گفت‌و‌گو با «جواد ماه‌زاده» به بهانه انتشار نخستین رمانش «خنده را از من بگیر»

مسعود لواسانی: کتاب «خنده را از من بگیر» دومین رمان جواد ماه‌زاده (1357) داستانی را در میانه دهه 1360 شمسی در کرج روایت می‌کند. داستان این کتاب ماجرای زندگی سه نوجوان به نام‌های امیر، علی و عطیه است که که هر کدام خواستگاه متفاوتی دارند. امیر نوجوانی است که با خانواده‌اش برای فرار از موشک‌باران‌ ترهان به کرج گریخته‌اند و علی و خواهرش فلجش عطیه که جنگ‌زنده‌اند و از سردشت به محله آنها می‌آیند و...

جواد ماه‌زاده پیش از این که رمان «خنده را از من بگیر» را منتشر کند، با رمان «ما قبلاً مرده بودیم» برنده جایزه دوم مسابقه داستان‌نویسی جوان شد که در سال 1383 از سوی سازمان ملی جوانان با همکاری انتشارات علمی و فرهنگی برگزار شد، اما به‌رغم وعده انتشارات علمی و فرهنگی مبنی بر انتشار کتاب برندگان مسابقه هرگز منتشر نشد و اینک چهار سال پس از آن او رمان دیگری را با نشر هیلا وارد بازار کتاب کرده است.

با نویسنده «خنده را از من بگیر» در مورد کتابش گپ و گفتی داشتم.

ایده نوشتن این رمان چگونه شکل گرفت؟
از چند سال پیش چند طرح را اتود زده بودم برای داستان بلند یا رمان. یکی دوتا از طرح‌ها به مرور زمان نشان دادند که چندان قابلیت رمان شدن ندارند. ماند دو طرح که یکی از آنها همین «خنده را از من بگیر» شد و یکی دیگر مانده و معلوم نیست بازهم با گذشت زمان معدوم شود یا مثل این یکی ساخته و پرداخته شود. در این طرح سعی داشتم علاوه بر طرح بخشی از تجربه های نوجوانانه، گوشه‌هایی از اتفاقات عصر خود را نیز بازتاب دهم. بنابراین رمان در زمان جنگ اتفاق می‌افتد و همزمان رشد و بلوغ بچه‌ها را به تصویر می کشد.

برایت سخت نبود در مورد فضایی بنویسی که خودت به طور ملموس آن را درک نکرده‌ای؟
فکر می‌کنم این فضا برای هم‌نسل‌های من و شما ملموس و باورپذیرتر از هر مسئله دیگری است. فضای کار واقع‌گرا و مربوط به دهه شصت است و اگرچه همه داستان به تجربیات نویسنده و یا هر کس دیگر مربوط نمی شود، اما بیگانه با نسل ما نیست و می‌شود آن را ملموس و برشی از واقعیت دانست.

معاصر نویسی در ادبیات داستانی یک معظل جدی است؛ تو با این موضوع مشکلی نداشتی و چطور این مسئله را برای خودت حل کردی؟
زبان هر رمانی را دوره تاریخی و شخصیت‌های آن اثر می‌سازد. دوره تاریخی شامل یک‌سری از عناصر و پدیده‌ها و شخصیت‌ها نیز واجد خصوصیات و شناسنامه و پیشینه‌ای هستند که در تک تک دیالوگ‌ها و توصیف‌ها و نگرش‌های درون‌متنی جلوه‌گر می‌شود و جزو زبان رمان می‌شود. «خنده را از من بگیر» هم دربردارنده عکس‌ها و کاراکترهایی است که زبان خودشان را دارند و اینطور ساخته شده اند.

بعد از گذشت سه دهه از آغاز جنگ، آیا به نظر تو زمان آن رسیده است که روشنفکران ما در مورد تأثیرات اجتماعی جنگ بنویسند؟
نمی‌توان گفت این اتفاق در دهه دوم، سوم، چهارم و... رخ می‌دهد. درواقع نمی‌توان برای رسیدن به این نگاه موعد تاریخی معین کرد. هر نویسنده بسته به تجربیات و دغدغه‌هایی که دارد، ممکن است خیلی زودتر از سایرین به این درک برسد و یک نویسنده اصلا طرف چنین مقوله‌ای نرود و آن را در مناسبات فکری خود بی‌اهمیت تلقی کند. اما به لحاظ جامعه‌شناختی اگر بخواهیم نگاه کنیم باید بگویم که چرا زمان این تحول در نگرش‌ها فرارسیده و باید هرکس برداشت خود را از گذشته‌ای که بر او و مردمش رفته، بنویسد و تفسیر کند و روایت خود را ارائه دهد.

