«آقا یوسف» فیلمی است برای آشتی کردن با تنهایی؛ این ترس ازلی و ابدی بشر که گریزی از آن نیست و معمولاً فرار از آن انسان را به قعر چاه می‌افکند.

سحر عصرآزاد: دکتر علی رفیعی در فیلم جدیدش تمی را محور قرار داده که حرف همه اعصار و همه جوامع و اتفاقاً مفهومی است که در زندگی مدرن امروز پررنگترین دغدغه آدم‌هاست. همانطور که عشق‌های بازیافته در گذر زمان تم اصلی فیلم قبلی او بود. 

«ماهی‌ها عاشق می‌شوند» با تکیه بر این تم و جاری کردن آن در میان شخصیت‌های حاضر در فیلم، توانست تصویری همه‌شمول از عشق ارائه دهد و فیلم را تبدیل به یک عاشقانه آرام و گرم بر بستری از رنگ و نور و جذابیت‌های بصری مکان و جغرافیا کند. 

حالا همین طراحی و پرداخت در فیلم «آقا یوسف» به مدد آمده تا این بار تنهایی تبدیل به مفهومی ملموس و گریزناپذیر در لایه‌های درونی همه شخصیت‌ها و زندگی‌های به تصویر درآمده در فیلم شود. 

فیلم داستان یک کارمند بازنشسته است که پنهان از نگاه دختر و عروس و اطرافیانش کارگری خانه‌های مردم را می‌کند، اما از آنجا که هر کنش، واکنشی به همراه دارد پنهان‌کاری او با همین رفتار از سوی دخترش جواب می‌گیرد. 

حالا با پدر و دختری سر و کار داریم که به ظاهر با هم گرم و صمیمی هستند، اما هیچکدام از واقعیت درون هم خبر ندارند. نه پدر می‌داند که خانه و تنهایی دیگر جوابگوی دخترش نیست نه دختر می‌داند که یاد و خاطره مادر تا پایان عمر برای پدرش کفایت می‌کند. 

دور بودن آدم‌ها در عین نزدیکی به هم، از جمله مفاهیمی است که در بقیه خرده‌داستان‌های فرعی هم وارد شده و در نهایت حرف نزدن آدم‌ها از واقعیت درونشان را به همراه آورده است. 

حالا این نگاه فیلمساز است که مجموعه این مفاهیم را در راستای تم محوری کنار هم قرار داده تا مسیر حرکت آقا یوسف برای رسیدن به چرایی پنهان‌کاری دخترش رنگ‌آمیزی شود. مسیری که این شخصیت طی می‌کند تا به شک و تردیدهایش قطعیت بدهد، حکم صادر کند و به شیوه‌ای نه چندان ظریف بفهمد دخترش آن هیولایی که تصور کرده نیست - اما در عین حال همچنان چیزهایی هست که او از آنها خبر ندارد - منحنی شخصیتی آقا یوسف را تکمیل می‌کند.

هرچند در «آقا یوسف» با قهرمانی چند لایه سر و کار داریم که به جهت سن و موقعیت، شخصیتی منحصر به فرد در سینمای ایران است یعنی یک مرد نظافتچی مسن در دوران رکود بازنشستگی، اما مسیر داستانی و جزئیاتی که برای حرکت او طراحی شده یک مجموعه تمام و کمال را همچون «ماهی‌ها...» تشکیل نمی‌دهند. 

چرا که این جزئیات هم در منطق داستانی سئوال‌برانگیز هستند مانند شبیه بودن صدای دو زن روی پیغام‌گیر، حضور زن سرخپوش در کلانتری و ... هم در وجوهی چون طراحی صحنه و لباس فیلم بخصوص در جغرافیا و زمان تخمینی وقوع قصه جای سئوال دارند. 

شاید باید پذیرفت «ماهی‌ها...» جذابیت خود را مدیون گرمای تداوم عشق بود در حالی که «آقا یوسف» با بسط تلخی تنهایی، بخشی از جذابیت خود را از دست داده و نگاه‌ها را متوجه کاستی‌های نامحسوس و محسوس می‌کند. 

54

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 128545

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 13 =