درباره کتاب«ساخت ژاپن، مدیریت و موفقیت» نوشته آکیوموریتا. ترجمه یوسف نراقی
ژاپن از کشورهائی است که کاروان توسعه را در عصر حاضر به دنبال خود میکشد. کشوری که اختراعات و اکتشافات علمی و تکنولوژیک آن در حال حاضر نه تنها در بازارهای جهانی با کشورهای توسعه یافته اروپائی و آمریکائی به رقابت برخاسته بلکه نقش نیروهای بازار بینالملل را نیز تعیین میکند. نیروهای محرکه در این کشور «محصولات علمی» هستند و ژاپن به جای صدور فرآوردههای تکنولوژیک در فکر صدور «محصولات علمی»" است.
«توستوادکو» بنیانگذار ژاپن نوین میگوید: «ما نه هیچ منبع طبیعی داریم و نه هیچ قدرت نظامی ما فقط یک منبع در اختیار داریم، ظرفیت ابداع مغزهایمان، این منبع پایانناپذیر است، باید آن را بسط داد، تربیت کرد، تمرین داد و مجهز ساخت این قدرت دفاعی خواه ناخواه در آیندهای نزدیک گرانبهاترین و خلاقترین ثروت مشترک همه بشریت خواهد بود.»
ژاپن با سرمایهگذاری عظیم در آموزش و بازسازی نیروی انسانی خود، آن را تبدیل به یک ثروت عظیم و پربها کرده است تکیه بر آموزش نیروهای خلاق و مبتکر جوان با مدیریت علمی خاص سبب شد ژاپن با سرعت بپا خیزد و گذشته هولناک خود را پس از اشغال آمریکا جبران کند. بر اساس دادههای این کتاب، در ژاپن سه واژه پر اهمیت است: «فعالیت، مدیریت، رقابت سازنده.
از جمله این موفقیتها داستان سونی Sony است؛ داستان توسعه و پیشرفت تکنولوژی در بازارهای داخلی و خارجی تلاش مستمر برای از بین برداشتن موانع و نهراسیدن از غولهای شرق و غرب. این داستان از وضعیت ژاپن در زیر بمبارانهای دشمن آغاز میشود. «مورتیا» بنیانگذار شرکت سونی با شریک خود «ایبوکا» در زیرزمین ساختمان بمباران شده پایههای اولیه شرکتش را استوار کرد و به زودی توانست بازارهای ایالات متحده را تسخیر کند.
مورتیا مدیریت ژاپنی را «مدیریت خانوادگی» مینامد و معتقد است مدیریت خانوادگی توانست ظرفیت ابداع مغزهای ژاپن را توسعه دهد و ژاپن مقلد را به ژاپن مبتکر و مبدع تبدیل کند. «ساخت ژاپن؛ مدیریت و موفقیت» در 9 فصل تدوین شده است.
در فصل اول کتاب از وضعیت ژاپن در سال 1945 و بمباران اتمی آن کشور و باختن ژاپن در جنگ با آمریکا و اشغال ژاپن توسط آمریکا مطلع میشویم، زندگی پس از جنگ و چگونگی پذیرش صلح از طرف امپراتور ژاپن با آمریکا و نحوه زندگی سخت مردم ژاپن پس از جنگ در فصل دوم میخوانیم، در این فصل مورتیا با توجه به علاقمندی به مباحث مخابراتی شرکتی را با 500 دلار در توکیو سرمایه گذاری میکند و با شناخت نیاز جامعه به تولید رادیو ، آدابتور، ضبط صوت و ... میپردازد. چگونگی فروش این محصولات به دنیا در فصل سوم عنوان میشود. «مورتیا» از همان آغاز به فکر پیداکردن بازار بینالمللی برای تولیدات شرکت در توکیو بوده، لذا در سال 1960 به تأسیس شرکت Sony باسرمایه پانصد هزار دلار در آمریکا اقدام میکند. و...
«پس از جنگ اشرافیت برداشته شد، نظام مالیات تصاعدی بود. در ژاپن گریز از مالیات ناشناخته است. کارگر ژاپنی فقط به خاطر پول کار نمیکند آنان خود را عضو شرکت میدانند و دلیل آن احساس و روابط خوب با آنهاست، آنها دستیاران شرکت هستند نه وسایلی برای ایجاد سود. در گزینشهای سخت سونی فقط مدرک تحصیلی و نام دانشگاه ملاک نیست. مورتیا «نیروی انسانی» را محور هر کاری میداند و معتقد است: علت موفقیت شرکت سونی بهرهبرداری از «تعاون و همکاری و توافق جمعی» بوده است.
