سما بابایی: اتفاقات مهمی به واسطه حضور مرتضی ممیز در بخشهای گوناگون به وقوع پیوست که همگی نتیجه شناخت و آشنایی یک جامعه با عنصری به نام تصویر بود.
هنر یا صنعتی که مرتضی ممیز به نام گرافیک به مردم این سرزمین هدیه داد و تا پایان عمر نیز به منظور اعتلا و رشد آن از هیچ کوششی مضایقه نکرد. هنر ممیز جامعه ایرانی را به دانشی بصری مجهز کرد که برای آن دسته از افرادی که به اهمیت و نقش اثرگذار آن آگاه بودند، چیزی کمتر از دسترسی به آخرین تکنولوژیهای صنعتی و علمی نبود.
بسیاری بر این اعتقادند که مرتضی ممیز به عنوان بنیانگذار و آغازگر گرافیک مدرن ایران نمونه بارزی از ذهن جستجوگر و پیشتاز یک ایرانی مدرن بود. تفکری پیشتاز برای رسیدن به امکانات و گسترههای جدید هنری که دست کم در مقایسه با دیگر جوامع منطقه کاری بینظیر و تازه به شمار میرفت.
ممیز با شکلدهی و ساخت گرافیک نوین نه تنها ایران را از نظر هنری و رشد دانش بصری به جایگاهی رفیع رساند، بلکه با تولد این هنر یا صنعت هنری آنچنان تاثیرات عمیق و شگرفی در بخشهای مختلف اجتماعی به جای گذاشت که هرگز نمیتوان به سادگی از کنار آنها گذشت. نفوذ و گسترش گرافیک در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی و فردی مردم با خود درک جدیدی از تصویر و استفادههای کاربردی از فرم و رنگ را برای عموم مردم به همراه آورد که میشود حتی تاثیر آن را در شیوهی تفکر و جهانبینی ایرانی امروز نیز مشاهده کرد. به بهانه سالروز درگذشت ممیز با ابراهیم حقیقی گفتوگویی در مورد تاثیر ممیز بر گرافیک ایران انجام دادهایم.
آقای ممیز در طول سالهای فعالیت هنری خود در زمینههای مختلف از جمله فیلمسازی، نقاشی، طراحی و ... فعالیت کرده است،چرا نقش او در «گرافیک» تا این اندازه پررنگ شده و او را پدر گرافیک ایران میشناسند؟
اگر بخواهم از خاطره جمعی نسل ما بگویم، باید به کتاب هفته اشاره کنم که با سردبیری شاملو و با کار گرافیکی ممیز منتشر میشد. کتاب هفته در نوع خود، یک اتفاق در هنرهای تجسمی ایران و به خصوص گرافیک محسوب میشد. این نشریه هم از نظر محتوای ادبی یعنی قصه و شعر تاثیرگذار بود و هم از لحاظ گرافیکی.
ممیز جوان آن وقتها نقاشی میخواند، اما در کتاب هفته اولین قدم ها را در زمینه تصویرسازی برداشت و راههای تازهای را برای همه گشود و در واقع یک نوع شگفتی به وجود آورد.
تصویر سازی ممیز چه تفاوتی با تصویرسازیهای پیش از او از قبیل فعالیتهای پرویز کلانتری و ... داشت؟
تا قبل از آن تصویرسازی ایران یا در کتابهای درسی وجود داشت. طراحان معتبری هم در این زمینه کار میکردند که از جمله آنها میتوان به پرویز کلانتری، احصایی و یا بهرامی اشاره کرد.
گونهای دیگر از تصویرسازی نیز به شکل همهگیری در مجلات رایج بود. این شیوه تصویرگری تداوم و تقلیدی از نگارگری قدیم ایران به حساب میآمد. آقای تجویدی پرکارترین نماینده این گونه رفتار بود. به نوعی میشود گفت، تصویرسازی ایران را همه به آن شکل میشناختند.
