کاوه افراسیابی می گوید: سناریوی آمریکا عجولانه و ناشیانه بود و خلأهای مهمی در آن وجود دارد و به ایران کمک می کند تا ثابت کنیم سناریوی آنها پوچ و واهی است.

محمدرضا نوروزپور- زهرا خدایی
 

با گذشت دو هفته از طرح سناریوی بی اساس آمریکا علیه ایران مبنی بر قصد یک تبعۀ ایرانی- آمریکایی برای ترور سفیر عربستان در خاک آمریکا، هر روز ابعاد تازه تری از تناقضات مطرح شده در ادعاهای آمریکا در شکایت نامه ارائه شده اش به دبیرکل سازمان ملل فاش می شود. این در حالی است که هنوز بخش عمده ای از رسانه های جهان به ابعاد و زوایای واقعیات آگاه نیستد و تنها به تکرارکنندگان اظهارات مقامات آمریکایی تبدیل شده اند. ابهامات و تناقضاتی که شاید با افشای آن، بیش از همه تبعات ناخوشایند این سناریوی دامن گیر آمریکا شود.
کاوه افراسیابی، دکترای علوم سیاسی، استاد دانشگاه  و کارشناس مسائل بین المللی ساکن نیویورک که روز یکشنبه میهمان خبر در نمایشگاه مطبوعات بود، از واقعیاتی در شکایت نامۀ آمریکا به سازمان ملل پرده برداشت که تاکنون هیچ یک از رسانه ها بدان اشاره ای نکرده اند. مشروح گفتگوی خبر با کاوۀ افراسیابی را در ذیل می خوانید.
 

از ماجرای ادعای اخیر آمریکا علیه ایران مبنی بر دست داشتن کشورمان در طرح ترور سفیر عربستان شروع کنیم.
این موضوع دو بعد سیاسی و حقوقی دارد و هر دو به اندازه هم اهمیت دارند. از دیدگاه حقوقی، آمریکا و نیز عربستان سعودی شکایت های خود را به دبیرکل سازمان ملل متحد ارائه داده اند و از طرف بان کی مون نیز نامه ای به ایران نوشته و ارسال شده و در آن به مسئله کنوانسیون حفاظت از دیپلمات ها - که در سال 1973 به امضاء رسید و ایران نیز از امضاء کنندگان آن است- اشاره شده است. طبعا باید منتظر جدال حقوقی طولانی مدت در عرصۀ سازمان ملل و چه بسا سایر نهادهای بین المللی در ماههای آینده باشیم. با موضوعی گذرا و کوتاه مدت مواجه نیستم بلکه مسئله ای است که ممکن است به چندین ماه و حتی بیشتر از آن بینجامد و البته فرجام نهایی آن نیز ممکن است طولانی تر نیز باشد. اما مطمئناً ایران واکنش های منطقی و حقوقی را در قبال این اتهامات بی پایه و اساس آمریکایی ها خواهد داشت.
جنبۀ دیگر حقوقی و قضایی این ادعا به محاکمۀ در پیش روی شخص مورد سوء ظن یعنی منصور ارباب سیر باز می گردد و افرادی که ادعا می شود در همکاری با وی در توطئه دست داشته اند که آن هم احتمالا ماههای متعددی طول خواهد کشید. در صورتی که محاکمۀ هیئت منصفه نیز وجود داشته باشد و به ضرر وی نیز تمام شود، مدت زمانی نیز صرف طرح درخواست تجدیدنظر و ارجاع پرونده به دیوانعالی کشور خواهد شد. بنابراین این پرونده با دو روند حقوقی مواجه است.
 

اولین دادگاه برگزار شده را چگونه ارزیابی می کنید؟
آقای ارباب سیر یا اربا سیار ضمن اعلام بی گناهی همه اتهامات را تکذیب کرده است. وکیل او نیز به نقل از متهم اعلام کرده است که خواهان رفع اتهامات وارده است. البته در شکایتی که آمریکا در دادگاه فدرال نیویورک به ثبت رسانده است، استشهادنامه ای از سوی یکی از مأموران اف بی آی وجود دارد که ادعا می کند این فرد به محض دستگیری از حقوق قضایی خود صرفنظر و با نیروهای آمریکایی همکاری کرده و در مورد همه اتهامات نیز اعتراف کرده است. تاکنون چندین مصاحبه نیز با او صورت گرفته و در تمامی آنها نیز مأمور مذکور ادعا می کند که ارباب سیر همۀ اتهامات را پذیرفته و در توطئه ترور سفیر عربستان در آمریکا از طریق کارتل مکزیکی دست داشته است.
او مدعی است که متهم همکارانی را نیز در ایران داشته که از اعضای سپاه قدس بوده اند و حتی در زندان نیز 3 تلفن به ایران زده و با شخصی به نام شکوری صحبت کرده است و مقامات قضایی اعلام کرده اند که همۀ مکالمات وی را ضبظ کرده و به عنوان سند علیه او استفاده خواهد شد. این جنبه های حقوقی ماجراست.


تبعات سیاسی این سناریو چه می تواند باشد؟
باید دید جنبه های حقوقی چگونه با مسائل سیاسی تلاقی خواهد یافت. چون مسلما هدف اصلی آمریکا گسترش ایران هراسی، تفرقه و جدایی در جهان اسلام(مشخصا بین ایران و عربستان) و همچنین کشورهای دیگر عضو شورای همکاری خلیج فارس و ارتباط دادن آن به طور مستقیم و یا غیرمستقیم با پرونده هسته ای ایران است. همچنانکه شاهد بودیم متعاقب این اتهامات از طرف کاخ سفید یکی دو روز بعد اوباما با فشار بر آژانس بین المللی انرژی اتمی، این نهاد را وادار به اعلام ادعاهایی در مورد فعالیت های هسته ای ایران در خصوص اشاعه سلاح هسته ای کرد. از نگاه آمریکا ارتباط مستقیمی بین اتهامات تروریستی و اتهاماتی که در مورد هسته ای ایران به ایران می زنند، وجود دارد و لذا سعی می کنند این دو را به هم اتصال بدهند.


غرب چه هدفی را از این مسئله دنبال می کند؟ اگر در پرونده هسته ای دست غرب پر بود، آیا به دستاویزی به چنین سناریوی واهی روی می آورد؟
خیر. من معتقدم که دست آمریکایی ها در این زمینه خالی است و در این قضیه با شیطنت سعی کردند بین این دو مسئله نقب بزنند تا از آن طریق بتوانند علیه ایران در آژانس انرژی اتمی که تا چند هفتۀ دیگر حکام آن نشست دارند، استفاده و علیه ایران جوسازی کنند تا بدین طریق شرایط برای مطرح شدن یک قطعنامۀ ضدایرانی دیگر در شورای امنیت فراهم شود.
به نظر می رسد این استراتژی فعلی و مقطعی آمریکا علیه ماست. البته نقش و موقعیت فعلی اسراییل در این پرونده را نباید فراموش نکرد. همانطور که می دانیم اسراییل به دلیل مواضع تندش علیه تشکیل دولت ملی فلسطین اخیرا تحت فشارهایی بوده است و طرح این سناریوی جدید توانسته تا حدودی مسئله اسراییل را تحت الشعاع قرار دهد. پروژۀ ایران هراسی نیز در شرایط فعلی، هم برای اسراییل و هم آمریکا مزایای خاصی دارد.


آیا اتهام وارده از سوی آمریکا به ایران تنها مستند به تماس های تلفنی ارباب سیر با شکوری است و یا اینکه مستندات دیگری نیز موجود است؟
علاوه بر مکالمات تلفنی که ادعا می شود ضبط هم شده است، آمریکایی ها به موضوع انتقال پول از دو بانک خارجی(غیرایرانی) به حساب بانکی جاسوسی که با متهم در تماس بوده و ادعا می کرد که با کارتل مکزیکی همکاری دارد، استناد می شود.