ژاپنیها کار خود را با تقلید آغاز کردند و با یادگیری و آموزش مستمر توانستند خلاقانه به دنیای پیشرفت بپیوندند. به عبارتی ژاپن توانست از «خلاقیت اقتباسی» به خلاقیت مستقلی دست یابد. مورتیا برای پرورش خلاقیت کارکنان شرکت «هدف» تعیین میکرد و سپس با تعیین «برنامه» برای رسیدن به آن سطح تلاش مینمود و سپس نتایج را براساس کنترل کیفیت تعیین مینمود و استانداردهای مناسب تعیین میشد.
این مطالب در فصل چهارم کتاب عنوان میشود و نویسنده در فصل پنجم به مقایسه موضع ژاپن با آمریکا میپردازد و میگوید ژاپن دو برابر آمریکا مهندس دانشگاهی دارد نسبت مهندسین ژاپن به آمریکا براساس جمعیت 4 برابر است در زمینه الکترونیک سالانه 24هزار مهندس در ژاپن فارغالتحصیل میشوند در حالیکه در آمریکا 1700 نفر. در این کتاب تاکید میشود که آقای مورتیا تلاش داشت کارگاههای خود را تجهیز کند تا دفاتر مرکزی را، سرمایهگذاری وی به سمت «خط تولید» بود و برای تولید کیفیت برتر «محیط راحت، ساده و دلپذیر» ایجاد می کرد.
آقای مورتیا حتی فرزندش را نیز در دفتر کار خود قرار نداد تا جلوی رابطه «قوم و خویش گرائی» را بگیرد. در فصل ششم کتاب نیز رقابت به عنوان انگیزه فعالیتهای اقتصادی ژاپن مورد بررسی قرار میگیرد. ژاپنیها نه تنها در داد و ستد که در زندگی شخصی نیز با هم رقابت دارند رقبای ژاپنی در صحنه بازار تلاش دارند رقیب را از میان بردارند. فریب دادن رقیب و بحث و مجادله مورد علاقه ژاپنیها نیست. رقابت سنگینی در صنعت در همه سطوح زندگی مردم ژاپن دیده میشود در آموزش، وزارتخانهها، میان روزنامهها، تلویزیون، میان خبرنگاران در پوششدادن همه اخبار و ... مورتیا معقتد است رقابت به رغم برخی جنبههای تاریک آن کلید توسعه صنایع و تکنولوژی مورد نیاز است.
در فرهنگ ژاپن یک مفهوم کلیدی وجود دارد :«همه چیز مقدس و متبرک است». مورتیا نیز معقتد است همه چیز دنیا موهبتی است از جانب خالق بنابراین باید شکرگزار آنها بود و هیچ چیز را نباید بیهوده تلف کرد همه چیز بطور امانت در اختیار ما قرار گرفته است و باید بهترین استفاده را از آنها بکنیم و این مفهوم در مصرف چیزهایی ساده نظیر آب یا کاغذ نیز بکار میرود.
ژاپنیها محافظان خوبی هستند حتی برای پول، آنها حتی از روزنامه ها محافظت می کنند روزنامه های ژاپن کوچکتر و کم وزنترند، با توجه به نرخ باسوادی، روزنامه و کتاب در ژاپن رشد بالائی دارد ژاپن در سال 1984 توانست50درصد از روزنامه ها را بازیابی کنند. آنها در مقابل روزنامه دستمال کاغذی می دادند.
کتاب توضیح می دهد که علم نیز در ژاپن گرایش به جنبههای «عملی» دارد تا «نظری» چون آنها اعتقاد دارند بشر به وسایل ادامه بقاء نیاز دارد آنها اندیشه های فراوانی را از دیگر ملتها دریافت نمودند و آنها را به محصولاتی تبدیل کرده اند که به فکر مبتکران اصلی خطور نمی کرده است.
تلاش مورتیا در این مدت تولید محصولاتی بوده که «به درد مردم بخورد» و این همه تلاشها را در سطح بینالمللی با چالشهای قوانین بازرگانی کشورها با سه نوع خلاقیت انجام داده است .خلاقیت تکنولوژی، خلاقیت برنامه ریزی تولیدو خلاقیت بازاریابی... و همه این تلاشها بمنظور «ساخت ژاپن» انجام داده است.
خواندن این کتاب برای آنها که حقیقتا دنبال تولید و پیشرفت هستند، یک کلاس درس همهجانبه و فشرده است.
نظر شما