با این حال ممیز در هر شماره کتاب هفته، یک رفتار تازه تصویرسازی متکی بر دانش معاصر و مدرن جهان انجام میداد. در حقیقت آن طور که خودش میگفت به شکل مداوم نقاشیهای مدرن دنیا را مرور و حتی تمرین میکرد و این سبب شده بود شروع به تفکر و نوآوری کند.
او خودش تعریف میکرد در داستانهای اولی که کار میکرد، نمیتوانست تصویرسازیهای متعدد را انجام دهد، اما اندک اندک به این درک میرسد که باید برای داستان به شکل دیگری تصویرسازی کند، یعنی جنس تصویرسازیاش برای داستان همینگوی متفاوت با تصویر سازیاش برای داستان طنز عزیز نسین باشد. به همین خاطر او تکنیکهای مختلفی را امتحان میکرد. هر بار که کتاب هفته را ورق میزنید، تجربه های متفاوت ممیز را مشاهده میکنید.
او اولین کسی است که در زمینه تصویرسازی قرآن نیز فعالیت کرده ، این طور نیست؟
بله،او برای تقویمی که در شرکت نفت در میآمد، تصویرسازیهایی برای قرآن انجام داد .او در این زمینه نیز رفتار جدیدی از خود نشان داد. تا پیش از او روی این موضوع کار نشده بود .ممیز شیوهای کاملا مستدل برای تصویرسازی در این زمینه به وجود آورد.
تحصیل او در پاریس چه تاثیری در نگرش هنری او داشت؟
او دوران تحصیل در دانشکده را که تمام کرد، برای ادامه تحصیل به پاریس رفت. خودش تعریف میکرد در اوج بحران مالی، طراحی داخلی میخواند، اما وقتی بر گشت، همچنان متکی بر دانش گرافیک خودش بود. دوران تحصیل او در پاریس مصادف با تجربه انقلاب می 68 فرانسه بود.
بعد از بازگشت به ایران بود که او رشته گرافیک را به عنوان یک رشته مستقل در دانشگاه پایهگذاری کرد؟
ممیز بعد از بازگشت به ایران اول در ادارات مشغول کار شد و بعد برای تدریس وارد دانشگاه شد. او سال 49 موفق شد رشته گرافیک را ابتدا به عنوان یک واحد درسی در رشته نقاشی و بعد به عنوان رشتهای مستقل جا بیاندازد.
او با تلاشی که در این زمینه انجام داد، توانست دانشکده را بزرگتر و اساتید مختلفی را برای کار دعوت کند که از جمله آنان میتوان به آقای احصایی و بسیاری دیگر از چهرههای شاخص هنری در آن زمان اشاره کرد. کسانی که در این رشته فارغالتحصیل میشدند، برخلاف گذشته که همه دانش نقاشی داشتند، با دانش گرافیک وارد بازار کار میشدند.
یکی از مهم ترین تاثیرات ممیز در صفحهآرایی است، کار او در این حوزه چه ویژگیهایی داشت؟
صفحهآرایی آن زمان مانند تصویرسازی بسیار عقب افتاده بود. او در صفحه آرایی مجلات مثل فرهنگ و زندگی ، تلاش و یا رودکی نوآوریهای بسیاری انجام داد. اینها همه از انگیزههای درونی او بر میخاست، نه دانشش. چون او در زمینه صفحهآرایی تحصیل نکرده بود.
جالب اینجاست با حضور سینماگران مولف در سینمای ایران و شکل گیری سینمای نوپرداز ، ممیز طراحی پوستر را هم به شکل جدیتری دنبال کرد و در کنارش طراحی پوستر تئاتر را انجام داد. آثاری که او در آن سالها ارایه داد، تجربههایی بسیار نو و موفق بودند. جشنواره فیلم تهران از جمله رویدادهایی بود که ممیز کار طراحی پوستر اصلی و پوسترهای جنبی آن را انجام میداد و در این حوزه هم آثارشاخص و بهیادماندنی انجام داد.
