روز نهم، روز پردست‌اندازی برایم بود و معیشت، نشست جای کاخ جشنواره و فیلم افخمی را که فیلم اول صبح بود ندیدم. بعد معیشت، دوباره زنگ در را زد تا فیلم«دو ساعت بعد،مهرآباد»علیرضا فرید را هم نبینم همچنان که «ماهی و گربه» شهرام مکری را. البته گفته‌اند که فیلم مکری را در سانس فوق‌العاده روز دهم به سالن اصلی می‌آورند اگر بیاورند.«خواب‌زده‌ها»ی فریدون جیرانی، واپسین فیلم ندیده‌ی من بود.

شایعهای پخش شد که میخواهند «آشغالهای دوستداشتنی» را در سانس فوقالعاده نشان بدهند که مشخص شد همیشه پای شایعهای در میان است. سَر ِ شام میگفتند که قبلاً وقتی که جامعه سینمایی یکصدا فیلمی را میخواستند، در جشنواره پخش میشد چون قبلیها شهامت کنار آمدن با اعتراض را داشتند اما این شهامت در فعلیها نیست. به گردن گوینده! من که شخصاً فکر میکنم که فعلیها خیلی شهامت دارند که از افکار عمومی وحشتی ندارند. به هر حال سال بعد،«آشغالهای دوستداشتنی» را میبینیم و از خودمان میپرسیم مگر این فیلم چه مشکلی داشت؟ همان طور که امسال از خودمان پرسیدیم فیلمهای روحالله حجازی و کیانوش عیاری چه مشکلی داشتند که سالهای قبل، قیچی شدند اما سال بعد که این فکر میکنیم همان پشت ِ میزنشینی که حالا برای سینما قیافه میآید، به جای کاخ جشنواره دارد در سوپرمارکتاش قدم میزند و یاد زمانی میافتد که به اتکای قدرت ِ میز، دهان ملتی را صاف کرده بود و با مشتریهایاش گرم میگیرد که«نه آقا، مگر این کشور درستشدنیست؟! من خودم از اول هم مخالف بودم.الان هم خانوم،بچهها کانادا هستند من هم میروم. جای ماندن که نیست اینجا! هیچ کس نمیتواند دهن باز کند» و میشود اپوزیسیون! میگویید نه، ببینید!

«آذر،شهدخت،پرویز و دیگران» را ندیدم اما بعضی میگفتند که فیلم خیلی خوبیست و بعضیها هم میگفتند این فیلم افخمی فقط بازیهای خوبی دارد و از جمله از بازی فخیمزاده خیلی تعریف میکردند. در مورد فیلم جیرانی، کسی نظر مطلوبی نداشت و فقط بعضی در دفاع از جیرانی میگفتند که خودش هم گفته که این فیلم را نمیخواهد به جشنواره بیاورد اما اصرار کردهاند که باشد که معلوم نیست این اصرار برای چه بوده و در مورد کسانی که اصرار دارند باشند، معکوس عمل میکند. آدم یاد ابوالهول داستان ادیپ و اکوان دیو قصه رستم میافتد که کارشان برعکس عمل کردن بود.

«آرایش غلیظ» حمید نعمتالله به شدت تشویق شد اما من از نیمهی دوم فیلم که بهداد میفهمد که رضایی او را به برقنورد فروخته، خوشم نیامد چون به نظرم آمد که فیلم،«زیرژانر»ش را عوض کرد و به سراغ فیلم جادهای و پایانهای آن گونه رفت و از شیوه حقهبازی از نوع امریکایی جدا شد و در نتیجه فیلمی که تا سکانس چک کردن موبایل رضایی توسط بهداد، ریتم خیلی خوبی داشت و روایتاش، روان و بدون اشکال بود، یک دفعه از خردهروایت خالی شد و ریتماش کند و کسالتبار شد. فیلم، بازیهای خیلی خوبی دارد. کارگردان هم به آن نوع فیلم ِمورد علاقهاش که آمیختگی ِ«نوآر» و «وسترن شهری»ست خیلی نزدیک شده اما حیف که در فیلمنامه، فیلم ناگهان دچار مشکل میشود. فیلم البته در گیشه خواهد فروخت.

«فرشتهها با هم میآیند» حامد محمدی، کمدی آرامیست درباره زندگی یک طلبه جوان با بازی جواد عزتی که زنش سه قلو به دنیا میآورد و او هم برای تأمین زندگی بچهها به آب و آتش میزند. اَُفت ریتم در میانهی فیلم و داشتن چند پایان[هر بار ما تصور میکنیم فیلم تمام شده اما از نو شروع میشود ] به آن ضربه زده. جواد عزتی، پیش از این هم در نقش یک روحانی، در تلویزیون بازی داشته و اینجا هم روان بازی میکند.فیلم در اکران عمومی مطمئناً زمین نخواهد خورد چون بندبازی و پشتکبارو ندارد و خیلی ساده و قابل درک برای همه اقشار جامعه، به پیش میرود و پایان مییابد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 337665

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 7 =