طلال عتریسی معتقد است : تلاش‌های اوباما برای از سرگیری مذاکرات نشان از وجود ترس دموکرات ها و حتی جامعه آمریکا از بازگشت قدرتمند جمهوریخواهان به کنگره است.

زینب ضاهر

درحالی که اسرائیل تهدید می کند که شهرک سازی ها را مجددا آغاز خواهد کرد محمود عباس روز گذشته در سخنرانی خود در سازمان ملل ضمن استمداد طلبیدن از جامعه جهانی برای فشار آوردن به اسرائیل برای متوقف کردن دائمی شهرک سازی ها گفت این رژیم باید میان شهرک سازی یا صلح یکی را انتخاب کند. با این همه مشکل صلح خاورمیانه تنها ادامه شهرک سازی ها نیست. عباس خود یکی از مشکلات است چرا که نماینده اصلی ملت فلسطین نیست. حماس اکنون بسیار محبوب تر از تشکیلات خودگردان است و بخش بزرگی از فلسطین تحت کنترل آنهاست و به هیچ وجه با این مذاکرات همراه و همسو نیست. خبر در گفتگوی اختصاصی با طلال عتریسی رییس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه لبنان و تحلیلگر برجسته سیاسی این کشور موضوع مذاکرات مستقیم صلح را بررسی کرده است.

بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل تاکید می‌کند که به هیچ وجه قصد ندارد مهلت توقف شهرک‌سازی‌ها را تمدید کند و به زودی دوباره این فرایند را آغاز خواهد کرد و عباس نیز تهدید کرده که یا صلح یا شهرک سازی ها
متاسفانه این عباس نیست که شرایط خود را تحمیل کند این نتانیاهو است که به راحتی شرایطش را تحمیل می‌کند و تا زمانی که کشورهای عربی بر حمایت از مذاکرات صلح تاکید می‌کنند او نیز به شیوه خود مذاکرات را پیش می‌برد. این مذاکرات کاملا بیهوده است. نتانیاهو بدون این که به شرایط محمود عباس، رئیس حکومت خودگردان فلسطینی توجه کند یا به محاصره غزه پایان دهد یا حداقل فکری برای پایان دادن به شهرک‌سازی‌ها یا برای بازگشت پناهندگان کند دم از صلح طلبی می زند. من سوال می کنم چگونه می توان دم از صلح زد وقتی برای هیچکدام از این موارد فکری نشده است. چگونه قرار است پناهندگان بازگردند در حالی که اسرائیلی‌ها به فکر اخراج یک میلیون فلسطینی باقی مانده در مرزهای 1948 هستند؟ چگونه مذاکرات مستقیم صلح می‌تواند به موفقیت برسد در حالی که هیچ کدام از شروط صلح مهیا  نیست و همه چیز در نقطه صفر است؟

پس به نظر شما هدف از برگزاری این دور از مذاکرات فلسطین و اسرائیل چیست؟ آیا این درست است که گفته می‌شود این مذاکرات برای سرپوش گذاشتن برای عقب‌نشینی امریکا از عراق است و در حقیقت خرید زمان برای اوباما تا انتخابات آینده محسوب می‌شود؟
با این تحلیل تا اندازه زیادی موافقم. هدف از انجام مذاکرات ایجاد پیروزی برای اوباما در انتخابات پیش‌ رو است. پس از آن که اوباما تحریم‌های جدید علیه ایران را در شورای امنیت به تصویب رساند، نتانیاهو نیز خواست خدمتی به اوباما کرده باشد، والا روشن است که این مذاکرات به هیچ جا ختم نمی‌شود چرا که قرار است از نقطه صفر شروع شود یعنی بازگشت به 17 سال پیش. برای همین وظیفه این مذاکرات خدمت به اسرائیل و امریکا است نه به فلسطین چرا که هیچ دستاوردی برای فلسطینی‌ها در بر نخواهد داشت بلکه فقط در راستای مصالح امریکا و اسرائیل و صرفا فشار به فلسطینیان خواهد بود. در اصل می توان گفت تلاش‌های اوباما برای از سرگیری مذاکرات نشان از وجود ترس دموکرات ها و حتی جامعه آمریکا از بازگشت قدرتمند جمهوریخواهان به کنگره است.