با این حساب میتوان ممیز را اولین کسی دانست که این اتفاقات را به شکل امروزی نهادینه کرد؟
ببینید، تولد اینها متکی به یک یا چند نفر نیست. قبل از ایشان آقای جوادیپور هم در زمینه گرافیک و هم تصویرسازی فعالیت کرده بود و کارهای تبلیغاتی انجام داده بود. قبل از او هم آقای بهرامی فعالیتهایی در زمینه تصویرسازی انجام داده بود - ممیز هم ابتدا در دفتر ایشان کار میکرد - درواقع میتوان گفت قبل از او بسیاری در این زمینه ها فعالیتهایی را انجام داده بودند.
برای روشن شدن موضوع بد نیست مثالی از شعر بزنم. در شعر ایران هم زودتر از نیما، نوپردازان دیگری وجود داشته اند که از جمله آنها میتوان به هوشنگ ایرانی اشاره کرد که اشعار بسیار نوپردازانه میگفت، اما تداوم یک رفتار است که لقب پدر شعر ایران را به نیما میدهد. در مورد ممیز نیز قضیه به همین شکل است. ممکن است او اولین کسی نباشد در این زمینهها فعالیت کرده - به خصوص در زمینه تبلیغات - اما پرداختن جدی به زوایای مختلف این هنر در کنار درست رفتار کردن و همگانی کردن هنر گرافیک باعث شده لقب پدر گرافیک شایسته او باشد.
البته خودش چندان تمایل نداشت با این لقب شناخته شود و یک بار در موزه هنرهای معاصر این مساله را بیان کرد. اما ما ملتی هستیم که دوست داریم از این القاب نثار همه کنیم. البته در این میان مسالهای که نمیتوان نادیده گرفت، این است که با توسعه جامعه نیاز خودش پدید میآید.
آن زمان که نقاشان جذب بنگاههای تبلیغاتی شده و در این زمینه کار میکردند، نیاز جامعه هم در همین حد بود. از یک طرف تعداد چاپخانههای تهران اندک بود و از طرف دیگر میزان تولید و واردات کالاها چندان نبود. وقتی توسعه اتفاق میافتد و ماشینهای چاپ و ماشینهای پرسرعت چاپ میآیند، شرکت افست تاسیس میشود و انتشارات امیر کبیر و فرانکلین کار خود را آغاز میکند، یک نوع توسعه شکل میگیرد و این توسعه نیاز به طراح تحصیل کرده و خبره دارد، قطعا رشته نقاشی نمیتواند تمام این نیازها را برآورده کند. تلاشهای ممیز کمک میکند تا این اتفاقات زودتر رخ دهد.
با این وجود چطور است که تاسیس سندیکای گرافیستها در پیش از انقلاب هیچگاه به سرانجام نمی رسد؟
مرتضی ممیز بعد از آن پلهپله همه چیز را سر و سامان میدهد، به فکر ایجاد سندیکا میافتد که با کمک بسیاری از همکارانش این تلاش به سرانجام میرسد، اما در آن سالها حکومت با این مساله مخالفت کرده و فعالیت این سندیکا متوقف میشود.
بعد از انقلاب دوباره برای تشکیل سندیکا تلاش میکند که سرانجام موفق میشود یک تعاونی در این زمینه شکل دهد. تلاش بعدی او فعالیت برای شناساندن گرافیک ایران در خارج از کشور است. او موفق میشود آثار ایرانیها را به فستیوالها ببرد و زمینه عضویت ایرانیها را در انجمنهای گرافیکی جهان به وجود آورد.
همه اینها سبب میشود جامعه لقب پدر گرافیک ایران را به او بدهد. ممیز تا آخرین روزهایی که بیمار شد، پر کار و پر تلاش برای تمام ایدههایی که در این زمینه داشت، فعالیت میکرد.
