلف اصولگرایی، به اصولگرایان تندرو و برخی اظهار نظرها درباره اصولگرایان حامی دولت می​رسد. اصولگرایانی که اگر چه او تنها آن را در دولت نمی​بیند اما معتقد است نطفه​های از این جریان در حال کاشته شدن است.

فعالیت​های برادر او «محسن رضایی» در مقام یک چهره سیاسی اصولگرا هم بحث​های پایانی ما در این مصاحبه است. آنجا که در پاسخ به سوال ما درباره فعالیت​های برادرش برای انتخابات مجلس خیلی راحت می​گوید: «بالاخره آدم​های سیاسی حتما برنامه دارند».

مشروح این گفت​وگو را در ادامه می​خوانید:

شما 6بهمن سال 89 در گفت​وگویی درباره اصولگرایی گفتید در چند سال اخیر اختلافاتی بین دوستان اصولگرا وجود داشته و بعضا نقطه نظرات و برداشت​های مختلفی از «اسلام» و «اصولگرایی» بین این جریان وجود دارد. این در حالی است که اکثر اصولگرایان معتقدند ما در اصول مشترکیم و اختلافات مان در روش​های اجرایی است. این دو اظهار نظر چگونه با هم قابل جمع است؟

بله، ما در اصول مشکلی نداریم. حالا من اصول را تعریف می​کنم.

  شما به برداشت​های مختلف ازاسلام اشاره دارید که این اتفاقا جزو اصول است؟

بله، ما در برداشت از اصول اختلاف نظر داریم. همه می​گویند ولایت فقیه. یکی بصیرت به خرج می​دهد و پشت سر ولی فقیه می​ایستد، اما یکی می​رود جلوی ولی فقیه و نماز می​خواند و بعد می​رود در خیابان فحش می​دهد. چه زمانی ولی فقیه چنین حرفی را زده است؟! مگر ولی فقیه نمی​گوید جذب حداکثری؟! کی گفته​​اند دفع حداکثری؟! برخی تا کوچکترین مشکلی با برخی افراد در اصولگرایی پیدا می​کنند، انگ می​زنند که شما دوم خردادی هستید! اصلاح​طلب شدید! از اسلام خارج شدید! ولی فقیه چنین برداشتی ندارد. خودشان می​گویند: «هر چه بنده به صراحت بیان کردم، آن مورد قبول است و نقل قول​های دیگران، ملاک نیست.»

 شما رفتار و گفتار ولی فقیه را ببینید. هر اصولگرایی که جلوتر از رهبری حرکت کند، یعنی برداشت دیگری دارد و بعد هم این گونه توجیه می​کنند که  منظور آقا این نبوده است یا می​گویند آقا رویشان نمی​شود این حرف را بزنند؟! در حالی که رهبری می​فرمایند «قانون گرایی! یک قدم از آن عدول نکنید». شما با این شاخص اصولگرا ها را مقایسه کنید. نه اینکه رهبر و اسلام را با اصولگراها مقایسه کنید.

مشخصا اگر بخواهید اصولگراها را تقسیم بندی کنید، چند شاخه اصولگرایی می​شناسید؟

خیلی شفاف نمی​شود تقسیم بندی انجام داد. اما فکر می​کنم شاید حداقل سه تا چهار گروه داریم. اگر مبنا را انقلاب اسلامی و دیدگاه​های امام و رهبری قرار دهیم، بهتر می​شود تفکیک انجام داد. ما می​توانیم بگوییم یک ​سری «اصولگرای افراطی» داریم که تظاهراتشان بیش از مسائل عمقی آن ها است. یک سری، «اصولگرای انقلابی»اند که به ارزش​های انقلاب پایبند هستند. یک ​سری اصولگرا داریم که «سنتی» هستند که برداشت​های انقلابی​شان کمتر است و به احکام انقلابی و جهادی کمتر تمایل دارند. بر این اساس می​توان گفت گروهی تندروی می​کند، برخی سنتی​تر و آرام​تر حرکت می​کند. گروه سومی هم هستند که پشت سر رهبری هستند اما درعین حال « انقلابی و جهادی» به مسائل نگاه می​کنند.

