حسن کاظمی قمی، اولین سفیر ایران در عراق پس از سقوط صدام عراق پس از خروج آمریکایی ها را از چندین زاویه در کافه خبر مورد بررسی قرار داد. از نظر سفیر سابق ما در عراق، دولت مالکی مسیر رو به رشدی را طی می کند.

زهرا خدایی: عراق بعد از خروج نیروهای آمریکایی در روزهای پایانی 2011  و روزهای نخستین 2012 تحولات و حوادث زیادی را به خود دید. تشدید حملات انتحاری، دستگیری برخی از مسئولان دولتی و ارتباط آنها با عوامل تروریستی، اخراج منافقین از ارودگاه اشرف و .... .  مهمترین تحولات عراق را در کافه خبر با حضور حسن کاظمی قمی، اولین سفیر ایران در عراقِ بعد از سقوط صدام مورد بررسی قرار دادیم. سفیر سابق کشورمان در عراق می گوید: عراقی ها لقمه ای را که آمریکایی ها برای آنها گرفته بودند پس زدند. به این معنا که نه قانون اساسی آمریکایی را پذیرفتند و نه ساختار سیاسی که مدنظر واشنگتن بود. مشروح گفتگوی خبر با کاظمی قمی را در ذیل آن را می خوانید.
آمریکایی ها در چه شرایطی عراق را ترک کردند؟ آیا اهدافی که امریکا در این 9 سال مدنظر داشت، تأمین شده است؟
اگر بخواهیم یک ارزیابی از روند تحولات از زمان سقوط صدام و اشغال عراق تا پایان سال 2011 ارائه کنیم، می توان گفت که سیر تحولات برخلاف میل و خواسته اشغالگران بوده است. روند تحولات این چند سال به نفع مردم عراق و به نفع مردم منطقه شکل گرفته و برخلاف خواسته های آمریکا و اهدافی بود که آنها از صحنۀ عراق جدید و اشغال این کشور انتظار داشتند.
توجه داشته باشیم که آمریکا برای حملۀ به عراق حاضر نشد مجوز شورای امنیت سازمان ملل را بگیرد. در واقع آمریکایی ها می خواستند با این خودسری شان این پیام را به دنیا بدهند که امروز رویۀ بین الملل تغییر یافته و این آمریکاست که جایگزین نظام شورای امنیت سازمان ملل شده است. بعد از جنگ جهانی دوم و با وقوع جنگ سرد نظام بین الملل و رویه های بین الملل تحت ملاحظات و سیاست های دو بلوک بود. با فروپاشی شوروی در ابتدای سال 1990 میلادی نظم نوین جهانی مطرح شد. تعریف آمریکا از نظم نوین جهانی این بود که فرماندهی عرصۀ روابط بین الملل را در حاکمیت خود داشته باشد. حادثۀ 11 سپتامبر بهانۀ خوبی را به آمریکا برای رهبری جریان جهانی مبارزه با تروریسم داد. تعریف پدیدۀ تروریسم شامل خاورمیانه، افغانستان و پاکستان و متعاقباً عراق شد. ادعای آمریکا وجود رژیمی دیکتاتور و همچنین سلاح های کشتار جمعی بود و مدعی شد که ممکن است این سلاح های کشتارجمعی در اختیار تروریسم قرار گیرد. این بهانه و پوششی بود برای حملۀ نظامی آمریکا به عراق و اشغال این کشور. البته طبیعی بود که در نگاه جدید به خاورمیانه، آمریکا با رژیم های دیکتاتوری هم نمی توانست کاری کند و باید این الگوی همکاری با دیکتاتورها به ظاهر به دمکراسی تبدیل می شد؛ آنهم با الگوی دمکراسی آمریکایی.
یعنی حمله نظامی به عراق بخشی از طرح خاورمیانه بزرگ بود؟
بله. دومین هدف آمریکا این بود که عراق گام اول در تحقق اجرای طرح خاورمیانه جدید باشد.  آمریکایی ها در خاورمیانه جدید به دنبال چند هدف بودند: اول اینکه باید امنیت پایدار را برای اسراییل تضمین می کردند. هدف دوم تسلط بر منابع انرژی و مشخصاً نفت بود. چرا که با تعریف آمریکا خاورمیانه، منطقه حیاتی و قلب جهان برای تحقق همین اهداف بود. با توجه به کاهش ذخایر نفتی، منطقه خاورمیانه موقعیت ژئواکونومیک دارد. آمریکایی ها در هدف گذاری خاورمیانۀ جدید با تسلط بر منابع نفتی می توانستند در حوزۀ سیاست های بین المللی، کشورهایی مثل چین و اروپا را نیز تحت تأثیر قرار داده و با ربودن گوی سبقت از آنها و تسلط بر این نقاط به اهداف راهبردی خود دست یابد.
هدف دیگر آمریکایی ها برخورد با کشورهای استقلال خواه همچون جمهوری اسلامی و سوریه بود. حرکتهایی که امروز آمریکایی ها در سوریه شروع کردند، نشان می دهد که آنها همان هدف را دنبال می کردند. برخورد با مقاومت های اسلامی و مردمی به بهانۀ مبارزه با تروریسم از دیگر اهداف آمریکا بود.
آمریکا تا چه میزان به اهداف خود دست پیدا کرد؟
اهدافی که آمریکا در داخل عراق دنبال می کرد، در چند بُعد قابل بررسی است: اول اینکه یک نظام سیاسی در عراق شکل گیرد که کاملاٌ آمریکایی باشد. لازم است به این نکته اشاره شود که بعد از اشغال کویت توسط ارتش عراق، یک جبهۀ بین المللی به رهبری آمریکا شکل گرفت. آمریکایی ها در آن مقطع حاضر نشدند بعد از آزادسازی کویت، رژیم صدام را سرنگون کنند. نگرانی آمریکا در آن مقطع دو موضوع مهم بود:
اول اینکه در آن مقطع این نگرانی وجود داشت که با سقوط رژیم صدام معادلۀ منطقه به نفع ایران تغییر پیدا کند و دوم اینکه امریکا احساس می کرد معارضۀ عراقی به نوعی همپیمانان جمهوری اسلامی ایران هستند. به نظر می رسد این دو نگرانی باعث شد که آمریکایی ها برای تغییر رژیم صدام عجله نکنند. اما در سال 2003 آمریکا نه به دنبال تغییر رژیم عراق بلکه به دنبال تغییر نظام سیاسی-امنیتی- دفاعی بود.
یعنی تنها دلیل باقی ماندن صدام، نگرانی آمریکا از بابت ایران بود؟
آمریکا نگران بود که معادلۀ منطقه ای با سقوط صدام به نفع ایران تغییر کند. شرایط بعد از حادثۀ 11 سپتامبر و حرکت آمریکا در قالب رهبری مبارزه با تروریسم و حمله به افغانستان و عراق به گونه ای رقم خورد که در آن برنامۀ آمریکا این بود که دگر مجالی برای ایران به وجود نخواهد آمد که معادلۀ منطقه را به نفع خود رقم بزند.
اگر نگاهی به حوادث آن مقطع داشته باشیم می بینیم که فضای روانی که آمریکایی ها ایجاد کردند، خیلی سنگین بود. پرونده برخورد نظامی با ایران روی میز بود. شاید آمریکایی ها امیدوار بودند با این سیگنال هایی که از داخل کشور به آنها داده می شد و اینکه آمریکایی ها سرمست یک پیروزی در عراق نیز بودند، زمان مناسبی برای محدود کردن ایران است. به خصوص آنکه در زمان حمله به عراق تا زمان سقوط صدام تنها 21 روز طول کشید و آمریکا در فضای مبارزه با تروریسم در سطح بین الملل جو موجود را به نفع خود می دید. به زعم آمریکایی ها، فرصتی برای ایران وجود داشت که ایران بتواند به نفع خود از آن بهره گیرد.
تغییرات ساختاری در ارتش عراق که آمریکا از ابتدا به دنبال آن بود، تا چه میزان محقق شده است؟
آمریکایی ها در مرحلۀ بعدی یک قانون اساسی برای عراق تدوین کردند. اهداف داخلی آمریکا در عراق شامل چند بخش می شد: نظام سیاسی این کشور را با پوشش دمکراتیک اما با مدل آمریکایی تغییر شکل دهند و دوم اینکه ساختار دفاعی-امنیتی عراق را آمریکایی کنند. مثلاً در بازارهای عراق در آن مقطع موتورهای تانگ و یا هواپیماهای مدل شرقی وجود داشت و آمریکا می خواست کاملاً تجهیزات مدل شرقی را از ارتش خارج کند و ارتش نیز کاملاً شکل آمریکای به خود بگیرد.
سومین هدف آمریکا در عراق مسئله حضور نظامی دائمی بود. البته اهداف دیگری هم داشتند از جمله اینکه اجازه ندهند تعاملی بین ایران و عراق با توجه به مشترکات دینی، فرهنگی، روابط تاریخی و منافع مشترک و ظرفیت های همکاری خوب میان دو کشور، شکل گیرد. چرا که با توجه به ظرفیت ها و موقعیت های دو کشور برای گسترش سطح تعامل، نقشی که ایران و عراق می توانند در موضوعات منطقه ای جهان اسلام و بین المللی ایفا کند طبیعتا در تقابل با اهداف آمریکاست. در مجموع در سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی آمریکا، با تهاجم نظامی و اشغال عراق دنبال کرد.
خروج آمریکایی ها با اما و اگرهای زیادی روبرو بود. در حالیکه گفته می شد، آمریکا قصد دارد، بخشی از نیروهای خود را در این کشور باقی بگذارد.
پایان 2011 پایان حضور نظامیان امریکا در عراق بود. دیدیم که طی یک سال اخیر آمریکا تقریباً توان عمدۀ سیاسی، دیپلماتیک و در پوشش های تهدید و تطمیع در عراق برای اقناع عراقی ها به کار گرفت تا به بقای حضور نظامی آمریکا رأی بدهند. اما آنچه که آمریکایی ها با آن مواجه شدند "نه" قاطعی هم از طرف مردم و هم از طرف فراکسیون های سیاسی، پارلمان، دولت و مراجع دینی بود. البته بعضی ها سیگنال های مثبت هم می دادند اما آن چیزی که تصمیم رهبران عراق شد، عدم موافقت با بقای نظامی آمریکا بود. این مسئله چندین پیام مهم برای آمریکایی ها داشت، اول اینکه نشان داد عراقی ها نسبت به آمریکایی ها بی اعتمادی کامل دارند و جامعه عراق، حاضر به پذیرش آمریکایی ها نیست و مسئله دیگر این بود که آمریکایی ها خودشان نگران برقراری امنیت در عراق نیستند.
نظام سیاسی عراق چطور؟
نظام سیاسی که امروز در عراق شکل گرفت، این خواسته مطلوب آمریکایی ها نبود. از این رو در انتخابات دورۀ دوم، آمریکایی ها در قالب حمایت از جریان های خاص تلاشهای زیادی کردند. تشکیل دولت عراق نزدیک به 8 تا 9 طول کشید آن هم به این دلیل که آمریکایی ها تمام فشار خود را به عراقی ها وارد کردند.آمریکا سناریوهای مختلفی را دنبال می کرد، اما دولتی که در نهایت تشکیل شد، دولتی با توافق و محوریت نتایج انتخابات بود. آمریکا در شکل دهی نظام سیاسی و دولتسازی در چارچوب هدف گذاری هم موفق نشد. در مسئله قانون اساسی هم همین طور. قانون اساسی که آمریکایی ها نوشته بودند، مردم عراق آن را کنار زدند و قانون اساسی که با رفراندوم مورد تأیید قرار گرفت، متفاوت از خواست آمریکایی ها بود.
نگاه عمومی عراقی ها نسبت به حضور نیروهای خارجی در کشورشان چگونه است؟
در داخل عراق یک تنفر عمومی در بین مردم نسبت به آمریکایی ها وجود دارد و در بین دولتمردان و سیاسیون نیز یک بی اعتمادی نسبت به آمریکایی ها وجود دارد. این بی اعتمادی در بین رهبران دو نوع است:
اول اینکه برخی از جریان های سیاسی که متمایل به آمریکا بودند و باورشان این بود که آمریکا قدرتی است که می توان به آن تکیه کرد، بی اعتماد شدند و دریافتند که آمریکا آن قدرتی نیست که بتوان روی آن تکیه کرد. یعنی دیدند برخلاف شعاری که آمریکا سرداده بود یعنی حمایت از مردم، دمکراسی و سقوط دیکتاتور این یقین به وجود آمد که آمریکا نیت خالصانه ندارد چون با حرکت های یک سویه طائفه ای به مشکلات عراق دامن زد. همگان به این باور رسیدند که آمریکا به دنبال این نیست که از طریق دمکراسی، نمایندگان واقعی مردم در عراق حاکم شوند.
در هدفِ مبارزه با تروریسم چطور؟
در هدفِ مبارزه با تروریسم نیز کارنامۀ امنیتی آمریکا در عراق بیانگر این واقعیت است که صلاحیت مبارزه با تروریسم را نیز ندارد. نگاهی به تحولات امنیتی عراق طی چند سال اخیر به خوبی این واقعیت را تأیید می کند. در مناطقی که آمریکایی ها حضور نداشتند و یا مناطقی که به تدریج پرونده امنیتی از آمریکا به مقامات عراقی تحویل داده شد، امنیت خیلی بهتر برقرار شد، ضمن اینکه در داخل عراق آمریکایی ها متهم اند به اینکه در برخی از حرکت های تروریستی با واسطه دخالت دارند و یا اینکه در تهییج و تشدید تروریسم دخالت دارند و در این زمینه آمریکایی ها در مظان اتهام قرار دارند. کارنامۀ آمریکا در عراق نشان داد که آنها به دنبال مبارزه با تروریسم نیستند بلکه به دنبال گسترش هژمونی خود در منطقه هستند والا جان انسانها در منطقه برای آمریکایی ها اهمیتی ندارد. کمااینکه جلوی چشم آمریکا در عراق عملیات حلبچه توسط اتفاق افتاد و چندین هزار غیرنظامی از زن و مرد و کودک گرفته قربانی شدند. آن هم با سلاح هایی که غرب در اختیار صدام قرار داده بود و یا در انتفاضۀ شعبانیه و یا عملیات انفال که صدام علیه کردها انجام شد که بیش از 180 هزار نفر کشته شدند. آمریکا در آن زمان کجا بود؟
موفقیت مردم عراق قطعاً در تهییج مردم منطقه علیه آمریکا موثر خواهد بود و خروج نظامی آمریکا از عراق می تواند گام اول برای خروج تدریحی آمریکا از منطقه باشد.
خروج نیروهای آمریکایی از عراق برای همسایگان هزینه است یا فرصت.
