۰ نفر
۱۶ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۷:۱۶

بر اساس یک سنت معمول روحانیت همواره به عنوان گروهی که به دلیل مطالعات دینی، نقش راهبری فکری را در تفسیر دین بر عهده داشته‌اند، شناخته شده‌اند.

در این زمینه، در طول تاریخ رقبایی برای روحانیت وجود داشته است. پیش از دوره جدید، رمالها و منجمان و ساحران و شعبده‌بازان با پیشگویی و کاغذ نویسی و ادعاهای شگفت تلاش می کردند راه های تازه ای را تجربه کرده و مردم و دولت ها را از روحانیت جدا کنند. رقبای دیگر، کسانی بودند که ادعای ارتباط با عالم غیب یا رابطه مستقیم با ائمه معصومین را داشتند و تلاش می کردند روال عادی دینداری و ارتباطات دینی را به نوعی مناسبات غیر عادی تغییر دهند. در میان شیعیان، مهدویت سوژه مناسبی برای طرح این دعاوی بود اما در کنار آنها انجام کارهای شگفت و غیر عادی دیگری هم رخ می‌داد که شبیه آنها را در دوره هایی که مکتب شیخی و کشفی و غیره پدید آمد تجربه کرده ایم. توجه داشته باشیم که برخی از این رقبا از دل خود حوزه های علمیه بر می آمده اما مرجعیت همواره و با قامتی استوار مانع از رشد و توسعه آنها می شده است.

در دوره جدید، رقبای روحانیت از میان شماری از روشنفکران دینی برآمد، کسانی که تلاش داشتند از دین تفسیر نوینی بدهند. صرف نظر از انگیزه‌های خاص آنان و نیز این که رشد آنها گاه به دلیل سستی روحانیت در انجام وظائفش بود، این گروه یک رونق قابل توجهی از مشروطه به بعد داشتند. کند شدن حرکت روحانیت و عقب ماندگی اش از اوضاع به دلیل فشارهای سیاسی دوره رضاخانی، سبب رشد این جماعت شد. نام اغلب این نویسندگان را در نشریاتی چون آیین اسلام در دهه بیست می شناسیم. شاخص ترین آنها مرحوم بازرگان بود که به رغم این باور و رویه خود، همیشه پای منبرهای روحانی در مسجد هدایت می نشست، اما خود مفسر گونه ای خاص از دینداری بود.

در جریان انقلاب و به دنبال یک سلسله تحولات در میان سالهای 58 ـ 60 مرجعیت فکری دوباره به روحانیت بازگشت و دلیل آن هم خسارت‌های ناشی از انحرافی بود که در دوره قبل پدید آمده بود. زمانی که مجاهدین خلق منحرف شدند یا گروه های نظیر فرقان در دشمنی با روحانیت و به خصوص مرجعیت فکری آن پدید آمدند یا حرکتی که حسینیه ارشاد در یک دوره به آن دامن زد و تبعات و پیامدهای آن، سبب شد تا در انقلاب این مرجعیت به روحانیت باز گردانده شود.

به علاوه روحانیت تا حدودی به وظایف خویش آشناتر شده، شرایط را بهتر درک کرده، تحرک بیشتری از خود نشان داده و کوشید تا دین شناسی مبتنی بر آموزه ها حوزوی و سنتی خود را ارائه دهد. طبعا در این راه مشکلاتی داشت و مهم ترین آنها حل معضلات دنیای جدید بود. ابتدای روی یک موج سوار شده بود، اما لازم بود تا ابزارها و امکانات لازم را برای ماندن فراهم کند. تحولات جامعه چیزی نبود که عقب ماندگی او را تحمل نماید. بنابرین تلاش آغاز شد.

با این حال، در سالهای پس از انقلاب، همچنان گروهی با تردید به مرجعیت فکری روحانیت می نگریستند، و شاید جریان چپ تا حدود زیادی متهم به این امر بود، اما در میان جریان راست یا اصولگرا، ماجرا به عکس بود یا وانمود می شد. آنان مدعی بودند که رهبری و مرجعیت فکری روحانیت را به طور کامل قبول دارند.