این اصولگرایانی که شما آن ها را تندرو می​دانید، با چه رفتارها و عملکردهایی شناخته می​شوند؟ خاستگاه​شان کجاست؟

این طیف ها همه جا هستند. چون انسانند. هر فردی با یک نفر دومی می​تواند متفاوت باشد ولی این بسته به تربیت انسان، خصوصیات فیزیولوژیکی و تجربه​های زندگی اش دارد. شما می​بینید اصولا برخی انسان​ها تندخو هستند. در مقابل برخی انسان ها اصولا آرام هستند و خیلی سریع واکنش نشان نمی​دهند. ممکن است این افراد در هر دو طیف سیاسی اصلاح طلب یا اصولگرا باشند که هستند، اما خصوصیاتی که برای تندروها می​توان قائل شد این است که خیلی سریع واکنش نشان می​دهند و کمتر تامل می​کنند.

دوم اینکه این قبیل افراد قبل از اینکه ببینند رفتارشان با قرآن، اهل بیت و ولایت فقیه چقدر هماهنگی دارد، خودشان جای آن ها قرار می​گیرند و اعمال نظر می​کنند. چرا؟! چون رشته تخصصی من مغز واعصاب است، این موضوع را اینگونه توضیح می​دهم که ما دو نوع مغز داریم؛ یکی کورتیکال و قشری که چند میلیمتری است. این مغز، محل تفکراست. یک مغز دیگر داریم که ساب کورتیکال یا زیر قشری نام دارد و بیشتر احساسات، هیجانات و تمایلات نفسانی انسان​ها درآنجا است. برخی اصولا تند مزاج هستند، اما برخی بیشتر حرف​ها را می​شنوند. این ها همه به این برمی​گردد که نحوه بزرگ شدن مغز ما چگونه بوده است. علاوه بر اینکه تربیت و عوامل دیگر هم در این امر تاثیر دارد.

یک سال به انتخابات مجلس نهم باقی مانده است. اظهار نظرهای گوناگونی درباره اینکه اصولگرایان باید با یک لیست واحد در عرصه حضور داشته باشند شنیده می​شود. برخی اصولگرایان هم از وحدت اقتضایی در زمان انتخابات سخن می​گویند.

این که یک نوع «وحدت تاکتیکی» است و اصولگرایی نیست.

بر این اساس فکر می​کنید در انتخابات آینده اصولگرایان چگونه وارد عرصه شوند؟

یکی ازمشکلات اصولگرایان نداشتن اتاق فکر است. یعنی ما در زمینه تئورسین​ها و نظریه پردازان اصولگرا، کمبود داریم. ریش سفیدان اصولگرا در میدان نیستند. بالاخره در زمان​هایی وحدت مان بیشتر بود. یکی ازضعف​های جدی ما این است که ریش سفیدان وارد صحنه  نمی​شوند. فایده حضور ریش سفیدان این است که همه می​توانند به آن ها اعتماد کنند. در این صورت اختلافات کمتر می​شود. در گذشته برخی افراد کلام شان در اصولگرایان تاثیرگذار بود.

برخی چهره​ها در جریان اصولگرا معتقدند دوران ریش​سفیدی تمام شده است و این مدل در حال حاضر کمکی به اصولگرایی نمی​کند؟

این اشتباه تاریخی و رفتار افراطی- تفریطی است. نه اینکه ریش سفیدان همه کاره باشند و نه اینکه  آنها را کنار بگذاریم. این ها افراط و تفریط است و همیشه در کمین اصولگرایی است. در حالی که می​شود از ریش سفیدان در «اتاق فکر» اصولگرایی استفاده کنیم. ضمن اینکه باید ساختار به گونه​ای باشد که همه گروه​های اصولگرا را پوشش دهد و آنها مورد اعتماد همه باشند.

نمی​شود دو گروه بنشینند و برای بقیه تعیین تکلیف کنند. وحدت زوری صورت نمی​گیرد. وحدت زمانی محقق خواهد شد که آن مرکزیت، در نگاه اکثریت اصولگرایان یک مرکز اعتماد بخش و مورد اعتماد باشد و منشاء سخن و تصمیم حق باشد.

