قسمت دوم گفت و گوی خبرآنلاین با محمد نبی حبیبی را در ادامه می خوانید:
ارزیابی شما از جریانی که تیم دولت را پیش می برد، چیست؟ این جریان علاوه بر اینکه تغییراتی را در یک سری ساختارهایی که طی انقلاب اسلامی به وجود آمده بود، اعمال کردند که در مورد آن ها حرفی نداریم، بعضا به حوزه ها و موضوعاتی ورود پیدا می کند که مقداری شک و شبهه می آفریند. شما به عنوان یک فعال سیاسی فکر نمی کنید یک جریان اباحه گری دوباره در فضای سیاسی، اجتماعی کشور با قد و قامت و تابلوی اصولگرایی به میدان آمده و در حال فعالیت است؟
به نظر من این اتهام به مجموعه دولت آقای احمدی نژاد وارد نیست. البته خطری که همیشه اصل اسلام را تهدید کرده این است که افرادی با زبان اسلام و حتی قرآن و روایات علیه اسلام به دنبال نیات خود باشند که این جریان از ابتدا در اسلام ظهور و بروز داشته، الان هم است و بعدا هم خواهد بود..
ما معتقدیم خطر اصلی از طرف جریانات فکری ایجاد می شود که با زبان اسلام، قرآن و روایات به میدان می آیند و گر نه اگر از همان ابتدا یک تقابل صریح و مستقیم اظهار شود خیلی خطرناک نخواهد بود. در اول انقلاب از این خطرات فراوان داشتیم. حتی حزب وابسته ای مثل حزب توده در کلاس های آموزشی خود نهج البلاغه و رساله عملیه تدریس می کردند. اما نه برای اعتقاد به نهج البلاغه برای اینکه چگونه با نهج البلاغه، آیات و روایات بتوانند به جنگ تفکر اصلی بروند. این خطر همیشه وجود داشته و الان هم وجود دارد. اما ممکن است در برخی از افراد یا گروه هایی که الان با آقای رییس جمهور کار می کنند نوعی روش های افراطی قابل مشاهده باشد اما اینکه بگوییم طیف افراد آقای رییس جمهور همگی دراین مشی افراطی قرار دارند یک نوع قضاوت نادرست به حساب می آید. الان در ظاهر قضییه دوستانی که در تشکیلات رایحه خوش قرار گرفتند یکی از ادعاهایشان این است که وفادارترین افراد به رییس جمهور اند. اما اگر در سطح کشور بررسی کنیم بین افرادی که در این تشکیلات عضویت دارند همگی یک روش و یک خط فکری ندارند. شما در برخی از استان ها به وضوح می بینید که چند سلیقه به عنوان رایحه خوش وجود دارد که بعضا با هم اختلاف نیز دارند.
به اعتقاد من آقای رییس جمهور پایبند به مبانی اصولگرایی است و این هم به معنای این نیست که اگر کسی پایبند به اصولگرایی است هیچ وقت دچار اشتباه هم نمی شود. یعنی اگر کسی یک حالت عصمت برای آقای رییس جمهور قایل شود طبیعتا دچار اشتباه شده است. اما اینکه آیا تمام کسانی که با همین آقای رییس جمهور کار می کنند مجموعا یک روش و مشی واحد دارند، اعتقاد دارم چنین چیزی نیست. افراد با سلایق مختلف، از کسانی که واقعا علاقمند کمک به رییس جمهور هستند یا حداقل تظاهر به این قضیه می کنند، در طیف طرفداران آقای احمدی نژاد وجود دارند.