یکی دیگر از مهمترین تاثیرات آقای ممیز، عمومی شدن هنر گرافیک توسط ایشان و شناخته شدن این هنر توسط عامه مردم است، این اتفاق چگونه رخ میدهد؟
این که چرا ممیز را حتی مردم هم میشناختند - نشانه آن تشییع پیکر او در خانه هنرمندان ایران به عنوان یکی از شلوغ ترین بدرقه هنرمندان توسط مردم بود - به طور قطع دلیلی دارد که من نمیتوانم به شکل واضح درباره آن صحبت کنم، اما او و آثارش در حوزه فرهیختگی ایران بسیار شاخص بود و هر کس کاری با ادب، هنر، شعر ، کتاب و چاپ داشت، به طور قطع او را میشناخت. او در زمینه نقاشی نظریه پرداز بود و در تاسیس گالری قند ریز شراکت داشت و علاوه بر آن در دانشکده بسیار شاخص عمل میکرد و پیشگام بود. حضورش به قدری پررنگ بود که نمیشد او را ندید. او همیشه در آفتاب راه می رفت.
و بالاخره اینکه او چه تاثیری بر نسلهای بعد گذاشت؟
او دو تاثیر داشت.یکی از طریق آثارش که هر زمان انتشار مییافت، معلمی میکرد. ما با دیدن هر اثر از او درس های بسیاری فرا میگرفتیم. حتما لزومی نداشت همه کنار دست او باشیم. نمونه دوم کلاس هایی بود که با او انجام میشد و به خصوص پایان نامههایی که به همراهی او شکل می گرفت.
تمام طراحان گرافیک شاخص جوان امروز ما تاثیرات بسیار مستقیم و شاخصی از کلاسهای او گرفتند. او معلم بسیار خوبی بود. البته او در شکل تبلیغات که این روزها به عنوان تبلیغات کالا شناخته می شود، هیچ تخصصی نداشت. ادعا هم نمیکرد که تخصص دارد. بیشترین تدریس او در حوزه فرهنگی بود. او چگونه فکر کردن را به دانشجویان میآموخت، چرا که اعتقاد داشت چگونگی کار کردن را خودشان خواهند آموخت. حتی کلاسهایی داشت که هیچ کار عملی ای در آنجا انجام نمی شد و تنها در آنها حرف می زد.
شما سالها پیش گفتوگویی مفصل با او انجام داده بودید که قرار بود به صورت کتاب منتشر شود، سرانجام آن کتاب به کجا رسید؟
این گفتوگو در سال 76 با ایشان انجام شد که امیدوارم کتابش به زودی منتشر شود. این اتفاق باعث شد تا اطلاعات بیشتری از زبان خود ایشان ضبط و مکتوب شود. آخرین غلطگیری آن یک ماه پیش انجام شد و هم اکنون دست انتشارات خجسته است. صفحهآرایی آن نیز انجام شده و در حال حاضر منتظر دریافت مجوز است. این کتاب درباره تمام دوران زندگی او از کودکی تا پرداختن به تمام مسایلی است که در زندگی اش رخ داده بود . همچنین سفرها و تمام گوشه های گرافیکی در آن لحاظ شده است.
میتوان گرافیک را به عنوان یک هنر شناخت؟ این را از این جهت می پرسم که در این سال ها نسل جدید گرافیک نتوانسته است چهره جدید شاخصی در این زمینه ارایه کند؟
اصلا انتظار خارقالعاده بودن را نباید داشت. وقتی تعدد اندک باشد ،همیشه کسانی تنهاتر و شاخصتر میشوند، اما وقتی تعدد بیشتر میشود، شاخص شدن کار سختتر میشود. خوشبختانه هماکنون این اتفاق رخ داده است. در حققیت بین طراحان نسل چهارم و پنجم طراحان شاخصی داریم که تحصیلکردگان همان دانشگاههایی هستند که همان زمان تاسیس شده است.