برای انتخابات مجلس نهم الان دو جریان در اصولگرایی شکل گرفته است. یکی کمیته سه نفره است که آقای رئیس جمهور بانی تشکیل آن شد و یکی جامعتین. فکر می کنید کدام یک از این ساختارها بیشتر به اصولگرایان کمک می کند.چندی قبل آقای حبیبی دبیرکل حزب موتلفه، در اظهار نظری اعلام کرد«از نگاه ما وحدتی  پایدار است که حول محور روحانیت شکل بگیرد.»اما برخی در میان اصولگرایان معتقدند همین کمیته سه نفره می تواند راهکارهای وحدت اصولگرایان را تامین کند. نظر شما چیست؟

من ترکیب را قبول دارم. در نظامی که من از اسلام و جمهوری اسلامی می شناسم اصل این است که محور آن با« روحانیت» است. کنار گذاشتن روحانیت، به معنای آغاز اختلافات است. اتاق فکر اصلی جریان اصولگرایی باید با جمعی از روحانیون که مورد اتفاق اکثریت جامعه هستند و ان قلت حزبی و گروهی در مورد ان ها نیست، شکل بگیرد. در کنار این، وقتی بخواهد اهداف این اتاق فکر اجرایی شود، باید ساختاری برای آن دیده شود. طبیعتا این کمیته سه نفره می تواند یکی از ساختارها باشد. حتی می توان آن را گسترده تر دید تا فراگیرتر شود و از افرادی شبیه کمیته سه نفره استفاده شود.

در بحث فردی که اصولگریان روی آن اتفاق نظر داشته باشند چه شخصیتی در ذهنتان است؟

 نمونه اش آیت الله مهدوی کنی است.ایشان شخصیتی است که باید در اتاق فکر اصولگرایان باشد. چون اکثر اصولگرایانی که من می شناسم، به ایشان نگاه مثبت دارند. باید یک ساختار جدیدی تعریف شود که منشاء آن روحانیت و مرجعیت باشد. ممکن است برخی نگاه ها که در اصولگرایان درحال رشد است آن را قبول نداشته باشند، اما معتقدم انقلاب ما بدون نگاه ویژه به روحانیت و مرجعیت، نگاه انحرافی است. معتقدم آیت الله مهدوی کنی چهره​ای است که اکثریت اصولگرایان روی وی اتفاق نظر دارند.

این  اظهار نظر شما که برخی اصولگرایان روحانیت و مرجعیت را قبول ندارد، بیان دیگری از موضوعی است که قبل از این آقای مرتضی نبوی در قالب اصولگرایی منهای روحانیت در فضای عمومی طرح کردند و فلش آن به سمت دولت و نزدیکان آقای رئیس جمهور بود.

این فلش، واقعا فلش اختصاصی دولت نیست. این جریان از اول انقلاب بود. در دورانی ضدیت با روحانیت و مرجعیت  پر رنگ می​شد و زمانی  کم رنگ. الان هم جریان منهای روحانیت می​خواهد پر رنگ شود. منتها این گونه نیست که خط ملموس یا پرچم مشخصی داشته باشد.

شما معتقدید این جریان یک تابلوی مشخص ندارد؟

فکر می​کنم نطفه های این جریان در حال کاشته شدن است و در مواردی یک فلش​های درجامعه زده می​شود. اینکه جایی درست شده باشد که فکر کنیم از آن نقطه، این جریان هدایت می​شود، شاید کمی قضاوت زود هنگام باشد. ضمن اینکه قبول دارم باید این احساس خطر را برای انقلاب کرد. چون چهارچوبه انقلاب ما مرجعیت و روحانیت است.

  فکر می کنید این جریان دراصولگرایی در حال تست زدن  جامعه هستند یا اینکه واقعا عقایدشان را بیان می کنند؟مثلا مشخصا این گروه می گویند در عین اینکه ما مرجعیت را محترم می دانیم اما تنها نظر رهبری برای مان اصالت دارد. در زمان انتخاب وزراء این بحث را در برخی اظهار نظر های دولتمردان دیدیم.