من معتقدم که بهترین راه تعامل با دولت و شخص آقای احمدی نژاد، کاری است که خودمان داریم انجام می دهیم، و آن این است که بنا مان پشتیبانی از دولت مورد تنفیذ رهبری باشد. اما اگر از پشتیبانی دم می زنیم یک کلمه اصولی هم دنبالش اضافه می کنیم. می گوییم ما پشتیبان اصولی دولت هستیم. وقتی می گوییم پشتیبان اصولی یعنی بنا مان بر این است که از دولت پشتیبانی و کمک کنیم. اما اگر دولت درجایی حرکت، فعل و عمل قابل انتقاد و اعتراضی داشت، این حق انتقاد و اعتراض را برای خود محفوظ نگه داریم. کسانی که می خواهند در ارتباط با دولت باشند چهار دسته اند. یکی آن هایی که بناشان یا تظاهرشان به پشتیبانی بی چون و چرا از دولت وشخص آقای احمدی نژاد است. این یک طیف است. کسانی که بنا شان بر خدشه دار کردن و حتی دشمنی کردن با دولت و آقای احمدی نژاد است. این طیف دوم اصلا بنا ندارند که اگر دولت یک کار مثبت محرزی انجام داد به زبان بیاورد. طیف سوم کسانی هستند که کاملا بی تفاوت اند. ما در موتلفه در طیف چهارم قرار داریم و آن عبارت است از پشتیبانان اصولی دولت. ما در مواقعی که یک کار را قابل انتقاد می دانیم تا به حال خود را سانسور نکردیم. حتی مواقعی که احساس کردیم انتقاد منصفانه ما چماقی به دست مخالفین دولت می دهد، آنجا هم ما از انتقاد خودداری نکردیم.ولی رسانه ای نکردیم. سعی کردیم به صورت نامه ای خصوصی و محرمانه به دست خود آقای رییس جمهور برسانیم.دولت مخالفین بسیار بی انصافی هم دارد.
تا کنون چند با اقدام به ارسال نامه کردید؟
تعدادش را نمی دانم ولی هر مقطعی که احساس کردیم که باید چنین چیزی بنویسیم این کار را کردیم.
یعنی پنج، شش تا شده است در چند سال اخیر؟
بله این حدود شده است.
پس هر سال تقریبا یک نامه را داشته اید؟
بله، برخی سال ها بیشتر از یکی هم داشته ایم. اما از آن طرف مراقب هستیم به دست کسانی که با دولت مشکل دارند دستاویز ندهیم. اما چون احساس مسئولیت می کنیم نوع ابلاغ انتقادات مان را به دو دسته تقسیم کردیم. آنهایی که رسانه ای می کنیم و آن هایی که رسانه ای نمی کنیم و معتقدیم که بی تاثیر هم نیست. چون هیچ کدام از ما هم بی خطا نیستیم باید از انتقادی که از ما به عمل می آید استقبال کنیم.
برخی انتقاد را به معنای مچ گیری، خدشه دار کردن و ... تفسیر می کنند. معنای لغوی انتقاد ارزیابی است که در هیچ جای اسلام ممنوع نشده ایم. بهترین روش برای ارتباط احزاب، تشکل ها و شخصیت ها با دولت را مطلبی می دانم که مقام معظم رهبری چند سال پیش در جمع دانشجویان فرمودند. ایشان به این نکته اشاره داشتند که من کجا گفتم که از دولت انتقاد نکنید. من گفتم دشمنی نکنید. بنابراین ما دشمنی کردن با دولت را دشمنی کردن با انقلاب می دانیم. اما انتقاد از دولت را جزو واجبات می دانیم. منتها به عنوان حزبی که علاقمند به موفقیت دولت است ضمن انتقاد، در مقابل کسانی که دشمنی می کنند ایستاده ایم و می ایستیم.
بد نیست به موضوعی را که بعد از دوم خرداد در جمع دوستان عضو یا غیرعضومان گفتم اشاره کنم. به هر حال در دوم خرداد نامزد ما رای نیاورد. ما مورد سوال بودیم که اکنون تاکلیف ما چیست؟ از حالا به بعد که رقیب ما رای آورده و مورد تنفیذ رهبری قرار گرفته و دولت تشکیل داده باید چه کار کنیم. در آن موقع گفتم هر که چوب لای چرخ دولت بگذارد، حرام شرعی مرتکب شده است. بنابراین سوالم از دولت مردان دوم خردادی این است که این ادعا که بعد از پیروزی آنها در محافل خصوصی مان مطرح کردیم را ارزیابی کنند. اگر بتوانند چوبی که حزب موتلفه اسلامی لای چرخ دولت دوم خرداد گذاشته است را بیان کنند ما تمام حرف های خود در مورد این دولت را پس می گیریم. اما چوب لای چرخ دولت نگذاشتن به معنای سکوت کردن در همه موارد نیست. سکوت کردن، با چوب لای چرخ گذاشتن متفاوت است و در ادبیات سیاسی هر کدام مفهوم خود را دارد. بنابراین تکرار می کنم که ما در رابطه با دولت آقای احمدی نژاد پشتیبان اصولی دولت هستیم..