دیگر اینکه آیا داستان سیاه جنگ الزاماً ضد جنگ است؟
خودم کم از واژه «ضد جنگ» در نوشته‌ها و گفته‌هایم استفاده نکرده‌ام، اما اصلا نمی‌پذیرم که کسی به داستان من بگوید «ضد جنگ». هر داستانی که در زمان جنگ رخ دهد، داستان جنگی نیست و هر داستانی هم که تصویری رقت‌انگیز و یأس‌آور از این دوران نشان دهد، ضد جنگ نیست. هر داستان روایت خاص خود را دارد و در متن خودش باید به آن نگاه کرد نه اینکه با پدیده بیرونی جنگ قیاسش کرد و آن را در محدوده یا خارج از محدوده تعاریف آن پدیده قرار داد.

این موضوع تازگی ندارد که نویسندگان از شخصیت‌هایی صحبت کنند که مخالف جنگ هستند و حتی همدری خواننده با این شخصیت‌ها را فراهم کنند. آیا صرفاً چنین مضمونی که جنگ در هر نوع شکل و با هر انگیزه‌ای بد است، می‌تواند زمینه‌ای برای ارزش‌گذاری در مورد یک اثر ادبی و یک داستان باشد؟
خودتان جواب سوالتان را داده‌اید. من با شما موافقم. معیار ارزش‌گذاری یک داستان در نگاه منفی یا مثبت آن به یک جریان و یک طیف و یک عقیده خلاصه نمی‌شود. نمی‌توانیم بگوییم احمد محمود چون تمایلات چپ داشت و چون این جریان شکست خورده و ناکام بوده، او هم نویسنده‌ای ناکام است. محمود با آن اندیشه بهترین رمان‌های عصر خود را نوشت. در مقابل، چه بسیار آثاری که با هدف تمجید از ایدئولوژی‌های به ظاهر مقدس نوشته شدند، اما آن قدر ضعیف و ناپخته بودند که ذره‌ای اعتبار به ایدئولوژی شان ندادند. در مورد جنگ نیز هم داستان‌های خوب داریم و هم داستان‌های بد. در نقد جنگ نیز همین طور. هر جا که خواسته‌ایم تفکر یا ایدئولوژی‌ای را با داستان به مخاطب حقنه کنیم، شکست خورده ایم؛ سیاه نمایاندن جنگ هم مثل یک ایدئولوژی است و نباید هدف غایی نویسنده باشد.  

انتخاب کاراکتر نوجوان - و نه جوان - یا میانسال برای روایت این داستان به دلیل این است که  تجربه نویسنده در دهه شصت به تجربه کاراکتر داستانی نزدیک است و نویسنده نخواسته تخیل خود را به جولان وادارد و از زبان یک جوان یا شخصیت میانسال این داستان را روایت کند؟
موضوع داستان درباره نوجوانی در یک برهه زمانی از ایران معاصر است. زمانی که می‌خواهیم اتفاقات حول و حوش بچه‌های این سنین را بازگو کنیم، انتخاب یک راوی از همین جنس در دیدن و روایت ماجراها کمک زیادی می‌کند و باعث می‌شود پیش‌داوری درباره حوادث بزرگی چون جنگ و مهاجرت و... از سوی او صورت نگیرد. او فقط آنچه را می‌بیند، روایت می‌کند و در آخر نیز بی توجه به اینکه چه چیز او و دوستانش را از هم جدا می‌کند و به شکست می‌کشاند، بازهم تنها آنچه را می‌بیند و بر سرش آمده بازگو می‌کند و نه بیشتر.

درباره تجربه کاراکتر در دهه 1360 شمسی آیا بیش از این جا نداشت تا نویسنده بیشتر در این باره روایت را جولان دهد؟
زمانی که داستان در یک دوره تاریخی مشخص اتفاق می افتد، قرار نیست تمام اتفاقات آن دوره را که همگان دیده و شنیده‌اند، دست‌مایه داستان قرار دهد. داستان حول موضوع مشخصی می‌گردد و هر چه را که به پیشبرد این هدف و در میدان دید راوی است، به زبان می‌آورد. در این رمان نیز تلاش کردم ضمن آوردن گوشه‌هایی از مشخصه‌های دهه 60 تنها به ارائه تصاویری اکتفا کنم و قضاوت را درباره همه چیز به خواننده واگذار کنم که خود متوجه شود فاصله‌ها و دوستی‌ها و جدایی‌ها و تلخی‌ها چطور به وجود می‌آیند.

کد خبر 4326

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • خواننده IR ۰۹:۱۵ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۷
    0 0
    آخرش نفهمیدیم این تیتری که زدید به کجای حرفهای این آقا مربوط میشد. به نظر میاد تیتر یه جور نقد خبرنگار شما باشه درحالیکه اصلا تو سوال هاش هم به این نقد اشاره ای نکرده

آخرین اخبار