برخی افراد دردولت ممکن است این نگاه ها را داشته باشند. اما اینکه از قبل طراحی و برنامه ریزی شده یا برداشت اشتباهی است، موضوعات متفاوتی است که باید آن را از هم تفکیک کرد. زمانی برخی برای کف زدن و سوت زدن جماعتی حرفی را مطرح می کنند و یک بار از روی اعتقاد و براساس مطالعه  می گویند. این ها دو برداشت است و طبیعتا باید دو نوع برخورد با آن  داشت.

یعنی معتقدید این تلقی​ها در دولت همان برداشت​های اشتباه است؟

هم در دولت و هم در مجلس این برداشت​ها هست. این برداشت​ها در جامعه دانشگاهی هم وجود دارد. برداشت من بر اساس اینکه با این انقلاب بزرگ شدم این است که چهارچوبه نظام بدون توجه به روحانیت به عنوان پایه و اساس انقلاب و بدون توجه به نظرات آن ها، قطعا به ما ضربه می​زند.

البته بحث حضور روحانیت در مناصب اجرایی از اول انقلاب یک بحث طولانی مدت بوده و برخی​ حتی در میان روحانیون به این نتیجه رسیده​اند که روحانیت باید نقش نظارتی خود در جامعه را ایفا کنند و خیلی در مناصب اجرایی حضور نداشته باشند. در مقابل گروهی هم هستند که می​گویند وقتی یک چهره شایسته است چرا باید به دلیل روحانی بودن از منصب اجرایی دور بماند.

اگر کسی می​گوید روحانیت باید نقش ناظر داشته باشد، این نقش را باید تعریف کرد. فرض کنید یکی در زمین در حال فوتبال است و یکی در سکو یا روی نیمکت به او می​گوید این کار را بکن، فلان کار را انجام نده. این جور شوت بزن. این یک نظارت است. اما موضع نظارتی به گونه​ای است که ضمانت اجرایی دارد و می​گوید اگر خلافی رخ داد می​تواند گوش فرد خاطی را بگیرد. منظور ما از نظارت، این نوع نظارت است و تا می​توانیم در صورت شایستگی افراد باید غیر روحانی را در راس امور بگماریم تا بتوانیم شان روحانیت را حفظ کنیم. اینکه بگوییم مرجع نقش نظارتی داشته باشد و اگر ما اشتباهی کردیم تو تذکر بده. گوش کردیم، کردیم و گوش نکردیم نکردیم. این می​شود ناظر تماشاچی!

فکر می​کنید  مدل جبهه متحد که موجب رای آوری اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم شد، در حال حاضر هم قابلیت جمع کردن اصولگرایان در زیر یک چتر برای انتخابات مجلس بعدی را دارد؟

فکرکنم این مدل باید بازنگری شود.

مشخصا در چه مواردی باید بازنگری شود؟

اولا باید دقیق گروه​ها شناسایی شوند. باید بدانیم چه گروه​های که قبلا کم رنگ بودند، در حال حاضر پررنگ شدند. فرقی نمی​کند که طرف دولت هستند یا مجلس. باید برداشت​ها از اصولگرایی، ولایت فقیه و ... شناسایی شود. به اضافه اینکه اشتباهات گذشته هم لیست شود. همه این ها پیش زمینه است و بعد از طریق این اقدامات راه حل بیرون می​آید. اگر الان بدون این ارزیابی و آسیب​شناسی بخواهیم یک راه حل بدهیم، یعنی احساسی و غیر کارشناسی عمل کردن. و به طبع این نحوه تصمیم​گیری به همان اندازه سست خواهد بود.

پیش​بینی شما از انتخابات مجلس نهم چیست؟ فکر می​کنید حجم منتقدان دولت در مجلس آینده افزایش خواهد داشت یا طرفداران دولت؟

به نظرم مجلس نهم، مجلس واقعی​تری می​شود. امیدوارم اقتدارش نیز بیشتر شود و نسبت به دولت - هر کس که می​خواهد باشد- هم حمایتش از دولت  قوی​تر باشد و هم قدرت اجرای مصوبات خودش را بیشتر داشته باشد. ما باید قبول کنیم در مجلس هشتم در هر دو زمینه ایراداتی داریم. در مواردی باید دولت را حمایت کنیم و در مواردی هم خیلی محکم​تر برخورد کنیم. ما دراصل 44 و چشم انداز واقعا با چهارچوب​ها فاصله داشته و ضعیف هستیم. اینها مواردی است که رهبری صریحا اشاره کردند، دراین موارد نباید کوتاه آمد.

