«به یاد بسپار که آدم خوش معامله شریک مال مردم است. (The good paymaster is lord of another man's purse) اگر خوشنام و امین باشی میتوانی با شش پوند موجودی، حق استفاده از صد پوند در سال را به دست آوری» (بنجامین فرانکلین (Benjamin Franklin, 1706-1790) ـ چهرهای که قرنهاست بر روی اسکناسهای صد دلاری نقش بسته ـ دانشمند، ناشر، طبیعیدان، مخترع و سیاست مدار آمریکایی است که در شکلگیری آمریکا به عنوان یک کشور و یک ملت مستقل و تدوین بیانیه استقلال نقش مهمی داشت و یکی از افرادی بود که قانون اساسی را امضا کرد. به نقل از ماکس وبر (1374).
میتوان ملاحظه کرد که چگونه فرانکلین به سادگی یک توصیه اخلاقی را به منافع اقتصادی آن مرتبط میسازد و فضیلت امانتداری را به عنوان یک عامل مؤثر بر کسب منفعت شخصی ـ هدف نهایی اقتصاد کلاسیک ـ معرفی مینماید. بنابراین هنگامی که از اخلاق و اقتصاد سخن به میان میآید و به طور خاص آثار اقتصادی مقوله فلسفی ـ مذهبی اخلاق مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، نه تنها راه به بیراهه نرفته است بلکه شاید بتوان ادعا کرد که یکی از اساسیترین مسائل اقتصاد مطرح شده است اما باید اذعان داشت که قدم نهادن در این مسیر نیازمند تلاشی محتاطانه و نگرشی ژرف از سوی صاحبنظران و اندیشمندان این شاخه از علوم اقتصادی است و سطحی نگری در این جهت میتواند نتایج گمراه کنندهای را به دنبال داشته باشد.
اگر اخلاق را به تعبیر فلاسفه اسلامی مانند ابن مسکویه رازی (قرن چهارم هجری قمری)، خواجه نصیرالدین طوسی (قرن هفتم هجری قمری)، ملاصدرا (قرن یازده هجری قمری)، فیض کاشانی (قرن یازده هجری قمری)، علامه بحرالعلوم (قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری) و ملامهدی نراقی (قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری)، حاجی خلیفه (قرن یازدهم هجری قمری)، مجموعه «ارزشهای ذهنی» بدانیم یا آن را به تعبیر فلاسفه غربی مانند سقراط (قرن پنجم پیش از میلاد)، ارسطو (قرن چهارم پیش از میلاد)، ژکس (1357) فرانکینا (1376) مجموعهای از «ارزشهای رفتاری» بینگاریم و یا به طور کلی به تعبیر آیتالله مطهری (1368) «علم زیستن یا چگونه باید زیستن» بدانیم، بر پایه چرخه ظهور و تدوام هنجار، اخلاق منشاء ارزشهای درونی و به عبارتی خاستگاه هنجار است.
پذیرش این اصل به ما کمک میکند تا با استفاده از نظریه هنجار ـ شبکه نشان دهیم که چگونه جوامع در برخورد با هنجارها در طیفی از جوامع کاملاً اخلاقی تا جوامعی کاملاً غیراخلاقی گسترده شدهاند و به طور کلی بر مبنای دو محور عدالت و شفافیت حقوق مالکیت در چهار ناحیه: 1) حفظ هنجار، 2) هنجار گریزی 3) تغییر هنجار 4) هنجار ستیزی قرار خواهند گرفت. (مؤیدفر، 1385)
آیا استقرار یک جامعه در ناحیه حفظ هنجار به مفهوم پایبندی اعضاء آن به هنجارها حاصلی به جز اخلاقی بودن جامعه در بر دارد؟ آیا جانْ مایه همه شاخصها و معیارهای سرمایه اجتماعی ریشه در عمل اخلاقی ندارد و به تعبیری روشنتر آیا عمل اخلاقی نتیجهای به جز انباشت سرمایه اجتماعی در پی دارد؟ (رنانی، 1386)
از سوی دیگر، بدون وجود مبادله هیچ رشد اقتصادی پدید نمیآید و بدون وجود اعتماد هیچ مبادله اقتصادی شکل نمیگیرد و رعایت هنجارهای اخلاقی نقطه آغازین شکلگیری هر گونه روابط اجتماعی اعتماد آمیز است. در واقع از طریق تحلیل رابطه اخلاق و اعتماد، مقوله فلسفی اخلاق به مدلهای رشد اقتصادی وارد میشود. در تحلیل نهایی با برقراری رابطه بین اخلاق و متغیر سرمایه اجتماعی، اخلاق به یک عامل مؤثر برای رشد اقتصادی تبدیل میشود که در قالب الگوی ریاضی سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی (رنانی، عمادزاده، مؤیدفر، 1385) که با استفاده از مدل فرانکوئیس (2000) تهیه شده، تأثیر اخلاق و سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی ایران ارزیابی شده است.
در این الگو نشان داده شده است که چگونه سرمایه اجتماعی با افزایش قابلیت اعتماد در افراد جامعه و پابندی آنها به تعهداتشان، زمینه حضور کارآفرینان را در عرصه تولید افزایش میدهد و از این طریق منجر به رشد اقتصادی میشود.
آزمون تجربی این مدل در ایران نشان میدهد که جامعه ایران طی دوره (83-68) اگرچه در کل جامعهای استقرار یافته در ناحیه حفظ هنجار و پایبند به ارزشها بوده است، اما روندی به سوی هنجار گریزی و هنجار ستیزی را طی میکند و از این رو آثار افول سرمایه اجتماعی در آن به چشم میخورد. همچنین تخمین رابطه سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی نیز با احتمال 95 درصد معنی دار بوده و نشان میدهد افزایش یک درصدی نرخ رشد سرمایه اجتماعی 01/2 درصد نرخ رشد اقتصاد را افزایش میدهد در حالی که این ضریب برای سرمایه انسانی 5/1 درصد است.
پژوهشگر و دارای دکترای اقتصاد