به محاصره غزه اشاره کردید. عاقبت این محاصره چه خواهد شد؟ نظر شما درباره نقش ترکیه، ایران و جامعه عربی در قبال آن چیست؟
محاصره غزه ادامه خواهد داشت و به نتایج مذاکرات مرتبط خواهد بود. محال است که اسرائیل به محاصره پایان دهد و پیروزی‌ای برای جنبش حماس که مخالف مذاکرات فعلی است رقم بزند. به همین دلیل محاصره ادامه خواهد داشت، به خصوص که فشارهای بین‌المللی که پس از فاجعه حمله به کشتی‌های کمک‌رسان ترکیه‌ای افزایش یافته بود، کاهش یافته است. اما در خصوص مواضع مختلف منطقه‌ای بسیار روشن است که ترکیه از حمله به کاروان کمک‌رسانش بسیار خشمگین است. به گونه‌ای که در حال حاضر سطح روابط اسرائیل و ترکیه کاهش یافته است. درباره مواضع ایران نیز شاهدیم که ایران اعلام کرده که ارسال کشتی‌های بیشتر برای شکست محاصره را تایید می‌کند، ایران حمله به کشتی ترکیه‌ای را محکوم کرد و علاوه بر آن آمادگی خود را برای ارسال کشتی‌های کمک‌رسان اعلام کرده است.

شما حمایت کشورهای عربی از مذاکرات صلح را نکوهش کردید و آن را مایه گستاخی اسرائیل دانستید. آیا اعراب برای پذیرش مذاکرات تحت فشار هستند؟
بله کشورهای عربی تحت فشار هستند. این فشار عمدتا از ناحیه ایالات متحده امریکا است. مذاکره با اسرائیل نیز برای بازگشت پناهندگان به واسطه وجود ایران مطرح شده است. چرا که شکست مذاکرات باعث افزایش نقش ایران در منطقه خواهد شد به خصوص این که ایران از جنبش مقاومت هم حمایت می‌کند. کشورهای عربی مجبورند که از مذاکرات حمایت کنند چرا که باید راه نفوذ ایران را ببندند. به همین دلیل کشورهای عربی به خصوص مصر و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس مجدانه و با قدرت تمام ابومازن را وادار کردند که مذاکرات مستقیم و بدون قید و شرط را از نقطه صفر و بر اساس توافقات اسلو در سال 1993 آغاز کند.

صائب عریقات تهدید کرده در صورتی که مذاکرات صلح شکست بخورد حکومت خودگردان فلسطینی سقوط خواهد کرد. آیا این بدان معنا است که میان دو طرف توافقی برای رسیدن به صلح وجود ندارد.
 نگرانی‌های رسمی که وجود دارد در حقیقت به عدم استمرار کار حکومت خودگردان باز می‌گردد چرا که تا زمانی که این حکومت بر سر کار باشد ادامه مذاکرات با اسرائیل و رسیدن به نتیجه امکان‌پذیر است. و گرنه در گذشته سال‌های طولانی‌ای حتی در زمان ریاست یاسر عرفات شاهد بودیم که مذاکرات جریان داشت ولی هیج نتایجی حاصل نشد و برای همین شاهد جنگ‌های متعدد هم بودیم. والا حکومت خودگردان به تنهایی به هیچ وجه خواهان مذاکره نیست با هر مذاکره‌ای نیز مخالف است ولی حقیقت این است که شکست در مذاکرات پایان کار این حکومت را رقم خواهد زد. حتی اگر عباس به طور رسمی هم استعفا دهد دیگر پس از آن هیچ نقشی نخواهد داشت. شاید منظور صائب عریقات فروپاشی حکومت خودگردان در صورت شکست مذاکرات است.

رئیس جمهوری ایران حمله به ایران را برای امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها غیر ممکن می‌داند، نظر شما چیست؟ این موضوع تا چه اندازه به نگرانی اسرائیلی‌ها باز می‌گردد؟
این که جنگی امریکایی - اسرائیلی علیه ایران در بگیرد با وضعیت داخلی امریکا از یک سو و وضعیت امریکا در خاورمیانه از سوی دیگر رابطه مستقیم دارد. درباره وضعیت داخلی امریکا باید بگویم که بحران مالی همچنان بر این کشور حاکم است. این موضوع باعث شده تا حمایت از اوباما کاهش یابد. از سویی ترس از بازگشت جمهوریخواهان به قدرت افزایش یافته و هر روز به این نگرانی افزوده می‌شود. از سویی هیچ رغبتی در داخل امریکا برای انجام جنگی جدید وجود ندارد به خصوص این که شعار اوباما در جریان تبلیغات انتخاباتی‌اش خروج از عراق و نه بازگشت به جنگ‌های جدید بود.

در بعد خارجی نیز باید بگویم: اولا تجربه جنگ با عراق شکست خورده است. ثانیا، جنگ در افغانستان همچنان ادامه دارد و هیچ امیدی به پیروزی در آن نیست. ثالثا، واقعا برای امریکا سخت است که در صورت حمله به ایران چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ جغرافیایی به پیروزی‌ دست یابد. نظام ایران به هیچ وجه شبیه نظام عراق نیست. ایران می‌تواند با قدرت به هر گونه حمله نظامی گسترده به خود پاسخ دهد، نیروی نظامی ایران در حال پیشرفت و توسعه است و همین به دشمن خارجی این پیغام را می‌دهد که جنگ با ایران آسان نیست و ممکن است کل خاورمیانه را به آتش بکشد. به این دلایل بسیار سخت است که امریکا و اسرائیل در آینده به فکر حمله نظامی به ایران بیفتند.

برخی این گونه تحلیل می‌کنند که مذاکرات دو جانبه سناریویی منطقه‌ای برای فشار سیاسی و اقتصادی به سوریه و ایران و لبنان است.
 ما منتظر آغاز گفت‌و‌گوها و ایجاد فضای جدید هم‌زمان با دادگاه ترور رفیق حریری هستیم تا بر مذاکرات سایه بیندازد، مثلا ترساندن حزب الله از مانع شدن از تلاش‌هایش برای توقف صلح یا افزایش فشارها به ایران. هیچ توقفی برای شهرک‌سازی‌ها نیست (پروژه ساخت 13 هزار شهرک جدید همچنان مطرح است). مذاکرات پیش رو نیز صرفا بر توقف شهرک‌های جدید متمرکز است و نه ایجاد کشور فلسطینی با استقلال کامل

 شکست مذاکرات احتمال بازگرداندن زمین‌های اشغالی را نیز در هاله‌ای از ابهام فرو می‌برد،در چنین حالتی انتظار دارید مواضع لبنان چه باشد؟
هیچ کس جرات ندارد حق بازگرداندن زمین‌های اشغالی را در مقابل حق شهروندی فلسطینیان قرار دهد. لازم است که لبنان موضعی قوی و یکپارچه در قبال حق شهروندی داشته باشد. چرا که مرزها پایان قضیه فلسطین است و جوهره آن نیز بازگرداندن پناهندگان فلسطینی به سرزمین‌هایشان و این بدان معنا است که اسرائیل یک رژیم قانونی نیست. نقطه خطرناک مذاکرات این است که از فلسطینی ها خواسته شده تا ماهیت اسرائیل را به عنوان یک کشور یهودی بپذیرند.یعنی ممکن است فلسطینیان مورد تعرض مهاجرت اجباری قرار گیرند تا کشوری یک دست و کاملا یهودی در اسرائیل به وجود بیاید به این شکل که اعراب همه اینسو باشند و یهودی ها آن سو.

سعد حریری نخست‌وزیر اسرائیل از انجام مذاکرات مستقیم صلح استقبال کرد چرا او چنین موضعی اتخاذ کرد؟ آیا او از کشور فلسطینی با مرزهای حقیقی حمایت می‌کند؟
موضع سعد حریری با مواضع رسمی عربی عربستان سعودی و مصر مطابقت دارد که از انجام مذاکرات دفاع می‌کنند. این موضع به هیچ وجه با سیاست‌های رسمی لبنان و مواضع حکومت که با انجام مذاکرات موافق نیست، هماهنگی ندارد

 پس از آن که حریری سوریه را از دادگاه ترور پدرش تبرئه کرد و از پذیرفتن مسئولیت شاهدان واقعه الزور ]حادثه ترور رفیق حریری[ منصرف شد به نظر شما مرحله‌ بعدی چه خواهد بود؟
نتیجه تفاهم سوریه و عربستان این شد که سعد حریری به سوریه رفت. فراتر از آن شاهد تمایل بسیار سوریه و عربستان مبنی بر استقرار و ثبات در لبنان بودیم که حریری را به عذرخواهی رسمی از سوریه و اعتراف به هر آن چه شاهدان واقعه الزور گفتند کشاند و سعد حریری ترجیح داد به دنبال شواهد جدید و اضافی برای دادگاه ترور پدرش برود. مثلا تلاش برای این که حزب الله را درگیر دادگاه ترور رفیق حریری کند تا در نهایت اجازه ندهد حزب الله بر سر مذاکرات اسرائیل و فلسطین موضع روشنی اتخاذ کند.

و حالاماجرای جمیل السید خود لبنان را درگیر بحرانی تازه کرده است. او آمده و داعیه چهار سال زندان رفتن بی دلیل خود را دارد و تاوان آن را از خاندان حریری می خواهد و در این میان حزب الله نیز از او حمایت می کند.
جمیل السید به اتهام ناروا و بی اساس وگفته های مبتنی بر اغراض سیاسی به چهار سال زندان محکوم شد و بدون هیچ دلیل و مدرکی باردیگر از سوی 14گروه  مارس به دادگاه فراخوانده شده است . گفتنی است که وزیر دادگستری از جریان 14 مارس می باشد. حزب الله برای دفاع از حقوق تضییع شده السید و برای اثبات اینکه اقدامات مغرضانه سیاسی باعث زندانی شدن وی شده است و برای  ایستادن در برابر رفتارهای خصمانه گروه 14 مارس که می کوشد به نحوی حزب الله  را در قضیه ترور حریری مرتبط کند از مواضع السید جانبداری می کند.

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 95509

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =