۰ نفر
۲۵ آبان ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۷

رامتین شهبازی<BR>

یک تعریف ساده از روایت می‌گوید که کار روایت‌ها کمک به انسان برای شناخت دنیای اطراف است. دنیایی که می‌شود تجربه مستقیم دیگران را به تجربه غیرمستقیم خودمان تبدیل کنیم و این اتفاقی است که برای مثال می‌تواند بعد از دیدن فیلم «آتش‌ها» ساخته دنیس ویله نوو رخ دهد. فیلمی که نامزد بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان اسکار بود.
 

فیلم آتش‌ها را می‌توان بخصوص از منظر فیلمنامه در دو سطح جداگانه تعریف کرد. وضعیت اولیه که دستور مادر متوفی به فرزندانش برای یافتن هویت برادر دیگرشان و پدر گمشده است و سطح دوم واقعیتی است که در انتهای داستان هویدا می‌شود و پرده از واقعیت هولناکی که مادر پیش‌تر از فرزندان خود فهمیده فرو می‌افتد.
 

داستان فیلم آتش‌ها می‌توانست از‌‌ همان وضعیت دوم آغاز شود و بسط یابد. یعنی اطلاعات از‌‌ همان ابتدا کامل به تماشاگر و دو شخصیت دختر و پسر فیلم که باید به وصیت مادر عمل کنند منتقل می‌شد. در اینصورت صاحب اثر این فرصت را داشت که سر حوصله به تفسیر آن بپردازد. اما نویسنده و کارگردان برای اینکه بتواند تاثیر وضعیت ثانویه را بر مخاطب خود بیشتر کند، وضعیت اولیه را بسط می‌دهد و می‌کوشد در یک فضای دایجتیک سینمایی همه چیز را به محاکات تبدیل کند. بسیاری از نظریه پردازان معتقدند که تاثیر محاکات و نمایشگری از بیان شفاهی داستان بیشتر است و جالب اینجاست که برخی سینما گران یکسره این امکان را که سینما به آن‌ها می‌دهد به دست فراموشی می‌سپارند.
 

آنچنان که دیوید بردول در کتاب روایت در فیلم داستانی به آن اشاره می‌کند، شیوه چینش اطلاعات به دو گروه تقسیم می‌شود: تمهید متمرکز و تمهید متاخر. در تمهید متمرکز نویسنده و کارگردان اطلاعات را از‌‌ همان ابتدا به تماشاگر منتقل می‌کنند و در تمهید متاخر با حذف بخشی از اطلاعات، ارائه اطلاعات نهایی دائم به تاخیر می‌افتد.
ویله نوو به خوبی از این دو شیوه برای سطح بندی فیلم خود استفاده می‌کند. در سطح اول ما با شیوه تمهید متمرکز رو به رو هستیم. یعنی فیلمساز از نقطه‌ای زندگی دو فرزند را در زمان حال کمرنگ می‌کند، به زمان گذشته می‌رود طی تعدادی فلاش بک زندگی مادر را به نمایش می‌گذارد. این اتفاق سبب می‌شود تا ما به شکلی محاکاتی در جریان اطلاعات زندگی مادر قرار بگیریم. داستان هم در این بخش چندان پیچیچده نیست و شاید شبیه به آثاری به نظر برسد که ما آن‌ها را بار‌ها در فیلم‌های مختلف موسوم به آثار ضد جنگ دیده‌ایم. اما در واقع کارگردان تمهیدی را تدارک می‌بینید تا ما بتوانیم در 10 دقیقه نهایی وضعیت ثانویه را درک کنیم و تاثیر تلخی تقدیری که بر زندگی شخصیت‌ها سایه می‌افکند، از تلخی یک فیلم ساده ضد جنگ بیشتر باشد. در واقع تمهید متاخر وضعیت دوم از بیرون به دفیلمنامه و فیلم تزریق نمی‌شود و ما آن را از خلال خود فیلم درک می‌کنیم. 


نکته درخشان کار کارگردان در این نکته نهفته که شیفته ایده‌اش نمی‌شود و سعی به تفسیر آن بر نمی‌آید و فیلم در آغاز وضعیت ثانویه و آشکار شدن راز مادر خاتمه می‌یابد و فیلم توانسته بستری را فراهم آورد تا فیلم به شکلی موزون و ارگانیک در ذهن مخاطب ادامه پیدا کند. این واقعه داستنانی با دوربین روی دست فیلمبردار فیلم نیز بیشتر تقویت می‌شود و حسی مبارک را به مخاطب القا می‌نماید.

5757

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 185130

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =