به گزارش خبرآنلاین سیدعباس نبوی در گفت و گو با هفته نامه پنجره در پاسخ به این سوال که انجمن حجتیه در سه دهه گذشته چه تعاملی با نظام داشت گفت: کسانی از اینها که آمدند در نظام مدیریتی جمهوری اسلامی با شخصیتهای ارزشمند نظام خو گرفتند، سر یک دو راهی قرار گرفتند که چه کنند؟ همچنان مخفی و انجمنی و پشت پرده باقی بمانند؟ یا نه، اینها را بگذارند کنار و تبدیل بشوند به یک عنصر خدوم در جمهوری اسلامی و خدمت کنند؟ بعضیشان کار را یکسره کردند و آمدند داخل نظام و هر جا هم مطرح شد، گفتند ما قبلا در انجمن بودیم الان نیستیم. ولی بخش اعظمی از ایشان همچنان آن حالتهای دونبش و سه نبش و اینها را حفظ کردهاند: بین انجمن و نظام در حالت رفت و برگشت بودند و هستند.
مهم ترین بخش های این گفت و گو را بخوانید:
-
انجمن حجتیه در برخورد با نهضت امام (ره) همیشه «دو نبش» کار می کردند. یعنی بهعنوان اینکه این یک نهضت مذهبی است، خود را با آن مرتبط میدانستند، ولی با تمسک به این اعتقاد که این نوع انقلابیگریها در این دوران سرانجامی ندارد، در فضای رسمی و حکومتی اعلام میکردند که ما جوانها و نوجوانها را به سمت انقلابی شدن سوق نمیدهیم. ما تنها بهدنبال پرورش مذهبی اینها هستیم. رژیم شاه هم نواقصی دارد، اما یک رژیم شیعی است. عناصر بهایی دائما سعی میکنند در این رژیم نفوذ کنند، ما هم تلاش میکنیم جلوی این نفوذ را بگیریم و به تعبیری تلاش میکنیم شاهنشاه فریب این وقایعها را نخورد.
-
انجمن حجتیه غیر از معرفی خودش برای اعضای رسمی محرم و خاص، اصلا هیچجا خودش را بهعنوان انجمن حجتیه معرفی نمیکرد و این سنت را تا امروز هم نگه داشته است. اگر بخواهم یک تعبیر گویا و در عین حال تند داشته باشم که ناگزیرم از آن و چارهای هم نیست، این است که روشهای انجمن حجتیه در عالم تشیع، نوع بازسازی شدهای از روشهای صهیونیسم در جهان غرب است. در حضورهایشان، نفوذهایشان، برنامههایشان و بیاعتقادیهایشان که ممکن است به خیلی از مسائل واقعا پشت پا بزنند، این روشها دیده میشود.
-
انجمن فعالیتهای درآمدسازِ مالی هم انجام میدهد. معمولا با اخذ شهریههای هنگفت چند میلیونی از بچههای متمولین، به نوعی معامله میکنند: میگویند ما یک فرزند مرفه دنیای امروز، اما با چنین مذهبی به شما تحویل میدهیم و همین کار را هم میکنند. -
افراد زیادی که از درون انجمن حجتیه بیرون آمده و وارد فضای انقلابی شدند، نتوانستند خودشان را بشناسند. اینها اول مذهبی انقلابی شدند، بعد التقاطی شدند، بعد هم کارشان به جریانهای چپ و مارکسیستی کشید.
-
مدل کار انجمن حجتیه اصولا مدلی نبود که فعال بودن یا متوقف بودن آن را اساسا بشود تشخیص داد یا ارزیابی کرد. البته امام درباره انجمن حجتیه بیانیه مستقلی ندادند و موضعگیری ضمنی کردند. انجمن حجتیه بیانیه دادند که ما کلیه فعالیتهایمان را متوقف میکنیم تا زمانیکه اجازه فعالیت پیدا کنیم.
-
فکر و مسیر زندگی کسانی که وارد انجمن حجتیه میشدند، بر این اساس شکل میگرفت که در زمان غیبت هیچ حرکتی به سرانجام نمیرسد. بنابراین فعالیت و مبارزات سیاسی حضرت امام را کاری لغو میدانستند. نه اینکه این کارها نتایج کوتاهمدت نداشته باشد، بلکه معتقدند که اصولا در فراز و فرود تاریخ این کارها بیفایده است و این تکلیف و مسئولیتی است که به دوش حضرت حجت گذاشته شده.
-
بنابراین اینها کلا امام را قبول نداشتند که حالا موضعگیری امام در این قضایا نقشی ایفا کند. نوع فعالیتشان هم در فراز و فرودهای سیاسی کشور قابل تشخیص نبود. مثلا اینها هیچوقت در انتخابات مختلف موضع نداشتند. موضعگیری امام تأثیر چندانی در فعالیت اینها نداشت و کار خودشان را انجام میدادند. کما اینکه بعد از موضعگیری امام تا امروز همان روش و فعالیت را انجام دادند.
-
مدل فعالیت حجتیه، نوعی تغذیه فکری شبیه شستوشوی مغزی بهصورت سیال و بیرنگ و شناور است. شما در مواجهه با این افراد، متوجه نمیشوید که با انجمن حجتیه مواجه شدهاید. انجمن حجتیه این کار را در حالت شیعی بهعنوان ضد بهاییت، اما با همان روش بهاییت انجام میدهد.
-
یکی از نکات عجیبی که در انجمن وجود دارد، این است که غیر از مرحوم آقای حلبی، سردمداران انجمن همه تیپهای شاغل عادیاند. و هیچ نوع کار علمی تخصصی شناخته شده و روشن و قاطع در زمینه معارف اصلی تشیع از لحاظ اعتقادات، کلام و فلسفه، فقه و امثالهم انجام ندادهاند. اینها همیشه مشغول مسائل ریز و حواشیاند.
امروز به یقین عرض میکنم که بخش بزرگی از بدنه تا سران انجمن حجتیه، فتاوای فقهی را بهعنوان بهانه لازم دارند؛ نه برای تقلید. و لذا بهدنبال فتاوایی میگردند که با آن بتوانند بهزعم خود دنیای مدرن را فریب دهند! به همین دلیل بود که وقتی مرحوم آقای خویی حیَل ربا را جایز دانستند، حجتیهایها در اندک مدتی این حیل را به روش عمومی اقتصاد بدل کردند.
امام(رحمتالله علیه) با اطلاع قاطع متوجه شدند که آقایان انجمن حجتیه در شورای خودشان بعد از بحثهای متعدد، مصوب کردهاند که نیمه شعبان سال1357 مراسم بگیرند؛ در حالیکه امام بیانیه داده بودند که ما امسال عید نداریم و عزای انقلاب است برای ما؛ بهخاطر شهدای انقلاب. خب، جناب آقای حلبی شما به استناد چه مبنای فقهی در مقابل فتوا و نظر صریح حضرت امام مصوبهای را تصویب و بدان عمل کردید؟ بالاخره اینها مبنا میخواهد دیگر! بگویند ما از کدام مرجع تقلید سئوال کردیم؟ ما که دیدیم تقریبا تمامی مراجع معظم تقلید حتی اگر در بخشهایی انتقاد داشتند یا داشته باشند، همراهی و حمایت اصلی خودشان را با انقلاب، امام و پیروی از امام و مقام معظم رهبری داشتند و حفظ کردهاند. حتی مرحوم آقای خویی در سالهایی که منتهی به انتفاضه دوم عراق شد، در سال ۱۹۹۲ کاملا مسیر را بهسمت بالنده شدن مبارزه در عراق و همراهی با انقلاب اسلامی و جریان عمومی نهضت آورد.
گویی اینطور بوده که ابتدا انجمن طی یک نامهای از حضرت امام درخواست میکنند که از سهم امام، برای فعالیتهایشان استفاده کنند و امام هم اجازه میدهند. بعد از شش ماه امام حکم قبلیشان در مورد مصرف سهم امام را توسط انجمن لغو میکنند.
این مطلب دروغ است! استفتایش دروغ نیست، اما استفتاکننده اصلا انجمن حجتیه نبوده است. اینها این مورد را دروغ میگویند. اینها بهعنوان گروههایی که میخواهند فعالیت مذهبی انجام بدهند، اجازه گرفتند. اصلا نمیگفتند ما انجمن حجتیه هستیم. یا مثلا شخص آقای حلبی نمیآمد بگوید من یک تشکیلاتی راه انداختهام و یکسری امکانات میخواهم. لذا این انتسابی که داده میشود که اینها از امام اجازه گرفتند بهعنوان جریان و تشکیلات انجمن حجتیه، دروغ است. چنین استفتایی از امام نشده است. بلکه بهعنوان اینکه ما جوانان را جمع میکنیم و فعالیت مذهبی داریم، به ما اجازه بدهید؛ که حضرت امام در این مورد اجازه دادند و در مواقع دیگر هم دادند. بقیه مراجع هم در موارد دیگر اجازه دادند. و نکته عجیبش هم این است که اینها جرأت نمیکردند پیش حضرت امام بروند. ولی سراغ بقیه میرفتند. امام را استثنا کنیم.
اگر فلان آقای دکتر یا حاجی بازاری در شورای حجتیه خودش از بخشی از این مناهی و یا بسیاری از آن مبرا باشد، موقعی که این مطلب را میخواند، نگوید که آقا ایشان از طرف خودش برای ما نسخهپیچی کرده است. ایشان باید بداند خروجی طبیعی آن راهی که رفته، همین است. اگر شما عافیتطلبی و رفاهزدگی مفرط و خوشگذرانی مفرط را، از نوع بهانهگیری متدینانه بگیرید، آن وقت مناهی و ملاهی و منکراتش معلوم میشود./م112