شما تقریبا سوال من را پاسخ نگفتید. اینکه این باحه گری چه اثرات منفی دارد و پیش بینی شما از تبعات این رویه در آینده چیست؟
من اعتقاد ندارم که کسانی که در دایره این تعریف شما قرار می گیرند در دولت آقای احمدی نژاد غلبه دارند. ..
ولی تاثیر دارند...
ممکن است تاثیراتی داشته باشد. اما به نظر من این موضوع ممکن است در هر دولتی اتفاق بیافتد. همان مطالبی که در ابتدای گفت و گو اشاره شد باید مواظب بود که جریان های افراطی و تفریطی غلبه پیدا نکنند و گر نه اینکه بگوییم هیچ افراطی و تفریطی در کشور نباید باشد، به نظر من چنین اتفاقی هرگز نخواهد افتاد. در هر صورت در اینجا من به طور صریح معتقدم که یک وظیفه سنگین روی دوش آقای احمدی نژاد است. آقای احمدی نژاد هر جا احساس کرد که کسانی یا با ادعای طرفداری از ایشان یا واقعا طرفدار ایشان اند، زیادی اصولگرا شدند باید جلوی این زیادی اصولگرایی را بگیرند. وقتی که می گوییم کسی زیادی اصولگرا شده است یعنی جلوتر از رهبری حرکت می کند. آقای احمدی نژاد و هر فرد دیگر که مسئولیتی در این رابطه دارد باید بداند که چنین خطری وی را تهدید می کند. اولا تشخیص آن کار آسانی است و خیلی از مواقع هنگامی که پستی می گیریم افرادی اطراف مان جمع شده و تظاهر به طرفداری نیز می کنند ولی می خواهند کار خود را انجام دهند. وظیفه آن کسی که مسئولیتی را بر عهده گرفته این است که مراقب باشد تا جریانات چه افراطی و چه تفریط گرا که هیچ وقت نمی توان به حذف کامل آنان امیدوار بود، عنان اختیار آن مقام و مسئول را برعهده نگیرند. در دولت آقای احمدی نژاد غلبه را با کسانی که شما اشاره کردید نمی بینم ولی اینکه هستند یا نیستند باید بگویم چرا. ممکن است کسانی با تظاهر یا حتی طرفداری صادقانه از آقای احمدی نژاد قصد پیاده کردن نظرات خود را داشته باشند که به نظر من اول کسی که باید جلوی آن ها بایستد شخص آقای احمدی نژاد است.
نمی دانم شما اظهارت اخیر آیت الله جنتی را شما شنیدید...*
خیر.
آیت الله جنتی در جمع مسئولین دفاتر استان ها و شهرستان های شورای نگهبان اشاره ای داشتند به اینکه به خاطر شرایط کشور و عدم سوء استفاده فتنه گران یک سال سکوت کردند ولی الان قصد انتقاد دارند. بیان آیت الله جنتی دو محور داشت. یکی اینکه عده ای تلاش دارند نیروهای انقلابی را کنار بزنند و نیروهای خود را سر کار بیاورند و هشدار دادند که عده ای که این خواب را دیدند مطمئن باشند که نمی توانند بدنه نظام را تغییر دهند. قطعا این مخاطب این هشدار اصلاح طلبان نیستند، چون در حکومت حضور ندارند. ارزیابی شما از اظهارت و هشدار آیت الله جنتی چیست؟
ما این هشدار آیت الله جنتی را از سال های پیش به این طرف قبول داشتیم و حتی عمل نیز کردیم یعنی معتقدیم که یک مراقبت دایمی لازم است.
الان چه اتفاقی رخ داده است که ایشان چنین هشداری می دهند. در شرایطی که در نیمه عمر دولت هستیم...*
البته این سوال را باید خود ایشان پاسخ بگویند....