نامی از فرد مذکور برده شده است؟
خیر. در شکایت نامه از این فرد با کد cs1 نام برده می شود و می گویند که وی فردی است که قبلا به جرم مواد مخدر دستگیر شده اما به خاطر همکاری با مقامات آمریکایی، جرم وی بخشیده شده و از وی به عنوان خبرچین استفاده می شده اما در این پرونده پول گرفته است. خبرچینی که ادعا می شود برای دولت آمریکا سالها کار می کرده و در یکی از بخش های شکایت نامه نیز آمده است که وی همکاری های قابل توجهی با مقامات آمریکایی داشته است و تاکنون باعث دستگیری بسیاری از قاچاقچیان مواد مخدر شده است. بنابراین خبرچین مذکور، فرد حرفه ای است که پول گرفته است و بسیاری از این مسائل براساس اطلاعاتی است که وی به آمریکا داده است.
این مسئله بسیار مشکوک و ضدو نقیض است. فردی که در جیب آمریکایی هاست ادعاهایی را علیه یک شهروند آمریکایی-ایرانی که فروشنده ماشین های دست دوم بوده و متعاقبا ایران وارد کرده است. اتهاماتی که صرفا براساس ادعاهای دروغین بوده و واقعا شرم آور است.
صرفنظر از همه نیات و اهداف شوم آمریکا از طرح چنین سناریویی، آنچه که به نظر از اهمیت زیادی برخوردار است، خلأهای غیرقابل توضیح در شکایت نامۀ آمریکاست که جای شکی باقی نمی گذارد که این اتهامات جعلی و دروغین است.
در این شکایت نامه، شاکی دولت آمریکا و ارباب سیر و شکوری دو متهم اصلی هستند و تناقض های بسیار عمده در آن وجود دارد که قابل توضیح و توجیه از لحاظ حقوقی و قانونی نیست.
در متن این شکایت نامه از فرد ثالثی که با اسم مستعار "فرد شمارۀ یک" از آن نام برده می شود، به عنوان خویشاوند و معادل واژۀ کازین (Cousin به معنای پسرعمو، پسردایی و پسرعمه) ارباب سیر نام برده می شود. در اولین خبرهای منتشرشده در جراید آمریکا در خصوص این مسئله از جمله نیویورک تایمز و واشنگتن پست براساس استناد مقامات اف بی آی، شکوری به عنوان کازین نام برده می شود که می تواند پسردایی و یا پسرعمه ارباب سیر باشد. اما وقتی که به متن شکایت نگاه می کنیم می بینیم که فرد دیگری به عنوان کازین ارباب سیر نام برده شده است و این فرد که به عنوان شخص اول معرفی شده، ادعا می شود که برای ترور سفیر عربستان سعودی به ارباب سیر پول داده است و شکوری نیز هزینه های مورد نظر را به ارباب سیر داده است. یعنی جرم فرد مذکور از متهم اصلی سنگین تر است.

 

با این حساب چرا عامل اصلی ترور معرفی نمی شود؟

این سوال بسیار درست و منطق ای است که نه تنها شما بلکه هر شنونده با دقتی این را از خود می پرسد حالا شما ببینید یک قاضی یا وکیل حقوقی چقدر برایش این سوال خواهد بود. دو نکته مهم و اساسی در این زمینه وجود دارد؛ اول اینکه اگر چنین فردی وجود خارجی دارد و ادعا می کنند که خویشاوند ارباب سیر است، چرا نامی از آن برده نمی شود؟
نکته دوم اینکه چرا به عنوان متهم از آن نام برده نشده است. هیچ گونه توضیح قانونیِ قابل فهم و درکی را نمی توان برای این دو غیبت مهم پیدا کرد. برای من جای هیچ شکی وجود ندارد که اگر چنین شخصی وجود داشت و به ارباب سیر هم پول داده بود، آمریکایی ها وی را به عنوان متهم معرفی کرده بودند. نه تنها چنین ادعایی صحت ندارد، بلکه با ابهامات موجود آمریکا حتی نتوانسته سناریوی خود را جمع و جور کند و در این داستان سرایی دچار تناقض گویی های عدیده شده است. آمریکا در ابتدا مدعی می شود که شکوری کازین ارباب سیر است و سپس در شکایت نامه از فرد دیگر نام برده می شود.
خبرنگاران رسانه ها نیز بدون مطالعه شکایت نامه، طوطی وار این مسئله را تکرار کردند. بنابراین چگونه می توان چنین تناقض آشکاری را که جایی گریزی نیز ندارد توضیح داد، جز از این مجرا که اصلا چنین توطئه ای در کار نبوده است و اینها ادعاهای ساختگی و جعلی برای پرونده سازی علیه ایران است. مطمئن باشید اگر این مسئله صحت داشت، اسم فرد ثالث را آورده بودند و به عنوان متهم در صدر شکایت نامه در کنار دو متهم دیگر حداقل به صورت اسمی نام برده می شد.
درسیستم قضایی آمریکا روال بدین شکل است که شکایت هایی که علیه پلیس آمریکا مطرح می شود، گاهی شاکیان اسم پلیس ها را نمی دانند و لذا در پروسه دادرسی از آنها با شماره نام برده می شود. مثلا از متهم به عنوان پلیس شمارۀ یک و یا هر شمارۀ دیگری یاد می شود و بعد در طول روند دادرسی با نام آن آشنا می شوند. با قبول این اصل حتی اگر دولت آمریکا اسم فرد مورد نظری را که برای ترور پول داده است( که حتی پذیرش این مسئله از سوی عقل سلیم غیرممکن است) می باید بگویند متهم شمارۀ یک، اما در شکایت نامه نیز اسمی به شکل شماره نیز نیامده است. این تناقضات بدون شک می تواند پیامدهای حقوقی در بر داشته باشد.
هرچند در بخش هایی به این مسئله اشاره می شود که ارباب سیر یکی از اعضاء سپاه قدس بوده اما لباس نظامی نمی پوشیده اما حرف هایی که از زبان ارباب سیر ذکر می شود و در استشهادنامه مأمور اف بی آی آمده است و همچنین اظهارات موجود در مورد کازین ارباب سیر، هیچ جای شکی باقی نیست که با یک سناریوی خیلی جالبی روبرو هستیم.
یک ضرب المثل آمریکایی وجود دارد که می گوید: " They want to have their cake and eat it, too "

