در میان تمامی نامزدهای شورای شهر تهران، احمدمسجدجامعی، نام و اعتباری دیگر دارد؛ به‌خصوص برای ما اهل فرهنگ و البته اختصاصا اهل کتاب و قلم.

 

بعضی افراد صفت‌هایی را با خود حمل می‌کنند که باید آن‌ها را به گروه یا نهاد متصف کرد و آقای مسجد‌جامعی از‌جمله آن‌هاست که خود هرجایی مستقر شد و قرار گرفت، در اندازه و شأن یک نهاد فرهنگی فضا و امکانات در حوزه فرهنگ ایجاد کرد و او را باید یکی از چهره‌های ماندگار نهادساز در عرصه فرهنگ نام نهاد. نگارنده نزدیک به دو دهه است که با سلوک فرهنگی و ‌منش اخلاقی او از نزدیک آشناست و شاهد مستقیم تلاش‌های او در گره‌گشایی از کار اهل قلم و فرهنگ بوده است. شاهد‌مثال فراوان است، چه در دوره‌ای که ایشان سمت معاونت فرهنگی وزیر ارشاد را عهده‌دار بودند چه زمانی که جامه وزارت بر تن کردند و چه در دوره اخیر که عضو شورای شهر تهران بودند. در تمامی این سال‌ها دغدغه اصلی و فرعی او توسعه فرهنگ در معنای عام و البته حوزه کتاب و قلم در معنای خاص آن بوده است. دفتر و محل کار و منزل او مرجع و ملجاء بسیاری از اهل قلم و فرهنگ و هنر بوده است و او بی‌آن‌که برای مراجعان انگیزه‌خوانی کند، کریمانه کار آن‌ها را پی گرفت و گره از کارشان گشود. حتی مراسم افطاری و شامی که در هر سال به دو مناسبت ماه مبارک رمضان و وفات حضرت زهرا(س) در منزلشان برگزار می‌کند، خود به زیست‌بومی فرهنگی بدل شده است که بسیاری از دوستان هنری و فرهنگی را بعد از مدت‌ها در کنار هم می‌نشاند. این دو مناسبت، به‌خصوص در این سال‌های اخیر که تیر طعن و تشنیع و فضای محتسب مزاجانه‌ای چتر خود را بر شهر گشوده بود،  بسیار مغتنم بود و استمرار و پایداری این زیست‌بوم، کیمیایی را می‌مانست که کمتر به دست می‌آمد.

این همه البته به دست نمی‌آمد و نیامد، جز به دلیل روحیه و ‌منش و سلوک فروتنانه آقای مسجد‌جامعی و وجود این روحیه هم به این باز‌نمی‌گردد که شما در فهرست اصلاح‌طلبان باشی، یا در فهرست اصولگرایان یا آبادگران. سلوک فردی آدمیان عمدتا ریشه‌های روانشناسانه و فردی دارد تا ریشه‌های جامعه‌شناسانه و جمعی و این‌که آدمی منافع جمعی را بر منافع فردی مرجح بداند، بیشتر به ساختار شخصیتی و روحیه مستغنی فرد بازمی‌گردد تا این‌که در کدام جبهه سیاسی باشد و آقای مسجد‌جامعی ثابت کرد که دارای چنین روحیه‌ای است و جای تاسف و دریغ است که ما در جریانات سیاسی چپ، راست و سنتی و مدرن، افرادی با چنین روحیه‌ای کم سراغ داریم، وگرنه قطع و یقین بدانید که تاکنون نهادهای صنفی ما بسی بهتر از وضعیت کنونی خود درخشیده بودند و چنین دولت مستعجل نبودند و اوضاع کشور ما هم به چنین وضعیت برزخی دچار نمی‌شد.

نوشتم که شاهد مثال زیاد است، اما یکی از مواردی که شخص نگارنده، به صفت روزنامه‌نگار حوزه کتاب و نشر پیگیر آن بود و آقای مسجد‌جامعی هم در مواردی با ابراز لطف به نگارنده، رصد کردن این پیگیری‌ها را بر دوشم می‌نهاد، طرح کاربری فرهنگی برای کتابفروشی‌ها بود. این طرح را حوالی سال 84 دوست فرهیخته‌ام، استاد علیرضا رمضانی، مدیر محترم نشر مرکز(که ایشان هم از معدود افرادی‌ هستند که منافع جمع را بر منافع فرد ترجیح می‌دهند) با کار کارشناسی بیش از 250 ساعت، به اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران ارائه دادند و به دلیل پختگی و کارشناسانه بودن طرح، بی‌هیچ کم‌و‌کاستی تصویب و ابتدا به مجلس و سپس به شورای شهر فرستاده شد. به یاد دارم که آقای احمد توکلی، نماینده مجلس و رییس وقت مرکز پژوهش‌ها، از این طرح به عنوان کارشناسانه‌ترین طرحی یاد کرد که در عمرش در مجلس دیده بود. در هر حال این طرح اگر تماما و بی‌کم‌و‌کاست تصویب می‌شد، قطعا انقلابی در عرصه اقتصاد فرهنگ  و به خصوص اقتصاد نشر و کتاب ایجاد می‌کرد زیرا ویژگی‌هایی چون، «عام، شفاف، پایدار، علنی، ضد‌‌رانت، ملی و غیربخشی، قانونی و غیربخشنامه‌ای، کارشناسی شده، هم راستا با سیاست کاهش تصدی‌گری دولت و در جهت تبدیل تدریجی اقتصاد دولتی به اقتصاد غیردولتی و آزاد» بر آن متصور بود. طرح یاد شده دو سال قبل تصویب شد و یکی از ناشران خوشنام(که هنوز اجازه ندادند تا نام ایشان را بر قلم آورم) پیش‌قدم شد که آن را در یکی از مناطق شمالی تهران اجرا کند و آقای مسجد‌جامعی نگارنده را به دلیل آن‌که از ابتدای شکل‌گیری این طرح با زیر‌و‌بم آن آشنا بودم و از سوی دیگر دوستی درازدامنی با آن ناشر خوشنام داشتم، مسئول پی‌گیری و به نتیجه رساندن کار کردند که درنهایت در فرصتی دو‌ماهه نخستین مجوز شهرداران یکی از مناطق برای ساخت کتابفروشی براساس این طرح صادر شد؛ طرحی که در آن با تخفیف 90‌درصدی به تراکم یاد‌شده (مبنای تراکم اداری) فضا به کاربری فرهنگی اختصاص می‌یابد.

متاسفانه مجموعه اجرایی شهرداری تهران، درک درستی از این طرح نداشتند و ندارند، وگرنه ماهیت این طرح صد برابر باغ کتاب سود و منفعت برای عرصه فرهنگ و کتاب و شهر دربر دارد و دقیقا همان فضایی را برای ویترین کتابفروشی فراهم می کند که هم اینک داروخانه ها به دلیل استفاده از امکانی مشابه ، در سطح شهر افزایش یافته اند. اگر در سال در هر منطقه یک کتابفروشی 100 متری  با چنین شرایطی ایجاد شود، در یک بازه زمانی ده ساله چه خواهد شد؟

نگارنده تعجب کرد که برای افتتاح نصفه و نیمه باغ کتاب، رییس مجلس هم به مدد شهرداری آمد و در مقابل زمانی که این طرح و آیین‌نامه اجرایی آن از سوی همین شهرداری ابلاغ شد، حتی یک مراسم خشک و خالی هم برگزار نشد و حیف که یک‌صدم آن پروژه برای این طرح وقت و انرژی تبلیغاتی گذاشته نشد.

قصد تخفیف تلاش دست اندرکاران باغ کتاب نیست، بلکه توجه دادن به طرح هایی است که خاصیت به میدان کشاندن سرمایه های خفته به حوزه فرهنگ را دارند.

در هر حال قصد این بود که بگوییم این طرح و تصویب آن در شورای شهر باوجود تغییراتی که در اصل طرح داده شد، محصول تلاش بی‌وقفه آقای مسجد‌جامعی است. امید که در دور تازه انتخابات شورای شهر جای ایشان در صدر انتخاب مردم و شهروندان باشد و بتواند در دور آینده ضمن بر طرف ساختن برخی کاستی های این طرح به تصویب و پیشبرد برخی طرح های دیگر در حوزه فرهنگ و هنر مدد رساند.

 مسجدجامعی فردی است  که فرهنگ و قلم و هنر را خوب می‌فهمد و از سوی دیگر تجربه‌ای گران‌سنگ در نهادسازی در حوزه فرهنگ دارد و حضورش در شورای شهر کمکی ارزنده خواهد بود به فرهنگ.

توضیح: این یادداشت در صفحه جامعه روزنامه بهار منتشر شد

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 297971

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 13 =