ارزیابی شما چیست؟
من نظر خود را بیان می کنم. من معتقدم که در موتلفه اسلامی این توصیه آیت الله جنتی را هم در دولت دوم خرداد عمل کردیم و هم در دولت آقای احمدی نژاد و این نوع نگرش را یک روش درست دایمی تلقی می کنیم. مطلق تایید کردن یا مطلق رد کردن حتی دولت دوم خرداد را کاری درست نمی دانیم. به همین دلیل با آن دسته از فرمایشات آقای احمدی نژاد که اوایل دوره نهم چند با اظهار کردند که گویا در سابق هیچ کاری انجام نشد و هر کاری که انجام شده در دولت نهم صورت گرفته است، کاملا اعلام مخالفت کردیم و معتقدیم از اول انقلاب کارهای بسیار ارزشمندی در قوای مختلف انجام شده در عین حال که نقاط ضعفی وجود داشته است که برخی مواقع نقاط ضعف خیلی فراوان و حتی خطرناک بوده است.
من سخنان آیت الله جنتی را برای همیشه انقلاب اسلامی لازم می دانم نه در یک مقطع خاص.
فکر می کنید که در این مقطع چه اتفاق خاص افتاده که ایشان این اظهارات رابیان کرده است؟
باید از آقای جنتی پرسید...
ارزیابی شما چیست؟ به هر حال شما به عنوان یک فعال سیاسی ازسی سال گذشته تمامی رویداد های سیاسی را رصد کرده و مطلع هستید. گمان می کنید که هم اکنون چه اتفاقی افتاده که ایشان این طور هشدار می دهد؟
شاید آیت الله جنتی احساس کردند که اگر در مقطعی بنایمان بر تایید باشد به دلیل خطراتی که احساس می کنیم نباید این مقطع را دایمی تلقی کنیم. عقل هم حکم می کند که هنگامی که می خواهیم انتقاد کنیم، هنگامی که می خواهیم اعتراض کنیم، هنگامی که می خواهیم سکوت کنیم و ... به نظر من ظرافت کار سیاسی این است. خیلی اوقات یک حرف حق بی جا زده می شود. حق بودنش قطعی است ولی بیجا مطرح کردن حق بودنش را تحت شعاع می دهد. شعار خوارج که می گفتند جز حکم خدا حکمی نیست خیلی درست بود ولی امیرالمومنین (ع) فرمودند حق می گویید ولی از این حق گویی مقصودی به ناحق دارید. شاید آقای جنتی احساس کردند تداوم تایید مطلق از هر جریانی در کشور نهایتا ممکن است مشکلاتی فراهم کند. در عین حال که ممکن است درمقطعی این تایید مطلق کار درستی باشد. بنابراین من به نظر آقای جنتی احترام می گذارم. البته ما به عنوان تشکیلات حزبی تلاش کرده ایم که تایید مطلق دایمی از هیچ دولتی نداشته باشیم. ضمنا مردود دانستن همه دولت ها در هر مرحله ای را به عنوان یک اعتقاد مطرح کرده باشیم این خطا را نیز مرتکب نشده ایم.
شما در مواجه با دولت به چهار طیف اشاره داشته اید. فکر می کنید در آینده کدام یک از این طیف ها به قدرت می رسند؟
با استناد به روش رهبری، نظر عامه مردم و تجربه ای که خود داشتم معتقدم که آن نظری که اعتقاد منصفانه را از دولت، قوه قضاییه و مقننه لازم می داند اما مصالح انقلاب را همیشه برای انتقاد کردن یا انتقاد نکردن در نظر دارد، پیروز میدان خواهد بود. عامه مردم نیز در طول انقلاب این امر را نشان دادند. چون همه ما در معرض خطا هستیم قوای مملکت نیز مشمول همین موضوع هستند. اما یک اعتقاد مشهود راسخ داریم که در قانون اساسی نیز به رسمیت شناخته شده که فضا برای تضارب ،اعتقاد و ... نسبت به هر کدام از قوا باید باز باشد و هیچ مسئولی نباید خود را تافته جدا بافته بداند. اما در جاهایی که این تضارب و این استکاک ها و اختلاف سلیقه ها به اوجی می رسد که ممکن است ادامه اش به اصل انقلاب آسیب وارد کند، ما فصل الخطابی سراغ داریم که معتقدیم این بهترین تدبیر برای باز بودن فضای تضارب و انتقاد است. اما اگر نفس این تضارب،اعتراض و انتقاد به جایی رسید که مردم می خواهند در یک فضای آرام راه خود را انتخاب کنند،اعتقاد شرعی به ولایت فقیه این نظر را تامین می کند.