یعنی آمریکایی ها می خواهند از این سناریو حداکثر بهره برداری را داشته باشند اما نمی خواهند خیلی هم موضوع دامنه گیر شود و می خواهند به صورت مقطعی از آن استفاده کنند و هراز چندگاهی ضرباتی را علیه پرستیژ ایران در سطح منطقه ای و بین المللی بزنند. این سناریو خلأهای زیادی دارد که از هیچ منظر حقوقی قابل توضیح نیست و ما را به این نتیجه می رساند که علاوه بر تمام شواهد موجود مبنی بر ساختگی بودن این سناریو، این خلأهای حقوقی می تواند مچ آمریکایی ها را باز می کند.


چقدر نسبت به این مسئله خوش بین هستید؟ فراموش نکنید که با توجه به روحیه وطن پرستی افراطی که در آمریکا حاکم است دادگاه فدرال آمریکا مصالح ملی و میهنی را معمولا بر مسائل قضایی ترجیح می دهد؟ از جمله در روند بررسی پرونده زندانیان گوانتانامو؟
بله. یکی از کتاب های من در رابطه با تجربۀ من در سیستم قضایی آمریکاست آن هم زمانی که طرف شکایت من دانشگاه هاروارد بود. در این کتاب من به این مسئله اشاره کردم که قاضی پرونده چگونه اسنادی را که ثابت می کرد هاروارد و پلیس علیه من پرونده سازی کرده اند را رد کرد تا دانشگاه و پلیس محکوم نشوند. بنابراین من کاملا با نظر شما موافقم. نباید اعتماد چندانی به روند قضایی داشته باشیم به خصوص در دادگاه فدرال که تحت نفوذ دولت آمریکاست. اما مسئله مهم اینجاست که شکایت قانونی آمریکا موضوع عمومی است که ثبت شده و خلأهای موجود در شکایت نامه که به آن بدان اشاره کردم، در سطح افکار عمومی می تواند افشاگری کند و زمانی که عدم صحت این ادعاها ثابت شود آنها قادر نیستند در سطح قضایی مسئله را به پیش ببرند.


فرضیه ای وجود دارد مبنی بر اینکه هر بار آمریکا به ایران اتهامی می زند، نقشه و فشارهای سیاسی برای ضربه زدن به ایران را در سردارد، اما زمانی که بهانه گیری می کند، پشت این مسئله اقدام غیرسیاسی و حتی  احتمالا نظامی وجود دارد و چه بسا این بهانه گیری خطرناک تر از ایراد اتهام سیاسی باشد. نظر شما در این باره چیست؟
این مسئله اتفاقی نیست که به مجرد اینکه این مسئله علنی شد، دهها نفر از اعضای کنگره خواهان عملیات نظامی علیه ایران بودند و اخبار متعددی وجود داشت مبنی بر اینکه این موضوع شاید باعث شود که اوباما بر خلاف گذشته دیگر چراغ قرمز به اسراییلی ها برای حمله نظامی به ایران ندهد و این چراغ شاید به چراغ زرد تبدیل شود.
اما من چندان به سناریوی گزینۀ نظامی از این زاویه معتقد نیستم و فکر می کنم گزینۀ نظامی نه پاسخگوی مسائل آمریکاست و نه آمریکا آمادگی چالش های پیش رو دارد تا دست به چنین کار ماجراجویانه ای بزنند. دلایل متعددی را می توان در این مورد ذکر کرد:
واکنش قوی ایران و مسائل و مشکلات لجستیکی که برای یک حملۀ همه جانبۀ چندین روزه و یا چندین ماهه ممکن است وجود داشته باشد. نتایج نامطلوبی که می تواند در منطقه و خلیج فارس داشته باشد. اثرات منفی این مسئله بر روی اقتصاد جهانی و سایر مسائلی که می تواند در انتظار وضعیت بحرانی فعلی باشد. در مقطع فعلی، منطقه به اندازۀ کافی آشوب زده هست و دشمنان ایران که می خواهند هژمونی خود را در منطقه حفظ کنند، برای آنها هراس انگیز است که این اوضاع حادتر شده و سطح ناامنی به اوج خود برسد، بنابراین وقتی همۀ متغیرهای را کنار هم می گذاریم با درصد پایینی از احتمال سناریوی نظامی روبرو می شویم. من نگرانی چندانی از این موضوع ندارم و فکر می کنم آمریکا کماکان برای افزایش فشار بر ایران سعی می کند بر سطح اعتبار تهدید نظامی از این طریق بیفزایند. آمریکا در عین حال نیز بر تلاشهای خود برای افزایش تحریم های بین المللی، دوجانبه و چندجانبه می افزاید چرا که فرصت مناسبی است برای اینکه ایران را در منطقه منزوی و اهداف خود را علیه ایران و متحدانش از جمله سوریه عملی کنند.


اهدافی که بدان اشاره کردید بدون طرح این سناریوی مضحک نیز می توانست پیش برود و نیازی به سناریوی جدید نبود. آمریکا همیشه این اتهامات را به ایران می زد. از جمله اینکه آمریکایی ها همچنان ایران را به حمایت از تروریسم متهم می کنند. با همین بهانه آنها همچنان می توانستند تحریم ها را تشدید کند. آیا این بار با طرح سناریوی جدید، نقشۀ جدیدتری وجود ندارد. از سویی این بار اوباما این مسئله را تأیید کرده است.
این موضوع پیچیده ای است که سایر ابعاد آن به گفتۀ رهبر انقلاب به فشارهای موجود بر دولت و حاکمیت آمریکا از سوی اقشار پایین تر در حوزۀ اقتصاد آمریکا باز می گردد. اعتراضات ضد وال استریت به خوبی گویای این واقعیت است. از سویی هراس از قدرت گرفتن ایران در منطقه، نتایج مثبت بهار عربی و بیداری اسلامی برای ایران و همچنین مسئله تشکیل دولت ملی فلسطین که به شورای امنیت رفته و آمریکا اعلام کرده که آن را وتو می کند؛ اگر به آن مرحله برسد، باید شاهد واکنش های صریحی از سوی جهان اسلام باشیم.
مجموع این عوامل شرایط نسبتا استثنایی را به وجود آورد که در نهایت منجر به طرح این سناریو علیه ایران شد و تا حدی ایران را در موضع دفاعی قرار داد. غرب نیز در تلاش است تا حداکثر بهره برداری رسانه ای را از این موضوع داشته باشد، تا ایران را در چالش بیندازد و همچنان که اشاره کردم بر سر پرونده هسته ای، ایران را استثمار سیاسی کند.
اینها اهداف آمریکاست اما رسیدن به آن موضوعی متفاوت است. چون با موجی از بدبینی مفرط از سوی متخصصان بین المللی و سیاسی حتی در آمریکا روبرو بودیم و حتی مردم عادی نیز این سناریو را باور ندارند. بنابراین پیشبرد اهداف براساس سناریویی که مورد سوء ظن عامه قرار دارد، مشکل است.
خوشبختانه مقامات ایران نیز توانسته اند به صورت هماهنگ در سازمان ملل بایستند و افشاگری کنند. بنابراین می توان گفت که تا حدود زیادی تیر آمریکا به سنگ خورده است و به ما موقعیتی داده که اقدامات آنها را به طرف خودشان پرتاپ کنیم و نشان دهیم که این یک توطئه علیه ایران است و نه توطئه ای علیه عربستان. ایران در مقطع فعلی در بحبوحۀ این مبارزه قرار دارد و آمریکا با تمام قدرت نرم افزاری به جنگ ما آمده اند و ایران در تلاش است تا در سطوح مختلف پادزهر آن را از طرق دیپلماسی عمومی و ... بدهد.
ما در شرایط مهم و حساسی قرار داریم. تناسب قوا، ذخیره های نرم افزاری آمریکا علیه ایران و ... نیز در این سناریو مطرح است. این چالش عمده سیاست خارجی ایران تبدیل شده است. چون دشمنان تلاش می کنند بر حیثیت و پرستیژ و اعتبار ایران صدمه بزنند.


شما به عنوان یک ناظر خارجی فکر می کنید ایران تا چه میزان این مسئله را جدی گرفته است؟
فکر می کنم ایران این مسئله را بسیار جدی گرفته است. واکنش های مقامات ایرانی منعکس کننده آنست. آقای صالحی به تازگی اعلام کردند که در شرایط عدم صداقت مذاکره با آمریکا معنی ندارد. این بدان معناست که موضوع کاملا جدی گرفته شده است. چون ایران خواهان مذاکرات چندجانبه بر سر پرونده هسته ای است و در عین حال نمی خواهد به این سادگی از این سناریو بگذرد و به آمریکایی ها اجازه دهد که به این شانتاژهای خود ادامه دهند، بدون اینکه بهایی برای آن قائل باشند.


جدی گرفتن این مسئله هزینه است یا فرصت؟
جدی گرفتن این مسئله متناسب با اهمیت موضوع است. آمریکایی ها از طریق شکایت خود به دبیرکل سازمان ملل، ایران را به نقض یک کنوانسیون بین المللی متهم کرده اند و بنابراین ابدا نمی توان این مسئله را دست کم گرفت. چون برخی بر این باورند که جدی گرفتن چنین سناریویی که هیچ پایه و اساس و منطقی ندارد، به معنای آنست که به این مسئله بها داده ایم.
افرای که چنین چیزی را ادعا می کنند به ابعاد حقوقی چنین مسئلۀ مهمی آشنایی ندارند. چون همانطور که اشاره کردم این مسئله بعد اجتناب ناپذیر حقوقی دارد. در نامه ای که از طرف بان کی مون در چند روز اخیر به دست ایران رسیده، در آن ادعای آمریکایی ها در خصوص نقض کنوانسیون بین المللی از سوی ایران کاملا منعکس شده است و لذا این مسئله پاسخ جدی و قاطعانه از طرف ایران را می طلبد. بنابراین ما اصلا در شرایطی نیستیم که بخواهیم این مسئله را به صورت یک موضوع مسخره نادیده بگیریم. هرچند این سناریو کاملا جعلی و ساختگی است و حتی ممکن است الهاماتی نیز از سناریوهای هالیوودی در آن وجود داشته باشد. اما مهمترین مسئله و مشغله ایران پاسخگویی قاطع و قانع کننده برای دفع این مسئله از دو زاویۀ سیاسی و قانونی در عرصۀ بین المللی است.


این فرضیه وجود دارد که آمریکا برای بی اهمیت جلوه دادن اعتراضات وال استریت دست به طرح چنین سناریویی زده است، این مسئله چقدر صحت دارد؟
من به عنوان یک مدرس علوم سیاسی در دانشگاه های آمریکا که مدت زمانی نیز سیاست خارجی آمریکا را تدریس می کردم معتقدم که در چنین شرایطی دولت آمریکا سعی می کند با یک تیر چند نشان را بزند و اهداف متعددی را در آنِ واحد دنبال می کند که ممکن است در یک سلسلۀ مراتب اهمیت قرار داشته باشند و در رأس آن مسئله جنبش ضدوال استریت نیست بلکه خطر از دست رفتن نفوذ و قدرت آمریکا در منطقه نفت خیز خاورمیانه و تهدیداتی است که نسبت به متحد قدیمی اش یعنی اسراییل وجود دارد. از سویی هراس آمریکا از بهار عربی که منجر به سقوط چندین دیکتاتور طرفدار آمریکایی شده و همچنین شرایط غیرقابل پیش بینی در برخی از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا از جمله مصر که به نفع آمریکا و اسراییل نیست، از مسائل مهمی است که باید بدان توجه داشت.


آیا این جنبش می تواند اهرمی برای ضربه زدن به اوباما باشد که در انتخابات بعدی وی را از رده خارج کنند؟ چقدر احتمال می دهید که سرویس جاسوسی اسراییل و آمریکا این تله را برای اوباما و اعتبار وی در نزد مردم قرار داده باشند؟
هیچ بعید نیست که دستگاه های امنیتی موساد در این جریان دست داشته باشد و همکاری هایی بین عربستان سعودی و سیا و موساد در کار باشد. من اطلاع خاصی در این موارد ندارم. من نظری عکس فرضیه شما دارم. من فکر می کنم که این اهرمی در دست اوباما برای افزایش محبوبیت وی در نزد رأی دهندگان یهودی باشد تا اعتماد بیشتری نسبت به خود از سوی لابی های یهودی ایجاد کند.


بنابراین شما با اصل این فرضیه که موساد یا سرویس های جاسوسی مرتبط با ان در خوراندن این سناریون به اوباما نقش داشته اند موافقید اما هدف را چیز دیگری می دانید.
واکنش های اوباما و شتاب زدگی که وی از خود نشان داد برای طرح تحریم های جدید و امثالهم بیانگر این مسئله است. اما نباید فراموش کنیم که این موضوع ریسک زیادی دارد و تاکنون نیز شاهد آن بوده ایم. آمریکا براساس یک فانتزی و نه یک توطئه واقعی پرونده سازی کرده است که شواهد و قرائن آن را به ما ثابت کرده است لذا این ریسک وجود دارد که بازنده باشد و ایران سرافزاز بیرون بیاید. این مسئله بستگی به دیپلماسی هوشمند، نقش رسانه ها و افشاگری این توطئه در سطح بین المللی دارد.
فراموش نکنیم که آمریکا قدرت بسیار قوی در سطح نرم افزاری دارد و ماشین های پروپاگاندای خود را به کار انداخته و سعی می کند تا حد ممکن با بهره برداری ایران را به عنوان شیطان و تروریست جلوه دهد. اما خوشبختانه آن چیزی که به نفع ایران است، اینکه آمریکا کار خود را تا حدودی عجولانه و آماتوری و ناشیانه انجام داده که نتیجتاً خلأهای مهمی در سناریوسازی آنها به وجود آورده و به ما کمک می کند تا ثابت کنیم سناریوی آنها پوچ و واهی است.


آمریکا مشخصا اصرار دارد که این پروژه از سوی سپاه قدس طراحی شده است و در سخنان اوباما و کلینتون نیز اینگونه بر می آید که انگشت اتهام جدای از دولت و حاکمیت به سمت سپاه قدس نشانه رفته است. آیا هدف خاصی وجود دارد؟
مطمئنا هدفی در این مسئله وجود دارد. تصادفی نیست که سپاه قدس به عنوان یک شاخۀ تروریستی زمانی از طرف آمریکا هدف قرار گرفته که آنها به موفقیت هایی در کمپین مبارزه علیه تروریسم دست یافته اند. از جمله کشتن بن لادن و برخی از سران القاعده و نتیجتا با یک خلأ روبرو هستند. خلأیی که آمریکا به نوعی به آن اعتیاد یافته و آن تروریسم بین المللی است. آمریکا در تلاش است تا با مشابه سازی از سپاه قدس به عنوان جایگزین القاعده در شرایط نوین بین المللی و طرح این توطئه نقش کلیدی را گفتمان ضدتروریسم بین المللی داشته باشد و با دشمن سازی طرح های خود را جلو ببرد.


با نگاهی به آسیب شناسی و آیندۀ روابط آینده ایران و آمریکا به نظر می رسد امکان هر نوع مذاکره منتفی است.
اتهامات اخیر آمریکا صدمات جدی بر سناریوی گفتگوی ایران و آمریکا وارد ساخته است که به عقیده من برای مقامات آمریکایی نگران کننده است. به خصوص اینکه آمریکا نگران آینده افغانستان، عراق است و ایران در این دو کشور بازیگری مهم است که نباید نقش آن نادیده گرفته شود. همچنان که می دانیم چند هفتۀ دیگر کنفرانسی در بن درباره افغانستان برگزار خواهد شد و آمریکایی ها نیز با این اقدامات احمقانه پل های پشت سر خود را خراب کردند به جای اینکه پل سازی کنند. اگر هوشمندانه می خواستند رفتار کنند باید در شرایط فعلی از طریق یاران خود در منطقه با ایران از درِ دوستی و مودت وارد می شدند تا ایران مشارکت جدی در بن 2 داشته باشد تا تلاشی همه جانبه و جمعی برای رسیدگی به امور امنیتی به افغانستان باشد.


هیلاری کلینتون در مصاحبه با شبکۀ بی بی سی در همین باره گفت که آمریکا خیلی در این راستا تلاش کرد اما به نتیجه ای نرسید و ایران همه دعوت ها را رد کرد.
تصور می کنم کلینتون هیچ گاه به  سیاست اوباما در مورد درگیر کردن ایران و نزدیک شدن به آن اعتقاد جدی نداشت و بیشتر به عنوان یک سد درمقابل این نظریه رفتار کرد. هم اکنون نیز او در حال نادیده گرفتن واقعیات است. به طور مثال احمدی نژاد سه نامه به اوباما نوشت و هیچ پاسخی دریافت نکرد.
اگر آمریکا در مورد درگیر کردن ایران به یک دیالوگ واقعی معتقد بود باید به اظهارات اخیر ریاست جمهوری در مورد توقف غنی سازی بیست درصدی در صورت تأمین سوخت از خارج برای رآکتور تهران، نگاه جدی می شد ولی این اتفاق نیفتاد. آمریکا به جای ملاحظه چنین امکانات و فرصت هایی برای مذاکرات هسته ای بازی های واهی و مسخره ای را مطرح ساخت که بدون شک به نفعِ خود آنها نیست چرا که با موجی از بدبینی و سوءظن حتی از سوی شهروندان آمریکایی مواجه شده است.
حافظۀ آمریکایی ها با تجربۀ جرج بوش و جنگ ساختگی او براساس دروغ سلاح های کشتارجمعی در عراق، آشناست و حاضر نیست به یک مناقشۀ بین المللی دیگر براساس ادعاهای دروغ تن بدهد. آمریکا باید با محاسبۀ هزینه و فرصت های این سناریو نیت نهایی و واقعی خود را آشکار کند چون مسئلۀ افغانستان و کشورهای همسایه بسیار مهم است و سناریوی جعلی اخیر آنچنان بدبینی نسبت به آمریکا در ایران ایجاد کرده است که بدون شک ایران حاضر به نشستن به دور یک مذاکره برای تبادل نظر بر سر مسائل منطقه ای نیست.

26349

کد خبر 181305

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 11
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۴:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
    2 2
    جالبه تا حالا هیشکس درباره این پسر عمو یا این کازینه چیزی نگتفه بود
  • سربزیر IR ۱۴:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
    2 4
    بابا این که همه عالم می دونن یه بهانه گیری هست. باید حواسمو نو جمع کنیم با این بهانه به ما حمله نکنن. ما باید جیغ و داد کنیم. دیپلماسی ماخوابه
  • نکته سنج IR ۱۴:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
    3 7
    از اقای دکتر افراسیابی بپرسید که شما به عنوان یک ایرانی که خوب می دونی این یک توطئه هست در امریکا چی کار می کنی؟
    • بدون نام NL ۱۶:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
      6 1
      حرفت کاملا بی معناست.فکر کن حرف بزن.
  • هوشنگ IR ۱۴:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
    7 8
    آمریکا هیچ غلطی نمی تونه بکنه. بیاد اینجا تا بهش نشون بدیم با کی طرفه
    • بدون نام IR ۱۷:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
      4 3
      برو بایا حالت خوشه کسی نمیاد که تو نشون بدی هزار تا موشک میاد یوهو
  • بدون نام IR ۱۴:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
    3 6
    نیویورک تایمز چند روز پیش یه مقاله داشت که خیلی دقیق بی معنی بودن این سناریو رو رسوا کرده بود از جمله برخی از این دلایل را هم اونجا اورده بود.
  • بدون نام IR ۱۵:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
    8 7
    خاک بر سر اون دستگاه اطلاعاتی کنند. وقتی الان همه شهروندان دنیا که هیچی از اطلاعات و این چیزا سردر نمیارن می دونن دولت تلفن هاشون رو کنتل می کنه اونوقت اونا یعنی اینقدر نمی فهمیدن که با تلفن به این مرتیکه ماموریت بدن بره ادم بکشه.؟؟؟؟ چقدر این امریکایی ها خنگن
  • عروج IR ۱۷:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۰
    4 7
    زیاد غلو نکنید. ببینم جنگ بشه کی وجود میکنه بره ؟. تمام شد اون غیرت و مردانگی سال 57
  • بدون نام IR ۱۷:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۲
    1 0
    نكته اين هست كه دنبال بهانه ميگردن تا يه دشمن ديگه رو براي مردم خودشون دست و پا كنن يه روز روسيه بود يه روز چين يه روز عربها و افغانها و حالا نوبت ماست ديگه!!!!! آخرو عاقبتمون بخير بشه
  • بدون نام MY ۰۵:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۸/۱۴
    0 0
    طرف مکزیکیه بابا . ایرانی نیست عزیزم ...

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین