یکی از مسائلی که کشورهای مختلف با آن دست به گریبانند، فرار نوجوانان یا جوانان از خانه است. این اتفاق در کشور ما هم رخ میدهد و با توجه به شرایط مختلف، هر از گاه کمتر یا بیشتر دیده میشود. با این که این اتفاق برای پسران و دختران میافتد ولی با توجه به نوع نگاه جامعه ما به پسران و این که آنها از آزادی عمل بیشتری برخوردارند بیرون رفتن آنها از خانه کمتر به فرار تعبیر میشود و اغلب این دختران هستند که کلمه فرار از خانه بیشتر در موردشان به کار می رود. این در حالی است که همین شرایط و نوع نگاه به نوبه خود سبب میشود پسران، هم از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار بوده و هم این که راحتتر بتوانند کار و محلی برای زندگی پیدا کرده و به تنهایی به زندگی خود ادامه دهند ولی از آنجا که به دختران اعتماد نشده و اجازه عمل داده نمیشود دختران برای کار پیدا کردن بیشتر مشکل داشته و شاید مجبور شوند برای تامین نیازهای زندگی خود به گروهها و باندهای بزهکاری جذب شوند.
در همین راستا البته شهرداری و بهزیستی اقداماتی انجام دادهاند و بهزیستی با ایجاد خانههای سلامت سعی در جذب این افراد و کمک به آنها دارد. بنا بر اعلام مسوولان سازمان بهزیستی، بالاترین آمار «خانههای سلامت» در کشور مربوط به استانهای تهران و اصفهان به سبب مهاجرپذیر بودن آنها و کمترین آمار آن مربوط به استانهای همدان و ایلام اعلام شده است.
به گفته آنها میانگین سنی این دختران بین 20 تا 30 سال بوده و اغلب تا مقطع راهنمایی یا دبیرستان درس خوانده و از خانوادههای آسیبپذیر هستند و به دلیل شرایط نامناسب خانواده یا تعارضات آن از خانه خارج شدهاند. به این ترتیب دختران در معرض آسیبی که از طریق مراکز مداخله در درمان، اورژانس اجتماعی و نیروی انتظامی و با رای دادگاه به بهزیستی معرفی میشوند راهی خانههای سلامت شده و در آنجا فعالیتهای مددکاری برای بازگرداندن این دختران به خانوادههایشان آغاز میشود.
در این که این گونه اقدامات، اقدامات مناسبی هستند شکی نیست اما این پرسشها مطرح میشود که آیا روی افراد جامعه و خانوادههای این دختران و پسران نیز کار میشود؟ آیا به قدر کافی فرهنگسازی صورت گرفته که افراد جامعه بپذیرند دختر یا پسری که از خانه فرار کرده لزوما بزهکار نیست و شاید شرایط نامناسب خانوادگی و انواع آزارهای جسمی و روحی، محدودیتها و بیمهریها سبب شده تحمل فضای خانه را نداشته و به دنبال راه فرار باشند و نیاز به حمایت دارند؟ آیا پیش از بازگرداندن این افراد، مشکلات احتمالی خانوادهها از جمله فقر مالی و فرهنگی آنها برطرف میشود که پس از بازگشتن آنها به خانههایشان دوباره به فکر فرار نیفتند یا این که با برگشتن به همان محیط قبلی و این بار با انگ فراری بودن که به پیشانیشان چسبیده میشود، مشکلات آنها نیز چندبرابر میشود؟ آیا به دختران و پسران دانشآموز مهارتهای زندگی، راهکارهای کنترل خشم و کنار آمدن با مشکلات، برخوردهای درست با پدر و مادر، نه گفتن به ضدارزشها و شناسایی ارزشهای وجودیشان آموزش داده میشود یا فقط به آنها گفته میشود فرار کردن از خانه کار خوبی نیست و به ضررشان است؟ آیا تا به حال کار فرهنگی به طور هدفمند و ادامهدار صورت گرفته است یا به طور مقطعی و گذرا چند فیلم و سریال تولید شدهاند؟ آیا به میزان کافی مددکار اجتماعی تربیت میشود و در دسترس خانوادهها و جوانان و نوجوانان هستند؟
به گفته مدیر کل دفتر پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی در سال گذشته حدود 500 دختر در معرض آسیب به خانههای سلامت وارد شدند و حدود 90 درصد این دختران به نزد خانواده و اقوامشان بازگردانده شدهاند. باید دید آیا کار کارشناسی و آماری صورت گرفته که چند درصد از این افراد پس از بازگشت به خانه مورد حمایت قرار گرفته و دیگر فکر فرار به ذهنشان خطور نکرده است؟
این بیانصافی است که فقط انگشت اتهام را به سمت دختران و پسران فراری نشانه بگیریم و بدون در نظر گرفتن محیط زندگی آنها توقع داشته باشیم که شرایط را تحمل کنند، بلکه باید از اساس پایهها درست چیده شوند که چنین اتفاقی رخ ندهد. وضعیت مالی خانوادهها نقش اساسی در این زمینه ایفا میکند به طوری که وقتی پدر و مادری بیکار هستند و به شدت دچار مشکلات اقتصادی بوده یا از بس کار میکنند فرصتی برای توجه به فرزندشان ندارند و انقدر خسته و درگیر مشکلات ریز و درشت هستند که در خانه عصبی بوده و با هر بهانهای سر فرزندانشان داد و فریاد راه انداخته یا آنها را کتک میزنند، نمیتوان انتظاری جز این داشت که فرزندان سرخورده این خانوادهها، به دلیل کمبود محبت و برآورده نشدن امیال و آرزوها، میل به ترک محیط زندگی خود را داشته باشند.
دولتها در این زمینه موظفند که با اشتغالزایی برای افراد جامعه، تامین نیازهای اقتصادی مردم، فرهنگ سازی برای درک متقابل والدین و فرزندان و در نظر گرفتن بودجه لازم و به کارگیری نهادهای حمایتی و استفاده از افراد متخصص برای کسانی که در معرض آسیب قرار دارند، از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کنند.
*رییس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران
47234
نظر شما