مراقب سرزنش های بعد از جنگ باش آقای اوباما!

کشته شدن تعداد زیادی از غیرنظامیان حتی در کوچکترین حملات اوباما را در معرض انتقاد تند همان‌هایی قرار خواهد داد که او را برای جنگ و یا هر اقدامی علیه سوریه تشویق کرده‌اند.

جرج فریدمن، رئیس مرکز استراتفور در آخرین یادداشت خود از تبعات جنگ سوریه می‌گوید؛ بخش‌هایی از یادداشت وی را در ذیل می‌خوانید:
هفتۀ گذشته با تقویت احتمال حمله به سوریه آغاز شد و اینگونه تصور کردیم که جنگ اجتناب ناپذیر است اما با عدم همراهی اعضاء و ارجاع مسئله به کنگره آمریکا از سوی اوباما قضیه منتفی شد و رییس جمهور آمریکا در نهایت اعلام کرد که جنگ در یک ماه آینده و یا چیزی شبیه به آن رخ خواهد داد، به شرط آنکه کنگره پس از بازگشت نمایندگان پس از 9 سپتامبر با آن موافقت کند. این مسئله بیشتر به یک کمدی سه قسمتی شبیه بود: جنگجویی که در ابتدا مردد است، بعد خشمگین‌تر می‌شود و سرِ آخر وقتی درمی‌یابد که یاران و همراهانش پراکنده اند تردیدهایش برای جنگ بیشتر می‌شود.
در ابتدا با این واقعیت آغاز کنیم که ایالات متحده آمریکا اولین کشوری نبود که با مشاهدۀ تصاویر حملات شیمیایی برای دخالت نظامی فراخوان داد. اولین بار این مسئله از سوی فرانسه، ترکیه، بریتانیا صورت گرفت که هر یک از آنها بر واکنش نظامی تأکید کردند. همانگونه که دربارۀ لیبی، فرانسه و ایتالیا اولین کشورهایی بودند که نسبت به دخالت نظامی اشتیاق فراوانی داشتند و ایالات متحده آمریکا آخرین کشوری بود که به ائتلاف برای جنگ پیوست.
واقعیت اینست که ایالات متحده آمریکا هدف ملی مهمی در سوریه ندارد. برای مدت زمان طولانی با رژیم اسد دشمن بود و با شورشیان سنی همدردی می کرد اما در نهایت به این نتیجه رسیده بود که سقوط اسد لزوماً به برقراری یک رژیم دمکراتیک که به معیارهای حقوق بشر احترام بگذارد، منجر نخواهد شد و حتی منجر به روی کارآمدن رژیمی اسلامگرا و مرتبط با القاعده خواهد شد.
ایالات متحده آمریکا تازه در حال بازیافتن خود از جنگ عراق و افغانستان است و تمایلی برای ورود به بحران سوریه و روند دولت-ملت سازی در این کشور به خصوص با توجه به بازیگران حاضر در آن ندارد. با این حال رفتار آمریکا در قبال بحران - به رغم آنکه تلاش می‌کند تا حد ممکن این فاصله را حفظ کند- بیانگر نگرانی عمیق آن همانند سایر کشورهای جهان نسبت به تحولات سوریه است.
ماجرا از کجا شروع شد؟
همه چیز از اظهارنظر اوباما در سال 2012 آغاز شد که در آن استفاده از سلاح شیمیایی از سوی رژیم بشار اسد به عنوان خط قرمز معرفی شد. البته منظور رییس جمهور این نبود که در صورت استفاده از آن، ایالات متحده آمریکا به سوریه حمله می‌کند. در واقع رییس جمهور این خط قرمز را تعیین کرد چون فکر می‌کرد سلاح شیمیایی تنها چیزی است که بشار اسد آن را به کار نخواهد برد. به یک معنا تلاشی برای بیرون نگاه داشتن خود از بحران بود و نه اعلام منافع کشور. در واقع پیش از این نیز گزارشاتی مبنی بر استفاده از سلاح شیمیایی در مقیاس کمتر گزارش شده بود اما رییس جمهور توجهی به آن نکرده بود.
جریان‌های حقوق بشری در آمریکا
این بار بسیاری از شرکای اصلی خارجی از آمریکا می‌خواهند که وارد عمل شوند و به نظر می رسد رییس جمهور گزینۀ دیگری ندارد. از سویی فشارهای زیادی بر وی از سوی دستگاه سیاست خارجی وجود دارد. اینها همان هایی بودند که همانند سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا متمایل به استفاده از نیروی نظامی به منظور دفاع از حقوق بشر و پایان دادن به جنایات جنگی بودند. اما این جنگ کوچکی نیست و ارتباط مستقیمی با فرهنگ سیاسی آمریکا به عنوان مهمترین قدرت مهم جهان پس از جنگ جهانی دوم دارد؛ آمریکایی که نه به خاطر منافع استراتژیک و یا منفعت مادی، جنگ مهمی را علیه شیطان به راه انداخته بود. آن جنگ پیچیده تر از جنگ امروز بود اما دارای یک حقیقت مسلم بود و آن اینکه همۀ جهان خواهان ورود آمریکا به آن بودند. برای آنها این مدل دیپلماسی آمریکایی است؛ امنیت پشت فاصله و قدرت؛ بدین معنا که آمریکا نباید قدرت سیاسی بی اعتبار باشد و باید از توان خود برای جلوگیری از بی عدالتی در جهان استفاده کند.