با رفتن جریان چپ در سال 1383 و طی یک دوره تاکید و تبلیغ بر این که آن جریان در برابر مرجعیت فکری روحانیت علامت سؤال داشته، امید می رفت که این مسأله به جایگاه اصلی خود باز گردد. شاید تصور بسیاری از متدینین نیز همین بود و به همین دلیل رویکرد مثبتی به دولت تازه داشتند. اما شرایطی پدید آمد که این بار جریانی در اصولگرایی متهم به جدایی از روحانیت شد، به طوری که هنوز چندی نگذشته بود که بدبینی ها درست از همین زوایه به جریان دولتی آغاز شد. شگفت آن که نخستین بار یکی از مراجع مرحوم قم و یکی از عالمان برجسته تهران، این تردید ها را ابراز کردند و گفتند که این جماعت باور به روحانیت ندارد.
دولت جدید به رغم ادعاهای خود و بیشتر در سطح رهبری تا بدنه، نشان داد که خود را منادی اندیشه های نوینی می‌داند، ارتباطات خاص معنوی و عرفانی خود را دارد. همزمان ملی گرا و حتی انسان گرا یا اومانیست ست، گرایشی که انسان را به یاد افکار علی نقی منزوی تحت عنوان گنوسیسم ایرانی می انداخت. این دولت، به جای تکیه بر مرجعیت فکری روحانیت، به سراغ شماری از مداحان و روضه خوانان در خط رفت. البته کسی در سهم و نقش این گروه در پیشرفت کار تشیع در طول تاریخ تردید ندارد، چنان که برخی از آنها با اندکی تاخیر در دایره منتقدین در آمدند، اما همیشه این سخن مطرح بوده است که این گروه باید زیر نظر مرجعیت فکری روحانیت باشند. مع الاسف، تصویری از اسلام در این دوره توسط این جماعت به دست داده شد و افراط هایی صورت گرفت که نتیجه آن در آینده بیش از امروز مشخص خواهد شد. بسیاری از ارکان دولت، ارتباطشان را با مراجع قطع یا بسیار کم رنگ کردند و در سطح اطاعت از رهبری نیز صرفا به خاطر رعایت چهارچوب رفتاری و قانونی در کشور، مدعی ولایت آن هم از نوعی مبهم و نامشخص شدند.

آنچه تازگی داشت ظهور چهره هایی بود که خود ادعاهای تازه ای در تئوریزه کردن مسائل فکری کلان داشتند. پشت صحنه دولت با وجود مشائی، سخنرانی های رئیس جمهور، و حضور کسانی چون عباسی و غیره که سیما مروج آنها بود، و نیز پخش سخنرانی منبرهای غالبا بی مایه از سیما، راه را برای طرح رهبری جدید فکری در کنار روحانیت پدید آورد.

این ادعاها گاه به قدری شگفت بود که به راحتی امکان تشخیص آن از آموزه های سنتی وجود داشت. در این زمینه، مراجع تقلید بویژه حضرات آیات صافی و مکارم به طور مستمر موضع گرفتند، در حالی که کسانی چون استاد مصباح که سابقا در تشخیص انحراف تیزبینی خاص و رفتاری شدید داشتند، کمتر موضع گرفتند. البته یک بار هم که موضع گرفتند (علیه مشائی)، شدیدا از سوی سایت های وابسته (مانندی ندایی از درون) مورد حمله قرار گرفتند. با این حال سکوت مستمر ایشان برابر این جریان با سابقه ایشان تناسبی نداشت. در حواشی ایشان، گروه هایی که به دولت بسیار نزدیک بودند، یکسره حضور داشتند.

آنچه این روزها تحت عنوان سخنان حسن عباسی در مواجه با استادان علامه طباطبائی و جوادی آملی مطرح شده، ادامه ماجرایی است که برای حذف مرجعیت فکری روحانیت دنبال می‌شود. حمله به این استادان و برخی از مراجع و بی توجهی کلی به نقش روحانیت و استفاده ابزاری از شماری از روحانیون منبری که غیر از بکار بردن برخی از ترکیب های تازه در سخنرانی هایشان نکته تازه ای ندارند، مسیری است که در این چند سال برای از بین بردن مرجعیت فکری روحانیت انجام شده است.

این رویه البته بی سابقه نیست، اما با توجه به سنت پیروی مردم از مرجعیت و اصل تقلید و نیز به سبب ضعف مفرطی که در جریان موسوم به جریان انحرافی وجود دارد، به رغم تسلط بر قوه مجریه، راه به جایی نخواهد برد، گرچه لطمه خود را به دینداری مردم خواهد زد، چنان که زده است. جدا کردن بخشی از نسل جوان از مجموعه نظام و حتی اسلام، یکی از آثار منفی تسلط این جماعت بر اوضاع است. شگفت آن که به رغم آن که خود موجد نوعی بدبینی به روحانیت بوده اند اکنون تلاش می کنند با طرح دیدگاه های افراطی در باره ایرانی گری اقشار مخالف روحانیت را به سوی خویش جذب کنند و در تحولات آینده از احساسات آنان بهره برداری کنند.

بدون شک اگر روحانیت و مرجعیت شیعه، راه اعتدالی خویش را ادامه داده، با حضور در صحنه تفکر و اندیشه و همزمان با پیشرفتها و تغییرات دنیای جدید، مبانی فکری و علمی خود را تقویت کرده و در ضمن در کنار توده های مردم بماند، این قبیل جریان های انحرافی فرصت زیادی برای عرض اندام نخواهند داشت.
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 206312

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 15 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 28
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • جواد IR ۱۷:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    9 199
    باسمه تعالی. در کل با جناب آقای دکتر جعفریان موافقم ولی به نظرم انصاف را درباره آیت الله مصباح رعایت نکردند. سخنرانی های آیت الله مصباح گویای انحراف در بدنه دولت است و شاید یکی از پیشگامان مبارزه با این انحراف بودند.
  • طلبه IR ۱۸:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    40 2
    بعضيها زودفميده بودانداما متاسفانه بضعيها دير فهميداند بگذريم كه عده اي حالا هم نفهميداند
  • خسته خاک و بر اسمان ارمان IR ۱۹:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    جناب جعفریان خارج از تخصص خود اطهار نظر کرده اید چرا این کارها را برعهده متخصصان نمی گذاریید؟؟؟؟؟؟؟؟نیک میدانید که تفسیر دین بر عهده روحانییت نیست و نخواهد بود
  • مسعودی US ۲۱:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    26 67
    از نگاه مستقل و متفاوت آقای دکتر جعفریان متشکرم. بسیار دقیق و منتقدانه می بینند
  • بدون نام IR ۲۲:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۶
    4 8
    مقاله خوبی بود. البته من گناه را فقط به گردن چپ و افراطی نمی اندازم بلکه جریانات را در زمان خودش بررسی می کنم. جریان چپ که بیشتر نگاه مادی و اقتصادی داشت در زمان خودش خیلی مورد اقبال قرار گرفت چون مارکس تئوریسین قوی بود و افرادی چون سارتر که اندیشمند بود این جریان فکری را کانالیزه می کرد و در آنزمان روحانیت (به جز عده محدودی) به صورت فعال وارد صحنه نشد که البته چون حرف جدید بود و در جاهایی با دین همخوانی داشت مثل حمایت از طبقه کارگر. بعد از آن تفکرات التقاطی پدیدار شد که ظواهر دین را حفظ کرد ولی در حوزه سیاست و اقتصاد دنباله رو مارکس بود. انقلاب که شد عده ای تازه فهمیدند که دین حرف زیادی برای گفتن دارد اما کسی این حرفها را به زبان ساده و قابل فهم مردم کم سواد در حوزه دین برای آنها بازگو نکرد
  • مرتضی IR ۰۰:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    12 1
    استاد به نیکی تجربه شیخیه و کشفیه را در تمهید عقائد ضد روحانیت از بستر روحانیت در ایران اشاره کردند اما به ملاحظاتی از شروع روشنفکری ایران گذشتند که آنهم از تغییر لباس و تفکر افرادی چون کسروی، شیخ ابراهیم زنجانی و تقی زاده قوت گرفت. شاید اکنون استدلال این مسأله دیگر سخت نباشد که برخی نازپروردگان برخی روحانیون، نه چون روشنفکران که چون شیخیه روبروی حوزه بایستند. روشنفکران علناً نظر مختلف خود را گفتند اما شیخیه و مکتب عرفانی دولت اصالتاً مبهم است.
    • مصطفی IR ۰۱:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۸
      9 0
      «برخی نازپروردگان ... چون شیخیه روبروی حوزه بایستند.» عزیز؛ نازپرورده در همان حوزه می‌ماند و راحت‌تر پرورده می‌شود. اگر می‌بینیم جایی از شخصی صدایی در برابر تکرارزدگی حوزه بلند شد، بدانیم نازپرورده نبوده است... .
  • مهاجری IR ۰۶:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    2 11
    از جناب آقای جعفریان تقاضا دارم جریانهای روشنفکری و شبه روشنفکری ضد دین و روحانیت را در ادوار مختلف پس از مشروطه به تفکیک بررسی کنند. قطعا جریانات نهضت آزادی، مجاهدین خلق، حسینیه ارشاد،دوره اصلاحات،جریان انحرافی و نیز شیخیه و کشفیه خاستگاههای متفاوتی دارند و اگر چه نتیجه کارشان مشابه بوده،اما لازم است نقاط افتراق شان روشن شود. شاید این خواسته در قالب مقاله محقق نشود و به کتاب نیاز داشته باشد.
    • منصور IR ۱۱:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
      1 2
      استاد جعفری چند سال پیش کتاب مفصلی در این باره تحت عنوان جریانها وسازمان های مذهبی-سیاسی ایران در 944 صفحه نوشته اند که من چاپ هفتم بهار 86 آنرا دارم.نشر مورخ قم.
  • محمد حسین IR ۰۸:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    28 8
    بنده از قبل از 84 که این جریان مطرح شد، به آنها بدبین بودم و نتیجه نیز مشخص شد. نتیجه تفکر موسسه امام خمینی را دیدیم. الان نه به چپ، نه به راست و .. معتقد نیستم. فقط امام زمان علیه السلام و در بین مراجع آیت الله وحید خراسانی و مراجع نجف. صد رحمت به چپها که حد اقل نان و روزگار مردم در زمان آنها بهتر بود.
    • مهدی IR ۲۲:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۶
      0 3