قطعاً فرصت است. در تقابلی که بین منافع آمریکا و ملت عراق است، تحولات به نفع مردم عراق و منطقه بوده و قطعا از این رهگذر، رابطه بین ایران و عراق نیز گسترش خواهد یافت. خروج نظامیان آمریکا به عنوان مانعی که بر سر راه دو کشور بود، از میان برداشته شده است. البته باید با برنامه ریزی های خوب و مدیریت شده این رابطه را توسعه بدهیم. باور من اینست که این خروج نظامی آمریکا از عراق به مفهوم عدم مداخلۀ آمریکا در عراق نیست. آمریکایی ها تاکتیک های سیاسی و نظامی خود را امروز به تاکتیک های سیاسی، امنیتی، جاسوسی و اقتصادی تبدیل کردند. در نگاهی کلی باید گفت که خروج آمریکا از قدرت و هژمونی آمریکا خواهد کاست. مردم عراق نیز نشان داده اند که به آینده خود می اندیشند تا منافعی که بیگانگان می خواهند آن را تحمیل کنند. این رو خروج نظامی آمریکا دستاورد بزرگی برای مردم عراق و چراغ راهی برای مردم منطقه خواهد بود.
قبل از خروج آمریکایی ها از عراق، رسانه های غربی القاء می کردندکه با خروج آمریکا، این کشور با مشکلات امنیتی مواجه خواهد شد. بعد از خروج آمریکایی ها شاهد آنیم که این وضعیت تحقق یافته است. طی روزهای اخیر شاهد تشکیل کمیته ای ملی برای حل این معضل بوده ایم. در مجموع وضعیت امنیتی عراق را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا فکر می کنید که دولت می تواند این وضعیت را کنترل کند؟
طی این چند سال عراق با بحران های خیلی شدیدتر امنیتی مواجه بود. در سالی که می خواست انتخابات برگزار شود، عملیات های انتحاری و بمب گذاری در اوج خود بود و بیشترین هدفی هم که در علمیات های ناامنی دنبال می شد، مراکز دولتی بود، از جمله وزارت اقتصاد، وزارت خارجه. حتی در یک عملیات بیش از 2 هزار نفر کشته و مجروح شدند. عراق چنین بحران هایی را پشت سر گذاشته است. عملیات تروریستی که در مرقد مطهر در سامرا صورت گرفت و آمریکا و رسانه های وابسته به آن، به این مسئله خیلی دامن زدند که در عراق شاهد بروز جنگ طایفه ای شیعه و سنی هستیم، از نمونه های آنست. شرایط در بغداد به گونه ای بود که هر روز از صدای انفجار و تیراندازی احساس می شد که در یک منطقه جنگی به سر می بریم. عملیات های گروگان گیری هم در اوج خود قرار داشت. این نوع درگیری ها و عملیات ها، جنگ طایفه ای نیست و عمق ندارد هرچند آمریکایی ها خیلی تلاش کردند به اینکه بقبولانند در عراق یک جنگ طائفه ای وجود دارد. اما دیدیم خیلی زمان نگذشت که شرایط متحول شد و رو به آرامش رفت. برخلاف آن چیزی که آمریکا و وابستگان به آمریکا و مرتجعین منطقه به جنگ طائفه ای دامن می زدند اما واقعیت اینست در عراق جنگ طائفه ای به معنای واقعی آن وجود ندارد. علتش هم اینست که چالشهای فرهنگی و اجتماعی بین شیعه و سنی وجود ندارد. مثلاً اگر آماری از ازدواج های صورت گرفته میان سنی ها و شیعیان بعد از عملیات سامراء بگیرید، می بینیم که 27 درصد از کل ازدواج های عراق را تشکیل می دهد. تودۀ مردم با هم زندگی می کنند و مشکلی ندارند.
پس دلیل وجود این حملات چیست؟
در فضای ناامنی عراق چند عامل وجود داشت اما دو عامل اصلی است:
وجود اشغالگر و تروریسم. بخشی از تروریسم موجود در عراق از خارج وارد کشور شده و بخشی نیز بقایای رژیم صدام و در قالب بعثی ها هستند که آمریکا با آنها در تعامل است. آمریکایی ها در مقطعی، مجالسی را تحت عنوان مجالس صحوه( شورا های بیداری) شکل دادند. این خواست دولت نبود، اما امریکایی بر آن اصرار داشتند و در نهایت قرار شد دولت گزینشی در این زمینه عمل کند. واقعیت آنست که آمریکا به دولت عراق اجازه نداد که ارتش و پلیس حرفه ای ایجاد کند، در حالیکه تروریسم به سلاح های پیشرفته مجهز بود. آمریکایی ها حتی اجازه ندادند که عراق در زمینه های دفاعی و امنیتی با کشورهای همسایۀ خود ارتباط برقرار کند. اما به مرور که پروندۀ امنیتی به عراقی ها داده شد می بینیم که مناطق بیشتری به امنیت دست یافتند. طی روزهای اخیر شاهد نود و یکمین سال تأسیس ارتش بودیم که برای اولین بار از سال 2003 مراسمی گرفته شد بدون حضور آمریکایی ها که مراسم خوبی هم بود.

این ادعا که آمریکایی ها امنیت آفرین بودند، قضاوت مردم و دولت عراق نیست. حتی شرایط به گونه ای شد که در سال 2006 و 2007 خودِ آمریکایی ها در تأمین امنیت سربازان خود دچار مشکل بودند. به علاوه در خارج نیز نیروهای مخالف حضور اشغالگر نیز وجود داشت و طبیعی بود که آنها برای دفاع از سرزمینشان بجگند. بعد از خروج نظامی آمریکا دو اتفاق مهم در عراق افتاد: اول اینکه یکی از مسئولین بلندپایۀ عراق متهم به دخالت در عملیات های تروریستی شد. طی انفجارهای اخیر که در برخی از موارد انتحاری و گاهی بمب کارگذاری شده بوده، اینگونه به نظر می رسد که این عملیات ها از نظر تاکتیک های نظامی و علمیاتی پیچیده نیست. در داخل عراق این موضوع مطرح است که رابطه ای بین این پرونده قضایی با این عملیات های تروریستی وجود دارد.
آیا این مسئله می تواند تهدیدی برای دولت مالکی باشد؟
در هر حال شاید اینگونه القاء شود که در حال حاضر نوعی بحران امنیتی در عراق وجود دارد، اما من اعتقادی به بحران امنیتی ندارم و این طبیعی است که بعد از خروج نظامی آمریکا این حوادث به وجود بیاید اگرچه بین ملت عراق این اتهامات علیه آمریکایی ها وجود دارد که آمریکایی ها در پرونده امنیتی دخالت داشتند. باور من اینست که دولت حتماً با کمک مردم بر این بحران های ناامنی تسلط خواهد یافت. اما در فضای سیاسی اینکه این مشکل، بحران سیاسی نامگذاری شود، به نظرم با شرایط بغرنجی که عراق در طی این چند سال داشت، روند تحولات سیر رو به جلویی داشته و مشکل فعلی نیز تنها پرونده قضایی است و نه یک بحران سیاسی.
طبیعی است چون این فردِ مسئول منتسب به یک فراکسیون بوده و فراکسیون مورد نظر باید یک موضع گیری داشته باشد. اما نکتۀ قابل توجه اینجاست که دولت، ریاست جمهوری و بسیاری از فراکسیون ها به طور جدی بر این باورند که این پرونده قضایی که توسط دستگاه قضایی مفتوح شده باید از طریق دستگاه قضایی رسیدگی شود.
خروج العراقیه از پارلمان را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من خیلی موضوع بغرنجی نیست به این معنا که حتی اگر فرض کنیم این فراکسیون از دولت و پارلمان خارج شود، دولت ساقط نمی شود. یعنی دولت می تواند کار خود را انجام دهد. به علاوه اینکه در حال حاضر در داخل همان فراکسیون وحدت نظر وجود ندارد و هم اکنون وزاء اعلام کرده اند که در حال بازگشت به پارلمان هستند.
کمیسیون آشتی ملی که بین نخست وزیر و رییس پارلمان طی چند روز قبل صورت گرفت، نویدبخش بود که نشان می داد مجموعۀ سران سیاسی و دولتمردان به دنبال حل مشکل موجود هستند اما این قابل ذکر است که پرونده قضایی باید مسیر خود را بپیماید. آن چیزی که تحت عنوان مصالحۀ وطنی و ملی در بغداد تشکیل شد برای ادامۀ مسیری است که کشور بعد از خروج آمریکایی ها می خواهد طی کند. اینکه مدیریت کشور با خروج نیروهای آمریکایی متزلزل می شود، باور من اینست که قوام و انسجام در ساختار سیاسی و دولت و پارلمان قوی تر خواهد شد. کشمکش های جناحی در عراق یک امر بدیهی است. کشوری که در آن دمکراسی جوان است، رقابت سیاسی و تشدید آن امری طبیعی است. رهبران عراق مشکل موجود را حل خواهند کرد به علاوه اینکه پرونده قضایی مسیر خود را دنبال خواهد کرد. فضای امنیتی با خروج آمریکایی ها بدتر نشده و این شوک ها قابل پیش بینی بود. اما قوام سیاسی و امنیتی مسیر بهبود خود را دنبال خواهد کرد.
از همان ابتدا در مورد ارتباط هاشمی و صالح المطلک نگاه های تردیدآمیزی وجود داشت. اسنادی وجود داشت مبنی بر اینکه این جریان با سلفی ها و بعثی ها در ارتباط است. با این اوصاف چرا هاشمی وارد ساختار قدرت شد؟ اکنون اتهام روشن و دقیق طارق الهاشمی چیست؟ آیا او واقعاً قصد ترور مالکی را داشته است؟
آن چیزی که مالکی مطرح می کند؛ پرونده قضایی است و دولت موظف است به اینکه مسیر حکم دستگاه قضایی را دنبال کند. این یک مسئله روشن است. در موضوع کردها، موضع گیری رییس جمهور دارد اینست که طارق الهاشمی موضوعی قضایی است و باید به دستگاه قضایی ارجاع شود. طبیعی است که دستگاه قضایی در بغداد است و بغداد در حال پیگیری این پرونده است. موضع گیری رییس جمهور به عنوان یک رهبر کرد قابل قبول است. اما اینکه برخی از چهره های سیاسی و یا مسئولین حکومتی در عراق متهم به داشتن رابطه با تروریست ها هستند و از ابتدا نیز بودند این ادعای درستی است. اکنون اسنادی هست که حتی سنی ها نیز آن را تایید کرده اند و همگی گواه بر داشتن ارتباط هاشمی با گروه های تروریستی دارد. اما اینکه چرا این افراد وارد ساختار قدرت شدند به فضای سیاسی عراق باز می گردد. شما باید در نظر داشته باشید که یک کشوری که د راشغال آمریکاست تازه یک دیکتاتور برکنار شده ، همه گروه ها خواستار سهم هستند و در چنین فضای شلوغ و پر ادعا و طائفی باید به بهترین ساختار ممکن برسید. طبیعی است که در چنین شرایطی اشخاصی مثل مطلک و هاشمی نیز به ساختار قدرت راه می یابند.

نقش آمریکا در کاهش تنش ها و حل بحران های داخلی عراق طی این 9 سال چگونه بوده است؟
بعد از حکومت جی گارنر بود که آمریکا در شورای امنیت قطعنامۀ 1483 را گرفت که در این قطعنامه اشاره می کند که عراق یک کشور اشغال شده است و توسط اشغالگر باید اداره شود.عراق در این مقطع تابع قطعنامۀ اشغال می شود و آمریکا نیز بلافاصله یک حاکم مدنی (پل برمر) را در عراق روی کار می آورد. برمر در ابتدا اعلام کرد که می خواهد مجلس مشورتی تشکیل دهد. بدین معنا که عراقی ها می توانند به برمر در ادارۀ کشور مشورت بدهند. متعاقب مخالفت آمریکا، مجلس الحکم (شورای حکومتی) در برابر مجلس مشورتی تشکیل شد. درست است که مجلس الحکم را آمریکا شکل داد اما آمریکا ساختاری اینگونه نمی خواست. آمریکا خواهان آن بود که 25 نفر از رهبران عراق به آن مشورت بدهند و حق بازگشت به حزب را نداشته باشند و از طرفی می خواست انقطاعی میان مردم و حزب نیز ایجاد کند.
انتخابات در عراق به زعم آمریکا می بایست در 2008 انجام می شد، آمریکا نمی خواست در آنجا انتخابات به این زودی ها برگزار شود. از طرف دیگر مردم عراق به دنبال این بودند که در مقابل تشکیل حکومت آمریکایی، حکومتی عراقی شکل بدهند. کشوری که تازه اشغال شده بود و می خواست خودش نظام سیاسی اش را شکل بدهد در مقابل آمریکا با یک برنامه ریزی حساب شده و حضور گسترده نظامی مانع از آن می شد.
از طرفی در انتخابات اول و در تشکیل پارلمان در دولت دائمی، خیلی از افرادی که در دوره دوم حضور داشتند، انتخابات را تحریم کرده بودند. اما همۀ تلاش این بود که همۀ جریانات سیاسی ولو آنهایی که حالت عناد دارند، باید حضور داشته باشند.
آیا وارد کردن این عناصر خود تهدید نمی تواند باشد؟
طبیعتاً در یک نگاه کلی روند سیاسی به سمت مثبت است. حتی آنهایی که مشی مسلحانه دارند وارد حاکمیت می شوند. همه تلاشها به این بود که حکومت عراقی اگر چه جمعی متکثر است اما برمبنای انتخابات و توافق باشد. دولت اکثریت را در اختیار دارد و برای آنکه سایر مجموعه ها در تعارض قرار نگیرند، جمع بندی رهبران اینست که با هم توافق داشته باشند. این اتفاق در داخل عراق افتاده و حاکمیت شکل گرفت تا اینجا برای عراق قابل قبول است.
اما نکته ای که قابل قبول نیست اینست که حضور این نیروها به رغم پذیرش قانون و قرار گرفتن در مسئولیت حکومتی، اقداماتی مغایر منافع ملی کشور در پیش گرفته اند که اصلاً قابل قبول نیست. در اینجاست که دستگاه قضایی وارد شده و برخورد می کند. این شامل همه کسانی می شود که در تشکیلات حکومتی قانون را پذیرفته اند و مسئول هستند به اینکه قانون اساسی را اجرا کنند. اگر بخواهند خارج از آن برخورد کنند با برخورد قضایی روبرو خواهند شد. تا به اینجا مسیر فرایند سیاسی در عراق مبتنی بر واقعیت ها بوده است. اگر چه باید این واقعیت را بپذیریم که دخالت اشغالگر، دخالت کشورهای منطقه که موافق تغییر شرایط در عراق نبودند، تاوان سنگینی را برای ملت عراق به همراه داشته است. از این رو حاکمیت تلاش کرده است که توافق را در درون خود ایجاد کند. به همین جهت ارزیابی من اینست که این روند رو به جلو در حقیقت مدار قانون گرایی در عراق را بیشتر خواهد کرد. در مورد آقای هاشمی آنچه که شنیده می شود اینست که تعدادی از افراد وی را که دستگیر و آنها اعتراف کرده اند که در چند عملیات به رهبری هاشمی شرکت داشته اند.
عراق برای همسایگان بسیار مهم است و خصوصاً برای ایران و سوریه. رابطۀ سوریه با عراق در مقطعی دچار تنش بود، تحولات سوریه تا چه میزان بر عراق تأثیر داشته باشد؟ عراق چه کمکی می تواند به سوریه بکند؟
یکی از مشخصه های عراق جدید ارسال سیگنال های مثبت به کشورهای منطقه به ویژه کشورهای همسایه است. این سیگنال ها امروز دیده می شود و به نظر می رسد اگر در بغداد حاکمیت با رأی مردم در این کشور شکل گیرد، حکومت عراق به دنبال ایجاد رابطۀ خوب بر مبنای حسن همجواری و اعتماد متقابل با کشورهای همسایه خواهد بود. این اراده در میان رهبران عراق برای توسعه رابطه با کشورهای همسایه از جمله ایران و کویت دیده شده است. عراق جدید به دنبال تهدیدزایی نیست. اینکه دولت عراق به سمت کشورهای منطقه دست دوستی دراز می کند و خواهان بازسازی و مشارکت در سازندگی است، موید این امر است. در مورد رفتار عراقی ها با سوری ها به نظرم در چارچوب منافع ملی خوب عمل کرده اند.
در یک مقطعی به زعم دولت عراق، سوریه متهم به دخالت های امنیتی بود. در همان مقطع عراقی ها این موضوع را به سازمان ملل ارجاع دادند. اما در شرایط کنونی آنچه که در سوریه در حال وقوع است از دید رهبران عراق نه به مصلحت مردم سوریه است و نه مردم عراق. چون مردم عراق همگام و همسو با خواسته های مشروع مردم سوریه هستند اما حرکتی که در حال حاضر در سوریه در جریان است و امروز اقدامات تروریستی نیز بدان افزوده شده و حمایت های خارجی در آن مشهود است و آمریکایی ها نیز به طور مستقیم و غیرمستقیم در حال فشار وارد کردن هستند، این نوع فشارها برای به اسقاط کشاندن نظام حاکم بر سوریه است و خواستۀ مردمی نیست. مردم به دنبال اصلاحات هستند و دولت سوریه در راستای اجرای اصلاحات گام بر می دارد.
مردم عراق از خواستۀ به حقِ مردم سوریه دفاع می کنند اما از دخالت های خارجی و اقدامات بیگانگان در داخل سوریه حمایت نمی کنند. اگر فضای سوریه ناامن شد، طبیعی است که به عراق نیز تسری می یابد. عراقی ها از منظر منافع ملی خود و هم از منظر اینکه مداخله بیگانه به نفع منطقه نیست، مخالف دخالت بیگانگان در سوریه هستند.
با وجود همۀ مشکلاتی که عراقی ها در داخل کشورشان دارند، موضع آنها در قبال سوریه نشان داد که عراقی ها می توانند به عنوان بخشی از راه حل مشکلات منطقه به حساب آیند. به همین خاطر با تلاشهایی که عراق انجام داد، توانست سوریه را یک گام به سمت تفاهم ببرد. نقش آفرینی عراق در سطح منطقه با سوریه آغاز شد اما می تواند شروع خوبی داشته باشد. از این رو موضع گیری عراق در قبال سوریه قابل درک است. از زمان ورود ناظران اتحادیه عرب تاکنون چندین انفجار در سوریه اتفاق افتاده است. پیام خطرناک این اتفاقات و توسعه بحران و ناامنی در سوریه به معنای احتمال مداخلۀ خارجی در این کشور است. از این جهت موضع عراقی ها موضع درستی است و مبتنی بر مصالح مردم در منطقه و منافع ملی خودشان است.
چرا برای بسیاری از کشورهای منطقه از جمله عربستان؛ قطر و امارات نزدیکی عراق به ایران، ناراحت کننده است؟ تحلیل رسانه های غربی و عربی اینست که آمریکا با خروجش، عراق را دو دستی تقدیم ایران کرد. آیا این تحلیل واقعیت دارد؟ و نگرانی کشورهای عربی منطقه در قبال این نزدیکی ایران با عراق چگونه است؟
روابط دو کشور ایران و عراق در چارچوب چند مولفه اساسی است. سوالی که مطرح می شود اینست که آیا یک رابطه ویژۀ خاصی بین دو کشور برقرار است؟ من تصور می کنم که چنین رابطه ای وجود ندارد. روابط ایران و عراق مبتنی بر برخی مولفه هاست: وجود منافع مشترک بین دو ملت که عبارتند از استقلال، شکوفایی و سازندگی و امنیت که مجموع اینها خواست دولت، ملت و مردم دو کشور است. از منظر منافع ملی یک عراق ناامن بهانه می دهد برای ادامۀ حضور اشغالگر، پایگاه تروریسم، تسری این ناامنی به منطقه. عراق ناامن مانع از برقراری ارتباط با همسایگان می شود.
دوم، مشترکات فرهنگی، دینی و روابط کهن تاریخی دو ملت. ایران هم با شیعیان و هم با اهل سنت عراق، اشتراکات فرهنگی و مذهبی دارد.
سوم، ظرفیت های ممتاز همکاری بین دو کشور است. 1400 کیلومتر مرز مشترک، 7 گذرگاه رسمی عبور، 14 بازارچه فعال اقتصادی. ایران بعد از جنگ تجربۀ خوب سازندگی در جنگ دارد که می تواند آن را به عراق منتقل کند. ایران امن ترین، کوتاه ترین، اقتصادی ترین و پایدارترین مسیر برای ترانزیت عراق است. از ظرفیت های دیگر وجود 6 امام همام در عراق است و در نهایت همکاریهای گردشگری و تبادل توریسم مذهبی.
ارادۀ رهبران دو کشور در توسعۀ همکاریها نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. جمهوری اسلامی ایران، از دورۀ فعالیت معارضین علیه صدام، به این ملت خدمت می کرد، در زمانی که جنگ به ایران تحمیل شد، نزدیک به 2 میلیون عراقی در ایران ساکن بودند. این پتانسیل ها باید به همکاریهای راهبردی تبدیل کند. اما آیا همۀ اینها بدان معناست که ایران، عراق را بلعیده است؟ این تصوری است که افراد مخالف تغییر در عراق آن را القاء کرده اند. در طول این چند سال همواره این موضوع مطرح بوده که ایران مداخله کرده است. این فضای روانی دو هدف را دنبال می کرد:
اول انفصال روابط دو کشور و دوم جداکردن مردم و دولت عراق از حمایت های جمهوری اسلامی از طریق جوسازی. دیگران می دانند با توجه به توانمندی ها، موقعیت ژئوپولیتیک، ژئواکونومیک و استراتژیک که امروز میان دو کشور وجود دارد، ایران و عراق می توانند در قالب یک پیمان منطقه ای نقش آفرین باشند.
در سطح کشورهای منطقه نیز نگرانی آنها نه به دلیل حضور ایران در عراق بلکه به دلیل تغییر سیاسی است که در عراق اتفاق افتاده است یعنی تبدیل عراق از یک رژیم دیکتاتور به یک رژیم منتخب. کشورهایی که فاقد دمکراسی هستند، نگرانی آنند که نسیم دمکراسی در عراق به کشور خودشان وارد شود.
آخرین وضعیت اردوگاه اشرف چگونه است؟
در مورد پادگان اشرف، آن چیزی که دولت عراق اعلام کرده  اینست که آنها امکان باقی ماندن در عراق را ندارند. طی 4 ماه آینده با برنامه ها و تصمیمات دولت عراق، مسئله پادگان اشرف حل خواهد شد. عزم دولت عراق اینست که این مسئله هرچه زودتر با انتقال آنها حل شود. مسئله سران جنایتکار این گروه با این افراد جداست. موضوع فعلی، مسئله افراد فریب خورده و نادمی است که از دیدگاه دولت عراق می توانند به کشور ثالثی بروند و جمهوری اسلامی ایران نیز اعلام کرده است که آنهایی که نادم اند می توانند برطبق رأفت اسلامی به کشور بازگردند. طی این چند سال نزدیک به 700 نفر به ایران بازگشته اند. اما تسلط سرکردگان این گروه برای ممانعت از بازگشت این افراد همچنان وجود دارد. اما در مجموع تقاضای زیادی برای بازگشت به کشور وجود دارد. دولت و مردم عراق نیز این گروهک را تروریستی می داند. حتی هرساله وزارت خارجه آمریکا نیز نام گروهک منافقین را به عنوان سازمانی تروریستی در لیست سیاه قرار می دهد.

26349

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 193672

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام US ۰۷:۵۶ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶
    2 0
    راستی کیهان چه پاچه ای گرفته از شما
  • بدون نام IR ۰۸:۱۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶
    3 1
    این آقای سفیر ما شااله چه قدر بی طرفانه در مورد کشور میزبانش اضظهار نظر کردند به نظرم آقای مالکی باید ایشون را به عنوان مشاور سیاسی انتخاب میکردند.به همه تاخته به جز مالکی !
  • بدون نام US ۱۳:۳۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶
    0 0
    تحلیل بسیار جامعی بود.
  • بدون نام US ۱۳:۳۳ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶
    0 0
    آقای کاظمی قمی یکی از کسانی است که امریکا رو تو عراق زمینگیر کرد. دمش گرم
  • سعادت فر US ۱۳:۳۴ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶
    1 0
    نمی دونم که ما در عراق توانسته ایم همه اهداف خود را محقق کنیم یا خیر اما به گمانم فارغ از تعصب و باید ها و نباید ها آنچه که ما در عراق به دست آوردیم از آنچه که آمریکایی ها به دست آوردند بسیار بیشتر بود.
  • بدون نام US ۱۳:۳۵ - ۱۳۹۰/۱۰/۲۶
    2 0
    ایران کارنامه موفقی تا این لحظه در عراق داشته است. امیدوارم بعد از این همه موفق باشد.