۰ نفر
۵ تیر ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۱

سعید سلیمان پور ارومی در وبلاگ خود، شعر تازه​ای درباره گرانی نان منتشر کرده که خواندنش در این روزهایی که بعد از گرانی، یارانه نان هم از سوی دولت به حساب​ها واریز شد، خالی از لطف نیست.

همینکه حاجی ارزانی سفر رفت
ببین، دیگ گرانی باز سر رفت!‏
دریغا، از وفاداران به سفره،
فقط نان مانده بود، آن نیز در رفت!‏

‏*‏
سه غم آمد به جانم، عین مهمان!‏
غریبی و اسیری و غم نان(!)‏
غریبی و اسیری...بی خیالش!‏
غم نان و غم نان و غم نان ...!‏

‏*‏
دگر نانی درون خوان ندارم
گرسنه هستم و ایمان ندارم
خداوندا! قرار ما نه این بود
که دندان دادی امّا نان....ندارم!‏

‏*‏
شدیم از نرخ نان دیگر هوایی
هوا خواهیم خورد از بینوایی
الا شاطر!حلالم کن که دیگر ‏
نمی‌بینی مرا در نانوایی!‏

‏‏*‏
دلم را کن ملول، اما نه آنقدر!‏
بگیر از بنده پول، اما نه آنقدر!‏
نکن نان را گران، چون طاقتم نیست
گرانجانم، قبول! اما نه آنقدر!‏

‏*‏
به ریش من چرا می‌خندی آخر
برایم شیشکی می‌بندی آخر
نبینی خیر از این دولت، گرانی!‏
ز نان خوردن مرا افکندی آخر!‏

‏*‏
ز نرخ نان دگر نالان نباشید
الا مردم! غمین از آن نباشید
به فکر خربزه-هر چند آب است-‏
بباشید و به فکر نان نباشید!‏

‏*‏
مرنجان بیش از این وجدان خود را
مَتُرشان چهرۀ خندان خود را
گرانی را تنور اکنون که داغ است،
الا دولت! بچسبان نان خود را!‏

 

 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 223161

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • habib US ۱۳:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۵
    13 1
    نمیدونم چرا ما ایرانیها وقتی کالا گرون میشه جوک و طنز میسازیم ! مثلا من الان احساس اصحاب کهف دارم ... باورتون میشه !
  • اصغر IR ۱۸:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۰
    3 0
    باحال بود