      شما نتیجه هیچ چیز را ندیدی ، فقط آنچه را دوست داشتی دیدی!!! فقط امام زمان عج ، قبول اما کی گفته فقط آیت الله وحید و مراجع نجف؟؟ شما اصلاً همون مراجع نجف غیر از آیت الله سیستانی رو نام ببر... آیت الله وحید وجیه و دوست داشتنی اما هیچ دلیل شرعی بر ترجیح ایشون نسبت به بقیه مراجع حاضر وجود نداره جز هوای نفس شما....
  • یک روحانی IR ۱۲:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    13 7
    قیاس مساله فلسفه و عرفان با مواضع بازرگان و مداحی ها و جریان انحرافی مع الفارق است. استاد جعفریان مگر نمی دانند که تاریخ تشیع به استثنای چند دهه اخیر مخالفت با فلسفه بوده است؟ آیا ایشان نمی دانند همین الان اکثریت قاطع مراجع (آیات عظام صافی، مکارم، نوری همدانی، وحید، سیستانی، شبیری زنجانی و ...) مخالف فلسفه و عرفان وحدت وجودی ابن عربی هستند؟ آقای جعفریان مگر نمی دانند که همه محشین عروه قائل به وحدت وجود را اگر قائل به لوازم آن باشد کافر می دانند؟ آیا آقای جعفریان نمی دانند که بعضی از آقایانی که نام برده اند قائل به غلیظ ترین نوع وحدت وجود هستند؟ ( البته قائل به لوازم آن نیستند) در هر صورت در این مورد یعنی فلسفه و عرفان حق با آقای عباسی است و نه با روحانیونی که ایشان اسم برده اند. تعجب است که
    • بدون نام AU ۱۲:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۱/۲۱
      5 0
      با عرض احترام یک نکته: بهتر است گفته شود تاریخ تشیع بعد از صفویه. چرا که قبل از صفویه بسیاری از فیلسوفان و دانشمندان اسلامی در سرزمین های شرقی مانند ایران مسلمان شیعه بودند و مخالفتی از طرف روحانیون شیعه وجود نداشت و در همچنین فکر نکنم امام جعفر صادق رئیس مذهب جعفری مخالف با فلسفه بوده باشند.
    • حامد IR ۰۶:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۶
      2 0
      پر واضحه که شما ابدا نه یک روحانی و نه حتی کسی که اندک آشنایی با طلبگی داشته باشد نیستید زیرا در بین مراجعی را که نام بردید تنها آقای صافی از خواندن فلسفه نهی کرده اند و آن نیز به خاطر کوچک بودن اذهان بعضی همچون شما بوده است که کشش مفاهیم والا را ندارند والا مخالفت با یک علم اصلا معنا ندارد آیا معنا دارد کسی بگوید من با فیزیک و یا زیست شناسی مخالفم ؟؟؟؟؟ زیرا این علوم تنها واقع را بر ما می نمایانند .به همین خاطر کسی با علم نمی تواند مخالف باشد البته میشود فتوا به حرمت یادگیری برخی از فنون و یا علوم برای بعضی که استعداد آن را ندارند و موجب کفر آن می شود داد.فافهم و تامل قبل از ادعا تحقیق کنید
    • مهدی IR ۲۲:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۸/۰۶
      1 0
      من خودم طلبه ام ... راستش خیلی ساده انگارانه فکر میکنید محشین عروه فقط نام وحدت وجود کفرآمیز را بردند اما حرفی از تعریف آن به میان نیاوردند ، برای اصطلاح وحدت وجود بیش از بیست تعریف وجود داره که برخی شان مشکل داره اما بقیه اش کاملاً با اساس مکتب شیعی هماهنگه ... در مورد تهمت کفر به ملاصدرا میتونید به نظر آیت الله خویی در ذیل همین مسئله مراجعه کنید تا بفهمید ایشون چقدر با دید باز و روشن هر گونه اتهام ناروایی رو از مرحوم ملاصدرا نفی میکنند ، ایشون هم محشی عروه بودند ، جهت اطلاع!!!
  • پرتو IR ۱۳:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    77 6
    همه منحراف هستند فقط شما در راه صراط مستقیم هستی!!!!!!!!!!!!!!!!!! از کجا معلوم خود شما منحرف نیتسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  • عادل IR ۱۳:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    54 3
    آقای دکتر شما قبول مرجعیت علمی روحانیت را با اطاعت محض و پذیرش بدون قیدو شرط نظر روحانیت که ماشاا.. دربینشان تابخای اختلاف نظر بوده وهست را اشتباه گرفتی. البته منظورمن تایید این بقول شما منحرفین نیست ولی آنچه جای تاسف دارد این است که شما اندیشیدن و مردم را مخاطب قرار دادن را حق انحصاری کسانی میدانید که ملبس به لباس روحانیت باشند .برای اینکه زیان انحصارطلبی امثال شما را در رهبری فکری جامعه نشان دهم جمله ای از متن خودتان را میارم (توجه داشته باشیم که برخی از این رقبا از دل خود حوزه های علمیه بر می آمده اما مرجعیت همواره و با قامتی استوار ....) هرچند داشته های دینی مان را تا حدود زیادی مدیون روحانیت میدونم اما خطر طرز فکر شما کمتر از آنانی نیست که خودتان درجملات بالا ما را از اونا ترسوندین.
  • امیرهادی IR ۱۳:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    4 1
    ای کاش اون دوستی که صحبت در این موارد رو کار آقای جعفریان نمی دونن پیشنهادشون رو هم برای بررسی این مسائل می دادن. من زیاد از تاریخ اطلاعی ندارم و مشخصه که هدف بررسی شرایط فعلی بوده و تاریخ بهانه. من خاطرم هست که آقای جعفریان جزو اولین کسانی بودند که انتخاب رئیس جمهور رو بهشون تبریک گفتند ولی در میان کسانی که تبریک گفتند، اولین کسی هم بودند که با شجاعت تبریک خودشون رو پس گرفتند. همیشه قبول یک اشتباه هر چقدر بزرگ، نشان دهنده فهم و شعور یک انسانه. از دوستانی که زمانی به هر توجیهی و با هر عقیده ای از جریان انحرافی حمایت کردند ولی الان نظرشون برگشته می خواهیم که فرار نکنند. اشتباهشون رو قبول کنند و در صدد رفعش بر بیان. در غیر این صورت این جریان هر روز بزرگتر می شه و ننگش برای همه می مونه
  • محمد IR ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    5 2
    با تشکر از جناب جعفریان در قسمتی از مطالب اشاره کردید که بخشی از این مشکلات بخاطر ضعف و سستی های روحانیت بوده. متاسفانه در درون حوزه جایی برای پرداختن به این گونه امور نمی شناسم البته مراکز زیادی به راه افتاده اما متاسفانه بیشتر معتقد به استصحاب و ابقائِ ماکان هستند وآزاد اندیشی لازم آنگونه که رهبری نیز فرموده بودند ملاحظه نمی شود.یک مثال: کسانی که انک آشنایی با فقه و با مسائل مطرح فقهی دارند می دانند که تسلط بر یکی از باب های فقهی گاهی از توان یک نفر خارج است مثلا در باب تجارت شناخت همه موضوعات بروز در باره تجارت مانند بانکداری بورس پول انواع معاملات بیمه و .... و بعد از شناخت موضوعات یافتن احکام متناسب با آنها کار یک نفر نیست حال چگونه ممکن است یک نفر در همه ابواب فقهی صاحب نظر باشد.
  • زارع IR ۱۹:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    10 60
    باسمه تعالی باید به برخی مطبوعات و صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران تأسف خورد که خزعبلات آقای حسن عباسی را به عنوان تحلیل مسائل به خورد مردم می دهند . این آقایی که مدیر مرکز یک نفره دکترینال (به قول خودش ) و در مورد همه مسائل نظر ( چرند ) می دهد . و در این مرکز دکترینال یک نفره به قول معروف از شیر مرغ تا جان آدمی زاد پیدا می شود .
  • محمد IR ۲۰:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۷
    این تقلیدی که اینقدربه ان بهامیدهیدمربوط به زمانی بودکه باسوادهای جامعه اندک بودندامروزه روحانیت ازلحاظ شناخت دنیاومردم ان خیلی عقب افتاده وصرفابامسائل شک بین سه وچهاروطهارات ونجاسات نمی تواندجوانان راجذب کند
  • بدون نام IR ۰۰:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۸
    1 0
    یادم میاد یک روزی در خبرآنلاین مظرح شده بود که بنظر شما وظیفه مجلس در مورد قانونگذاری مهم تر است یا در مورد نظارت بر اجرای قانون . حالا من این سئوال را مطرح می کنم که وظیفه روحانیت در فهم دین مهم تر است یا اشاعه آن.لطفا به سئوال من پاسخ دهید.
    • حنانه IR ۰۶:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۰۶
      1 0
      دین ابتدا باید فهم گردد تا بشود اشاعه گردد دینی که فهمیده نشده چه طور می شود اشاعه شود؟
  • محمد جواد بهشتی US ۰۸:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۸
    11 1
    استاد ! خانه از پای بست ویران است. آیا بهترنیست از خطر زوال مذهبی مرجعیت و روحانیت صحبت کنیم.؟
  • بدون نام IR ۰۸:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۸
    10 2
    چرا در بررسی و تحلیل عدم موفقیت و ناکامی های هر فرد یا گروهی از ابتدا خودش را مقصر می دانند و بدنبال علت آن می روند، اما به روحانیت که می رسد بطور پیش فرض دیگران مقصرند وحالا باید مقصر را پیدا کرد.ازجناب جعفریان توقع نبود
  • رهرو GB ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۸
    10 1
    به کارگزاران فرهنگی ایران در پیش و پس از انقلاب نظری بیاندازید: حسین خدیوجم که کیمیای سعادت امام غزالی را هنگام مأموریت خود به عنوان رایزن فرهنگی ایران در کابل تصحیح کرد. بدیع الزمان فروزان‌فر، سید حسین نصر، مهدی محقق، کامگار پارسی، محمود شهابی، فاضل تونی، سید کاظم عصار و محمد علی فروغی که هرکدام یلی است در حوزه‌های کاری خویش و خدمات ماندگاری به فرهنگ وزبان پارسی کرده اند. اما هرچه که از زمان انقلاب به دوران کنونی نزدیک و نزدیک‌تر می شویم سطح کار پایین می آید.
  • حمید IR ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۱/۲۱
    5 1
    حقیر برای آخرت خودم پیگیر این بحث شدم. متأسفم که هیچیک از مصاحبه‌های انجام شده به پاسخ به آقای عباسی نپرداخته و بیشتر به عدم صلاحیت ایشان برای ابراز چنین نظراتی اشاره داشته است. به هر حال اثبات عدم صلاحیت ایشان مستلزم اثبات اشتباه در مدعای ایشان است. بزرگان علمی روشن بفرمایند.
  • بدون نام MY ۱۰:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۲
    0 0
    قطعا بله!