۰ نفر
۱۵ تیر ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۱

ایام بقا ندارد و فلک روزهای رمضان را با خود می برد، اما نمی تواند معرفتی را که در این ماه کسب کردی با خود ببرد.

بيا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد

هلال عيد به دور قدح اشارت کرد

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد

که خاک ميکده عشق را زيارت کرد

حافظ تمام رندی های عالم را در این غزل به کار برده و در مصرع اول و دوم دو مطلب را در مقابل هم قرار داده است. خود ماه رمضان یک خوان است در این خوان مردم روزه می گیرند، حالا ترک فلک غارتش کرد ثواب روزه و حج قبول آن کس برد / که خاک میکده عشق را زیارت کرد.

فلک می گردد و دوار است و می چرخد و با رفتن و گردش فلک ماه عوض می شود اگر فلک گردش نمی کرد و دوار نبود که ماه رمضان نمی رفت که ماه شوال بیاید و این خوان عبادت را ترک فلک غارت می کند و در عین اینکه عظمت دارد فلک غارتش می کند و حافظ با قرینه مصرع دوم می خواهد بگوید که ماه رمضان یک ظاهری دارد و یک باطنی و ظاهرش همین 30 روز است که هر سال می آید اما فلک غارتش می کند اما یک باطنی دارد که ترک فلک قادر به غارت کردن معنویت آن نیست حالا آن معنویت ماه کجاست؟

ببنید چه رندی می کند حافظ در مصرع بعد: هلال عید به دور قدح اشارت کرد. قدح جام محبت و معرفت را نشان می‌دهد و آن محبت و معرفتی که نتیجه‌ این ماه رمضان بوده، نتیجه‌ روزه، نتیجه‌ سحرخیزی، نتیجه‌ عبادات و اطاعات که معرفت تحصیل کرده، آن معرفت می بود که ما را مست معرفت کرده شما وقتی مست معرفتی به چیزی اعتنا نداری، چرا معرفت به می تشبیه می‌شود، چون می مستی‌آور است و مست به خودش می‌رسد و همه چیز را فراموش می‌کند دیگری بی‌اعتنا می‌شود به چیزهای دیگر خود واقعی ظاهر می‌شود و دیگر به چیزهای اطراف و تعلقات اعتنا نمی‌کند.

وقتی شما معرفت پیدا کردی دیگر به تعلقات دنیایی اعتنا نداری! آن خود واقعی‌ است ظاهر می‌شود یک حالت مستی معنوی است این مستی معنوی را که در ماه رمضان به دست آمده و در یک قدح باید ریخته شود دور هلال ماه فطر به آن قدح اشاره می‌کند.

می‌گوید ترک فلک روزها را برد، ماه رمضان را برد، ایام ظاهری، خوب ایام که بقا ندارد و ایام باید بگذرد ظاهر ماه رمضان رفت تا یک سال دیگر اما اثر ماه رمضان که معرفت باشد، ماه اشاره می‌کند که آن پر از می معرفت است و تو داری! هلال ماه دارد به تو نشان می‌دهد که تو پر از معرفت شدی جام معرفت خوردی، می معرفت را در دست داری و ترک فلک آن را هرگز نمی‌تواند غارت کند و قادر به غارت معرفتی که از ماه رمضان به دست آوردی نیست، خود ماه رمضان را برد اما معرفتی که از آن به دست آمد قادر به غارت آن نیست.

حافظ کاملا به ظاهر و باطن اشاره می‌کند ماه رمضان یک ظاهری داشت مانند هر ظاهر دیگری رفت اما باطنش را ترک فلک نمی‌تواند غارت کند و دست غارت بهش نمی‌رسد و همیشه برای شما پابرجاست.

صواب روزه و حج قبول آن کس برد

که خاک میکده عشق را زیارت کرد

این بیت دوم صراحتا تفسیر بیت اول است و می‌گوید آن کسی به سعادت رسید که به معنویت ماه رمضان دست پیدا کرد. ممکن است 30 روز در تابستان روزه گرفته ولی چه بسا آخر ماه رمضان غروری هم پیدا کند که ما روزه گرفتیم و اگر دچار غرور عبادت خودش شد و هیچ چیز هم از معنویت ماه رمضان نفهمید و فقط گرسنه بود و تشنگی را تحمل کرد راهی هم به معنویت این ماه نداشت چه دستاوردی داشته؟ هیچ، بله این گرسنگی و تشنگی و تحمل سختی روزه برای این است که شما زنگارهای قلبت پاک شود و آماده بشوی از معنویات این ماه استفاده کنی، با قرآن انس بگیری با دعا انس بگیری و به خداوند نزدیک بشوی و معرفت حاصل کنی، وقتی که معرفت حاصل شد این معنی تفسیری است که بنده گفتم.

حج قبول هم در این ماه است و حتی اگر هم به مکه نرفته باشی به حج رفتی. و خاک میکده عشق یعنی چه؟ وقتی که می ها، معرفت می‌شود اگر شما معرفت و محبت به دست آوردی و آن خاک را زیارت کردی آن وقت هم به ثواب ماه رمضان رسیدی و هم زیارت حج هم نصیبت شده است.

یعنی می‌گوید اگر شما به معنویت ماه رمضان راه یافتی همه چیز داری اما اگر به ظاهر دل خوش کردی و غروری هم نصیبت شد و معرفتی هم نصیبت نشد که ترک فلک غارت کرده و برده؟
وقوف دل که به کوی تو مستدام افتاد طواف کعبه چه حاجت که تو حجاز منی

بهترین عیدی ما می‌تواند معرفت، محبت، پاکی و طهارت باشد که همه‌ اینها وحدت پیدا می‌کند و یک چیزی می‌شود. اگر ما روزه گرفتیم و دریچه‌ای از غیب حاصل نشد اون گرسنگی‌ها و تشنگی‌ها را چه حاصل و هزار معصیت دیگر داریم بدخلقی، غیبت، بدسِگالی.

این کلمه فِطر را هم من به ذوق خودم معنی می‌کنم یعنی شما به فطرت خودت بازگشتی یعنی با این روزه که هم ظاهری بود و هم باطنی و امساک فکر داشتی و چشم و گوش و دل و همه‌ی وجودت که امساک داشت یک ماه امساک کردن یعنی ترک تعلق از نفسانیات، شهوات، تمایلات، و غیر حق و تمایلات غیر الهی این انسان را پاک می‌کند و بازگشت انسان به اصلش هست این یک نوع بازگشت و عید و یک نوع تازه شدن است، خود وجود مومن عید است و روز عید فطر عید است یا وجود مومن؟

وجود مومنان عید است، برای کافر روز فطر چه فرقی دارد با روزهای دیگر برای کسی که معتقد نیست به معارف اسلامی و مقامات معنوی روز عید فطر با روزهای دیگر فرقی نمی‌کند.

پس عید مال جان مومن است و عید یعنی جان مومن که به درستی یک ماه روزه گرفته و امساک کرده خودش را از غیر حق پاک کرده این عید است و اگر یک نفر هم بود عید بود، یعنی عید مضاعف است چقدر مومن در این روز است و چقدر این روز مضاعف است و چقدر این روز تازه است یعنی همه‌ نفوس مومنان تازه‌ تازه تازه است مثل آن روزی که متولد شده‌اند پاک پاک پاکند انشاالله با یک انشاالله بزرگ و بهار رمضان طراوت و تازگی جان ماست بله جان شکفته می‌شود انواع گل و لاله‌های معنوی قرآن هم ربیع القلوب است یعنی تمام شکوفه‌ها باز شده روح مومنی که امساک واقعی کرده پر از ریحان و عطر و گل و لاله است این تازگی است و این بهار ماست.

شاید عید فطر بهترین عید است و برای اینکه پاک اند مومنین و روز عید به تَبَع مومنان پاک است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 553604

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۳:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۶
    1 0
    سایه استاد مستدام انشاا...
  • شمس تبریزی A1 ۱۳:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۶
    1 0
    یادداشت زیبایی بود. خداکنه استاد دینانی فرصت نوشتن یادداشت های بیشتری را در این وبلاگ داشته باشند. بی صبرانه منتظر هستم. ساقیا آمدن عید مبارک بادت
  • بی نام A1 ۰۲:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۷
    1 0
    درود بر استاد دینانی ، بسیار زیبا تفسیر فرمودند
  • بی نام A1 ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۷
    1 0
    سایه استاد مستدام انشاا...
  • معصومه IR ۱۸:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۷
    1 0
    سلامت و پایدار باشید