شعر ناتمام هوشنگ ابتهاج در وصف سید الشهداء

مبلغ نوشت: ابتهاج در بخشی از کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که در سال ۱۳۹۱ منتشر شد و طی آن خاطرات زندگی‌اش را بیان کرد، روایت جالبی را از روز هشتم محرم بیان می‌کند که در آن شعری با عنوان «اربعین» برای سیدالشهداء(ع) سروده است.

به گزارش «مبلغ»- امیر هوشنگ ابتهاج یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت در خانواده‌ای بهایی زاده شد. پدرش آقاخان ابتهاج از پزشکان رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود و مادرش فاطمه رفعت نام داشت. پدربزرگ او «ابراهیم ابتهاج الملک» گرکانی و مادربزرگش اهل رشت بود که در زمانِ تسلّطِ جنگلی‌ها پدربزرگش را یک اسلام‌گرای تندرو به تحریکِ ملّایانِ قشریِ حامیِ روس با داس کشت.

در سایه حافظ

جایگاه غزل‌های هوشنگ ابتهاج در شعر معاصر ایران را با اشعار حافظ مقایسه می‌کنند. او در زندگی خود شعر نیمایی و نوقدمایی و غزل سرود. هوشنگ ابتهاج تاثیرگیری از حافظ و علاقه به او را کتاب حافظ به سعی سایه نشان داده‌است. او دیوان اشعار حافظ را تصحیح کرد و تلاش کرد بیانی نو ارائه کند.

ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خون‌ریزی و جنگ و بحران شد ابتهاج شعری به نام (دیرست گالیا…) با اشاره به همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسائل سیاسی سرود.

ابتهاج با اینکه در خانواده‌ای مرفه و سرشناس متولد شد بعدها همفکر توده‌ای‌ها شد. هرچند هرگز به عضویت آن درنیامد. با این حال برخی از منتقدان گرایش ابتهاج به سوسیالیسم و حزب توده را باعث تقویت جنبهٔ شاعری او می‌دانند. با این وجود، در سال‌های بعد اشعاری با درون‌مایه‌های عرفانی، اخلاقی و مناجات با خدا سرود که عده‌ای آن‌ها را از نظر پرداخت زبانی به اشعار حافظ نزدیک می‌دانند.

ناگفته های ابتهاج در گفتگو با مجله مهرنامه

ابتهاج مهر ۱۳۹۲ در گفت‌وگویی با محمد قوچانی، مهدی یزدانی‌خرم و علیرضا غلامی که در مجلهٔ مهرنامه منتشر شد گفته بود: «من به سلامت تئوریک سوسیالیسم باور دارم. هنوز باور دارم که هیچ راهی جز سوسیالیسم پیش پای بشر نیست. کمونیسم هم یک آرمان دور است. تا به‌قول معروف یک انسان تراز نوین ساخته نشود که هرکس به اندازهٔ کارش بخواهد و بهره‌مند شود، کمونیسم قابل تحقق نیست.»

مهرنامه این مصاحبه را نخستین گفت‌وگوی مطبوعاتی هوشنگ ابتهاج با یک نشریه دانست.

او در این گفتگو دربارهٔ احمد شاملو گفته‌است: «وقتی شاملو مُرد من در مراسمش گریه کردم. یکی از دوستان به من گفت سایه گریه می‌کنی؟ فکر می‌کرد من نباید برای شاملو گریه کنم! گفتم این چه حرفی است؟ من برای کدام یک از رفقایم مرثیه ساخته‌ام؟ مهدی اخوان، شاملو، کسرایی، شهریار؟ درد نبودن این‌ها چنان برای من عظیم است که اصلاً کلمه پیدا نمی‌کنم.»

ابتهاج در بخشی از کتاب «پیر پرنیان‌اندیش» که در سال ۱۳۹۱ منتشر شد و طی آن در گفت و گو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه خاطرات زندگی‌اش را بیان کرد، روایت جالبی را از روز هشتم محرم بیان می‌کند که در آن شعری با عنوان «اربعین» برای سیدالشهداء(ع) سروده است:

«امروز هشتم محرم بود و عصر به خانه سایه رفتیم. سایه مغموم بود و از چشم‌هایش معلوم بود گریه کرده. عاطفه گفت: «بازم شیطونی کردین؟» سایه خندید. پرسیدم «اتفاقی افتاده؟»

– نه! شما می‌دونین که تلویزیون همیشه جلوم روشنه. هر کانالی هم که می‌زنم داره روضه و نوحه نشون می‌ده. من هم گوش می‌کنم و خب گریه‌ام می‌گیره. می‌شینم با اینها گریه می‌کنم. (لبخند می‌زند.)

پس از چند دقیقه گپ و گفت، سایه می‌گوید:
«سال‌ها پیش یک شعری گفتم به اسم «اربعین» که تمومش نکردم.»
با تعجب اصرار می‌کنم شعر را بخواند و می‌خواند:

«یا حسین بن علی
خون گرم تو هنوز
از زمین می‌جوشد
هرکجا باغ گل سرخی هست
آب از این چشمه خون می‌نوشد.
کربلایی است دلم»

تجربه‌های تصنیف و غزل او بسیار ستودنی است، به خصوص در تصنیف سرایی اجتماعی در آغاز انقلاب کارهای بسیار خوبی از او به جای مانده است.

اثر «ایران ای سرای امید» یکی از از کارهای بسیار خوب هوشنگ ابتهاج است که به نظر می‌توان دلبستگی های هوشنگ ابتهاج را در آن دید که دلش برای ایران می‌تپید و این سرزمین را سرزمین زیبایی، هنر و حکمت می‌دانست و دلبسته این آب و خاک بود.

خدمت دیگری که هوشنگ ابتهاج در حیات فرهنگی و ادبی خود داشت؛ پیوند شعر و موسیقی و زنده نگه داشتن زیبایی شناسی سنتی در غزل و شعر فارسی است که مجموعه کارنامه او را دلنشین و ماندگار کرده است.

کد خبر 1806164

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 2
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • Abed IR ۱۳:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۵
    2 1
    🖤روحش شاد #استاد بزرگ
  • ایران بانو IR ۱۹:۲۲ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۵
    3 15
    وجالب گریه ی زندان اوین ش بود ....که موقع پخش موزیک ای ایران ....پخش شد ....گفتند چرا گریه می کنی ...؟ گفت این شعر رو من سرودم .... جالب که بهاییت چنین گوهر هایی رو به جامعه ارزانی داشته .... بسوزد پدر سیاست بسوزد پدر حکام مذهب فروش....
  • ن،ا IR ۲۰:۱۲ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۵
    3 0
    دریغ که ازشب کمونیسم سپیده سرنمی زند،مکتبی زیباست که قابل اجراباشد،به قول امام علی(ع)میدان سخن بس فراغ است وعمل تنگ.
  • شایان IR ۲۳:۳۱ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۵
    2 1
    امثالی مثل حبیب محبیان و هوشنگ ابتهاج زمانی که فوت میشن تعریف میکنید ازشون چرا وقتی زنده ان بهشون عرصه رو براشون تنگ میکردید؟
  • یزدانی IR ۰۲:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۶
    1 1
    واقعا نجیب و دوست داشتنی ترین مرد زمین
  • IR ۰۹:۲۶ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۶
    1 2
    روحش شاد