جریان اصولگرایی در حال حاضر قائم به افراد شده  است. آقای احمدی​نژاد، برادر شما، آقای قالیباف و ...برخی هم در چتر جبهه پیروان خط امام و رهبری. طرفداران برادر شما برای انتخابات مجلس نهم برنامه خاصی دارند؟

بالاخره آدم​های سیاسی حتما برنامه دارند. هیچ  کدام از دوستانی که اسم بردید، بدون برنامه نیستند. اما اینکه برنامه​شان کامل شده است یا خیر را باید از خودشان بپرسید.

چون شما نزدیک​ترین چهره به آقای رضایی هستید، فکر می​کنید چند درصد سیاسیون برای انتخابات مجلس بعدی با لیدری جریان ایشان وارد صحنه بشوند؟

نکته​ای را  تاکید کنم! یکی از اشتباهات اصولگرایان این است که برخی شخصیت​ها را مطلق می​کنند. اخوی من به شدت با این امر مخالف است و می​گوید اصل ولایت است و باید حول ولایت و فرمایشات ایشان به اتحاد دست یافت. ایشان اول خود را قرار نمی​دهد و بگوید من اصلم شما بیاید دور من جمع شوید. اگر در اصولگرایی این اتفاق افتاد، بدانید آنجا انحرافی رخ داده است.

 اگر رهبری و ولایت را گذاشتیم وسط و دور آن جمع شدند، هرچه تعداد بیشتر شد، بهتر. ما مقداری شخص پرستیم. دور یک فرد جمع می​شویم و او را مطلق می​کنیم. بعد اصل یادمان می​رود و مخالفت با این شخص، می​شود مخالفت با اسلام و امام زمان!

من این فرمایش شما را قبول دارم اما بالاخره ما در دنیای واقع زندگی می​کنیم. بالاخره هر گروهی کار می​کند تا افراد هم طیف خود وارد عرصه شوند. بر این اساس ما باید برای مجلس نهم، یک طیف از اصولگرایان مجلس را از طرفداران آقای رضایی بدانیم؟

100 صد درصد و این را بدانید که آن ها به سمت وحدت اصولگرایان هدایت می​شوند.

این افراد چند درصد از اصولگرایان را شامل می​شوند؟

بالاخره همه می​گویند آمار ما 90 درصد است! (خنده) ولی واقعیت این است که تعداد خیلی مهم نیست. اصل استراتژی وحدت است و در روش​ها باید هم​فکری کرد که کدام روش بهتر است و به نتیجه  مشخص​تری می​رسد.

شما برای اکثریت مجلس هشتم در میان اصولگرایان شانس کدام جریان فکری را که الان بحث کردیم، بیشتر می​دانید؟

هر کدام به خط رهبری واقعی نزدیک​تر باشند. نه اینکه بروند جلوی رهبری نماز بخوانند. بلکه درست پشت سر رهبری باشند. این ها اکثریت بیشتری در مجلس بعد خواهند داشت.

برخی طرفدران آقای رئیس​جمهور معتقدند چون آقای احمدی​نژاد در شهرستان​ها محبوبیت بیشتری دارد  کسانی که با تابلوی وی وارد عرصه شوند، شانس بیشتری برای انتخاب دارند؟ در مقابل برخی می​گویند اتفاقا حجم منتقدان دولت در مجلس بعدی بیشتر خواهد بود؟

هر دو احتمال، محتمل است ولی من هم فکر می​کنم حجم منتقدان دولت در مجلس نهم بیشتر خواهد شد.

/28

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 139311

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسن IR ۰۹:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۱/۱۱
    0 0
    چرا نظر منو نذاشتید؟؟؟؟؟!!!!!!