۰ نفر
۱۵ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۷:۰۷

طنزپردازان و لطیفه‌سازان از شیوه‌ها و روشهای مختلفی برای ایجاد خنده در اثر خود استفاده می‌کنند.

در این بررسی که بخش نخست آن را پیشتر در همین صفحه مشاهده کردید، شگردهای انواع مختلف شوخ‌طبعی، به‌طور کلی درنظر گرفته شده است نه یک نوع خاص. همچنین‌گاه ممکن است در یک اثر طنز یا شوخ‌طبعانه از چند شگرد استفاده شود به عبارت دیگر، این‌طور نیست که در هر طنز و مطایبه‌ای لزوماً یک شگرد خاص به کار برود.
.
.
.

۱۴- تقلید‌های مضحک
از شگرد‌های رایج که برای ایجاد معانی طنز‌آمیز به کار می‌رود، تقلید است که در اینجا به چند شکل معروف آن اشاره می‌کنیم:

الف - پارودی یا نقیضه
نقیضه یا پارودی، نوعی تقلید و مقابله با آثار مشهور جدی است که ممکن است به گونه هجو، هزل یا طنز ساخته شود. در اصطلاح تقلید تمسخر‌آمیز از کلمات، سبک، نگرش، لحن و عقاید نویسنده‌ای یا شیوه‌ای خاص در نوشتن است و شاخه‌ای از طنز محسوب می‌شود. نقیضه‌ساز به جای موضوعات جدی و سنگین ادبی در اثر اصلی، مطالبی کاملاً مغایر و کم‌اهمیت می‌گنجاند تا در‌‌نهایت اثر اصلی را به نحوی تمسخر‌آلود جواب گفته باشد در این کار باید طوری عمل کند که اگرچه سایه اثر اصلی در آن محسوس است، ‌نقیضه و جواب خود اثری مستقل باشد.

در بعضی نقیضه‌ها حفظ وزن و قافیه و شکل اثر اصلی مهم است. اگر خواننده با اثر اصلی آشنا باشد، از نقیضه بیشتر لذت می‌برد اما همیشه اینگونه نیست، گاهی نقیضه‌ساز تنها قالب را می‌گیرد و معانی مورد نظر خود را که شاید با معانی صاحب سبک به کلی فرق داشته باشد، در آن می‌ریزد.

نقیضه در مصطلحات ادب غربی، معادل Parody است و آن زمانی است که فرم حفظ شود و معنی دگرگونه گردد اما اگر معنی حفظ شود و صورت را عوض کنند، بدان تراوستی Travestie می‌گویند.

نقیضه‌پردازی معمولاً به قصد انتقاد از اثر اصلی و تمسخر آن یا استهزای صاحب اثر نوشته می‌شود و یا وسیله‌ای است برای بیان مسائل انتقادی و طنز‌آمیز بی‌آنکه هدف آن، تمسخر و تحقیر اثر اصلی باشد. همچنین‌گاه هدف از آن‌ها تنها تفریح و تفنن است. رایج‌ترین نوع نقیضه‌‌ همان است که شاعر دیگری شعر یا نقد شاعری را نقیضه گوید اگرچه گاهی برخی شاعران یکی از اشعار جدی خویش را نقیضه گفته‌اند.

در ادبیات فارسی این شیوه از دیر‌باز رایج و در ابتدا بیشتر معنی جدّ آن، یعنی نظیره‌گویی مورد نظر بوده است اما به‌تدریج انواع مختلف از نقیضه‌گویی با هدف‌های گوناگون به وجود آمد که در هر دوره می‌توان نمونه‌هایی از آن را در نثر و نظم یافت.

در نقیضه‌نویسی به‌طور معمول، سه روش به کار می‌رود:

«۱- نقیضه از نظر لفظ؛ یعنی با تغییر دادن کلمات، اثر اصلی را به شکلی عوامانه و فکاهی درمی‌آورند. بهترین نمونه این نوع نقیضه، ‌ عزل‌هایی است که شیخ بسحاق اطعمه با به کار بردن اصطلاحات مربوط به خوراکی‌ها و نظام قاری یزدی با به کار‌گیری اسامی لباس‌ها و جامعه‌ها، به شیوه غزل‌های سعدی و حافظ سروده‌اند.

