دعای عرفه یک زمینهای برای نهضت عاشوراست. برخی از دعاها برای جبران گذشته است که انسان سیّئات گذشته را با دعا ترمیم کند، برخی از دعاها آنقدر سطحش بالاست و گوهرش عمیق است که هم گذشته را ترمیم می کند، و هم آینده را می سازد.
سالار شهیدان، حسین بن علی بن ابیطالب (ع) مهمترین عنصر محوری دعای عرفه را در اوائل آن دعا یاد کرده است؛ و آن طرز سپاسگذاری است که ما خدا را چگونه شکر بکنیم، و در قبال چه نعمتی شکر بکنیم. انسان در برابر هر نعمتی موظف به سپاسگذاری است، فرمود: مَا بِکُمْ مِنْ نِعمَهٍ فَمِنَ الله (1). برخی ها روی نعمت های مادی خدا را می ستایند، و برخی ها روی نعمتهای معنوی؛ و جامع نعمت های مادی و نعمت معنوی، حکومت دینی و نظام دینی است. اگر حکومت دینی در یک جامعه ای مستقر شد؛ هم مواهب معنوی برای آن ملّت میسّر است، هم مواهب مادی.
وجود مبارک سالار شهیدان (ع) این عاشورا را با آن دعاها شروع کرده؛ و طرزی دعای عرفه اثر گذاشت که دعای عرفه امام سجاد (ع) هم از این موهبت تهی نیست! عنصر محوری دعای عرفه امام سجاد را همان عنصر محوری دعای عرفه حسین بن علی (سلام الله علیهم أجمعین) تشکیل می دهد. و آن این است که به خدا عرض می کند: خدایا! من سپاسگذارم که مرا قبلاً به دنیا نیاوردی. و اگر من در عصر جاهلیّت به دنیا آمده بودم، و خدای ناکرده وَثنی یا صَنمی زندگی می کردم و می مردم، چه میشد؟! تو را شاکرم که مرا به دنیا نیاوردی؛ اینقدر صبر کردی تا عصر جاهلیّت به عصر علم و تمدّن اسلامی تبدیل بشود؛ وحی ای بیاید، الهامی بیاید، حجاز را روشن بکند، جاهلیّت را رفت و روب کند، پیامبری مبعوث بشود، و زمینه ظهور حکومت اسلامی تشکیل بشود، در چنین فضائی مرا به دنیا آوردی، که من در فضای دین نفس می کشم.
آنها که قبل از انقلاب اسلامی زنده بودند؛ گرچه معذورند، ولی مأجور نیستند! آنها که آدم خوبی بودند، گناهی هم نکردند، لکن دست شان از انقلاب اسلامی کوتاه بود؛ از این مائده و مأدبه الهی محرومند. جوانهائی که قبلاً به دنیا آمدند و در همان دوران طاغوت رخت بر بستند، از بسیاری از فیوضات محرومند. ما که به لطف الهی در فضای حکومت اسلامی نفس می کشیم؛ درهای بهشت به روی ما باز است، درهای جهنّم بسته است؛ مثل ماه مبارک رمضان.
الآن اگر کسی بخواهد جزء رُهبانِ لیل و اُسدِ بِالنَّهار (2)باشد، یعنی راهب شب باشد و شیر روز؛ برای او کاملاً میسّر است. فضا آماده است، دولت و ملّت در خدمت اویند. و اگر خدای ناکرده بخواهد راه جهنّم را طی کند، فضا مناسب نیست... الآن درهای جهنّم بسته است؛ مگر کسی با فشار و قهر و تقلّب درِ جهنّم را باز کند! و درهای بهشت به روی مردم باز است، و بهشت رفتن بسیار آسان است.
دعا را با چیز دیگری مخلوط نکنید
...عرض میکند: خدایا! تو را شاکرم که در فضای حکومت دینی و نظام اسلامی مرا به دنیا آوردی، و من از این نظام برخوردارم. این به منزله واسِطَهُ العِقد این دعای عرفه است، که در پیشانی این دعا این جمله ها می درخشد. و وجود مبارک امام سجاد هم همین راه را طی کرده است؛ دعای عرفه را اصولاً برای ترغیب مردم به حکومت اسلامی خوانده است. در دعای نورانی وجود مبارک امام سجاد به عنوان دعای عرفه، آن هم همین مطلب کاملاً می تابد.
بنابراین در برگزاری دعای عرفه اوّلاً یک ترجم خوبی در اختیار نسل جوان قرار بگیرد و ثانیاً خواندن این دعا مَشوب با هیچ چیز نباشد! همانطوری که یک مداح یا روضه خوان در اثناء ذکر مصیبت، اگر دعا بخواند ناهماهنگ است؛ در اثناء دعا هم اگر کسی بخواهد مداحی کند، ناهماهنگ است. بگذارید دعا، دعا باشد؛ و مداحی، مداحی! مداحی را یا قبل انجام بدهید، یا بعد انجام بدهید؛ دعا را بگذارید خالصاً دعا باشد. و خیلی طولانی نباشد که افرادی مثل ما نتوانند شرکت کنند. هر کسی بتواند در این مائده الهی حضور پیدا کند، و خسته نشود؛ با آهنگ خوب هم بخوانند.
البتّه اگر اشعار دلپذیری که إنَّ مِنَ الشِّعرِ لِحِکمَه(3)؛ که به منزله ترجمه بخشی از فرازهای این دعاست، خوانده بشود، بی اثر نیست! چون در حقیقت معنای دعاست، تفسیر دعاست، ترجمه و شرح دعاست؛ بیگانه نیست.
رهبری عواطف و انگیزهها
...دیگر اینکه «دعا»، رهبری عواطف و انگیزهها را به عهده دارد. کاری می کند که از علم ساخته نیست، کاری می کند که از اندیشه ساخته نیست. و این بخش آنقدر مهم است که ما را قرآن و اهل بیت (ع) به این بخش فرا خواندند، زیرا سلاح ما در همین است. اینکه در دعای کمیل می خوانیم: وَ سِلاحُهُ البُکاء (4)، یعنی اگر کسی بخواهد با دشمن بیرونی بجنگد؛ هیچ چاره ای ندارد، جز از «آهن» استفاده کند. بخواهد با دشمن درون مبارزه کند، هیچ راهی ندارد مگر از «آه» استفاده کند.
این نفس را، این دشمن درون سرکش را آهن رام نمی کند. و ما هر چه می کشیم، از خودمان می کشیم! هیچ کس علیه ما قیام نمی کند. هر کس سقوط کرد، در اثر این نفس داخلی است! خود خواهی، خود پسندی، من برترم، من جاه طلبم؛ این انسان را به چاه می اندازد. هیچ کس دشمن ما نیست، مگر خود ما! و تنها عاملی که می تواند این دشمن قهّارِ بی مهر را، سرکشی اش را بر طرف کند، آه است و ناله است؛ و آن در دعا حاصل می شود. اینکه حضرت فرمود: وَ سِلاحُهُ البُکاء؛ نه یعنی اسلحه فقط گریه است! این یک سلاحی است که هم سلاح است، هم مرکب است، هم زاد است، هم راحله است.
سلاح آخرت هم همین طور است. سلاح آخرت؛ هم سلاح است، هم زاد است، هم راحله است، هم توشه است. هم سِلاحُهُ البُکاء، هم زادُهُ البُکاء، هم راحِلَتُهُ البُکاء، هم مَرکَبُهُ البُکاء. با این گریه هزارها برکت به دست می آید؛ و این گریه محصول دعاست، نه محصول دانش! محصول آن «انگیزه» است. و تنها مشکل تهاجم فرهنگی را حل نمی کند! بسیاری از مشکلات را دعا حل می کند. ما اگر اهل انگیزه باشیم، اهل دعا باشیم؛ هیچ مشکلی در مملکت نداریم. هر جا اگر اختلافی هست خدای ناکرده، در اثر خود خواهی است.
انسانی که آینده اش را بداند؛ یک وقتی می بینید که وضع عوض شد، می بیند که هیچ کسی را نمی شناسد، و در جائی است که برای او آشنا نیست. اصلاً نمی داند که مُرد! بعد از مدتها تازه می فهمد که مرد، و او را آوردند اینجا. و هر لحظه این در پیش است، معلوم نیست که کِی این به سراغ ما می آید! و اگر ما این را بدانیم، چیزی را که از ما گرفتنی است و ما را رها می کند، چه بهتر که ما او را رها کنیم!
در همان خطبه های نماز جمعه وجود مبارک حضرت امیر، وجود مبارک پیغمبر (ص) فرمودند که: چیزی که شما را رها می کند، شما هم او را رها بکنید. اِرفَضُوا هذِهِ الدُّنیَا الدَنِیَّهَ تارِکَهَ لَکُمْ قَبلَ اَنْ تَترُکَکُمْ. قبل از آنکه او شما را چُماله و مچاله بکند، بیندازد دور؛ شما بیندازید دور! و امّا این به معنای انزوای از دنیاست، نه انزوای از جامعه. همانها که این حرف را به ما آموختند، تا آخرین لحظه در خدمت مردم بودند. از مردم جدا شدن چیز بسیار بدی است، از دنیا جدا شدن چیز بسیار خوبی است. برای مردم کار کردن تا رضای الهی تأمین بشود، آخرت است.
در همین نهج الفصاحه آمده که وجود مبارک پیغمبر (ص) فرمود: آنکه به فکر تأمین معیشت خودش است از راه حلال، و زندگی اش را اصلاح کند؛ این مِنْ فِقهِ الرَّجُل است، هذَا مِنَ الآخِرَه؛ این دنیا نیست.
فرصتها را استفاده نکنیم دیگران استفاده میکنند
دعا این خصوصیّت را دارد؛ مخصوصاً آن بخش هائی که سالار شهیدان به ما می آموزد: خدایا! آن وقتی که من دارم، ندارم؛ چه رسد به چیزهائی که ندارم!! خیلی از چیزها را که ندارم؛ امّا آنهائی هم که دارم، مال من نیست! در هر لحظه می توانی بگیری. اِلهی مَنْ کانَتْ حَقائِقُهُ دَعاوِی فَکِیفَ لا تَکُونُ دَعاوِیهِ دَعاوِی (5). خدایا! من در حال غنا، فقیرم؛ چه رسد به در حال فقر!
دعا راهی است که نه بیگانه می تواند جلویش را ببندد، چون راه دل است؛ و نه تا حال توانسته اند. الآن هم به لطف الهی از راه دل و از راه دعا می شود آن کمبودها را ترمیم کرد. هم لغزش های گذشته را جبران کرد، هم زمینه را برای آینده فراهم کرد؛ و بهترین عامل دعاست، آن هم دعای عرفه.
و خود سالار شهیدان، حسین بن علی بن أبیطالب (ع) از همان اوّل برای اینکه در بهترین فرصت از مکه خارج بشود؛ به قصد عمرة مفرده مُحرِم شد، نه عمرة تمتّع! اصلاً حضرت به فکر عمرة تمتّع نبود؛ اینطور نبود که عمره اش، عمرة تمتّع باشد، قصد حج داشته باشد؛ تا اینکه حج اش را، یا عمره اش را تبدیل کرده باشد به عمرة مفرده. ائمه (ع) فرمودند از حضرت، از همان اوّل به قصد عمرة مفرده بود؛ به هیچ وجه قصد عمرة تمتّع نداشت! و آنچه که در بعضی از مقتل ها آمده، نارواست. از همان اوّل نمی خواست عرفات برود، می خواست کربلا برود! از همان اوّل نمی خواست مِنا و سرزمین برود. مع ذلک امام سجاد در شام فرمود که: ما مِنا نرفتیم، ولی ما فرزند مِنا ایم! أنَا ابنُ مَکَّهَ وَ مِنی (6). ما مِنا را زنده کردیم؛ ما رفتیم منا و عرفات را زنده کردیم و برگشتیم. أنَا ابنُ مَکَّهَ وَ مِنی، أنَا ابنُ زَمزَمَ وَ صَفا. جریان عاشورا با دعای عرفه و امثال دعای عرفه احیاء می شود.
بنابراین هم وضع خواندن شان، هم آن خواننده خوب، با یک آهنگ دلپذیر بخواند؛ هم در اثناء خواندن چیزهای دیگر مَشوب نشود، مگر چیزهائی که ترجمة خود آن دعا باشد. و هم یک ترجمة خوبی از این دعا به علاقمندان اهداء بشود، و هم آن بخش پایانی اش مُسند باشد که به طور خالص إن شآءَ الله این دعا آن اثر خاص خودش را داشته باشد.
این جمله را هم در پایان عرض کنم؛ از این فرصت ها استفاده کنید، و در اجتماع مردم بزرگواری که در روز عرفه در دعاها شرکت می کنند؛ آنها را به دو سنّت از سنّت های الهی ترغیب کنید: یکی مسأله (نماز عید قربان)، یکی هم خود (قربانی). اینها سنن الهی است؛ هر چه ما بیشتر اینها را انجام بدهیم، بیشتر مشمول عنایت الهی هستیم. اگر شما این کار را نکردید، دیگران سرگرمی فراهم می کنند!
اگر شما دعای عرفه را، اگر شما نماز عید قربان را، اگر شما نماز عید فطر را، یا همچنین قربانی را، اینها را آسان نکردید؛ دیگران برای شما یا چهارشنبه سُوری می آورند، یا سیزده بدر می آورند، چه اینکه آوردند؛ آورده را نمی شود برگرداند! خُب جریان چهارشنبه سُوری، شما سندی دارید؟! آخر این جزء مفاخر ماست؟ جزء آثار ملّی ماست ؟ چیِ ماست ؟! ما فتحی کردیم در چهارشنبة آخر اسفند، آخرین چهارشنبه؟! اگر ما یک سنّت خوبی را عرضه نکنیم، دیگران به جای ما یک سنّت هائی را به ما تحمیل خواهند کرد؛ بشر سرگرمی می خواهد.
وجود مبارک پیغمبر(ص) فرمود: بساط بازار اُکّاظ را بردارید، شعر نخوانید. من برای شما نماز جمعه آوردم و قرآن، اِقرَؤُا مَا تَیَسَّرَ مِنَ القُرآن (7). اینچنین نبود که بفرماید شعر نخوانید و چیزی هم جایش نگذارد! وجود مبارک امیر المؤمنین (سلام الله علیه) شنید یک جوانی دست به بعضی از کارهای آلوده زده، کاری که نباید بکند، کرد؛ و غریزه اش را از آن راه می خواست تأمین کند. حضرت او را آورد و دستش را زد و و او را تنبیه کرد و زَوَّجَهُ مِنْ بِیتُ المالْ (8). از بیت المال وسیلة ازدواجش را هم فراهم کرده. یعنی اگر دست یک جوان را می کشند، می گویند: فلان کار را نکن؛ امکانات تزویجش هم از بیت المال فراهم می کنند. اینطور نیست که فقط یک کار منفی انجام بدهند!
اسلام آمده، گفته: در آن اماکن عمومی تان شعر نخوانید، قرآن بخوانید. این اجتماعات تان را که در بازار اُکّاظ داشتید، از غارتگری هایتان می بالیدید؛ آنها را وِل کنید. بروید دعای عرفه بخوانید، بیائید نماز جمعه بخوانید و مانند آن. اگر نسل جوان ما با یک جای دلپذیری آشنا باشد، او هرگز حاضر نیست برای چهارشنبه سُوری وقت خودش را صرف بکند! بالأخره جزء مفاخر که نیست، ملاک علمی هم ندارد. و بسیاری از پدر و مادر هم رنج می برند، مسئولین رنج می برند؛ می خواهند جلویش را بگیرند، نمی توانند.
یک جائی که دلها را گرم بکند و جذب بکند، باید داشته باشیم. ما تابع دل مانیم، به هر سمتی که بخواهد! اگر این دل را رهبری نکردیم، دیگری قافلة دل را به سمت خاص هدایت می کند. چه بهتر که با جاذبه ترین و پر انگیزه ترین و خالص ترین وجه إن شآءَ الله این مراسم برگزار بشود.
..................
(1) نحل / 53
(2) الکافی / ج2 / ص 232
(3) مَن لا یَحضُرُه الفَقیه / ج 4 / ص 379
(4) مفاتیح الجنان / دعای کمیل
(5) بحار الأنوار / ج95 / ص 225
(6) بحار الأنوار / ج 45 / ص 138
(7) مزّمل / 20
(8) الکافی / ج 7 / ص 265