خیلی مدت است با خود کلنجار می روم که وجیزه ای اندر اوصاف قومی که خود را نگاهبان انحصاری طریق حق و راه اتصال و اصابه به حقیقت می دانند بنویسم.
نمی توانم اقرار نکنم که ذاتا محافظه کارم و از ترس بی آبرو شدنم توسط حضرات ,سکوت را بهترین دیدم.اما تصادف محرّم امسال با هجمه های آقایان اقتدار گرا, در عین توصیه های مکرر رهبری معظم انقلاب به اصرار بر حمایت از دولت و مطالعه احوال و اقوال محرّمی در این ایام ,به حالات جمع از مسلمین رسیدم که خود وطریق خود را صواب می دانستند و وبا اتکا به این اعتقاد به سوی کربلا حرکت کردند.من داوری نمی کنم که این حضرات با آن دسته که به کربلا آمدند و حسین (ع) را به شهادت رساندند آنهم به خاطر خدا, یکی هستند بلکه نکته ام, هم شکلی برخی رفتار های ایشان با آن دسته است که برای رضای خدا چنان کردند. از نیت افراطیون زمان خودمان بی اطلاعم و قطعا نمی توانم داوری کنم بلکه تذکرم به شباهت شکلی در عمل است هر دو به خاطر خدا دیگران را باطل نامیدند, آنقدر تنگ دیدند که حتی حسین (ع) هم بایستی کشته شود تا رضایت خدا جلب گردد.به این روایت دقت نمایید:
: سَرور عابدان ، على بن الحسین علیه السلام ، به عبید اللّه ، پسر عبّاس بن على بن ابى طالب علیه السلام نگریست و گریست . سپس فرمود : «بر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ، هیچ روزى سخت تر از جنگ اُحُد نبود که عمویش حمزة بن عبد المطّلب ، شیر خدا و شیر پیامبرش ، در آن کشته شد و پس از آن ، نبرد موته که پسرعمویش جعفر بن ابى طالب ، در آن کشته شد» . سپس فرمود : «و هیچ روزى مانند روز حسین علیه السلام (عاشورا) نیست. سى هزار مرد ـ که همگى ادّعا مى کردند از این امّت اند ـ ، به سوى او حمله بُردند و همگى ، با ریختن خون او ، قصد تقرّب به خدا را داشتند و او ، خدا را به یادشان مى آورد ؛ امّا آنان ، پند نمى گرفتند تا آن که او را با سرکشى و ستم و تجاوز ، کُشتند» (1)
طوایفی در درون امت اسلام که به دلیل تعصبات گروهی و طایفی و دهها عنوان دیگر چشم را بسته و فقط و فقط خود و دار ودسته خود را مینگرند و حق می انگارند و مابقی را طاغی و یاغی .
امروزه طعم تلخ سلفی های بی عقل و دین را همه دنیا چشیده اند.
سخن به درازا نکشد , اصل مطلب آنکه, آن خدایی که انبیاء خدایی تبلیغ می کردند و خاتم ایشان نبیّ مکرم اسلام (ص) مروّج بود و تمام اوصیاء بر حقّش تبیین می کردند ,رعایت حق مردم را می خواهد, غیبت را, تهمت را, هتک حرمت را, اشاعه دروغ را , حرام میخواند.
بی انصافی را , بی اخلاقی را , نسبت ناروا را ,دشمنی کردن را, بد و مذموم می داند.
پیام آسمان الفت و دوستی است, اخلاق و آراستگی روح وجسم است.
به پیامبر زیبای رحمت ما فرمود اگر خوش خلق نبودی مردم از تو دور می شدند.
اساسا وظیفه پیام آوران آسمان, یار شدن است.یار خدا.بهشتی شدن است.خالی کردن دوزخ است. به زبان ساده بدنبال پر کردن بهشت رضایت خدا بودند. دوست می خواستند نه دشمن , یار می خواستند نه سربار.
حال میبینیم اندکی که قدرت قابل توجهی هم دارند تخصصا دشمن یابند, نه دوست یاب,حتی در مراحلی دشمن سازند. هر وسیله هم هدفشان را توجیه می کند.
حتی لحظه ای هم نمی اندیشند که شاید اشتباه می کنند. جمود و انحصار ویژگی ایشان است. اگر بنا به انتخاب ایشان باشد بهشت موعود خانه ای کم جمعیت خواهد بود. یاران خدا هیچ گاه زیاد نخواهند شد , به سبب نیت خدایی ,بی آبرو می کنند و تهمت می زنند, به قصد قربت دشمن می تراشند و استدلال می کنند. و تلخ تر آنکه فقط و فقط خود را و همفکران خود را حق می دانند.
فقط و فقط خود را نجات یافته طریق حق می دانند.هر که مثل ایشان نیاندیشد , حتی در فروع و جزئیات و برداشتها , اصحاب دوزخ است و حکم صادر می کنند که حلق آویزش کنید.
در مسند داور عادل خطا پوش , گذشت کننده , کسی که بدی ها را پس از توبه به خوبی ها تبدیل می کند, کسی که بهشت رحمت او برای بندگان گسترده است, کسی که رحمت خاص و عام او دلیل همه مهربانی اش است, تکیه می زنند و آخرت افراد را حکم می کنند. خدایا داوری ما را به ایشان واگذار مفرما.
این شباهت ندارد به کسانی که بخاطر خدا و به دلیل قرب به خدا حسین(ع) را کشتند.آنانکه چشم بستند و ندیدند.
گوش بستند و نشنیدند.و حق را در مسیر خود ومطامع خود پنداشتند.
آنانکه با تحریک جامعه حسین(ع) را یعنی حق را باطل جلوه دادند.
این خدایی که برای ما عیان کرده اند خدای مهربان است. خدایی که ظلم را نمی بخشد از حقوق مردم نمی گذرد و خدایی است که برای همه بندگانش در بهشت رحمت و رضایتش جا دارد.
این حضرات غیر دوستان خود را کشان کشان به کنار دوزخ می آورند و سقوط به جحیم را برایشان آرزو دارند. این حضرات در اصل ,یار حق نیستند, بلکه سربار حقند. آنچه به نظر میرسد شاید خدای ما با خدای ایشان یکی نباشد. چه آنکه ایشان می گویند بخاطر خدا چنین می نماییم.
------------------------------------
(1) نَظَرَ سَیِّدُ العابِدینَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام إلى عُبَیدِ اللّه بنِ العَبّاسِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ، فَاستَعبَرَ ثُمَّ قالَ: ما مِن یَومٍ أشَدَّ عَلى رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله مِن یَومِ اُحُدٍ، قُتِلَ فیهِ عَمُّهُ حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ أسدُ اللّه وأسَدُ رَسولِهِ، وبَعدَهُ یَومَ مُؤتَةَ، قُتِلَ فیهِ ابنُ عَمِّهِ جَعفَرُ بنُ أبی طالِبٍ. ثُمَّ قالَ علیه السلام : ولا یَومَ کَیَومِ الحُسَینِ علیه السلام ، اِزدَلَفَ إلَیهِ ثَلاثونَ ألفَ رَجُلٍ یَزعُمونَ أنَّهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ، کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إلَى اللّه عز و جل بِدَمِهِ ، وهُوَ بِاللّه یُذَکِّرُهُم فَلا یَتَّعِظونَ، حَتّى قَتَلوهُ بَغیاً وظُلماً وعُدواناً............/ الأمالی لصدوق: ص ۵۴۷ ح ۷۳۱، الخصال: ص ۶۸ ح
نظر شما