۰ نفر
۱۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۳:۰۵

روز دوم جشنواره، روز خوبی نبود. در واقع روز فاجعه‌باری بود در حوزه انتخاب فیلم‌هایی که مجوز حضور در جشنواره امسال را گرفتند. آیا این قضاوت، بی‌رحمانه است؟ فرض کنید که بی‌رحمانه است از طرف ِ نه یک منتقد یا روزنامه‌نگار و نه حتی یک عشق ِ فیلم ِ سال‌های دور و نزدیک، که از طرف ِ صرفاً تماشاگری که راهش به کاخ جشنواره افتاده است و دیگر سرسام گرفته و در ساعت 2 بامداد دارد مثل آن بیمار مطب دکتر کالیگاری، کابوس‌هایش را نشان‌تان می‌دهد.

اگر «قصهها»ی رخشان بنیاعتماد را منها کنم از این قضاوت و تا حدی هم «زندگی جای دیگریست» منوچهر هادی را[که ملودرامی قابل تحمل بود و نه درامی قابل تأمل]، چه باید بگویم درباره باقی ماجرا؟

«قصهها» به رغم تفاوت آرای منتقدان دربارهاش،از خوب گرفته تا متوسط، فیلم شسته رُفتهای بود از فیلمسازی که قصهگویی را خوب بلد است و تماشاگر را هم آزار نمیدهد. از نظر من که بهترین کار بنیاعتماد بود که هم گزارشی کامل و منحصر به فرد از زمانه را با خود داشت و هم بازیهای فوقالعاده و هم فیلمساز، کارنامه فیلمسازیاش را خلاصه کرده بود در این فیلم و آخر قصهی شخصیتهایی را که در فیلمهایاش دیده بودیم، نشانمان میداد. در یک کلام، فیلمی بود از رخشان بنیاعتماد که حتی برای تماشاگری که آثارش را از اول دنبال نکرده، جذاب است و حتماً هم در گیشه موفق. بنیاعتماد بعد از سالها به صحنه برگشته و هنوز هم در سینمای ایران، سینماگری برجسته است.

«روزگاری عشق و خیانت» داود بیدل، فیلمیست که ظاهراً میخواهد متعلق به سینمای قصهگو باشد اما صرفاً اثری سفارشیست که تفکر غیرسینمایی سازمان سینمایی پیشین را به نمایش میگذارد که تصور میکردند هنر، مثل خبر، گلولهایست که به سمت مغز تماشاگر شلیک میشود و فقط مهم این است چطور شلیک شود! فیلم، بازیگران خوبی دارد که نقشهایی را که قبلاً درخشان بازی کرده بودند این بار بد بازی میکنند. فیلمنامه، متنی توضیحیست با دیالوگهایی فاقد انعطاف که فقط برای پر کردن فاصلهی میان توصیفات صحنه، شکل گرفتهاند و مدعی تاریخنویسی هم هست که تاریخنویسیاش شبیه فیلمفارسیهای اوایل انقلاب است که ژانر «ساواکی-طاغوتی» را بنیان نهادند و همان عرقخورها و کلاهمخملیهای نامرد کافهها را، لباس شیک تنشان کردند و دستشان جای چاقو، اسلحه دادند تا نقش ایادی پهلوی دوم را بازی کنند.

«زندگی جای دیگری‌ست» بازیهای خوبی دارد و قصهاش را هم خوب اما کشدار تعریف میکند و داستانی به شدت تکراری را، روایت. ملودرامی قابل تحمل است با حداقل ِ سینما از لحاظ زیباشناسی تصویری اما لااقل با تماشاگر عام روراست است و ادعای حرفهای خیلی فلسفی-اجتماعی-سیاسی را ندارد. فیلم هادی، فیلم راستگوییست.

«مردن به وقت شهریور» هاتف علیمردانی، یک فیلم تینیجری بد است از همان جنس، که اغلب تابستانها، در هالیوود به آن میگویند«غذای ماندهی یخچال» و ارزان ساخته میشوند و گاهی هم[البته به ندرت] فروش متوسطی دارند اما بیشترشان، حرفی برای گفتن در گیشه ندارند چون نه داستان تازهای دارند نه بازیهای قابل قبولی و نه کارگردانی استانداردی.حضور چنین فیلمی در جشنواره، شگفتآور است چرا که حتی به اندازه همتاهای امریکایی خود هم که اغلب سعی میکنند با آمیختن سینمای دلهره یا وحشت، از آب گلآلود اکران اوایل تابستان ماهی بگیرند، جذابیت ندارد.

«ملبورن» نیما جاویدی، فیلمیست رونویسی شده از روی «جدایی نادر از سیمین» که «آزار تماشاگر» را با «تعلیق» اشتباه گرفته و آدمهایش درست تعریف نشدهاند و اتفاقها، از عنصر باورپذیری عاری هستند. چه میتوان گفت درباره اثری که هر وقت شخصیت مردش نمیداند چه کند، با خونسردی سیگاری روشن میکند تا سیگار، مشکل قصه را حل کند و شخصیت زنش، دائم، عکسالعملهایش در قبال حوادث یکسان، در حال تغییر است بدون هیچ تعریفشدگی در داستان. به نظرم یک نفر باید به نویسنده ملبورن گوشزد کند که در مدرنترین و حتی شخصیترین آثار سینمایی جهان هم، نویسندگان برای نفس کشیدن تماشاگر و گریزش از شرایط غیرقابل تحمل، بزنگاههایی را در متن پیشبینی میکنند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 336358

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۴
    2 2
    متاسفانه در هردوره اي از جشنواره بين المللي فيلم فجر (كه بين المللي بودنش جاي بحث دارد)با تغيير مديران ومخصوصاً دبيران آن جشنواره كه اين تغيير دبيران هم خود حكايتي دارد وهركس كه مي آيد براي اينكه به مديران وفيلمسازن خوشخدمتي كرده باشد يكسري سياست وقوانين به سليقه خود وضع ميكنند واين برخورد سليقه اي دبيران در هر دوره اي از ارزش حرفه اي بودن آن ميكاهد مخصوصا در اين دوره از جشنواره (سي ودومين جشنواره فيلم فجر) كه با تغيير دولت برگزار ميشود متاسفانه خيلي نسبت به دوره هاي قبلي ،سطح حرفه ايش پايين آمده ودبير محترم جشنواره كه شخصيت ويژه اي بين هنرمندان دارد نخواسته خودش را خراب كند وسعي كرده دل همه طيف فيلم سازان را بدست بياورد واين منجر به پايين آمدن سطح جشنواره شده است وخارج شدن از استاندار وحرفه