در روزهای اخیر بسیاری از رسانههای عربی تصویری از یکی از کاخهای صدام را منتشر ساختند که بر روی نمای بیرونی آن دو تصویر بزرگ از امام خمینی و مقام معظم رهبری نصب شده بود. این دقیقاً همان چیزی است که رقبا و دشمنان ما میخواهند. هیچ بیان و تبلیغاتی از جانب آنان تا بدین حدّ به موضوع «ایران هراسی» کمک نمیکند.
هدف نهایی آنان ایجاد بیشترین سوء ظن نسبت به ایران و متحدان او است و اینکه این آنها هستند که در برابر این کشور و وابستگانش ایستادهاند و از حیثیت و کیان امت عربی و بلکه امت اسلامی دفاع میکنند. شرائط به گونهای در آمده که افکار عمومی در این بخش از جهان این سخنان را میپذیرد و نه در کنار که در پشت آنان میایستد.
واقعیت این است که «ایران هراسی» و «شیعه هراسی» مهمترین عامل ارتقاء جایگاه رقبای منطقهای ما بوده و هست و ما نباید با سخنان و اعمال و رفتار خود بدانها کمک کنیم. این جریان دوستان ما را هم در موقعیت غیر قابل دفاعی قرار میدهد و زمینه را برای متهم ساختن آنها فراهم میکند. مضافاً که هیچ نتیجه مثبتی بر این اعمال و رفتار مترّتب نیست.
در اینکه ایران قدرت بزرگ منطقه است، هیچ سخنی نیست. هیچ فرد مطلعی شک ندارد که اگر ایران نبود، گروههای تکفیری نه تنها عراق و کردستان عراق را در دست داشتند که بسیاری از شیخ نشینهای خلیج فارس هم سقوط کرده بودند. گذشته از اینکه صرف یک ایران نیرومند در موقعیت جغرافیایی حساس و استثناییاش، خود مهمترین عامل ثبات است. چه در افغانستان و پاکستان و شبه قاره و چه در آسیای مرکزی و قفقاز و چه در مرزهای غربی و جنوبیاش. این نکته را کم و بیش همه متخصصان مسائل سیاسی و امنیّتی و منطقهای میدانند. حتی کسانی که مخالف و بلکه دشمن ما هستند. آنها ممکن است به دلیل دشمنی و یا دلائلی دیگر آن را صریحاً نگوید، اما قلباً بدان اعتراف دارند.
اگر چنین است تأکید بیش از حد خود ما بر توانایی و قدرتمان موجبات بهرهبرداری سوء را فراهم میآورد. چه در گفتارمان باشد و چه در رفتارمان. اینکه هم اکنون نفوذ ما تا سواحل مدیترانه ادامه یافته و یا چهار پایتخت عربی در حوزه نفوذ سیاسی ما است و سخنانی از این دست، در نهایت به زیان ما و متحدّان تمام میشود. به نفع آنها و نیز خود ما است که متحدان ما شهروندان کشور خود و وابستگان به قومیت خویش باشند و بمانند. مضافاً که انشقاقهای قومی و مذهبی و طائفی که به قطبی شدن کشورهای منطقه و مجموع منطقه میانجامد در نهایت به زیان همه است و میباید زمینههایش را از بین برد.
قدرت سخت و فیزیکی به تنهایی قدرت نمیآورد و به نسبت بزرگیاش، به قدرت تأثیرگذار تبدیل نمیشود. میباید فرهنگ و ظرفیت و بلکه مسئولیت «قدرت داشتن» را به دست آورد و نخستین گام «خویشتن داری» و عدم تمایل به انتقام ستانی و به رخ کشیدن است و ما امروز بیش از هر زمان دیگری بدین مسائل نیازمند هستیم.
چین سالها است که به یک قدرت بزرگ و بلکه به یک ابرقدرت واقعی تبدیل شده است، امّا بطور همزمان فرهنگ و ظرفیتِ قدرت بودن را نیز کسب کرده است و از خود علائمی بروز نمیدهد که در منطقه خود خصومتی محلی را علیه خود برانگیزد. اگر چه رشد سریع او و نفوذ فزاینده نظامیانش در سیاست خارجی بعضاً نگرانیهایی را موجب شده، امّا این جریان دلائل خاص خود را دارد و کمتر ناشی از اعمال و رفتار او است. آنها به خوبی احساسات و مکنونات قلبی خود را کنترل میکنند.
«خویشتن داری» به واقع برای ما یک ضرورت است. تمامی حرکات و اقدامات جزئی و بر حسب ظاهر بیاهمیت ما توسط رقبای منطقهای ما با دقت رصد میشود و متناسب با اهدافشان مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. چنانکه گفتیم این بهرهبرداری در نهایت نه تنها به زیان ما که به زیان متحدان ما نیز هست و ممکن است زمینه جدایی و بلکه خصومتشان با ما را فراهم آورد. چرا که تبلیغات یاد شده نه تنها غرور و و حیثیت که احیاناً موجودیت آنان را تهدید میکند.
نظر شما