با انتخاب محمدباقر قالیباف شورای شهر و شهرداری فصل تازه ای را آغازکرده اند. در این نوشته بر نقش نظارتی شورای شهر و به خصوص ریاست احمد مسجد جامعی به عنوان یک رجل سرشناس فرهنگی و سیاسی تاکید شده است.

انتخاب محمدباقر قالیباف به عنوان شهردار تهران، فصل تازه‌ای در شهر تهران گشوده شده است. رقابت بین دو مدیر باتجربه به رغم چالش‌هایی که در چند هفته اخیر به‌وجود آمده بود، به پایان رسید. به گمان نگارنده اصلاح‌طلبان نباید از انتخاب آقای قالیباف  چندان ابراز ناراحتی کنند. اگرچه گزینه آن‌ها مدیری باتجربه و تازه‌نفس بود و می‌توانست برنامه‌هایی را که برای شهر داشتند، با اطمینان افزون‌تری به پیش ببرد، اما وقتی جریان اصلاحات در چینش مهره‌های شورای شهر، چهره‌ای شاخص همانند دکتر ابراهیم اصغرزاده را به کناری می‌نهد و بر نیروهای درجه دو و سه تکیه می‌کند،  که اصو ل اولیه اخلاقی ، نه اصول اولیه کار جمعی و سیاسی ، را رعایت نمی کنند ،باید هم در چنین مرزهایی از ناحیه بعضی مارادوناهای طیف خود، چنین گل‌های درخشانی بخورد.

بعضی در تحلیل عدم پیروزی محسن هاشمی نام و انتسابش به خاندان هاشمی را به عنوان نقطه ضعف و یکی از عوامل شکست مطرح کردند، در حالی که به گمان نگارنده هر چهره‌ای غیر از آقای هاشمی در برابر قالیباف قرار می‌گرفت، رای کمتری می‌آورد. در واقع قوت و کارنامه آقای قالیباف  در تهران بود که موجب پیروزی او شد.

شهردار شدن آقای قالیباف در نگاه کلان و از زاویه مصالح ملی کشور برکاتی دارد که شاید حذف او نداشت. ما در ایران بیش از همه‌چیز به تعادل حضور مدیران در دو طیف اصلی اصلاح‌طلب- اصولگرا نیازمندیم که بتوانیم این دوران را با کمترین تنش سپری کنیم و شهردار شدن آقای قالیباف بخشی از این تعادل  و توازان را به سپهر سیاسی ایران بازمی‌گرداند.


مهم‌ترین پیام تمرین همکاری دو نگاه مختلف و متفاوت است که در صورت تدبیر و تمشیت درست امور می‌تواند گامی به جلو برای شورا به حساب‌ آید. نکته مثبت دیگر حفظ عزت نفس مدیری است که در هشت سال گذشته خدمات انکار‌ناپذیری را برای شهر تهران انجام داد. این‌گونه، آقای قالیباف که تمامی جناح‌ها در توانمندی و قابلیت‌های اجرایی او کمتر تردیدی دارند، بازگشتی دوباره خواهد داشت و تازه‌نفس‌تر از گذشته خدماتش را پی خواهد گرفت، وطبیعی است که در این دوره باید سعی کند بر برخی اقداماتی که انتقادات تندی راهم به شیوه مدیریت او شده است ، رفع و رفو کند. ما باید بیاموزیم که حذف در تمامی این سال‌ها نتیجه خوشایندی دربر نداشت و نیروهای مقابل را به جای همراهی به سمت کینه‌کشی و مقابله کشاند. و کینه عمیق هم به گفته شکسپیر در نمایشنامه ریچارد دوم زخم عمیق می آورد و درمان و علاج این زخمها به آسانی و بی هزینه و رنج میسر نخواهد شد. متاسفانه در تمامی این سال ها مشکل آنجا شروع می‌شود که جریان راست برای حذف نیروهای توانمند و مدیران برجسته جریان اصلاح‌طلب به شیوه‌های ناجوانمردانه‌ای چون تهمت و افترا و زندان و بگیر و ببند متوسل می‌شود (مثل ماجرای غلامحسین کرباسچی که بهانه برای دستگیری و به زندان افکندن او و مدیرانش مرغ پخته را هم به خنده وامی‌دارد)، یا با فشار بر مدیران آن‌ها را به کناری می‌زند (حذف محسن هاشمی از مترو)، اما نیروهای اصلاح‌طلب حداقل این حسن سابقه را دارند که در رقابتی مردانه و شانه به شانه یا به رقیب می‌بازند، یا این‌که برنده میدان می‌شوند.
کار مردان روشنی و گرمی است
کار دونان حیله و بی‌شرمی است

اما این انتخاب، آزمونی مهم را فراروی برجسته‌ترین چهره شورای شهر تهران می‌نهد؛ احمد مسجدجامعی به گمانم اکنون در قامت یک رجل سیاسی - فرهنگی در سپهر سیاسی ایران مطرح شده است. او با به دست آوردن جایگاه ریاست شورای شهر، می‌تواند اعتباری تازه به این جایگاه و این نهاد ببخشد و آن را از وضعیتی آونگی و نهادی درجه دوم و سوم و آویزان به مقام شهرداری به مرتبتی در شأن و نامش ارتقا دهد. مسجدجامعی در چند سال اخیر و به‌خصوص بعد از انتخابات 88 توانست خود را به عنوان تکیه‌گاه بسیاری از اهل فرهنگ و هنر مطرح سازد و از همین زاویه و به دلیل توانایی و ظرفیت بالایی که در او وجود داشته و دارد، افق‌های تازه‌ای را روی فضای فرهنگی شهر گشود. اکنون که او در کسوت ریاست شورای شهر نشسته است این ظرفیت را دارد که شورا را به نهادی ناظر و واقعی بر کارهای شهرداری تبدیل کند  و در کنار آن با تکیه بر تمامی اعضای شورا و ایجاد وفاق در دو جریان اصلی، نقشی را ایفا کند که آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در دوران ریاست مجلس خود ایفا کرد.

مسجدجامعی انسانی پاکدست ،با صبری و شکیبایی مثالزدنی،فروتن و صافی اعتقاد و به قول معروف سیرخورده است و همین ویژگی  از خصایص کمیاب در این دوره و زمانه است. در دوره‌ای که گرسنگان بسیاری در کمین چنین سمت‌هایی هستند، این پست ریاست شورای شهر تهران است که از اعتبار او بهره می‌برد و خود را برمی‌کشاند و چه خوب است که تمامی پست‌های این مرز و بوم به گونه‌ای باشند که فرد به پست اعتبار دهد و نه پست به فرد.

تجربه آقای مسجدجامعی در شش سال اخیر شورای شهر، دوران وزارت ارشاد و نیز دانشش در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی شهر به همراه شناختی که او از ظرفیت‌های مدیران مختلف و کارشناسان گوناگون در سطوح متفاوت داشته و دارد، بدنه نرم‌افزاری قدرتمندی را در اختیار او قرار داده و می‌دهد تا به واسطه آن بتواند برنامه نظارتی، هدایتی کاربردی و کاملی را برای نظارت کمی و کیفی بر روند اجرای مصوبات شورای شهر و شهرداری تهران تدارک ببیند.

او این ظرفیت را دارد و البته باید همکاری اعضای شورا و همدلی آن‌ها نیز رفیق راهش باشد تا چهار سال بعد و همزمان با انتخاب شهرداری دیگر در رسانه‌ای به نقل از یکی از اعضای برجسته و سابق شورای شهر تهران نخواند«شورای چهارم شهر ورشکسته‌ای را تحویل خواهد گرفت. بی‌انضباطی مالی، بدهی سنگین شهرداری به پیمانکاران،‌ میلیون‌ها متر مربع تراکم سیار پیش‌فروش‌شده و پروژه‌های نیمه‌کاره، تراز پرداخت‌های منفی، فروخته شدن بخش اعظم املاک و دارایی‌های شهرداری، که همه با نظاره‌گری شورای سوم انجام شده است.» (از گفت‌وگوی ابراهیم اصغرزاده با نشریه آسمان - شماره 58- شنبه 16 شهریور1392).

توضیح:این یادداشت در روزنامه بهار روز سه شنبه 19 شهریور منتشر شده است

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 312323

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۱:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۹
    8 1
    این جمله رُ که خوندم دیگه ادامه ندادم "اما وقتی جریان اصلاحات در چینش مهره‌های شورای شهر، چهره‌ای شاخص همانند دکتر ابراهیم اصغرزاده را به کناری می‌نهد و بر نیروهای درجه دو و سه تکیه می‌کند" شما شورای اول کامل یادت رفته که همین آقای شاخص نابودش کرد.
  • بی نام A1 ۰۵:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۰۳
    5 0
    کلا کسی که منافع فردی و حزبی را جایگزین منافع ملی کنه از هر طیف و گروهی باید طرد بشه. ولی حرف هم باید از اول یکی باشه نه رنگارنگ.