۲- نقیضه از نظر سبک و شیوه بیان؛ که در آن روش نگارش یا شیوه خاص شاعران یا نویسندگان مشخص برای بیان موضوعی مضحک و خنده‌دار انتخاب می‌شود. برای نمونه می‌توان از کتاب التفاصیل نوشته فریدون توللی نام برد که نقیضه‌ای است بر نثر مصنوع گذشتگان.

۳- از نظر درونمایه که محتوای یک اثر به شکل طنزآمیز بازسازی می‌شود. در این نوع،‌گاه آفریدن اثری طنزآمیز مورد نظر است. کتاب اخلاق الاشراف نوشته عبید زاکانی که نقیضه‌ای است بر کتاب اوصاف الاشراف خواجه نصیر‌الدین طوسی، از این نوع است که در آن قصد عبید بیشتر انتقاد از اجتماع دوره خود است اما‌گاه در این نوع قصد نقیضه‌پرداز، انتقاد از اثر اصلی است. مثل کتاب تذکره یخچالیه نوشته محمد‌علی مذّهب متخلص به بهار که به قصد انتقاد از تذکره‌های مصنوع و پرتکلف متداول در دوره نویسنده نوشته شده است.»

اشعار بی‌معنی یا مسلوب المعانی و تزریق گویی را نیز از انواع نقیضه دانسته‌اند که به علت برخی تفاوت‌ها، ما این نوع را در بحثی جداگانه به عنوان «بی‌معنی‌گویی» بررسی می‌کنیم.

ب- بی‌ معنی‌گویی،‌‌ همان گویی، بدیهی گوی
در این شیوه که بیشتر جنبه تفنن و شوخی دارد و گاهی نیز برای طنز و انتقاد به کار می‌رود، ظاهر شعر جدی است و تمام‌ویژگی‌های ظاهری یک شعر کامل را از قبیل وزن و قافیه و قالب و... به خوبی داراست، حتی کلمات به تنهایی بامعنا هستند و مخاطب با دیدن چنین ظاهر آراسته‌ای یک معنای منطقی را انتظار دارد اما اشعار در کل فاقد معنا هستند و تنها جنبه تفنن و شوخی دارند و همین تضاد ساخت و معنی ایجاد خنده می‌کند. این اشعار از نظر سبک و ظاهر آنقدر باصلابتند که گاهی مخاطب بی‌معنی بودنش را فراموش می‌کند.

تذکره نویسان اینگونه اشعار را «مسلوب المعانی»، «سهواللسان»، «تزریق گویی» و «تزریق‌خوانی» نامیده‌اند. از میان معروفان این شیوه می‌توان به هدایت‌الله رازی، مشرف اصفهانی، شوریده شیرازی و طرزی شیرازی اشاره کرد:

میرزا‌حسین مشرّف اصفهانی، شاعر دوره صفویه که به این شیوه شهرت دارد، مدعی شده بود که می‌تواند پنج مثنوی به تقلید از خمسه نظامی بسراید بی‌آنکه حتی یک بیت آن معنی‌دار باشد. درعوض برای هر بیت بی‌معنی مثقالی سیم ناب بگیرد و در مقابل هر بیت معنادار یک دندان او را بکشند و بر مغزش بکوبند. در ‌‌نهایت بعد از اتمام کار، سه بیت معنی‌دار از اشعار او یافتند و سه دندان او را کشیدند و در مقابل بقیه اشعار پاداش گرفت و از اشعار اوست.

اگر عاقلی بخیه بر مو مزن
به جز پنبه بر نعل آهو مزن
سوی مطبخ افکن ره کوچه را
منه در بغل آش آلوچه را
که نعل از تحمل مربا شود
به صبر آسیا کهنه حلوا شود
ز افسار زنبور و شلوار ببر
قفس می‌توان ساخت اما به صبر

یکی از شگرد‌هایی که بی‌معنی گویان به کار می‌برند «همان‌گویی» است که در صنایع بدیعی حشو و از عیوب کلام است. در این شیوه موضوع و محمول قضیه‌ای با هم متفق هستند یا قضیه‌ای از قضیه دیگر استفاده می‌کند و دارای علم و خبر تازه‌ای نیست. نمونه‌ای از این کاربرد را در این ابیات از مثنوی معنوی می‌بینیم: محتسب در نیم شب جایی رسید.

در بن دیوار، مستی خفته دید
گفت: هی مستی؟ چه خوردستی؟ بگو
گفت: از این خوردم که هست اندر سبو
گفت، آخر در سبو واگو که چیست؟
گفت: از آنکه خورده‌ام گفت: این خفی است
گفت: آنچه خورده‌ای آن چیست؟ آن
گفت؛ آنکه در سبو مخفی است آن

بدیهی گویی نیز از مقوله بی‌معنی گویی و روش دیگری است که می‌تواند باعث ایجاد خنده و طنز شود و آن گفتن مسلمات در حکم سخنی نو است؛ مثلاً:

از کرامات شیخ ما چه عجب
پنجه را باز کرد و گفت وجب!
از کرامات شیخ ما این است
شیره را خورد و گفت شیرین است!
مرغ نر را خروس می‌گوید
زن نو را عروس می‌گوید!

ج) برلسک و حماسه مضحک
نوع دیگری از تقلید‌های مضحک که در ادبیات اروپایی رواج زیادی دارد و در ادبیات فارسی نیز به نمونه‌هایی از آن برمی‌خوریم، برلسک (burlesque) است و آن نوعی تقلید است که در آن موضوع با اهمیتی را با شیوه‌ای سبک و مسخره بیان می‌کنند مثلاً عواطفی راستین به صورت احساساتی سخیف بیان می‌شود یا موضوعی جدی به صورت شوخی در می‌آید. همین عدم تناسب بین موضوع و سبک، مشخصه اصلی برلسک است که باعث ایجاد طنز می‌شود.

گروهی از منتقدان غربی برلسک را یک نوع ادبی و شامل نقیضه و حماسه مضحک (mokepic) می‌دانند اما گروهی دیگر،، نقیضه و برلسک را دو نوع مستقل می‌دانند چون در نقیضه هدف جواب به اثر مشخص و معینی است اما در برلسک یک طرز فکر یا بینش خاص دستاویز نویسنده و شاعر است.

حسن جوادی در تعریف جامعی درباره برلسک و حماسه مضحک می‌نویسد: «در ادبیات اروپایی تقلید‌های مضحکی را که از سه نوع عمده ادبی یعنی حماسه، نمایش نامه و داستان (رومانس) شده‌اند، به دو دسته عمده تقسیم می‌کنند: حماسه مضحک mock - heroic یاmockepic وburlesque که از کلمه ایتالیا burla به معنی شوخی و مزاح می‌آید. مطابق یک تعریف دیگر حماسه مضحک را برلسک عالی High burlesque می‌خواندند و نوع دیگر را برلسک پست Low burlesque. البته این تعاریف در ادبیات فارسی وجود ندارد ولی آثاری هستند که با در نظر گرفته شدن همین اصول نوشته شده‌اند.

در حماسه مضحک، طنز نویس تظاهر به جدی بودن می‌کند. کلمات او ظریف، بزرگ منشانه و پر از ظرایف شعری است. اگر وسیله بیانش نثر باشد جملاتش طولانی، ادیبانه و مطنطن است و در شعر معمولاً وزنی شکوه‌مند انتخاب می‌کند. به طور خلاصه نویسنده حماسه مضحک، تظاهر به رقابت با نویسندگان بزرگ می‌کند، در صورتی که در برلسک چنین نیست.

کلمات عامیانه به کار می‌روند و تصاویر زیاد شاعرانه نیستند. دوری از شیوه ادبی و گرایش به سوی سادگی و طبیعی بودن از خصوصیات این نوع است. این دو شیوه طنز‌نویسی هم از لحاظ متد و هم از نظر تأثیری که ایجاد می‌کنند؛ متفاوتند. در حماسه مضحک نویسنده موضوعی را انتخاب می‌کند که معمولاً جزیی و حتی ناخوشایند است ولی آن را با وقار و شکوه ساختگی بزرگ می‌کند در حالی که در برلسک طنز‌نویس موضوع خود را با استهزاء، تخویف، تحقیر و کلماتی عامیانه وصف می‌کند.»

موش و گربه عبید زاکانی، «کیک‌نامه» ملک‌الشعرای بهار، «مرد و مرکب» مهدی اخوان ثالث نمونه‌هایی از حماسه مضحک در ادبیات فارسی هستند.

البته باید یاد‌آور شد که در فارسی همه این‌ها را جز نقیضه به شمار آورده‌اند. مثلاً اخوان سروده‌ «مرد و مرکب» خود را نقیضه می‌نامد.

۱۵ - تهکم / استعاره ریشخندیه
نوعی تمسخر و دست انداختن است که ظاهر کلام در آن جدی است. در لغت به معنی مسخره کردن و استهزاء و دست انداختن است. در علم بیان آن را از فروع استعاره عنادیه دانسته‌اند: «از فروع استعاره عنادیه، استعاره تهکمیه است که در طنز به کار می‌رود و در این استعاره ربط بین مستعارله و مستعارمنه کمال تضاد است نه شباهت که اساس بحث استعاره و تشبیه است... خداوند در قرآن خطاب به پیغمبر می‌فرماید که کافران را به عذاب سخت مژده ده. فبشر هم بعذاب الیم که کلام جنبه طنز یافته است. زیرا کسی را به عذاب مژده نمی‌دهند.»

بنابراین در اصطلاح ادبی، تهکم نوعی وارونه‌گویی کلامی است که در ظاهر کلام فردی راستایش کنند اما لحن کلام نشان می‌دهد که مقصود تحقیر فرد است. مثلاً دیوانه‌ای را عاقل بنامند. در بسیاری از موارد تهکم‌‌‌ همان ذم شبیه به مدح است. بنابراین تهکم در اساس بر ضدیت میان لفظ و معنی استوار است که معمولاً این حس طعنه‌آمیز در لحن کلام منعکس می‌شود و ابزار آن، زبان کنایی است.

در انگلیسی معادل sarcasm است. برخی آیرونی Irony را نیز به طعنه و تهکم ترجمه کرده‌اند اما باید توجه داشت که تهکم یکی از اقسام آیرونی است.

آیرونی کلامی (Verbal Irony) وقتی برای مقصد استهزایی و طنز‌آمیز به کار رود، تقریباً با تهکم برابر است. در طنز هجو و هزل نمونه‌های زیادی می‌توان از تهکم یافت مثلاً وقتی حافظ می‌گوید:

ناصحم گفت به جز غم چه هنر دارد عشق؟...
گفتم‌ای خواجه عاقل هنری بهتر از این!

لحن کلام نشان می‌دهد که منظور از «عاقل» معنی عکس آن، یعنی «نادان» است.

۱۶- معکوس بیان کردن معانی و وارونه تعریف نمودن مفاهیم
از رایج‌ترین شیوه‌های طنز‌ و مطایبه، وارونه و معکوس بیان کردن مفاهیم است. مثلاً زشتی‌ها و رذایل اخلاقی و اجتماعی مورد ستایش و قابل تقلید و برعکس، فضایل اخلاقی و دینی و اجتماعی زشت و شایسته سرزنش شمرده می‌شوند. نظیر آن را در اخلاق الاشراف عبید زاکانی تحت عنوان «اخلاق منسوخ» می‌توان دید. حافظ نیز مصطلحات صوفیه را غالباً به طعن و در جهت عکس معنای معمول و رایج آن‌ها به کار می‌برد.

دو روش پایانی با آنچه که در ادبیات آیرونی (Irony) می‌نامند، مشابه است. آیرونی در معنای وسیع، تضاد بین ظاهر و واقعیت یا معنا و واژه یک چیز است یعنی در ظاهر چیزی گفته می‌شود اما منظور اصلی چیز دیگری است و به عبارت دیگر آیرونی شیوه و صنعتی است در سخن گفتن و نوشتن که «برای بیان منظور به جای گفتار صریح، به بیان رندانه، رمزی و کنایی متوسل می‌شود.»

آیرونی اقسام گوناگونی دارد که وجه اشتراک در همه آن‌ها پوشیده سخن گفتن، تناقض و پنهان‌کاری است. «در ادبیات فارسی این صناعت را‌گاه به طنز و‌گاه به استهزاء و طعنه تعبیر کرده‌اند اما با وجود شباهت‌های بسیار، آیرونی جامع‌تر از طنز و استهزاء است و با وجود اینکه به صور گوناگون در شعر‌ها و نوشته‌های آمیخته به طنز به کار رفته است، تا به حال معادل مناسبی برایش نیافته‌اند.» حسن جوادی آن را به «کنایه طنز‌آمیز» ترجمه کرده است. 

انواع مختلف آیرونی به راحتی قابل تشخیص نیستند زیرا اگر چه گاهی قرینه‌ای برای دریافت مفهوم پنهان وجود دارد. اغلب دریافت مقصود اصلی و معنای پنهان یک سخن یا نوشته به فهم ارزش‌های موجود در یک جامعه بستگی دارد که نویسنده در طنز از آن‌ها برای بیان غیر مستقیم خود بهره می‌گیرد. در اقسام آیرونی به طور کلی طنز یا در لفظ است یا در ساختار و موقعیت. در نوع لفظی که شامل: آیرونی کلامی Verbal Irony و آیرونی بلاغی rhetorical Irony است ظرافت لفظی، بازی با کلمات و تضاد بین واژه معنا نقش مهمی دارد.

در آیرونی کلامی که در فارسی به معنای طعنه نزدیک‌تر است نویسنده برای بیان هدف و نیت اصلی خود کلمات را طوری به کار می‌برد که با توجه به لحن و موقعیت سخن، خواننده متوجه معنای متضاد آن و منظور اصلی نویسنده می‌شود یعنی مشابه با‌‌ همان چیزی که با عنوان «تهکم» توضیح دادیم.

در آیرونی بلاغی نظر و لحن نویسنده یا گوینده دقیقاً عکس آن چیزی است که بر زبان می‌آورد؛ یعنی مشابه آنچه تحت عنوان «معکوس بیان کردن معانی...» توضیح دادیم. برای مثال در رساله اخلاق الاشراف که عبید زاکانی با لحنی به ظاهر جدی امر به منکر و نهی از معروف می‌کند: کاملاً واضح است که این خلاف رای و نظر حقیقی نویسنده است و هدف اصلی او چیز دیگری است.
در نوع ساختاری، طنز به جای کلام در ساختمان اثر قرار دارد و بیشتر در قالب داستان یا نمایشنامه دیده می‌شود و محتوای اثر به گونه‌ای است که مخاطبان از سرانجام ماجرا آگاهند اما شخصیت‌ها و بازیگران از چنین آگاهی محرومند. موقعیت و سرنوشت و تقدیر، رویداد‌ها و حوادث را به گونه‌ای به شخصیت‌ها تحمیل می‌کند که با وجود تلاش‌ها برای فرار یا در امان ماندن، سرانجام سرنوشتی برخلاف انتظار برایشان پدید می‌آید.

نمایشنامه ادیپ شهریار اثر سوفوکل در ادبیات غرب، نمونه خوبی است از خلق طنز به چنین روشی، در این نمایشنامه، قهرمان اصلی برای فرار از سرنوشتی که برای او پیش‌بینی کرده‌اند دست به کار‌هایی می‌زند که در ‌‌نهایت او را در مسیر‌‌ همان سرنوشت قرار می‌دهد که از آن می‌گریخته است. موقعیت نمایشنامه به گونه‌ای است که مخاطبان از این حقیقت آگاهند اما خود قهرمان از آن بی‌اطلاع است. در برخی از داستان‌ها و قطعات طنز‌آمیز ایرانی هم می‌توان چنین طنزی را دید مثلاً در داستانی از مثنوی و معنوی که فردی از نگاه عزرائیل می‌ترسد و از سلیمان نبی می‌خواهد تا او را به هندوستان بفرستد، غافل از اینکه در آنجا مرگ در انتظار اوست.

علاوه بر موارد مذکور استفاده از القاب احترام‌آمیز برای افرادی که محترم نیستند، آوردن جملات دعایی برای کسانی که درخور این تحسین نیستند به قصد تمسخر، استفاده از کلمات واحد در معنای مختلف که یکی در معنی معمول و دیگری در معنی خاص به کار می‌رود، آوردن کلمات بیگانه، نامأنوس، نامناسب با بافت شعر و ایجاد عدم تناسب، استفاده از کلمات دستوری نامتداول و مهجور، تشبیه کسی یا چیزی به موجودات خنده‌آور، موارد جدی را به صورت مسخره‌ بیان کردن، به کار بردن تشبیهات عامیانه، نقل افکار و عقاید سرّی از زبان کسی که قصد ابراز آن را ندارد، از دیگر شگرد‌های طنز و شوخ طبعی هستند.

به قلم فاطمه کرد چگینی/برگرفته از «کتاب طنز 5»/گردآوری سیدعبدالجواد موسوی/انتشارات سوره مهر

28/242

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 162998

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =