محدودیت فضا بخش هایی از آن گفت گو را باقی گذاشت تا روز گذشته که همزمانی با شصتمین سال این رخداد ،به صرافت انتشار آن در فضای مجازی افتادم.اما یک خبر حیرت زده ام کرد.محمد زهرایی درگذشت.زهرایی برای من یک نام نیست و نبود و نخواهد بود.او دوستی با وفا، ناشری بی نظیر و انسانی شریف بود که باید روزگار بگذرد تا چهره ای همانند او متولد شود. برای او و به یاد او بیشتر خواهم نوشت.[این نوشته را بخوانید] چرا که بخشی از تاثیرگذارترین لحظات زندگی حرفه ای من در قامت یک روزنامه نگار حوزه نشر و کتاب با دهه اخر عمر آقای زهرایی و در همنشینی و همصحبتی با او گذشت. یادش گرامی باد و روحش شاد و روانش طربناک و همیشه مبتهج.
اشاره:
در میان تمامی آثاری که درباره کودتای آمریکایی-انگلیسی 28 مرداد نوشته شد، کتاب «خوابآشفته نفت» دکتر محمدعلی موحد اهمیتی ویژه دارد. همچنانکه کتاب ملی کردن و غرامت ایشان هم از بعد حقوقی اثری در خور اعتنا در این زمینه است.آقای موحد از معدود افرادی است که رخدادهای قبل و بعد از کودتا را از نزدیک پیگیری میکرد و خود نیز در زمره کارشناسان ارشد شرکت نفت به شمار میآمد و شاهد صادق آن رخدادها بود. علاوه بر آن با اشرافی که بر حقوق و به خصوص حقوق بینالملل دارد و از آن مهمتر حافظه قویای که از تحولات آن دوره در ذهن دارد، طبیعی است که بتواند به سنجشی مقایسهای از خاطرات و نوشتههای آن دوره دست یازد. علاوه بر اینها دست چیره او در ادبیات کهن، نثری روشن و ممتاز به کتابش بخشیده است که شاید در کمتر نوشتهای تاریخی تحلیلی معاصر بتوان سراغ کرد.
نثری پاکیزه، قوامیافته و خواندنی که در عین سادگی ،صلابت و استواری خاصی دارد و نشان میدهد که در کوره ذهن چه کسی آبداده شده است و چه ذوق پرورش یافته ای آن را چنین به سامان رسانده است.
بر تمامی اینها بیفزایید بیطرفی او در بیان رخدادهای تاریخی که از جمله مهمترین ویژگیهای یک مورخ باید باشد. دکتر موحد سعی میکند از هر رخدادی فاصله گرفته و ارتفاع یافد و از بالا و بیرون در آن نظر کند. نگاه آقای موحد به رخدادها و چینش گفتهها و اسناد و نتیجهگیری او از آنها کمتر نظیری داشته است و نشان میدهد او تا چه اندازه در زوایای کار دقیقشده و کمتر اثر و نوشته و گفته و کتابی است که از زیر نظر تیزبین او نگذشته باشد. البته در این میان نباید سهم ناشری چون مرحوم محمد زهرایی را نادیده گرفت که انتشار این گفت وگو همزمان شده است با درگذشت او ، زهرایی علاوه بر انتشار پاکیزه و شکیل این کتاب، در فراهم کردن اسباب و مقدمات این کار سترگ همراهیهای بسیاری صورت داد و نشان داد که یک ناشر اثرآفرین چگونه میتواند تمامی دغدغههای مولف را دریابد و در جهت بار آور کردن اثر همکاریهای لازمه به او را انجام دهد و در نهایت اثری را روانه بازار نشر کند که خواننده دستمریزادی همهجانبه به تولیدکنندگان آن بگوید. به همین دلیل است که این کتاب در یکی از درخشانترین دورههای کتاب ونشر ایران(سال 79) کتاب سال تاریخ در بخش تالیف را از آن نویسنده و ناشر کرد.اما کار ناشر در همان سال تمام نشدو بعد از آن هر کتابی که درباره این رخداد در داخل و خارج از ایران منتشر شد، ناشر آن را تهیه و در اختیار مورخ و مولف قرار داد تا در مقدمه های جلد های بعدی نقد و بررسی های دکتر موحد درباره آثار و آرآء تازه را هم شاهد باشیم.
به نحوی که در هر چاپ یا در مجلدات بعدی کتاب «خواب آشفته نفت»خواننده تصویری جامع از اظهار نظرات تازه درباره کتاب آقای موحد و یا اسناد تازه یافته را میتواند در مقدمه ایشان بخواند و دریابد که کتاب در محافل علمی و حوزههای عمومی چه واکنشها و بازتابهایی داشته است. نمونه این کار در جلد سوم کتاب آمده است که مولف سعی کرده است، ضمن پاسخگویی به برخی دیدگاهها و انتقادات درباره اثر خود اسناد و یافتههای تازه درباره واقعه 28 مرداد را مورد ارزیابی قرار دهد. با دکتر موحد در منزلشان قرار گفت وگو گذاشتیم. این گفت وگو قبلا انجام شده اما تا کنون در فضای مجازی قرار نگرفته بود. محور بحث دیدگاههایی است که برخی از مورخین، درباره کودتای 28 مرداد مطرح کردهاند. کسانی که بعد از گذشت شش دهه ادعاهای تازهای مبنی بر کودتا نبودند این رخداد را در حوزههای عمومی و کتاب ها و سخنانشان بیان کردند. از خاطرات اردشیر زاهدی تا این اواخر گفته های دکتر پیروز مجتهد زاده .آقای موحد در این گفت وگو به ارزیابی و نقد این دیدگاهها درباره این رخداد میپردازد که از نظر شما خوانندگان گرامی میگذرد.
•در چند سال اخیر برخی پژوهشگران و مورخان حوزه تاریخ معاصر همانند، آقای میلانی، مختاری، بایندر و ... بر واژه کودتا درباره ماجرای 28 مرداد ، بذر تردید افشاندهاند و با استناد به گفتههای زاهدی آن را قیامی مردمی تصویر کردهاند؟ میخواستم نظر شما را درباره این سخنان بدانم؟
گمان نمیکنم میلانی چنین چیزی گفتهباشد. مورخ برای دادن حکم درباره درستی و یا نادرستی موضوعی باید علاوه بر گفتههای افرادی که به نوعی در کار ذیمدخل بودهاند، به اسناد هم مراجعه کند و اسناد مهمتر از گفتههاست. فکر میکنم این اصل را همه قبول دارند اما در مقام عمل، آن را فراموش میکنند.
•حال که این سخنان را گفتید بد نیست ذکر خیری از استاد ایرج افشار بکنیم که وقتی از ایشان درباره تاریخ شفاهی میپرسیدم میگفتند که اصولا تاریخ شفاهی چندان قابل اعتماد نیست، چون افراد بر اساس منافع خود به بیان خاظرات میپردازند و به همین دلیل نمیتوان برای آنها سندیت تاریخی قایل شد؟اما ایشان به سند بسیار اعتقاد داشتند.
این سخن در کلیتش درست است، اما از برخی از همین گفتهها میتوان سرنخهای خوبی برای رسیدن به حقیقت ماجرا پیدا کرد.
•آمریکاییان دقیقا از چه زمانی به انتشار اسناد و خاطرات در این زمینه دست زدند و چرا؟
وقتی در سالهای منتهی به انقلاب، بوی الرحمن شاه بلند میشود، یکباره میبینیم که رخنههایی در سدّ سکوت میافتد و اطلاعاتی روی دایره ریخته میشود. در 1979 خاطرات کرمیت روزولت ،عامل سیا، و در 1982 کتاب وودهاوس،عامل MI6 انتشار مییابد.
•این کتاب البته بعد از انقلاب منتشر میشود و مصاحبهها هم همچنین، درست است؟
البته وزارت خارجه آمریکا اسناد رسمی مربوط به دوره مصدق را چاپ کرده است،اما این اسناد حکایت ظاهر امر است و از آنچه در درون پرده میگذرد،چیزی نمیگوید. منظورم اسناد مربوط به مراکز اطلاعاتی و عملیات جاسوسی است که در بایگانیهای MI6 انگلستان و CIA آمریکا نگهداری میشود.
•آنها میگفتند که بخشی از این اسناد دچار حریق شد و از بین رفت؟
بله اما گزارشی که ویلبر درباره این کودتا نوشته بود ، به نوعی در یکی از روزنامههای آمریکایی خبرش درز کرد. این گزارش قطعا بر اساس اسنادی نوشته شده است ،اما خود اسناد نیست و گفتهاندکه اسناد آتش گرفته است. گویا هنوز آمریکاییان به جمعبندی برای انتشار این اسناد نرسیدند. گزارش ویلبر در مارس 1954 یعنی تقریبا شش ماه پس از انجام کودتا که آبها از آسیاب افتاده بود،تنظیم شده،اصل گزارش هم در اختیار محققان گذاشته نشده است. روایتی از گزارش که معلوم نیست تا چه حد دستکاری شده، و حک و اصلاح در آن راه یافته، پس از نیم قرن در گزارشی در ژوئن سال 2000 در روزنامه نیویورک تایمز ظاهر شده است.
•یعنی شما معتقدید که آتش گرفتن اسناد نمیتواند درست باشد؟
من تردید دارم که این اسناد آتش گرفته باشد. چگونه میتوان باور کرد که از قصهای به آن درازی هیچ اثری، نه در بایگانی MI6 و نه در بایگانی سیا برجای نمانده باشد؟
•چند سال قبل هم مادلین آلبرایت، وزیرخارجه وقت آمریکا در دولت کلینتون رسما از ایرانیها بابت کودتای 28 مرداد پوزش خواسته بود و طبیعی است که برای هیئت حاکمه آمریکا مسجّل شده بود که کودتا با برنامهریزیآنها صورت گرفته بود؟
بله این هم سند محکمی است که نشان میدهد مسئولیت آمریکا را در کودتا و عواقب آن ، وگر نه دلیلی ندارد که یک مقام ارشد آمریکا از ایرانیان عذرخواهی کند.
•گروهی که معتقدند این یک قیام مردمی بود، میگویندکه کودتا در 25 مرداد انجام شد،اما موفق نشد و در نهایت سه روز بعد این مردم بودند که بر علیه مصدق به خیابانها ریختند و کار را تمام کردند؟
(با خنده) این نوع سخنان برای بچهگولزدن خوبه اما همه میدانیم که از همان ابتدا انگلیسیها بنای کنار آمدن با مصدق را نداشتند. اگر هم مذاکرهای و بحثی داشتند ،بیشتر برای حفظ ظاهر بود ، وگرنه تصمیم به کنار زدن دکتر محمد مصدق و اینکه ایران را کشوری ضعیف و دستنشانده نگه دارند، جزو سیاستهای آنها در خاورمیانه بود. شما اگر به برخی حوادث منتهی به کودتا همانند ماجرای برادران دالس و یا ورود چرچیل به ماجرا و تغییر فاز برخورد از طرح چکمه به طرح آژاکس، دقت کنید، همه و همه حکایت دارد که زمینهچینی برای کودتا و کنار زدن مصدق در حال تدارک و تمهید بود. پس این جریانی نبود که ناگهانی رخ دهد.
•یعنی شما معتقدید که انگلیس از ابتدا سر سازش نداشت؟(این نکته ای است که اخیرا یرواند ابراهامیان درکتاب تازه اش درباره کودتا به آن اشاره کرده است که اثبات دیدگاه دو سال قبل دکتر موحد است)
دقیقا. مسئله مسئله عدم تعادل از نظر قدرت و توان در کلیه مظاهر اقتصادی و مالی و فنی و غیره است که در میان دو طرف وجود دارد. تفاوت ضعف و قوت موقعیت و تفاوت امکانات است که یک طرف همه چیز دارد و نمیخواهد به طرف دیگر که هیچ ندارد ،راه بدهد. لذا طرفی که زور دارد و قدرت دارد و سوار بر کار است و به تاخت و تاز خو کرده، طرف درماندهی لنگ و بیمار را مسخره میکند. او را همپایه خود و لایق در افتادن با خود نمیداند.
•شما نقل قولی هم آوردهاید که خانم هایس استاد تاریخ دانشگاه کنت آمریکا در کتابش درباره تاریخ نفت ایران، از قول آمریکاییان آورده است که «مصدق واقعیات صنعت نفت را نمیفهمد»؟ آیا واقعا چنین بود؟
این واقعیات چیست؟ امتیازی را با حقهبازی گرفتهاند و با حقهبازی تجدید و تمدید کردهاند و از طریق آن به تمام زندگی یک ملت چنگ انداخته و آن را به تباهی کشاندهاند. حال مردم یک کشور و نمایندگانش که دولت مصدق باشد،میگویند آنچه در ظرف نیم قرن بردهاید و کردهاید ، مفت چنگتان، از این پس میخواهیم خودمان حساب و کتاب را به دست بگیریم. و طرف مقابل پاسخ میدهد: قرار داد دارید و نمیتوانید بر خلاف آن عمل کنید.
•و پاسخ مصدق این بود که نفت را ملی میکنیم؟
بله. و گفت که همان راهی را میرویم که شما(انگلیس) در کشور خود رفتهاید. ملی کردن نفت. دولت کارگری اتلی پس از جنگ جهانی دوم تقریبا همه صنایع بزرگ انگلستان را ملی کرده بود.
•و آنها غرامت میخواستنددر حالی که ما پولی نداشتیم که بابت غرامت بپردازیم ؟
به موجب قانون مصوب نهم اردیبهشت 1330 قرار شده بود 25 درصد از درآمد نفت را برای غرامت کنار بگذارند اما انگلیسیها مانع ایجاد کردند که این نفت به کسی دیگر فروخته نشود و جالب این که پیشنهاد شد که به خود آنها(انگلیسیها) بفروشند نفت را. و حتی برای تولید هم خواستار بهکارگیری کارشناسان آنها شدند و بسیار انعطاف به خرج دادند و گفتند که 20 پست درجه اول را به کارشناسان و مدیران انگلیسی میدهند، و مدیران را هم از کشورهای اروپایی انتخاب میکنند،اما آنها گفتند که این حرفها غیر عملی و نشدنی است و میخواستندکه کنترل اداره عملیات هم همانند اداره فروش در دست آنها باشد و در نهایت آب پاکی را روی دست دولت مصدق میخواستند بریزند یعنی آنکه هم غرامت بگیرند و هم پولی که به دست ایرانیها میرسد، نباید از 50 درصدی که به سایر کشورهای نفتخیز داده میشود، بیشتر شود، چرا که میگفتند در غیر این صورت ساختار جهانی صنعت نفت به هم میخورد و همه امتیازات ملی میشود.
•اما مصدق رفراندوم برگزار کرد؟
بله. تا نقشه آنها را در زمینه بسیج کردن مجلس بر علیه او با پول و رشوه، عقیم کند. این همه اقدامات که از جمله قتل افشار توس و برخی موارد دیگر .
•مثل اختصاص یک میلیون دلار برای کودتا که گفته میشود تنها 100 هزار دلار آن هزینه شد؟
ببینید! ماجرایی در کشور ما، جلوی چشم ما، اتفاق افتاد و هنوز هستند آدمهایی به سن و سال من که شاهد عینی آن وقایع بودند و منظره اوباشی را که در پناه توپ و تفنگ نظامیان روز 28 مرداد به میدان آمدند در پیش چشم دارند. این ماجرا را سرلشگر آزموده، دادستان عمومی کودتا،«قیام ملی» میخواند و در تمام دوره شاه آن روز را جشن گرفتند. من آدمهایی را که شما نام بردید نمیشناسم، ولی میلانی را آدم محققی میدانم و از ایشان اتفاقا انتظار داشتم که در کتابش تحقیقی جدی در این زمینه انجام میداد که چرا این اسناد آتش گرفته است و چه کسانی و به چه دلیل در از بین بردن این اسناد نقش داشتهاند و چرا میخواستهاند این اسناد از بین برود؟ یا چرا تا قبل از آتشسوزی اطلاعاتی از این اسناد به بیرون درز نکرد؟ کتاب آقای میلانی را من این روزها در دست دارم و میخوانم، به خصوص این بخشها را دقیقتر میخوانم (کتاب را نشانم میدهد صفحات مربوطه را ورق میزند) تا ببینم کهآقای میلانی در این زمینه چه کرده است. عمده کار ایشان در این کتاب مصاحبه است، در حالی که همچنانکه شما از مرحوم ایرج افشار یاد کردید، یک مورح ابتدا باید به اسناد تکیه کند و سپس به مصاحبه و یا همان تاریخ شفاهی. برخی از نکاتی که آقای میلانی به اعتماد قول مصاحبهشوندگان آوردهاند، اصولا با عقل و منطق نمیخواند. مثلا آورده که ملک حسین میآمد پیش شاه و تلکهاش میکرد، که البته درست است اما آنجا که مینویسد، شاه یکبار 25 فروند جت جنگی F5 مجانا به او داد، بعید است که درست باشد. آخر 25 فروند طیاره که یک مشت نخود و کشمش نیست توی دست کسی بریزند. همچنین مینویسد شاه صدها میلیون دلار به پادشاه مراکش داد که اینگونه اغراقها در شأن تاریخ نیست و سندی که در هر دو مورد نشان میدهد، مصاحبه تلفنی با یک تیمسار ارتش است.
•یعنی شما معتقدید که استنادات آقای میلانی در کل قابل اعتماد نیست؟
من ظاهرا باید توضیح بیشتری در این زمینه بدهم گروهی که شما اشاره کردید بالاخره وقوع کودتا را قبول دارند. منتهی میگویند که آن ماجرا در 25 مرداد اتفاق افتاد. همان روز هم تمام شد. دو روز از آن واقعه گذشت و در 28 مرداد مردم ایران یکباره قیام کردند و مصدق را برانداختند. آنچه مسلم است کودتای 25 مرداد هم برای برانداختن مصدق و روی کارآوردن زاهدی بود. پس هر دو طرف ماجرا یک هدف واحد داشتند اما این رشته سر درازی داشته. یعنی از همان ماه مه 1951 تصمیم بر اشغال نظامی خوزستان در کابینه کارگری بریتانیا گرفتند و طرح موسوم به بوکانیرbuccaneer (دزد دریایی یا شبیخون) موردنظر بود که با مخالفت جدی ترومن در 31 مه مواجه شد و مجال انجام نیافت. از آن پس بریتانیا میبایست خود را در ظاهر آماده مذاکره نشان دهد و از فرستادن هیاتهای مذاکره کنند مضایقه ننماید، اما در همان حال مقصد اصلی، براندازی مصدق، نیز با جدیت تمام دنبال میشد، رایزنیها با لمبتون و فرستادن رابین رینر به ایران در موازات همان مذاکرات صورت میگرفت. در اکتبر 1351 کارمندان انگلیسی آبادان را تخلیه کردند و در همان ماه کابینه کارگری انگلیس جای خود را به دولت سرسختتر چرچیل داد که علنا سرکوب مصدق را لازم میشمرد. پس از قضایای سیام تیر و آمدن و رفتن قوامالسلطنه و بازگشت مصدق، دامنه اقدامات خرابکارانه جاسوسان چندان وسعت یافته بود که مصدق مجبور به قطع رابطه با انگلیسیان شد. جاسوسانی مانند نورمن داربیشر که زیر نقاب وابسته به سفارت عمل میکردند، دفتر و دستک خود را جمع کردند و به بیروت انتقال دادند. از آنجا هم به قبرس رفتند که پایگاه نظامی نیرومند بریتانیا بود. آن طرح موسوم به عملیات چکمه boot در بیروت ریخته شد که بعدها در نیکوزیا به طرح آژاکس تبدیل شد و همین طرح بود که در 25 ژوئن 1953 در جلسهای،در واشنگتن، با حضور وزیر خارجه آمریکا و سفیر آن کشور در تهران تصویب شد. و انجام آن بر عهده کرمیت روزولت محول گردید و او در ژوئیه 1953 با اسم مستعار به ایران آمد. جریانات دیگر مانند جمع شدن افسران بازنشسته و کنکاش برای انواع و اقسام ستیزهگریها، ماجرای نهم اسفند، قضیه ربودن افشارطوس و کشتن او آمدن شوارتسکف و غیره همه از فروغ و شاخههای گسترده یک طرح بودند. حالا آقایان مدعی شدند که این تفاصیل دور و دراز در عرض چند ساعت پس از نیمه شب 25 مرداد، فرو ریخت و آن دو دولت که تصمیم گرفته بودند کار را یکسره کنند، نقشه خود را رها کردند و سردرگریبان فرو بردند. آنوقت ملت غیور ایران که دید ابرقدرتها از انجام کار عاجز شدند غیرتش به جوش آمد و پس از 2 روز انتظار، روز سوم ،خود ناگهان برخاست و تا مصدق بخواهد بجنبد، بساط او را درهم نوردیدند و نکته جالب این است که مردم ایران نیز همان را میخواستند که انگلیس و آمریکا میخواست. هدف یکی بود؟ سادهانگاری بسیار میخواهد که انسان بگوید ماجرای 28 مرداد تافته جدابافتهای بود و دنباله 25 مرداد نبود.
• من به یاد دارم که وقتی اسناد کودتا از سوی سیا منتشر شد، شما ضمیمهای بر کتاب خوابآشفته نفت تحت عنوان «گفتهها و ناگفتهها) منتشر کردید و نوشتید که این اسناد نشان داد داوری شما درباره رخدادها و نتایجی که از این اسناد به دست آوردید، درست بوده و تغییری نداشته است؟
به خاطر این که در کتاب خواب آشفته نفت، سعی کردم هر اظهار نظری از سوی هر شاهد و یا سند به جا مانده درباره دکتر مصدق و نهضت ملی در آن دوره تاریخی را بررسی و تحلیل کنم. پس از انتشار گزارش سیا هم آن تعلیقه را نوشتم که در چاپ بعدی به جلد دوم اضافه شد. گزارش سیا اگرچه روشنیهای بیشتری بر ماجرای کودتا میافکند،اما چیز زیادی بر دانستههای ما نمیافزاید.
• آقای دکتر سوال آخری خودم را میخواستم درباره بازتابهای کتاب شما بپرسم و این که بعد انتشار کتاب شما چه گروهها و نحلههایی از این اثر استقبال کردند و چه کسانی در برابر آن موضع غیرمنصفانه یا خصمانه گرفتند؟ و البته به ما بگویید که جلدهای بعدی کتاب در چه مرحلهاست و آیا درگیر استمرار و تداوم این مجموعه هستید یا نه؟
من در همان مقدمه جلد اول «خواب آشفته نفت» حدیثی از پیامبر اکرم نقل کرده بودم که خطاب به امیرالمؤمنین علی فرمود: «هلک فیک اثنان،محبّ غال و مبغض قال» .کتاب مرا دشمنان مصدق البته خوش ندارند، عدهای از دوستان هم که برای او مقام فوقبشری و قدوسی قائلند از کتاب من رضایتخاطر حاصل نمیکنند. من معتقدم که نام نیک بزرگان را باید پاس داشت. مصدق را دوست دارم و احساس خود را از خوانندگان پنهان نکردم، ولی در عین حال کوشیدم تا آنجا که میتوانم در داوریها بیطرف باشم و شرط صداقت و امانت فرو نگذارم و تاریخنویسی را با مناقبنویسی عوضی نگیرم و بسیار خوشوقتم که اخلاص من در حقیقتطلبی مقبول طبع صاحبنظران بود. و از این پس هرکس بخواهد راجع به آن دوران پژوهشی بکند از مراجعه به کتاب من بینیاز نخواهد بود. در پاسخ قسمت اخیر سوال شما عرض میکنم که حالا مدتی است به نوشتن بخش آغازین تاریخ نفت ایران یعنی از امضای قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه مشغولم قوای دماغی من به اقتضای سن و سال سستی گرفته و ذوق و نشاط لازم برای انجام کار کاستی پذیرفته، ولی امیدوارم به فضل الهی این کار را به اتمام برسانم.
•اگر شما اجازه دهید بخشی از نوشته شما در انتهای کتاب خواب آشفته نفت که به نوعی جمعبندی و نتیجهگیری شما از شش سال تحولات منجر به این کودتاست را برای خوانندگان بیاورید(یاد آقای زهرایی به خیر که بعد از مطالعه این مصاحبه به نگارنده پیشنهاد داد این سوال را به انتهای نوشته به همراه بخشی از کتاب را به انتهای مصاحبه اضافه کنم و این کار را کردم و نمی دانم که در اصل گفت وگوی چاپشده در شهروند آمد یا نه اما در ایمیلی که من فرستاده بودم این بخش هم بود که به یاد ایشان آن را با هم مرور کنیم تا دریابیم که او بر چه نکته ای از کتاب انگشت تاکید نهاده بود)
در نتیجهگیری نوشتم: درسهایی که از ماجرای 28 مرداد سال 1332 میتوان آموخت و تامل در آن قضایا به این مختصر پایان نمیپذیرد. دل عبرت بینهر چه در آیینة عبرت بنگرد،طرفهها میبیند. حکایت«استیفای حقوق» نفت تا کودتا کمابیش شش سال ادامه یافت. شش سالی که از غرورانگیزترین و افتخارآمیزترین و در عین حال از پرتنشترین و پرشر و شورترین ایام تاریخ معاصر ایران بود. مبارزه حقطلبانه و استقامت و پایداری ایران در بخش اعظم این شش سال مایه مباهات بود. نام ایران و مصدق در همه دنیا پیچیده بود و چشم دل ملتهای استعمارزده به سوی ایران بود. پس چه شد که آن شهد به شرنگ مبدل گشت و سرانجام آن عزت و سرفرازی به خفت و خواری کشید؟ من تاثیر مشکلات ناشی از ساختار عمده فئودالیستی جامعه ایرانی و رویگردهای تاریخی نیروهای اجتماعی را در شکلگیری این ناکامی ملی منکر نیستم. اما همواره فکر میکنم یک عنصر اصلی مصیبت آن بود که اجازه دادیم تنش و غوغاگری برما چیره گردد و هوش و حواس رهبران جنبش را برباید.
در سرتاسر این ششسال تعصب و خشونت بیداد میکرد. فضای سیاسی جامعه فضایی تبآلود و مخاصمهجوی و هیجان زده بود. قتل و ترور و فحش و ناسزا و شعار و لجنپراکنی و افشاگری و مبارزهطلبی مجال تمکین نمیداد و کمتر جایی برای آینده نگری و مصلحت جویی باقی میگذاشت. لاجرم آغازی به آن شیرینی و دلانگیزی ،پایانی چنان تلخ و جانگزا داشت. بازگشایی پرونده آن حوادث نیازمند پرداختن به رسالهای مستقل است. نباید فراموش کرد که هیچ اختلافی در سطح دولتها تا قیام قیامت دوام نمیآورد و روزی فیصله مییابد. بخت بلند و عزم آهنین و شجاعت اخلاقی میخواهد تا ملتی سکون و آرامش را جفظ کند و فضای سیاست را از عربده و جنجال دور نگاه دارد و رهبران و دستاندرکاران را یاری دهد تا دستخوش وسوسهها نگردند و موقعیتها را دریابند و ادب مبارزه را از دست ندهند و پوست همدیگر نکنند و کشور را به بنبست نکشانند.
نظر شما