شرایط کنونی به گونهای است که هر حرکتی که شائبه سیاسی نداشته باشد و معنای بدی هم ندهد تبدیل به یک بحران میشود؛ هر منتقدی تبدیل به دشمن و برانداز میشود و چنین است که گردهمایی سینماگران برای دفاع از حقوق خود و رسیدن به امنیت شغلی چنین تعبیر میشود که گویا 29 صنف خانه سینما به دنبال براندازی نظام هستند.
آیا چنین برداشتها و طرح مواردی از این دست و نگاه اینچنینی به اقدامات صنفی به نفع نظام است؟ به اعتقاد من هیچ یک از این نگاهها به نفع نیست. اگر من و امثال من و هم صنفانمان از نگاه برخی دنبال براندازی هستیم، دیگر چه کسی به عنوان موافق باقی میماند؟
محمدمهدی عسگرپور به عنوان مدیرعامل خانه سینما از همه نظر آدم موجهی است. چطور ممکن است چنین فردی به دنبال براندازی باشد؟ اگر او را هم در میان براندازان قرار دهیم که دیگر کسی باقی نمی ماند. ایجاد شبهههایی از این دست در مورد افراد به هیچ عنوان کاری دوستانه و به نفع نظام نیست.
سینماگران برای برگزاری گردهمایی امنیت شغلی هدفی غیر از طرح خواستههای خود نداشتند. خانه سینما برای بیان این نیاز نامههای متعددی نوشته بود که از نامهنگاری به نتیجهای نرسیده بود و تلاش داشت با جمع کردن تمامی اعضای اصناف در کنار هم درخواست خود را به نتیجهای برسانند. البته نظر من از ابتدا این بود چنین همایشی برگزار نشود زیرا میدانستم در این شرایط کسی تاب شنیدن صحبتهای منطقی ندارد و سکوت بهتر از هر حرفی میتواند نظرات ما را نشان دهد.
آنچه به عنوان حرکت علیه نظام و مواردی از این دست مطرح میشود، بیش از آنکه شکل واقعی داشته باشد، اهرمی برای فشار است. گروهی از این طریق فشارهایی را بر سینماگران وارد میکنند و گروه دیگر که منافع مالیشان با مدیران سینمایی گره خورده، علیه خود سینماگران صحبت میکنند. طیفی که شایستگی فیلمسازی و تهیهکنندگی ندارند و با فیلمهایشان نتوانستهاند جایگاهی به دست آوردند راه خود را در این جهت دیدهاند که کارشان را با تملق و نفاق و دورویی پیش ببرند تا از خودشان حفظ و حراست کنند.
خواسته اهالی سینما هیچچیز غیر از اجرای همین قوانین جاری کشور نیست و نبوده است. مدیران کنونی سینما به وضوح قوانین موجود را زیرپا میگذارند که نمونه مشخص آن انتخاب افرادی غیر از دو نماینده صنف در شورای صدور پروانه ساخت است.
این واقعیت را باید بپذیریم که وقتی آدمها نمیتوانند از خودشان دفاع کنند، به دیگران حمله میکنند. مشخص است افرادی که اکنون متولی امور فرهنگی هستند، قابلیت و توانایی اداره و مدیریت این بخش پیچیده را ندارند. آنان حتی زمانی که از عملکرد یکدیگر صحبت میکنند مجبورند به اشتباهها اشاره و به نوعی آن را توجیه کنند؛ در این شرایط فرافکنی بهترین راه است.
نظر شما