از نگاه آنها رنج و عذاب جنگ داخلی در سوریه نتیجۀ سرکوب رژیم بشار اسد است. این جنگ چشم انداز جالبی دارد؛ از یک سو بر روی بی عدالتی متمرکز شده در حالیکه اصولاً به این مسئله توجه نمی شود که بعد از آن وضعیت بدتر خواهد شد.
اینگونه تصور می شد که در اهداف سیاست خارجی اوباما حقوق بشر جایگاه ویژه‌ای دارد و زمانی که خطوط قرمز برای آن تعریف می‌شود این انتظار می رود که آمریکا وارد عمل شود اما این اتفاق رخ نداد و همگان را ناامید کرد.
اما اوباما دو چیز را از تودۀ مردم و اعراب آموخته است. اوباما از نیات آنها به خصوص پس از جنگ لیبی فاصله گرفته و دیگر نگاهی رمانتیک به مسئله ندارد. پس از قضیۀ لیبی او به خوبی آگاه است که پس از تبریکات پیروزی ایالات متحده آمریکا باید با آشوب و دیکتاتور دیگری دست و پنجه نرم کند. او نمی خواست در جنگ لیبی وورد پیدا کند و در روزهای اول این مسئله به خوبی روشن بود.
این مسئله دو دلیل دارد: اول اینکه او اعتماد مردم را از دست داده بود و تمایلی نداشت همانند جرج بوش بدون حمایت بین المللی و تأئید سازمان ملل وارد جنگ دیگری شود. از این رو جنگ لیبی با رهبری فرانسه آغاز شد. بعد از مدتی ایالات متحده آمریکا توان لازم را داشت اما فرانسه، آمریکا را به صف اول جنگ هل نداد؛ امروز اوباما دیگر تمایلی ندارد دوباره همان تجربه را تکرار کند.
از طرفی علاوه بر اینکه اوباما تحت فشار گروهها و جریان‌های مدافع حقوق بشر در دولت برای ورود به بحران سوریه است، از سوی سه کشور دیگر انگلستان، فرانسه و ترکی نیز تحت فشار است. ترکیه برای اوباما مهم است. رابطه ترکیه و آمریکا از زمانی که آنکارا اجازۀ حمله به عراق را از خاک کشورش به آمریکایی‌ها نداد تحت تأثیر قرار گرفته بود. با این حال آمریکایی‌ها موافق کردند که به ترکیه و فراخوان این کشور برای حمله پاسخ مثبت بدهند، البته نه بیش از یک حرکت سمبولیک از سوی کروزهای آمریکایی آنهم علیه اهداف نامشخص و یا موشک های حامل سلاح شیمیایی. ترکها خواهان حمله‌ای از نوع کوزوو هستند تا تسلط رژیم اسد بر کشور را پاین دهد اما اوباما همچنان در برابر این خواستۀ ترکها مقاومت کرده است.
اوباما در طول این هفته تمام تمرکز و توجه خود را بر روی بشار اسد قرار داده بود و وی را مسئول حملۀ شیمیایی دانسته است. اما این رویکرد حاوی چند نکته است:
در صورتی که موضع بشار اسد و حامیان وی تضعیف شود، رژیم می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. این رژیم دارای ماهیت عجیبی است و با گذشت 2 سال جنگ داخلی همچنان توانسته به حیات خود ادامه دهد. با تمام اینها به نظر می رسد خلاص شدن از دست بشار اسد و سر پا نگاه داشتن رژیم برای حذف جهادگران بهترین گزینه در شرایط فعلی است.
چالش‌های اوباما
سرزنش کردن اوباما برای اینکه کنترل امور از دستش خارج شده، امر بسیار ساده ای است. اما هر دولتی ایدئولوژی‌های خود را دارد و هر رییس جمهوری نیز متحدان خود را دارد و تمایلی ندارد که بدون متحدانش به جنگ برود.
اما مشکل اصلی اینجاست: بعد از جنگ با اسلامگرایان، ایالات متحده آمریکا- همچنان که پیشتر نیز اتفاق افتاده بود- تمایل دارد حضورش را در جهان کمرنگ تر کند و بیشتر با در دست داشتن ابتکار عمل در حوزۀ اقتصادی، در این عرصه رهبری جهان را در دست گیرد؛ البته بدون اینکه هزینه سیاسی و یا نظامی برای آن بپردازد. البته این یک استراتژی است که حفظ کردن آن دشوار است، همانطور که آمریکا پس از جنگ جهانی اول و در جریان جنگ‌های ویتنام و عملیات طوفان صحرا یاد گرفت.
در صورتی که کنگره به حمله رأی بدهد، شاید اوباما حرکت را صورت دهد. البته او این اقدام را به تنهایی صورت خواهد داد و در هر حال کشته شدن تعداد زیادی از بی گناهان و غیرنظامیان حتی در کوچکترین حملات وی را در معرض انتقاد تند همان‌هایی قرار خواهد داد که او را برای جنگ و یا هر اقدامی علیه سوریه تشویق کرده‌اند.

ترجمه: زهرا خدایی/ 3 سپتامبر 2013
5252

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 311451

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۵:۱۵ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۳
    28 3
    امیدوارم هیچوقت جنگ نشه
  • محمد EU ۰۵:۵۲ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۵
    0 0
    نه اینکه ایشون اواخر دور دوم ریاست جمهوریشه،متاسفانه برای همین اصلا نگران عوارض جنگ و سرزنشهاش نیست.