ادبیات فارسی سرشار از خردمندی، عشق به وطن، همنوع، ساختن و آینده نگری / غفلت از ادبیات فارسی در توسعه

توسعه فردی شامل ابعاد مختلفی چون سلامتی جسمی و روحی, توانمندی مالی و اقتصادی، شادی، عشق ورزیدن به همنوع و کمک بدون توقع به او، آینده نگری، و توجه به قواعدی است که بر همه از جمله گوینده حاکم باشد و به نوعی غیرشخصی بودن قوانین و قواعد را رسانده، منتهی به ظرفیت سازی و توانمندی در حل مساله و ایجاد روابط جمعی، معنویت و شغل شود.

فروزان آصف نخعی: مریم راد، دارای دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، نویسنده و منتقد ادبی است. با او در باره نقش ادبیات کهن فارسی در توسعه فردی و اجتماعی گفت و کردم. او معتقد است برای رشد مادی و معنوی انسان و جامعه، ادبیات فارسی دارای ذخیره های فرهنگی به عنوان تقویت سنگ بنای توسعه است، و به نوعی نتیجه حاصل می شود که پژوهشگران توسعه تا اندازه زیادی برای تقویت فرآیندهای توسعه در کشور باید بیش از گذشته بر آن متمرکز شوند تا ضمن اخذ نقاط قوت آن به حذف نقاط ضعف آن از جامعه همت کنند. برای مثال هرچند در حال حاضر به قول رنانی حتی اقتصاد دانان، گروه پایدار علمی برای گفت و گو و نقد علمی نیز تشکیل نمی دهند، اما در فرهنگ علمی ودینی و اجتماعی ایران زمین، حرکت جمعی و زندگی با جمع، اصل پایدار سازی به شمار می رفته است. از این منظر سخنان «راد» حاکی از آن است که بنیان های توسعه فردی و اجتماعی و در ادبیات فارسی بسیار قدرتمند بوده، و با توجه به این که زبان فارسی زبان زنده در ادبیات و محاوره روزمره مردم است، با تکیه بر آن به وجه عمیق تری می توان به پیشرفت و توسعه دست یافت. برخی آثار خانم راد سه جلد کتاب در حوزه شعر و ادبیات شامل مجموعه شعر و نثر آشنای عشق از نشر شانی، حس لحظه آخر از نشر تک درخت، مجموعه ریوار، از انتشارات مهر دل است. این گفت و گو از نظرتان می گذرد:

خانم دکتر گفته می شود بخش مهمی از موفقیت کشورهای توسعه یافته، در ادبیاتی است که در تولید توسعه از آن بهره برده اند، شما در حوزه ادبیات دارای تخصص هستید، در این زمینه چه نشانگانی وجود دارد؟

توسعه، مفهومی جدید است، نمی توان انتظار داشت طابق نعل بالنعل چنین مفهومی در ادبیات کهن ما وجود داشته باشد، اما اگر مفهوم توسعه آنگونه که آمارتیاسن می گوید به معنای رشد و آزادی انسان و جوامع باشد، به ویژه در حوزه تربیت انسان، کلیاتش در ادبیات کهن ما به خوبی مطرح شده است. آنچه در متون کهن مشاهده می شود، باور ها، عقاید، ارزش ها، و اطلاعات و آموزش هایی است که امروزه می تواند برای ارائه تعریفی از توسعه فردی و اجتماعی بسیار کمک رسان باشد. به عبارت دیگر بنیان های توسعه فردی و اجتماعی، در ادبیات فارسی بسیار قدرتمنداست، و با توجه به این که زبان فارسی زبان زنده در ادبیات و محاوره روزمره مردم است، با تکیه بر آن به وجه عمیق تری می توان به پیشرفت و توسعه دست یافت. البته یادآوری کنم برداشت های ضدتوسعه و توسعه دهنده نیز در درون آن زیاد است که باید به طور جدی با توجه زمان و تاریخ سرودن شعر مورد توجه واقع شود. برای مثال مانند این مصراع که «صلاح مملکت خویش خسروان دانند» دو برداشت در افکار عمومی از آن وجود دارد، یکی مربوط به حکمرانی است که حکمران یا هر شخص دیگری بدون مشورت با دیگران به اداره امور می پردازد، و دیگری توجه به تقویت فردیت است به این معنا که، هر شخصی اعم از حکمران و افراد عادی مسئول تصمیمات شخص خود هستند، و متناسب با هر مسئولیتی ، پاسخ گوی خود نیز باید باشند، بنابراین هر کسی، باید مسئولیت هر حرف و عمل و حرکتش را برعهده بگیرد. به طور مسلم برداشت دوم صحیح است، و اصلاح فرهنگی برداشت اول در افکار عمومی یک اقدام بسیار مهم است.

ادبیات فارسی سرشار از خردمندی، عشق به وطن، همنوع، ساختن و آینده نگری / غفلت از ادبیات فارسی در توسعه
دکتر مریم راد

در این باره بیشتر بر روی چه شاخص هایی می توانید تاکید کنید؟

توسعه فردی شامل ابعاد مختلفی چون سلامتی جسمی و روحی, توانمندی مالی و اقتصادی، شادی، عشق ورزیدن به همنوع و کمک بدون توقع به او، آینده نگری، و توجه به قواعدی است که بر همه از جمله گوینده حاکم باشد و به نوعی غیرشخصی بودن قوانین و قواعد را رسانده، منتهی به ظرفیت سازی و توانمندی در حل مساله و ایجاد روابط جمعی، معنویت و شغل شود. اما مهمترین آن این است که قواعد غیرشخصی شدن، وارد زندگی شخص و جامعه و همبستگی گروهی و اجتماعی شود . مثل قاعده ای که می گوید آن چیزی که بر خود نمی پسندی برای دیگران نپسند. این قاعده باعث می شود هر کسی دائم خودش را جای دیگری بگذارد، و به طور خودبه خودی محبت جای خشونت بنشیند. زیرا همه دوست دارند دیگری با آن ها رفتاری توام با محبت و احترام داشته باشد.

این غیرشخصی شدن در چه ابعادی در متون قابل رویت است؟

یک تمدن با گسترش همیاری، و کمک کردن به دیگران، با قصد تسهیل زندگی، به نوعی با آینده نگری در زیست جهان مخاطبان همراه است. اما هر تمدنی به ویژه در جوامع سنتی با زوال مواجه می شود. برای این منظور یعنی احیاء تمدن، نیاز به کلیتی داریم که در ادبیات کهن و متون هر کشوری وجود دارد. این همان جایی است که به قول نیچه در هر جامعه ای برای وضعیت قهقرایی اش انجام می شود. نیچه موضوعی به نام بازگشت جاودانه را مطرح می کند. منظورش از این بازگشت این است که در هر جامعه و تمدنی، وضعیت فردی و اجتماعی و یک جامعه بعد از مدتی به سمت زوال می رود، و برای زندگی بخشی و احیاء، جامعه و فرد مجبورند به آن نیروهایی که در دل تاریخ، موسس یک وضعیت مطلوب و تمدنی هستند بازگردند. این معنا در جامعه ما نسبت به ادبیات فارسی هنوز واقعیت وجودی نیافته است، زیرا هرچند در عمل ادبیات فارسی در زندگی ایرانیان جاری و زنده است، ولی از آن جا که هنوز به خودآگاه جمعی، وارد نشده نقش جدی ای در ابعاد توسعه تمدنی ندارد. و از منظری دیگر، پیشرفت و توسعه از این حوزه تغذیه فرهنگی نمی شود. این در حالی است که ادبیات فارسی واقعا از چنین پتانسیلی برخوردار است. برای مثال همه بیت معروف حکایت شماره 41 ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی را شنیده ایم:

تو نیکی می کن در دجله انداز

که ایزد در بیابانت دهد باز

این همان پیامی است که سعدی به خوبی از گذشتگان دریافت کرده و به مخاطبان عصر خود و آیندگان می گوید، که حمایت از عمل نیک، به غیر از همت آدمیان نیک اندیش، از سوی هستی نیز حمایت می شود. در نگاه سعدی عمل نیک، عارض بر هستی نیست، همراه، و همگام، و هم جوشش با نظام هستی است. به همین دلیل تکیه آدمی به چنین بینشی، نوعی دیگر از امید و آینده نگری قدرت و قوت بای زندگی سال در آدمی شکل می دهد، زیرا ذره ای نیکی در هستی گم نمی شود. این تعابیر گمشده انسان مدرن است. همین نگاه باز در شعر ملک الشعرای بهار در باره «کسری و دهقان» کانون گرم تلاش و فعالیت به معنای توسعه زندگی تا دم مرگ است. این جا نیز قاعده غیرشخصی را مشاهده می کنید. به این اشعار توجه کنید:

شاه انوشیروان به موسم دی رفت بیرون ز شهر بهر شکار

در سر راه دید مزرعه‌ای که در آن بود مردم بسیار

*

اندر آن دشت پیرمردی دید که گذشته است عمر او ز نود

دانهٔ جوز در زمین می‌کاشت که به فصل بهار سبز شود

*‌

گفت کسری به پیرمرد حریص که چرا حرص می‌زنی چندین‌؟

پای‌های تو بر لب گور است تو کنون جوز می‌کنی به زمین‌؟

*‌

جوزه ده سال عمر می‌خواهد که قوی گردد و به بار آید

تو که بعد از دو روز خواهی مرد! گردکان کِشتنت چه کار آید؟‌!

*‌

مرد دهقان به شاه کسری گفت مردم از کاشتن زیان نبرند

دگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم و دیگران بخورند

قاعده غیرشخصی در این جا توجه مبنایی در زیست اجتماعی به خیر جمعی است. این نگاه با نگاه انسان عجول امروز که هر کاری می کند می خواهد نتیجه و سودش به سرعت به خودش برگردد، در تضاد است. توسعه به مثابه آزادی، نیازمند چنین روحیاتی است. یا

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

سعدی کیست | زندگینامه کامل سعدی شیرازی + اشعار و آثار - کجارو
ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف متخلص به سعدی

من مایلم به اشعاری تکیه کنم که جامعه گوشش با آن ها آشناست. همانطور که ملاحظه می کنید سعدی گویی دارد از حقوق بشر صحبت می کند. این که درد بشر را بدون آن که به نژاد، مذهب و ... افراد توجه کند، خواهان حل آن ها است. این یکی از مهمترین عنصر همبستگی و رشد اجتماعی و به ویژه راه حل تبعیض ها و بی عدالتی ها است.

این وضعیت غیرشخصی شده در احوالات ادبیات کهن، تا چه اندازه قابلیت تولید و بازتولید دارد؟

مولانا (جلال‌الدین محمد بلخی ) در دفتر پنجم مثنوی می فرماید

هر دمی فکری چون مهمان عزیز آید اندر سینه ات هر روز نیز

فکر را ای جان به جای شخص دان زانک شخص از فکر دارد قدر و جان

این نگاه مولانا حاکی از آن است که این وضعیت غیر شخصی شده، با توجه به این که قدر و جان اشخاص به فکرشان است، حالتی رشد یابنده دارد. می توان گفت که فکر و اندیشه با عقل ایدئولوژیک در تقابل قرار دارند. و حاملان ادبیات کهن ما، همواره خود را در سوی اندیشه و فکر مطرح کرده اند.

مولانا در دفتر دوم می فرماید

ای برادر تو همان اندیشه ای مابقی تو استخوان و ریشه ای

مولانا و علمِ بی‌فایده
جلال‌الدین محمد بلخی (مولانا)

از نظر مولانا اندیشه می تواند بر چهار چیز متکی باشد سخن و کلمات، کار و پیشه، جهان آدمی، من وجودی. به عبارت دیگر اندیشه و فکر پدید آورنده ی "من وجودی" ست. براین اساس است که در در باره شناخت من وجودی، مولانا و دیگر ادیبان و عرفای ما، سخنان بسیار عمیقی مطرح کرده اند. تکیه گاه اندیشه، به چهار حوزه مذکور از منظر توسعه فردی و اجتماعی بسیار حیرت زا است. چگونه در قرن هفتم هجری، او به این درک نایل شده، اندیشه ورزی، بر سخن و کلمات، کارو پیشه، جهان آدمی و من وجودی استوار است. ورود چنین چنین نگاهی می تواند ادبیات توسعه را که بیشتر بر کار، و سود استوار است، تغییر کیفی دهد و حوزه فکری توسعه گرانی چون آمارتیاسن را گسترش بدهد. پس هر گونه کار و تلاش و پیشه در جهان مادی از صورت بندی جهان پیرامونی در قالب کلمات و سخن در جهان آدمی، و ایجاد ثروت و رفاه و شکل دهی به من وجودی ، شکل دهنده اندیشه است. اینها زنجیره وار به هم مرتبط اند. مولانا در این باره می گوید:

چیست اصل و مایه هر پیشه ای جز خیال و جز عرض و اندیشه ای

بی نهایت کیش ها و پیشه ها جمله ضل صورت اندیشه ها

هر چه داری تو زمان پیشه ای نه طلب بود اول و اندیشه ای

طبیعی ست که انسان امروز با اندیشه ی خود برنامه ریزی می کند و صورت بندی فکری خود را نسبت به کاری که انجام می دهد و منطبق با اندیشه انجام کار تداوم می بخشد .

شما عقل ایدئولوژیک را مخالف عقلانیت و اندیشه ورزی ذکر کردید. عقلانیت چه جایگاهی در ادبیات ایران برای توسعه فردی و اجتماعی دارد؟

عقل جز مولفه های مهم و تعیین کننده توسعه فردی و اجتماعی در بیان فردوسی (ابوالقاسم منصور بن احمد بن فَرُّخ فردوسی) به ویژه ابزار اساسی برای حکمرانی است. در این باره اشعار بی بدیل فردوسی یاری رسان است . در شاهنامه فردوسی ارتباط مهمی میان حکمرانی موفق و پیروز با خرد مطرح شده است:

ستون خرد داد و بخشایش است در بخشش او را آرایش است

زبان چرب و گویندگی فر اوست دلیری و مردانگی پر اوست

هر آن نامور کو ندارد خرد زتخت بزرگی کجا برخورد

حکیم ابوالقاسم فردوسی؛ پاسدار گنج پارسی
ابوالقاسم منصور بن احمد بن فَرُّخ فردوسی

هر کنش و واکنشی منجر به نتیجه ای می شود که می تواند توسعه فردی و اجتماعی را با خود به همراه داشته باشد یا از آن نشات بگیرد. در ادبیات کهن یک موضوع اساسی مشاهده می شود و آن این که در تقابل با کنش های معطوف به سود و لذت های زودگذر، شخصی و کوتاه مدت، بسیار بلندمدت، غیرشخصی، و مبتنی بر منافع مردم و کشور است. از این رو کنش و واکنش اجتماعی غیر عقلانی، زمانی که در تقابل با ادبیات قرار می گیرد، شاعر یا نویسنده را وامیدارد که با توجه به عوامل اثرگذار، دست به سرایش یا نوشتن بزند. یکی از عوامل شکل گیری ادبیات کهن این تقابل است. به عبارت دیگر یکی از معجزات ادبیات کهن آن است که در این تقابل همواره از انتخاب مبتنی بر ستیز با عقل بر حذر بوده، و در جایی که حاکمان همواره به منافع کوتاه مدت نظر داشته اند، آنان به عنوان عالمامن و روشنفکران عصر، منافع بلند مدت را برای مردم و حاکمان گوشزد کرده اند و راه را بر آنان گشوده اند. از این رو با توجه به اینکه شعر "کنش فردی در فرایند تولید است " اما باید گفت پیرو قانون کنش و واکنش در جریان توسعه فردی و اجتماعی در پشت پرده محسوسات فکری جریان داشته و عمل می کند و به نوعی ضمن آن که حافظ عقلانیت بوده، اصلاح امور و آینده نگری و حتی اصلاح حکمرانی را داشته است. توجه کنید:

هرآن نامور کو ندارد خرد زتخت بزرگی کجا برخورد

شاخص «شادی» و «عشق» دو موضوع همبسته در توسعه هستند. در ادبیات کهن ایران این دو شاخص چگونه انعکاس یافته است؟

گزارش سازمان ملل متحد، حاکی است که در شاخص شادی، ایران رتبه 116 در میان 146 کشور را داراست. این در حالی است که شادی و عشق به عنوان یکی از احساسات ریشه ای و مثبت نشان دهنده میزان توسعه یافتگی و آرامش جامعه، و میزان سلامت آن است . زیرا زندگی افراد شاد، دارای هدف و معنا و عشق است. من در این جا یادآورد می شوم ادبیات کهن، همواره از شادی های زودگذر، برحذر بوده و بر شادی هایی که زمینه ساز عشق و کمک به نوع بشر، در ابعاد کلان آن، و عشق به خانواده، همسر و فرزند در بخش خرد آن هستند، تاکید دارد. زیرا افراد شاد انگیزه ی بیشتری برای انجام امور زندگی دارند، بیشتر خیرخواه و بخشنده هستند. حافظ (خواجه شمسُ‌الدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی) با رویکردی خیام وار می گوید:

روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم

جایی که تخت و مسند جم می رود به باد گر غم خوریم خوش نبود به که می خوریم

یا استاد سخن سعدی در غزلیات خود دارد

ای باد بامدادی خوش می روی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی

بر بوستان گذشتی یا در بهشت بودی شاد آمدی و خرم فرخنده بخت بادی

تأثیر پذیری حافظ از شعرا
خواجه شمسُ‌الدّینْ محمّدِ بن بهاءُالدّینْ محمّدْ حافظِ شیرازی

شادی و نشاط از مولفه های فرهنگی ایران است . اگر این ادبیات نبود، با این همه شرایط دشوار، بی تردید وضعیت از هم گسیختگی و فروپاشی بسیار وخیم تر می شد. مردم ایران مردمان شادی بودند و گریزان از غم . در پناه شادی و سرور روزگار می گذرانند . شادی می تواند گره گشای بسیاری از رنج ها و ناکامی های انسان امروز باشد. با حضور «شادی»، و شور «عشق» به عنوان محور اصلی همبستگی در خانواده، فرزند آوری، همبستگی اجتماعی، عشق به مردم و وطن بر انگیخته شده به حالات درونی و معنوی انسان نقش می دهد. این عشق پایه همبستگی، به معنای حیات فردی و اجتماعی است. حافظ معتقد است

هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق بر او نمرده به فتوی من نماز کنید

بیشتر بخوانید:
هیچ نشانه‌ای در کارهایمان وجود ندارد که ایرانی یا مربوط به ادبیات کهن ایران باشد
درباره استفاده از ادبیات کهن در سینمای ایران
دوره آموزشی «خوانش و تفسیر متون کهن» با حضور استادان برجسته ادبیات، حکمت و عرفان

ضرورت بهره گیری از ادبیات کهن و غنی ایرانی- اسلامی در هنر تئاتر

216216

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1873886

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 15 =