می خواهم مصداقا اسم برخی از جریان ها را بیان کنم که اینکه آیا در اطلس سیاسی ایران آینده ای خواهند داشت یا نه؟ یکی از این جریان ها جمعیت ایثارگران است. فکر می کنید این جمعیت در آرایش سیاسی آینده چه جایگاهی خواهد داشت؟
من جمعیت ایثارگران را یک جمعیت اصولگرا و پایبند به موازین انقلاب می دانم. ممکن است درمواردی بین تشکیلات ما در موتلفه و جمعیت ایثارگران اختلاف نظر وجود داشته باشد. اصولا من جایگاهی برای افراد و تشکل هایی که به چهار اصل عمیقا معتقد باشند، دارم. آن چهار اصل عبارت اند از اسلام،نظام اسلامی، خط و سیره حضرت امام و ولایت فقیه و تبعیت از ولی فقیه. آن هایی که در این چهار اصل مشترک هستند در حال و آینده انقلاب جای مشخص دارند. در عین حال ممکن است بین همان ها اختلاف سلیقه وجود داشته باشد. در نتیجه با شرط پایبندی به این چهار اصل من برای تمام افراد و تشکل هایی که از عمق دل شان به این چهار اصل اعتقاد دارند جایگاه قایل ام و حتی معتقدم که وجود رقابت بین این افراد هیچ اشکالی ندارد. چون وجود اعتقاد به این چهار اصل به این معنا نیست که ما باید درتمام روش های اداره کشور مانند هم فکر کنیم. ممکن است در مواردی سلیقه حزب موتلفه با سلیقه جمعیت ایثارگران نه تنها تفاوت بلکه ممکن است به تضاد کشیده شود. اما باید یک راحتی خیال در پس همه این جریانات داشته باشیم که ما در اصول به استکاک دچار نشویم. اما در روش ها دچار اختلاف سلیقه شدن حتی یک برکت تلقی می شود.
جریانی وجود دارد که شما به عنوان یک رقیب در انتخابات های پیش رو به آن نگاه داشته باشید؟
اگر ما اصولگرایان را با دید پایبندی به آن اصول نگاه کنیم بین هیچ کدام از ما، چه افراد و چه گروه ها من هیچ تضادی احساس نمی کنم. اما اگر راجع به چگونگی اتخاذ روش ها با پایبندی ه اصول بحث کنیم قاعدتا باید اختلاف نظر و رقابت وجود داشته باشد. وگرنه چه دلیلی دارد انواع و اقسام اسامی را بر تشکل ها بگذاریم. عده ای که دور هم جمع می شوند دغدغه شان در درجه اول اصول است ولی باید قبول کنیم که در روش های اداره کشور تفاوت های اساسی پیدا می کنند. اینجا رقابت هیچ گونه ضرری ندارند و حتی باعث پیشرفت کشور می شوند.
فکر می کنید چهره هایی مثل آقای مشایی در آینده سیاسی کشور چه جایگاهی دارند؟
گرچه ابا دارم در مورد اشخاص صحبت کنم ولی با توجه به آنچه که از ایشان نقل شده و حتی تکذیب هم نکرده، این ها جای نگرانی کامل دارد. بنابراین یکی از موارد تعجب مان از آقای احمدی نژاد این است که در این رابطه تا کنون حتی حاضر نشدند حرف هیچ منتقد اصولگرایی را بپذیرند. مثلا ما برای انبیا عصمت قائلیم و اگر یک نبی متهم به سوء مدیریت شود در واقع به نوعی عصمت ایشان مورد تردید قرار گرفته است. این حرف هایی است که گفته شده است و تا کنون تکذیب هم نشده است. بنابراین ما صریحا می گوییم که از تشکل هایی هستیم که راجع به تایید بی چون و چرای آقای احمدی نژاد از آقای مشایی از مرحله انتقاد بیرون آمدیم و معترض هستیم.
آینده سیاسی ایشان را چگونه پیش بینی می کنید؟
من وقت نداشتم که تا کنون در مورد آینده سیاسی ایشان فکر کنم و لازم هم نمی دانم.
تحلیلی وجود دارد که آقای مشایی، مدودف آقای احمدی نژاد است و همینطور که مدودف آمد ایشان نیز چنین نقشی را ایفا خواهد کرد...
از نظر من مدودف در روسیه درست می شود ولی در ایران نمی شود، ولو بر اینکه دوستانی باشند که چنین مقصودی داشته باشند که من هنوز به چنین نتیجه ای نرسیدم. اما معتقدم که مدودف و جریانی که بخواهد این طور کشور را اداره کند در همان روسیه می توان پا بگیرد نه در ایران.
آقای حبییی! پیش بینی شما از چند سال آتی دولت چیست؟ دولت در آینده با چه مخاطرات و مسایلی مواجه خواهد شد؟
چون تدارک دشمن برای برخورد با مبانی اسلامی بیشتر بعد ایدئولوژیک دارد، باید مراقب جریانات فکری و ایدئولوژیک برای انقلاب باشیم. به همین دلیل اگر آماری بگیریم از مواردی که به انقلاب حمله شده است به نظر من به دو موضوع از همه بیشتر حمله شده است. یکی اصل حکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه و دوم به شخص ولی فقیه بود، چه زمان حضرت امام و چه زمان مقام معظم رهبری. این دو موضوع از همه بیشترمورد هجوم دشمن بوده اما اگر ضرورت مراقبت دائمی خود مان را در ابعاد ایدئولوژیک محرز بدانیم معتقدم برای تداوم پشتیبانی مردم بایستی به یک اقتصاد تولیدی مبتنی بر صادرات و توسعه بخش خصوصی بیاندیشیم. من به شدت با اقتصاد دولتی مخالفم. با اقتصاد ظاهرا غیر دولتی که فقط چند نفر انگشت شمار همه مقدرات اقتصادی کشور را به دست بگیرند نیز مخالفم. اما با اقتصادی که مبنای اش تولید و رفع نیاز داخلی با نگاه صادراتی است، موافقم. اما به شرطی که در این فعالیت اقتصادی برای برخی افراد و جریانات یک انحصار پیش نیاید. یعنی هر آدم مستعدی بتواند در این فضای اقتصادی فعال و اثر گذار باشد. نهایتا ما باید به اقتصادی دست پیدا کنیم که عامه مردم احساس کنند که شریک هستند. این تجربه را در امور سیاسی داشتیم. علت اینکه راهپیمایی 22 بهمن سال 89 باشکوه تر از راهپیمایی 22 بهمن سال 88 است این است که مردم خود را شریک سیاسی نظام می دانند، نه کارمند نظام. در مسایل اقتصادی نیز اگر خیال کنیم با سیستم کارمندی دولتی یک اقتصاد پررونق خواهیم داشت، قطعا مرتکب اشتباه شدیم. نهایتا باید زمینه،اعتماد و راه را برای همه مستعدین در امر اقتصاد باز کنیم که به عنوان شریک اقتصادی کشور وارد میدان شوند. البته به شرط اینکه به تولیدی بیاندیشیم که بعد از رفع نیاز داخلی توانایی صادرات نیز داشته باشد.
ما نمی توانیم الان توقع داشته باشیم که در یک خانه ای چهار تا فرزند با داشتن مدرک لیسانس و فوق لیسانس هر چهار تا بیکار باشند ولی ما تنها پند بدهیم که باید صبر انقلابی کرد. این امر نشدنی است. یعنی آنجاهایی که فقر و بیکاری وا حساس بطالت به کسی دست می دهد خیلی از مبانی دینی نیزمورد هجوم قرار می گیرد. اسلام هیچ گاه از فقر تجلیل نکرده است. در کشور اگر با یک اقتصاد تولیدی با زاویه صادراتی فقر را ریشه کن کردیم بهترین خدمت را به محرومان کردیم. اما اگر خیال کنیم که با پول نفت فعلا شکم عده ای از محرومین را سیر کنیم کار تمام است اشتباه کرده ایم ، در عین حال که در مقاطعی این کار را لازم می دانم. برخی ها بی انصافانه می گویند شما هیچ کمکی به هیچ فقیر و محرومی نکنید. نفس این ها از جای گرم بلند می شود و نمی دانند فقر یعنی چه. ما در کشورهای بسیار پیشرفته نیز افرادی داریم که با توجه به تلاشی که دارند نمی توانند نیازهایشان را تامین کنند اما همیشه باید سعی کنیم کفه امداد ما از کفه برخوردای مردم از طریق کار و داشتن شغل و فعالیت اقتصادی خیلی سبک تر باشد.این مقوله بسیار مهم است که اگر ما در آن شکست خورده و نتوانیم الگوی بسیار روشن و قابل تایید اقتصادی که محرومیت و فقر در آن ریشه کن می شود ادامه دهیم زمینه های پذیرش بسیاری از باورهای ما هم در داخل و هم در خارج مورد تهدید قرار می گیرد.
بعد از رحلت حضرت امام (ره) مقام معظم رهبری در سیر تکمیلی خط انقلاب به گزاف نگفته ایم که بگوییم هر هفته یک موضوع و مسئله ای را مطرح کردند. اگر به فرمایشات ایشان طی این چند سال گذشته نگاهی کنیم علاوه بر دستور کارهای سالیانه و نام گذاری سالیانه ایشان به محورها و موضوعات مختلف اشاره کردند. ارزیابی شما به عنوان فردی که در جریان اصولگرایی از تشکل های معتقد به ولایت فقیه هستید و خود را مجری رهنمودهای ایشان می دانید از میزان تحقق مطالبات و خواسته هایی مقام معظم رهبری چیست؟
به نظرم می رسد که در موضوعاتی که مقام معظم رهبری برای سال های مختلف نام گذاری کردند، مثلا آن سالی که سال پیامبر اعظم اعلام شد یا به دلیل دو عید غدیر در یک سال به نام سال امیرالمومنین در بخش های مختلف فرهنگی و مردمی کارهای نسبتا خوبی انجام شد که اثرات بالایی نیز داشت. اما معتقدم که در دو بخش مهم که طبیعتا مورد توجه دائمی هم حضرت امام و هم مقام معظم رهبری بوده فاصله ای بین آنچه که ما فکر می کنیم که مطلوب نظر رهبری است و اتفاقی که افتاده این فاصله قابل توجیه نیست. به خصوص در دو مقلوله. یکی مقوله مبارزه با فساد که ما معتقدیم البته کارهایی انجام شده ولی انیکه بگوییم این کارها مطلوب بوده و بهتر از این نمی شد کاری انجام داد، معتقدیم که درا ین رابطه هر سه قوا می توانند حتی مورد بازخواست قرار گیرند که می شد بهتر از این عمل کنند ولی محقق نشد. دوم من معتقدم که راجع به مسایل اقتصادی که منجر می شود به رونق اقتصادی، وقتی هم که بحث رونق اقتصادی می کنیم یعنی اقتصاد مبتنی بر تولیدی که نیاز داخلی را رفع بکند و قدرت صادرات نیز داشته باشد در این مقوله هم می شود بهتر از آن چه هستیم عمل کرد. این امر در تمامی دولت ها صادق است. یعنی این طور نیست که هیچ کدام از دولت ها از انتقاد ما نسبت به آنها در این مقوله خاص، مبری باشند. من جمله همین دولت نهم و دولت
البته درباره کارهای عمرانی و امدادی دولت نهم و دهم خداوند متعال زمینه ای فراهم کرد که آن هم افزایش قیمت نفت بود. معتقدم که کارنامه دولت نهم و دهم با امتیاز بیشتری نسبت به دولت های گذشته در امر عمران و امداد دارد. یعنی اگر خداوند متعال این ثروت را نصیب ما کرد دولت هم در این دو مقوله عمران و امداد قدم های خوبی برداشت. البته شاید اگر امکان برخورداری از افزایش قیمت نفت در دولت های دیگر نیز بود ما نمی توانیم نفی کنیم که آنها از این کارها نمی کردند. اما آنچه که من فکر می کنم که تا به حال فعالیت ها به نقطه مطلوب نظر رهبری و مردم نرسیده آن بخش رونق اقتصادی است که تعریفی از آن ارایه کردم. فکر می کنم که این امر هم مورد مطالبه رهبری است و هم مورد مطالبه مردم.
یکی از موضوعاتی که آقا دو سال پیش برای چندمین بار در اظهاراتی که در آغاز سال نو در حرم رضوی داشتند مطرح کردند بحث تولید ثروت بود. شما فکر می کنید که چرا به نتیجه نرسید و چه ضرورتی دارد که مجدد مورد توجه قرار گیرد؟
به نظر من یک راه بیشتر پیش راه دولت های ما، مجلس ما نیست تا این مطالبه رهبری تحقق پیدا بکند و آن پیاده کردن همین سیاست های اصل 44 است. من معتقدم که این تاکیدی که بیش از دو سال پیش مقام معظم رهبری برای پیاده شدن اصل 44 قانون اساسی به عمل آوردند، گرچه کارهایی هم انجام شده، ولی من کلید رمز رونق اقتصادی را همین می دانم. از اول انقلاب هم اعتقاد شخصی ام همین بوده که ما باید دولت را سیاست گذار، ناظر و هدایت کننده امور اقتصادی تلقی بکنیم و کار را باید دست مردم دهیم. البته نه اینکه هر ثروت مندی هرکاری که می خواهد انجام دهد، دولت باید در برنامه ریزی، هدف گذاری و نظارت و پشتیبانی دخالت کند. اما معتقدم که این شعار که به یک اقتصاد غیرنفتی برسیم شعار خوبی است که تاکنون به حد مطلوب در تحقق این شعار نرسیدیم و اتکای همین امروز ما به نفت یک اتکای قابل تاییدی نیست. همچنین مشکلی هم الان در قضاوت ها وجود دارد؛ وقتی می گوییم دستگاه های تولیدی مثلا صنعتی مشکلاتی دارند برخی از دولت مردان موسسات وابسته به دولت را به رخ ما می کشند که خیر، تولید این ها بالا رفته است که هرچند در مواردی حرف نادرستی نیست ولی الان من معتقدم که در بخش خصوصی با مشکلاتی برای تولید مواجه هستیم که اگر رفع نشود در آینده با بحران جدی مواجه خواهیم شد.
مطالبه رهبری برای تولید ثروت جز با غیردولتی کردن اقتصاد میسر نمی شود البته می خواهیم کفه اقتدار بخش خصوصی آنقدر سنگین بشود که بتواند حتی برابر دولت نیز بایستد. این برای انقلاب خطرناک است اما این به این معنا نیست که به دلیل این نگرانی موانع پیش روی فعالیت های بخش خصوصی را بر نداریم و خیال کنیم که ممکن است در آینده این مسایل مشکلاتی را برای ما فراهم کند. من معتقدم که آن تجریه هفتاد ساله کمونیست ها در شرق بهترین دلیل است که اقتصاد را به شیوه دولتی ادامه دادن یعنی این که روز به روز از رونق اقتصادی جلوگیری کردن. این مطالبه را بسیار دقیق و درست در همه مقاطع می دانم و معتقدم که در حد مطلوب اقداماتی که باید انجام می شد، نشد.
مسائل واقع شده بعد از انتخابات را چگونه ارزیابی می کنید؟
بعد از انتخابات فتنه های خطرناکی شکل داده شد،اگر لطف خدا و هوشیاری مردم و مدیریت کار ساز مقام معظم رهبری نبود،اصل انقلاب در خطر قرار می گرفت. عده ای با تظاهر به خط امام و پایبندی به قانون اساسی بزرگترین ظلم ها را در حق مردم و انقلاب و رهبری روا داشتند.
دروغ بزرگ تقلب در انتخابات،دعوت مردم به خیابانها برای پشتیبانی از این دروغ ،پشتیبانی برخی از سران فتنه از ضد انقلاب و رفتارهای ضد انقلابی که در روزهای قدس و 13 آبان و روز عاشورا اتفاق افتاد و خداجو نامیدن این افراد ضد انقلاب و ضد امام آنهم با ادعای پیروی از خط امام و پای بندی به قانون اساسی خطر بزرگی بود سران فتنه آفریدند ولی مجددا با عنایت ویژه الهی ، هوشیاری مردم و مدیریت مدبرانه مقام معظم رهبری ،این توطئه بر اندازانه خنثی شد.
نظر شما